آیدا قجر
هر هفته ساعت ۲۰:۳۰ به وقت ایران، با «شهرزاد پورعبدالله»، رواندرمانگر درباره مسائل مربوط به «سلامت روان» صحبت میکنیم. این برنامه به شکل زنده از صفحه اینستاگرام «ایرانوایر» پخش میشود.
موضوع این هفته از مجموعه برنامههای «سلامت روان» به چگونگی ورود به رابطه پس از جدایی در صورت دارا بودن فرزند مربوط است. اگر ما از رابطه قبل فرزندی داریم، چگونه میتوانیم به رابطه بعدی وارد شویم تا فرزندمان با کمترین آسیب مواجه شود؟
***
شاید شما هم با وجود داشتن فرزند، از رابطهتان به هر دلیلی خارج شده باشید و در فکر ورود به رابطه دیگری باشید. منظور اینجا صرفا ازدواج نیست؛ بلکه هر نوع رابطه متعهدی میتواند همین قواعد را داشته باشد. معمولا افراد مختلف به کسانی که با داشتن فرزند رابطهای را ترک میکنند، هشدارهایی میدهند که گاه مورد تایید روانشناسان نیست.
برای پرداختن به این مساله، جلسه این هفته «سلامت روان» با شهرزاد پورعبدالله را به همین موضوع اختصاص دادیم که خلاصهای از آن را در ادامه میخوانید:
برای وارد شدن به رابطه بعدی، در صورت داشتن فرزند، چه مسالهای باید پیش از هر چیز مورد توجه قرار گیرد؟
- مهمترین مساله این است که انسانها چطور از رابطه قبلی خارج شدهاند و مراحل جداییشان چگونه پیش رفته باشد. یکی از متخصصان «رابطه» میگوید، به نظر احتمال شکست رابطه افرادی که بچه دارند، بیشتر است تا زوجهایی که فرزندی ندارند؛ چون بیشترین اختلاف میان افراد مساله تربیت فرزند است و گذار از زندگی که در آن مسئولیت فرزند وجود ندارد، به زندگی که تبدیل به خانوادهای با فرزند شده است.
جالب است چون معمولا در فرهنگ شرق میگویند، برای تداوم زندگی بهتر است که زوجها، بچهدار شوند.
- دقیقا. خیال میکنند که بچه سیمان رابطه است. در حالیکه بچه باعث میشود انسانها احساس کنند در دام و تلهای گیر کردهاند که از آن نمیتوانند بیرون بیایند. خیلیها میگویند به خاطر فرزندانشان با هم در رابطه ماندهاند. در حالیکه بار مسئولیت بسیار بزرگی را بر دوش فرزندانشان میگذارند. من با این نوع برخورد کاملا مخالف هستم. با افرادی کار کردهام که بچه هم ندارند اما به هر دلیلی نمیتوانند از رابطهای که در آن رضایت ندارند، خارج شوند. شاید فکر میکنند به خاطر بچه نمیتوانند جدا شوند. در حالیکه عوامل بسیاری ممکن است دست به دست هم بدهند برای ماندگاری در رابطه.
شما گفتید که چگونگی خروج انسانها از یک رابطه برای وارد شدنشان به رابطه بعدی بسیار مهم است. چرا؟ چه ارتباطی میان این دو برقرار است؟
- فرض کنید شما والدی هستید که با فرزندتان زندگی میکنید و میخواهید با شخصی وارد رابطه شوید که زمان ارتباط با پدر یا مادر فرزند، مرتبط بودهاید. پذیرش فرد جدید برای فرزندتان بسیار سخت خواهد بود. چون نفر سوم را عامل جدایی والدین خود میداند. اینکه والدین هنگام جدایی چه به فرزندشان منتقل کردهاند هم در این امر تاثیرگذار خواهد بود. مثلا اگر شما به فرزندانتان گفته باشید که ما هیچوقت همدیگر را دوست نداشتیم یا خیانت یا کلاهبرداری مالی اتفاق افتاده است. یا گفتن جزییات نارضایتی جنسی، یعنی دادن احساس بد نسبت به یکی از والدین میتواند برخورد فرزند را دشوارتر و پیچیدهتر کند.
لازم نیست واقعیت و جزییات را به فرزند منتقل کرد. معمولا پیشنهاد میشود، وقتی حال روحی خوبی ندارید هرگز با کودک صحبت نکنید؛ چون او متوجه محتوای صحبت شما نمیشود، بلکه رفتارهای فیزیکی را میبیند. اگر در آرامش به کودک میتوانید منتقل کنید، والدین همزمان به کودک این مساله را بیان کنند. بهترین نوع بیان به کودکان این است که به او منتقل کنید زمانی همدیگر را دوست داشتید، اما الان یک سری مشکلاتی پیدا کردیم که نتوانستیم حل کنیم. نه اینکه به او بگویید ما هیچوقت همدیگر را دوست نداشتیم؛ چون کودک احساس میکند که تمام این مدت فریب خورده است و تصورش از رابطه خراب میشود. از طرفی میبایست شرایط بعدی فرزند را هم به او اطلاع داد. در واقع سوالهایی که در ذهن بچه ایجاد میشود، جواب داشته باشد. اگر جوابی هم ندارند، میتوانند بگویند الان نمیدانیم؛ ولی وقتی اطلاعات بیشتر داشتیم به تو میگوییم. اما متاسفانه در فرهنگ ما جدایی توافقی زیاد نیست و کودکان گوشت قربانی تصمیم والدین میشوند.
نباید تصور فرزند را نسبت به والدیناش تخریب کرد، چون در شکلگیری عواطف و نگاه او به رابطه تاثیر میگذارد.
معمولا توصیه میشود که تا وقتی فرزندی در کنار یکی از والدین زندگی میکند، والد فرزندش را با رابطه بعدی مواجه نکند. خصوصا که تحلیل میکنند این مساله باعث به خطر افتادن حس امنیت در فرزند میشود. شما مخالف این تحلیل هستید؟
- بعضی از افراد هستند که از یاد میبرند اگرچه جدا شدم و انسان آزادی هستم، اما فرزند دارم و انتخاب من و مدلی که فرد جدید را به زندگیام وارد میکنم، باعث آسیب به آنها نشود. انسانها بایستی متوجه شوند که وقتی شما را میپذیرند، همه شما را دارند؛ یعنی با فرزندتان هستید و نه جدای از او. موارد بسیاری دارم که در چنین روابطی، فرزند را رقیب خود میدانند یا میخواهند به والد تحمیل کنند که مسئولیت خود را در قبال فرزند رعایت نکند یا میان فرزندش و رابطه جدید، فرزندش را انتخاب نکند. خب این اشتباه است. مثلا اگر فرزند در بیمارستان است، چطور انتظار دارند که آن والد فرزندش را رها کند و به مسافرت تفریحی برود.
مساله دیگری که در این خصوص مطرح میشود، نقش شخص جدید برای فرزند است. نمونههای بسیاری داریم که مثلا فرد رابطه جدید، میخواهد نقش پدر یا مادر فرزند کسی را ایفا کند که با او وارد رابطه شده است. آیا چنین است؟
- ببینید مثل یک پدر یا مادر میتوان بود، اما پدر و مادر هر شخصی، یک نفر است. نباید انتظار داشت که فرزند هم چنین تصوری داشته باشد. بعضیها فرزندشان را مجبور میکنند که شخص جدید را پدر یا مادر صدا کنند؛ در حالیکه نباید چنین کرد. هر بچهای پدر و مادر خودش را دارد. به نظر من هر چقدر والدین جدایی سالمتری داشته باشند، پذیرش ورود فرد جدید برای بچه درستتر پیش خواهد رفت.
وقتی فرد جدیدی را به فرزندمان معرفی میکنیم، باید در شرایطی باشیم که بدانیم رابطهای متعهد، جدی و هدفمند داریم؛ چون میخواهیم بگوییم همدیگر را دوست داریم. وگرنه بچهها به شرایطی عادت میکنند که مثلا هر سه ماه تغییر میکند و فرد جدید هر بار برای مدتی کوتاه تغییر میکند.
در این صورت که افراد مختلف در مدت زمان کوتاه تغییر کنند، فرزند چه آسیبی میبیند؟
- اول از همه فرزند والدین را جدی نمیگیرد و به ارزیابیهای آنها بیاعتماد میشود. دوم مهم این است که در چه سنی باشند. من با نوجوانهای بسیاری کار کردم. نوجوانها اذیت میشوند. آنها در سنی هستند که خودشان وارد روابط عاطفی میشوند و جداییهای مختلفی را تجربه میکنند که روحیهشان آسیب میبیند، والدین هم در شرایط مشابهی هستند. یعنی به جای آنکه بچه بتواند به والد خود بگوید که در چه شرایط ویژه عاطفی قرار دارد، والد مشغول این گفتوگو میشوند. خیلی از بچهها به من گفتهاند که پدر یا مادرمان زندگی ما را از ما دزدیدهاند. مثلا مادر یا پدر من به خاطر خیانتی که مواجه شدند، آرامشان میکردیم. باید متوجه جایگاه والد شد در غیر اینصورت ممکن است فضای امن برای فرزند از بین برود و مسائلش را دیگر مطرح نکند.
جدای از موارد عاطفی، موارد متعددی هست که والدین زمانیکه فرزندشان در خانه حضور دارد، رابطه جنسی خود را به همان محیط وارد میکنند. این مساله چه آسیبی برای کودک در پی دارد؟
- به نظر من هیچ والدی نباید فرزندش را در چنین شرایطی قرار دهد. واکنشهای کودک متفاوت است؛ از افسردگی تا موارد دیگر. مدلی که والدین در زندگی عاطفیشان با طرف مقابل برخورد میکنند، روی نقشه عشق فرزندان تاثیر میگذارد و رابطه سالم را که درونی میکنند، تاثیر از همین مساله دارد. بسیاری از نوجوانانی که نسبت به خیانت یکی از والدین آگاه شدهاند، میگویند که شکاک هستند یا نمیتوانند به شریک عاطفیشان اعتماد داشته باشند.
پس به عنوان پدر و مادر به بچهها میگوییم تعیینکننده نیست؛ بلکه آنچه میبینند تاثیرگذار است. برای همین باید مواظب باشیم که آنچه به کودکان میدهیم، روی رشد عاطفیشان تاثیر میگذارد. خیلیها میگویند به خاطر بچههایمان نخواستیم از رابطه خود خارج شویم؛ ولی نیازهای عاطفی و جنسیمان را جایی برطرف میکردیم. ممکن است دو نفر به خاطر بچهها با هم زندگی کنند ولی ممکن است مدام دعوا و اختلاف داشته باشند و محیط خانه، محیط جنگ است. یکی یا دو طرف نمیخواهند ادامه دهند ولی به بچه میگویند به خاطر شما ماندیم. بدترین جواب است که بار فلاکت زندگی را روی دوش او میگذاریم. بعضی اوقات هم افرادی هستند که همدیگر را دوست ندارند اما متمدنانه با هم زندگی میکنند یا به عنوان زوج پدر و مادر عملکرد خوبی دارند. در یک خانه بمانند و به بچهها بگویند که اتاق ما یکی نیست و به هم احترام میگذاریم و با هم دوست هستیم. این مدل زندگی انتخاب ماست و رابطه عاطفی و جنسی نداریم. این مساله آسیبزننده نیست ولی وقتی هیچ چیزی گفته نشود و بچه میبیند دو نفر آدم با هم زندگی میکنند و در یک اتاق میخوابند اما میخواهند سر به تن هم نباشد و مدام دعوا دارند، آنچه از زندگی زناشویی در ذهن بچه شکل میگیرد، تاثیرگذار است. هیچ متخصصی معتقد نیست که طلاق اتفاق خوبی است؛ اما به نظر میآید نتیجه مطالعات نشان میدهد بچههایی که در خانوادهای با تنشهای بسیار ماندهاند، فرقی با آسیب طلاق ندارد. افسردگی، اعتماد به نفس پایین دارند، رابطه سالمی با هم نخواهند داشت. اگر طلاق درست صورت گرفته باشد، بچههای طلاق آسیبهای کمتری میبینند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر