«مساله حجاب با ساخت ۲ تا سریال که یکی در ایران و دیگری در خارج از کشور تهیه شود، قابل حل است. من نمیدانم این همه برو بیا و بکش و دعوا برای چیست؟ الان که نتیجه بیبندوباری در غرب خود را نشان داده و موضوع بیحجابی دمُده شده است، خوراکش یک سریال است. دعوا بر سر حجاب، مساله پیش و پا افتادهای است.»
این تازهترین اظهارات «علیرضا پناهیان»، منبری مورد علاقه رسانههای راست و چپ در جمهوری اسلامی است. اظهاراتی متناقض با رفتار و سخنان پیشین او. در ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ تصاویری توسط رسانههای داخل ایران منتشر شد نشان میداد هدایت تظاهرات شبانه علیه بیحجابی در تهران، با علیرضا پناهیان بوده است. سه ماه بعد، اما او بحث درباره حجاب را پیشپا افتاده میداند.
در همان تابستان امسال که بحث لایحه عفاف و حجاب بالا گرفته بود، پناهیان گفت: «ما در حوزه روانشناسی دینی بسیار کم کار کردهایم، برای تبیین مساله حجاب روانشناسی روح زن و مرد و نوجوان لازم است و ما در حوزه علمیه در این زمینهها کار علمی نکردهایم.»
پناهیان، یکی از بلندگوهای نفرتپراکنی در جمهوری اسلامی، البته طرفداران آزادی پوشش را احمق میداند. او در یک سخنرانی مفصل در ابتدای سال ۱۴۰۲ با درهم آمیختن اخلاق و روانشناسی، حجاب را «موضوع علم سلامت روان» دانست و گفت:
«تلقی عمومی از اخلاق این است که امر غیرواقعی است. درحالیکه حجاب، یک امر واقعی است. الان برای درک ضرورت حجاب، زیاد هم به دین احتیاجی نیست؛ البته دین هم توصیه کرده است. برخی از واقعیتها برای جامعه حیاتیترند، لذا اسلام دخالت میکند و در آن مورد، راهنمایی میکند. چه کسی را به بهشت میبرند؟ کسی که عاقلتر است و به علم بها میدهد. چه کسی را به جهنم میبرند؟ آدم احمق را!»
البته عمده توجیهات پناهیان برای حجاب اجباری، قدیمی و تکراری در جمهوری اسلامی است؛ عمدتا سفسطههای اخلاقی. مثلا گفته است: «رابطه بین زن و مرد حساس است و حجاب جلوه مدیریت رابطه میان زن و مرد است، حجاب مظهر قدرت زن است زیرا در این رابطه مردان نمیتوانند خودشان، چشمشان و احساسشان را مدیریت کنند و از طرف دیگر حجاب مظهر مهربانی زن است زیرا، وقتی زن حجاب دارد با همجنسهای خود مهربانانه رفتار میکند با آنها رقابت نمیکند.»
و همچنین در یک وارونهنمایی درباره حجاب گفته است: «میل به رهایی در انسان بسیار طبیعی و خوب است. اما باید از او پرسید مثلا بی حجابی تو را به آزادی و رهایی میرساند؟ یا او را بیشتر در بند رنج های درونی نمیکند؟ آیا حجاب او را آزاد تر نخواهد کرد؟»
و البته معتقد است: «خیالبافی است که فکر کنیم تشویق جوانان از سوی غرب به هرزگی برای آزادی است، درحالی که این روش دولتمردان غرب برای اداره کشورها است.»
او در تلاش برای راضیکردن آمران به معروف برای برخورد با مخالفان حجاب اجباری که اینروزها به حجاببان شناخته میشوند، گفته است: «وقتی میخواهید امر به معروف کنید، فکر میکنید که چرا آن شخص موهایش باد میخورد، ولی من مجبورم چند تا پارچه روی هم بپوشم تا حجابم حفظ شود، اگر این طرز فکر را داشته باشید، واقعا آن اثری که باید روی مخاطب داشته باشد را نخواهد داشت.»
علیرضا پناهیان گاهی سخنران منبری است، گاهی کارشناس برنامههای مذهبی صداوسیما و یا کارشناس امور سیاسی و بینالمللی در تلویزیون جمهوری اسلامی و در تمام این عناوین اظهاراتش سرشار از نفرت، تحقیر، دشمنانگاری و کوچک شماری هر کسی است که با او و افکارش موافق نیست. او در جایی درباره زنان بیحجاب گفته: «اغلب دختران بیبند و بار مادران دهان دریدهای دارند که در برابر شوهر خود زبانشان را نگه نداشتهاند.»
اسراییلیها مقصرند، حتی در بیحجابی
علیرضا پناهیان، سخنران مذهبی و منبری، متولد ۱۳۴۴، یکی از روحانیون تندرو در جمهوری اسلامی است که هیچ ابایی از ابراز رک و راست و حتی تا حدی غلوشده افکار و نظراتش ندارد. با اینکه عمده این نظرات را از اظهارات «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی وام میگیرد، اما آنها را به تندترین الفاظ بیان میکند.
به عنوان نمونه، پناهیان از ابتدای شروع جنگ غزه، به وضوح یهودستیزی خود و جریان اصلی تبلیغ در جمهوری اسلامی را عیان کرده، چیزی که رهبر جمهوریاسلامی از بیان به وضوح آن طفره میرود.
او پیش از این گفته است: «اسراییل ریشه تمام توطئهها و دسیسههای حاکم بر امت اسلامی است؛ لذا تا اسراییل وجود دارد سرزمینهای اسلامی آرامشی به خود نخواهند دید.»
یهودستیزی یکی از اصلیترین محورهای سخنرانیهای پناهیان است. او حتی مخالفت با حجاب اجباری را خواسته یهودیان میداند. به عنوان مثال گفته است: «مفهومی از آزادی که در دنیا حاکم است آزادی حقیقی نیست؛ بلکه بهاندازه افسار یک اسبی است که میخواهند از آن بار بکشند. ما نتوانستهایم جا بیندازیم که بیحجابی درخواست صهیونیستها برای استثمار ملتها است، در فیلم بیگانهای در میان ما که جامعه اسراییلی را نشان میدهد، دختر و پسران یهودی وقتی میخواهند به دانشگاه بروند در اتوبوس بینشان پرده میکشند و میگویند ما میخواهیم جهان را اداره کنیم اگر دختران و پسران ما مشغول هم باشند، نمیتوانند جهان را اداره کنند.»
پناهیان گفت: «زندگی همه مردم به مردم فلسطین و مقاومت گره خورده، آموزش و پرورش باید این تفکر را به دانشآموزان بیاموزد و در این سالها درباره تفکر مقاومت کمکاری شده است. آموزش و پرورشی که نتوانسته در این ۴۰ سال این را به بچههای ما یاد دهد، باید تعطیل کرد. این درحالی است که یک نوجوان یهودی با ادعای برتر بودن دین خود یک دین منحرف را ترویج میکند.»
و همچنین در اظهارنظر دیگری، گفته است: «استبداد هم میداند که ایرانیها جهان را آباد خواهند کرد، بنابراین طبیعی است استکبار در مقابل ما مقاومت کند اما چارهای جز نابودی ندارند… ایرانیها قبل از ظهور منجی عالم، اسراییل را نابود و انتقام خون امام حسین(ع) را خواهند گرفت.»
پناهیان همچنین درباره جنگ اسراییل و حماس و کشتهشدن تعداد زیادی از غیرنظامیان گفته: «ما تا کی باید بردگی را تحمل کنیم؟ این سوالی است که ما باید جواب بدهیم. تا کی باید هفتهزار کودک تازه به دنیا آمده، پشت سیم خاردارهای شهرکهای کنترل شده توسط صهیونیسم در بیابان به دنیا بیایند.»
شاگرد تندروی مصباح، محبوب رسانههای راست و چپ
پناهیان با اینکه به جبهه پایداری وابسته است و نظرات این جریان را بازگو میکند، اما یکی از جذابترین سخنرانان برای رسانههای داخل ایران است؛ چه راست، چه چپ. راستگرایان از هر طیف، اظهارات او را پررنگ میکنند تا افکار و اهداف ایدئولوژیک خود را تبیین کنند و به گروههای پاییندستی خود ادامه مسیر را نشان دهند و رسانههای دست چپی، با پررنگ کردن اظهارات تند پناهیان، تلاش برای نشان دادن لیدر اصلی جریان تندروی راست در جمهوری اسلامی دارند، ترفندی که آنها را از انتقاد مستقیم به رهبر جمهوری اسلامی دور میکند.
«رجانیوز» که پناهیان را یکی از «۴۰ دانشآموز، محرم و همراه سیاسی» نزدیک به «محمدتقی مصباحیزدی» خوانده، اظهارات پناهیان را به طور گسترده پوشش میدهد. با این حال پناهیان میگوید شاگرد مصباح نبوده است، اما افکار او را دنبال میکند و یکی از رهروان مصباح یزدی است.
پناهیان علاوه بر اینکه مصباح را علامه میخواند، بنیانگذار علوم انسانی اسلامی هم میداند: «ما ایشان را باید بهعنوان یک اندیشمند، مطالعهکننده عمیق و نقاد دقیق در علوم انسانی بدانیم؛ ایشان میتوانند پایهگذار علوم انسانی اسلامی باشند، حرفهایشان میتواند آغازی باشد برای گفتگوی علمی در موضوعات علوم انسانی، ولی این آگاهی از ایشان در جامعه وجود ندارد، در حالیکه ما واقعا ایشان را در این موضوع بینظیر میدانیم. البته در فلسفه غرب هم همینطور است. بهویژه «فلسفه اخلاق» هم ایشان مثالزدنی هستند و البته کتابهای درسیای هم از ایشان موجود است.»
او معتقد است مصباح به خاطر شاگردپروری تخریب میشود و نه عقایدش: «شکلگیری جبهه پایداری اتفاق مبارکی بود و بنده هم در اجتماع این تشکل در ابتدای شکلگیری سخنرانی کردم، امّا آیا علامه مصباح عضو جبهه پایداری بود؟ ابدا. آیا از این جبهه حمایت میکرد؟ بله، چون در آن زمان تنها گروهی که دلیرانه در دفاع از نظام و مقابله با انحرافات ایستادگی میکرد.»
او همچنین گفته «گاهی بغض گلویم را میگیرد از برداشتهایی که دیگران درباره ایشان انجام میدهند.»
پناهیان در دورهای، شاگرد علی خامنهای هم بوده و او را با الیزابت دوم ملکه سابق بریتانیا مقایسه کرده است: «نباید اجازه بدهیم، انتخابات کشور ما مثل انتخابات انگلیس و فرانسه شود، انگلستان قانون اساسی ندارد، اختیارهای ملکه هزاران بار بیش از ولی فقیه است، او مالک سرزمین انگلستان است و مردم در ملک او زندگی میکنند.»
کارمندی که کارمندان را بیعرضه میداند
در اوایل آذر ۱۴۰۲، گروه «قیام تا سرنگونی» اسنادی از هک نهاد ریاستجمهوری منتشر کرد که در آن به فیش حقوقی علیرضا پناهیان، اشاره شده بود. مبلغ حکم حقوق علیرضا پناهیان، در مقام مشاور حوزه ریاست این نهاد، بیش از ۲۴ میلیون تومان در ماه است؛ عددی که با توجه به نظام اداری ایران، در پرداخت نهایی، ممکن است چندین برابر شود.
طبق این اسناد افشا شده، پناهیان از اول شهریور سال ۱۳۷۳ در نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها استخدام شده بود. پناهیان معاون فرهنگی ولی فقیه در دانشگاهها، عضو هیات امنا و مسوول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه هنر و نایب رییس قرارگاه عمار بوده، دو سال پیش در یک سخنرانی گفته بود: «من هیچوقت مسوول مملکتی نبودهام.»
درحالی پرونده استخدامی پناهیان افشا شده است که پیش از این در مذمت استخدام سخنرانی کرده بود: «به شخصه استخدام را توهین به خود میدانم. تا میتوانید کارمند نشوید، برای این است که خوی استضعاف از بین برود، زیرا وقتی استضعاف برود، استکبار هم از بین خواهد رفت.»
و حتی کارمندان را، قشری ضعیف خواند: «جامعه ما بهجایی رسیده است که خانوادهها خواستگار کارمند را ترجیح میدهند بهجای اینکه بگویند مگر عرضه کار نداشتی که کارمند شدی؟ این یعنی شاخصی برای اینکه میخواهیم مستضعف باقی بمانیم.»
علاوه بر اینها، پناهیان خواستار حضور و فعالیت نیروهای جهادی در دولتها شده و حتی پیشنهاد داده که برای ورود این دسته از نیروهای خودی، قوانین استخدامی تغییر کند: «ما تا کی باید گروهها را با گروههای «صرفا جهادی» و «صرفا آتش به اختیار» کارها را جلو ببریم. کافی نیست. من نیروهای جهادی را میشناسم که آدمهای کف میدان بودند و حالا با حضور در دولت، گیر کردند و میگویند در بروکراسی گیر کردیم. قوانین و آییننامهها باید تغییر کند. وضعیت جهادی باید قانونمند شود. در دولتها بروکراسی مقابل جریان جهادی است؛ بنابراین حضور نیروهای جهادی در دولت کفایت نمیکند. قوانین و ساختارها باید تغییر کند.»
میلیاردر هدیه بگیر
یکی از مشهورترین روایتها درباره پناهیان، شراکت با «رضا مطلبی کاشانی»، مالک شرکت «تک ماکارون» است. در شهریور ۱۳۹۹ سندی از شراکت پناهیان او با مطلبی کاشانی افشا شد که نشان میداد برای ساخت ملکی ۳۰۰ میلیارد تومانی در منطقه ۲ تهران از شهرداری مجوز گرفته بودند.
چند روز بعد سندی دیگر از املاک پنهان پناهیان فاش شد؛ طبق این سند، پناهیان در سال ۱۳۹۱ زمینی به مساحت ۴۲۳ متر را در محله سعادتآباد تهران، فقط به مبلغ ۱۱ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان، معادل متری ۴۳ هزار تومان، خریده بود.
این ملک متعلق به «لیلا ممتحن» بود که در زمان انقلاب از کشور خارج شده بود و با واسطه به قیمت پایینتر از قیمت روز به پناهیان فروخته شده است. «یاشار سلطانی» که این ماجرا را افشا کرد، در این باره نوشت: «شما چگونه و به چه مناسبتی زمین سعادت آباد را متری ۴۳ هزار تومان خریداری کردید؟ چرا خانواده ممتحن که زمان انقلاب از کشور خارج شدهاند این ملک را به یک چندم قیمت واقعی و با واسطهگری مسگرزاده به شما فروختهاند؟»
پناهیان در پاسخ به این افشاگریها مانند «اکبر طبری»، مدعی شد، هدیهبگیر است، مثل «روحالله خمینی» و علی خامنهای، دو رهبر جمهوری اسلامی که با هدیه رفقا زندگی میکنند: «من یک واحد آن خانه را بیشتر ندارم آن هم با هدیه رفقا، مانند امام که هدیهای زندگی میکرد و مقام معظم رهبری که با هدیه رفقایش زندگی میکند، من هم همین طور».
او درباره شراکت با رضا مطلبی کاشانی که سابقه حضور در هیات امنای آستان قدس رضوی را دارد، گفت: «خانهای که ۵ سال قرار بود با شریکی آن را بسازیم، چون شریکم به پول خود نیاز داشت، شخص دیگری آمد پول او را داد و خانه را ساختیم. یک زمین ۲۲۵ متری که هر طبقه آن حدودا ۱۲۰ متر است. در پایانکار اسم ایشان هم آمده و یکجور رذیلانه زدند شراکت فلان فرد با فلان کارخانهدار که هر کدام از رفقا زنگ زدند گفتند پس برج ۱۰۰ میلیاردی نیست؟»
در جایی دیگر و در واکنش به این موضوع گفته است: «تا من یک کمی علیه باندهای مافیایی و رسانههای نژادپرست صحبت میکنم، آنی از آنطرف میگویند فلانی برج دارد، با فلان کارخانه ارتباط دارد... چقدر تحملشان کم است! اگر کسی از اینها بترسد، یعنی نهی از منکر را کنار گذاشته و این یعنی دینش را کنار گذاشته است.»
البته پناهیان در سال ۱۳۹۳ گفته بود: «بچه حزباللهی باید پولدار باشد. اگر پول ندارید عرضه ندارید. باید عرضه داشته باشید.»
از سوی دیگر، او درباره لزوم ثروتاندوزی حزباللهیها گفته است: «پرطرفدارترین رشته در میان صهیونیستها اقتصاد است، ولی ما بیشتر سراغ فناوریها میرویم. مردم باید عرضه داشته باشند پولها را جمع کنند تا به جیب صهیونیستها نرود.»
پناهیان همچنین عامل گسترش فقر را بیکفایتی مدیران جمهوری اسلامی نمیداند: «بروکراسی دولت سالار و باندهای مخوف اقتصادی دو مانع اصلی ریشهکن کردن فقر در جامعه است که در فعالیت هیاتیها در حوزه اقتصاد باید به مقابله با آنها بپردازد.»
«اسلام دین رحمت است، اما رحمت حد و حسابی دارد»
پناهیان، یکی از توجیهکنندههای اعدام معترضان پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» است.
پس از اعدام «صالح میرهاشمی»، «سعید یعقوبی» و «مجید کاظمی»، برخی کاربران هوادار جمهوری اسلامی در شبکه «ایکس»، توییتر سابق به استناد اظهارات پناهیان که گفته بود: «اخلاق این ظرفیت رو داره که جلوی دین بایسته.» اعدامها را چنین توجیه کردند: «شاید اعدام این اشرار از نظر بعضیها اخلاقی نبوده باشه اما صد در صد عقلانی بوده و دین عین عقل است.»
او پس از حمله به حرم شاهچراغ در آبان ۱۴۰۱ گفت: «متاسفانه چند روحانی عمامه به سر از سیاسیون ناباب این کشور مدل ابوموسی اشعری را ایجاد کردند و به جبهه حق و باطل کاری نداشتند. ای عمامه به سری که کور بودی و ندیدی بسیجی دست به سلاح نبرد، کتک خورد، شهید شد اما خشونت نکرد و برای امنیت مردم جان داد، لعنت خدا بر تو باد که میگویی طرفین نباید دست به خشونت بزند. مرگ بر شما منافقان باد.»
پناهیان گفت: «اسلام دین رحمت است اما رحمت حد و حسابی دارد. ترحم بر کسی که مردم بیگناه را به رگبار گلوله میبندد و مرد، زن، بزرگ و کوچک و حتی اطفال را به قتل میرساند ظلم است. خداوند هم میفرماید در مقابل ظلم باید ایستاد.»
یکی از اظهارات جنجالی پناهیان، توصیهاش به دانشآموزان برای وصیتنامه نویسی بود: «عشق به شهادت در یک نوجوان شدنی است. من از نوجوانان میخواهم که هر کدام یک وصیتنامه بنویسند انگار میخواهند به شهادت برسند؛ الهی ۱۰۰ سال دیگر عمر کنند ولی به تاسی از این شهدای بزرگ که بسیاری از آنها نوجوان بودند یا از نوجوانی شهادتطلبی را شروع کردند، یک وصیتنامه بنویسید.»
تربیت آخوند از دبستان
علیرضا پناهیان، موسس مدرسه علمیه «دارالحکمه» است که از سال ۹۲ افتتاح شده و طلبه میپذیرد. پناهیان در سالهای اخیر بارها و بارها از نظام آموزشی ایران چه در مدرسه، چه در دانشگاه و چه در حوزههای علمیه انتقاد کرده است.
او که اخیرا گفته «آموزش و پرورشی که نتوانسته در این ۴۰ سال این را (تفکر مقاومت) به بچههای ما یاد دهد، باید تعطیل کرد» از سال ۹۸، در کنار مدرسه علمیه دارالحکمه، دبیرستان هم تاسیس کرده است. در تبلیغات این دبیرستان آمده بود که مقدمهای است برای ورود به حوزه علمیه یا رشتههای علوم انسانی.
پناهیان در سال ۹۲ و در افتتاحیه این حوزه علمیه گفته بود: «ما معتقدیم بهتر است آموزش طلاب از دوره دبستان شروع شود. چون بچه باید در هفت سال اول دبستان، درست تربیت شود و رشد کند تا در چهارده سالگی از نتیجه آن استفاده شود. ولی متاسفانه ما از ۱۴ سالگی به بعد شروع میکنیم به تربیت کردن! آغاز هفتسالگی آغاز آموزش بندگی کردن برای خداوند است؛ لذا ان شاءالله قصد داریم که یک دوره دبستان هم داشته باشیم و برای آن داریم برنامهریزی میکنیم.»
او یکی از تئوریسینهای جمهوری اسلامی در سیاسی کردن هیاتهاست. در جایی گفته: «کار سیاسی به معنای کلی آن همیشه باید در هیات باشد؛ اصولا هیات نمیتواند سیاسی نباشد؛ در هیات باید به مقوله قدرت توجه داشت زیرا ائمه اطهار(ع) را به خاطر حفظ قدرت، کشتند بنابراین نمیشود هیاتیها قدرت طلبی را متوجه نباشند.»
پناهیان در جهانی ذهنی، تصور میکند همه مردم دنیا، شیفته جمهوری اسلامی هستند و ضعف تبلیغات، باعث مهجور ماندن رژیم حاکم بر ایران شده است: «شما الان باید کتاب بنویسی که مردم فرانسه و انگلستان و آمریکای لاتین این شهید را بفهمند؛ آنها تشنهاند! آنجا باید میلیونی چاپ بشود! یکی دیگر از ویژگیهای زمانه ما این است که رقیب نداریم، یعنی کسی هم حریف ما نیست. با این وجود، معلوم نیست که ما از چه کسی داریم شکست میخوریم؟ کسی غیر از ما، حرف تازه ندارد. شما یک سریال یا یک موسیقی در عالم نشان بدهید که حرف تازه داشته باشد. آخرش شهوت است دیگر. چیز دیگری نیست.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر