میگوید تصویری تماس میگیرم تا مطمئن شوید خودم هستم و بعد دکمه ویدیو را میزند؛ مردی جوان، حدود سی و چند ساله با چشمهای روشن و ریشهای بور که یکی از دندانهایش شکسته است. خودش است، شبیه تمام عکسهایی که از او منتشر شده بود با عنوان معترض زندانی؛ «حسن فیروزی».
میگوید: «من مثل خیلیها معترض بودم و هستم. من در اعتراضات بازداشت شدم.»
صدایش میلرزد و روی برخی حروف زبانش گیر میکند: «فقط میخواهم مردم بدانند من اهل دروغ نیستم. من کلاهبردار نیستم. نه فقیرم و نه شیاد. دستم به دهنم میرسد و قصد فرار از کشور را هم نداشتهام. خواهش میکنم اینها را به مردم بگویید.»
حسن فیروزی، همان جوانی که از آذر ماه امسال نامش به عنوان معترضی که بازداشت شده و حکم محاربه گرفته است، در شبکههای اجتماعی چرخید. خبرهایی مبنی بر ضرب و شتم شدید و به کما رفتن او و از دست دادن کلیهاش بر اثر شکنجه در حسابهای توییتری ناشناس منتشر میشد. او پدر نوزادی چند ماهه معرفی شد که در زمان بازداشت، دخترش ۱۸ روزه بود. خبرگزاری «میزان»، وابسته به قوه قضاییه حدود دو ماه پس از انتشار این خبرها، روز دوم بهمن ۱۴۰۱ اعلام کرد فردی به نام حسن فیروزی در هیچکدام از زندانهای ایران نیست و داستان او، خبر جعلی «رسانههای معاند» است.
سه روز بعد، یعنی پنجم بهمن اما رسانههای حکومتی از بازداشت فیروزی خبر دادند و گفتند او بدهکاری بوده که خودش داستان زندانی شدن در اعتراضات را ساخته و در حال فرار از مرز دستگیر شده است.
حسن فیروزی مقابل دوربین صداوسیما این موضوع را که داستان ساخته است، تایید کرد. او حالا میگوید وادار به اعتراف اجباری شده است: «گفتند به خاطر دو میلیارد تومان فراری شده و دروغ ساخته است. من شغل آزاد دارم. خرید و فروش ماشین میکنم. در کار میوه هم هستم و برند خودم را دارم. اسم برندم کیوی توسرخ حسن فیروزی است که صادر میشود. خانه دارم و زمین هم دارم. دو میلیارد تومان بدهی چیزی نیست که بخواهم بابت آن به مردم دروغ بگویم.»
جای دو زخم روی پیشانی و داخل موهایش را نشان میدهد و میگوید: «من در اعتراضات بازداشت و شکنجه شدم. هنوز جای زخمهایم روی سر و صورتم هست. بعد به من گفتند اگر بیایی جلوی دوربین و اینها را بگویی، حکم محاربهات را میشکنیم.»
من اعتراف کردم ولی بعد از اعتراف هم بیش از ۲۰ روز در زندان ماندم. پنجشنبه ۲۷ بهمن آزاد شدم. به من گفتهاند تا زمان دادگاه نباید به محله خودت بروی و با کسی در تماس باشی، برو یک شهر دیگر. خانه و زندگیام شهرری است اما حالا آمدهام قم.»
او سعی میکند به سوالات و ابهاماتی که درباره بازداشت و خبرهای ضد و نقیضی که دربارهاش منتشر میشدند، پاسخ دهد. پاسخهایش اما کلی هستند و گاهی قانعکننده نیستند.
میگوید برخی اخبار منتشر شده، توسط همسر و دوستانش منتشر شده اما خبر مربوط به کما رفتن و از دست دادن کلیهاش دروغ است و اصلا نمیداند چه کسی این خبرها را داده است: «من روز ۲۹ آبان در خیابان امیرآباد بازداشت شدم. راستش ما یک اکیپ بودیم که با هم میرفتیم در نقاط مختلف شهر برای اعتراض. اول در خیابان دادمان تهران یک بسیجی را کتک زدیم، بعد آمدیم امیرآباد. آنجا همهمان دستگیر شدیم. من را به یک خانه امن بردند. هفت شب و هشت روز آنجا بودیم و بعد به زندان اوین منتقل شدیم. در خانه امن انواع و اقسام شکنجه را روی ما انجام دادند. با طناب خیس کتک میزدند. صندلی خالی را از زیر ما میکشیدند. کار من به بیمارستان رسید. عکسها هم در بیمارستان از من گرفته شدهاند اما این که چه کسی عکس را گرفته و منتشر کرده است، نمیدانم. برگه بیمارستان سینا را که شرح حالم است، دارم و برایتان میفرستم.»
تا زمان تنظیم این گزارش، برگهای به «ایرانوایر» نرسیده است.
او میگوید در دادسرای «اوین» با عناوین «تبلیغ و تبانی علیه نظام از طریق همکاری با شبکههای معاند»، «جمعآوری اطلاعات برای اسرائیل» و «محاربه از طریق ضرب و شتم ماموران» تفهیم اتهام شده است. ۷۶ روز را در سلول انفرادی گذرانده و سپس به بند عمومی منتقل شده است : «در زندان اوین وضعیت بهتر شد. شکنجه نمیکردند.»
میگوید در این مدت چند بار با همسرش تماس داشته اما پس از انتشار فایل صوتی او، ممنوعالتماس شده و ملاقات هم نداشته است.
اشاره حسن فیروزی به فایل صوتی ۴۰ ثانیهای منسوب به او است که در شبکههای اجتماعی منتشر شد و در آن میگوید: «من چه امضا کنم و چه امضا نکنم، آنها مرا میکشند، فقط آرزو دارم یکبار دخترم را ببینم. بعد از ۱۰ سال بچهدار شدم و فقط ۱۸ روز او را دیدم.»
در این فایل صوتی بر خلاف سایر تماسهایی که زندانیان از زندان میگیرند، نوار صوتی که میگوید این تماس از زندان است، شنیده نمیشود.
او میگوید: «فایل صوتی من ۳۶ ثانیه بود. همسرم آن را بریده بود.»
فیروزی درباره این که چرا خانوادهاش درباره او اطلاعرسانی نمیکردند، میگوید: «خانواده من سطح سواد بالایی ندارند و تهدید شده بودند که در صورت اطلاعرسانی، بلای بدتری سر من و خانوادهام میآورند. آنها هنوز هم میترسند.»
توضیح میدهد روز سوم بهمن، یعنی یک روز پس از این که قوه قضاییه اعلام کرد کسی با هویت حسن فیروزی در زندانهای ایران در حبس نیست، کارشناس پرونده یا بازجو او را میخواهد و به او میگوید برای این که حکم محاربه تو را بشکنیم، باید بیایی و بگویی من از رسانههای «بیبیسی»، «ایران اینترنشنال»، «صدای امریکا» و «مسیح علینژاد» خط گرفته و سناریو ساختهام: «من را با هواپیما به قشم بردند و عکس و فیلم گرفتند. چرا در عکسی که منتشر کردند، در هواپیما تنها نشستهام؟ چون عکس ساختگی بود. بعد هم من را مقابل دوربین نشاندند تا هر چه میخواهند، بگویند.»
به گفته حسن فیروزی، او پس از اعترافات اجباری، دوباره به زندان باز میگردد: «۲۵ روز دیگر در زندان ماندم. بعد روز آخر من را از اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کردند و فردایش آزاد شدم؛ روز ۲۷ بهمن.» حرفش که تمام میشود، میگوید فقط به مردم بگوید: «من یک معترض بودم، من کلاهبردار نیستم. از این که من را از چشم مردم انداختند، میسوزم.»
ایرانوایر منتظر تماس مجدد حسن فیروزی برای ارسال مدارک و توضیح درباره نکات مبهم این پرونده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر