انسانها از دوران کودکی با کلیشههای جنسیتی «Gender stereotypes» رشد میکنند. والدین، مدرسه و رسانهها در شکلدهی و تعمیق این کلیشهها نقش پررنگی دارند. آنها نیز در خلاء، این کلیشهها را تولید و به خورد ما ندادهاند بلکه براثر تکرار و در طول زمان شکل گرفتهاند؛ به طوری که ما هنجارها و ناهنجاریها را از طریق همین کلیشهها میشناسیم.
کلیشهها در عین حال، ابزار، نماد و سمبلهایی برای اهالی فرهنگ و هنر هستند تا با توسل به آن، مفهومی را با مخاطب به اشتراک بگذارند. معمولا نویسندگان، فیلمسازان و قصهگوها برای برآورده ساختن انتظارات خواننده یا بیننده و افزایش جذابیت و جلب توجه مخاطب، از این کلیشهها استفاده میکنند. پس باید بدانیم وقتی کلیشهها در طول زمان به وجود آمدهاند، در طول زمان هم تغییر میکنند. نمیشود انتظار داشت یک شبه جامعه این تغییرات را بپذیرد. هرچند شبکههای اجتماعی و افزایش قابل توجه سرعت تحولات اجتماعی به تغییر کلیشهها نیز سرعت دادهاند ولی همه جامعه نمیتواند خود را با این تغییرات وفق دهد.
بازتاب تغییرات اجتماعی در رسانههای حکومتی و نوع مواجهه آنها با تغییر رفتار و نگرش بخشهایی از جامعه، نمونهای از عدم همراهی و پذیرش این تغییرات است؛ برای نمونه، به این گزارش خبرگزاری «فارس» دقت کنید. این خبرگزاری روز ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ در گزارشی با عنوان «ترویج نمادهای همجنسبازی را ممنوع کنید»، دگرباشی جنسی را «انحراف» و از واژه تحقیرآمیز «همجنسبازی» به جای «همجنسگرایی» استفاده کرده است: «امروز همجنسبازان و سایر منحرفان جنسی با عنوان ساختگی دگرباشان در جهان دارای پرچمی ششرنگ با رنگهای رنگین کمان هستند. سالها است در جوامع غربی و برخی کشورهای شرقی رفته رفته این نوع انحرافات جنسی در حال ترویج و عادیسازی است. متاسفانه در شرایطی به سر میبریم که انحراف همجنسبازی به شدت در حال ترویج است؛ خطری که بیش از گذشته کودکان و نوجوانان را تهدید میکند؛ مسالهای که اگر همین حالا برای آن راه حلی پیدا نکنیم، منجر به آسیب دیدن نهاد خانواده و جامعه خواهد شد. یکی از مصادیق آن که بسیار مشهود نیز هست، خرید و فروش محصولاتی با نمادهای رنگی همجنسبازان است. کافی است به یک اسباببازی فروشی سر بزنید، محصولاتی را خواهید دید که از همان بچگی ذهن کودک را آلوده به این نمادها میکنند. همین موضوع در موبایل فروشی، لوازم تحریری و پوشاک نیز وجود دارد. وضعیت سینمای خانگی که بسیار وخیم است. بسیاری از صحنهها به صراحت این ناهنجاری و انحراف جنسی را نشان میدهند.»
این خبرگزاری در ادامه آورده است: «این بسیار دردناک است که ذهن و ناخودآگاه کودکان و نوجوانان در این سن آلوده به چنین انحرافاتی شود. من به عنوان مادر، نگران وضعیت محیطهای آموزشی و اجتماعی هستم که قرار است فرزندم در آن رشد کند. به صورت کلی، دو راه حل را پیشنهاد میکنم؛ ابتدا اطلاعرسانی و کار فرهنگی-اجتماعی است تا مردم به ماهیت این نمادها پی ببرند. مورد بعدی، ساماندهی ساختاری و قانونی است؛ یعنی باید با گلوگاههای تولید و توزیع این محصولات برخورد قاطع شود.»
خبرگزاری فارس در انتهای این گزارش به نقل از یکی از کاربران نوشته است باید به فروشندگان ابلاغ شود که چنین تخلفاتی را مرتکب نشوند و در صورت تخلف، به اشد مجازات محکوم شوند: «انسان یا زن است یا مرد و هنجار جنسی پذیرفته شده، برقراری رابطه جنسی با جنس مخالف است.»
این کلیشه ریشهدارتر از آن است که به سادگی تغییر کند. در جوامعی هم که از این کلیشه عبور کردهاند، سالها ترویجگری انجام شده است تا حقی به نام حقوق افراد الجیبیتی کیو به رسمیت شناخته شود. پس خیلی غیرمنتظره نیست که یک خبرگزاری حکومتی در جمهوری اسلامی با رویکردی سنتی و محافظهکارانه با یک تغییر کلیشه برخورد و از واژگانی چون انحراف جنسی و همجنسبازی استفاده کند.
رسانههای مرسوم معمولا از یک ساختار ثابت و کلیشهای برای بازنمایی نژاد، طبقه اجتماعی و جنسیت استفاده میکنند و هویت و رفتار انسانی را با این کلیشهها شکل میدهند. ولی واقعیت این است که معانی رفتاری همیشه ثابت نیستند بلکه در طور زمان میتوانند تغییر کنند و انسانها آن معانی سابق را برداشت نمیکنند؛ مثل تاتو کردن که زمانی بخشی از فرهنگ جاهلی بود ولی به مرور این فرهنگ تغییر کرد و امروزه چنین برداشتی میان اکثریت وجود ندارد.
خبرگزاری فارس کوشیده است با این گزارش، مقدمه و زمینه برخورد قضایی با هرگونه طرح مساله تنوع جنسیتی را فراهم کند، حال آن که کار رسانه روشنگری، کمک به کشف حقیقت، آگاهی بخشی و … است، نه برچسبزنی، قضاوت کردن و برخورد جانبدارانه با اطلاعات، افکار و باورها.
برای این رسانهها حتی ازدواج کردن و نکردن نشانه هویتی است. خبرگزاری فارس در گزارش دیگری با عنوان «میثم مطیعی: ازدواج پول نمیخواهد بلکه عقل میخواهد»، ازدواج کردن را امری عقلایی و ازدواج نکردن را امری شیطانی خوانده است. این نگاه نیز برآمده از کلیشه دیگری است که ازدواج کردن را یک هنجار اجتماعی و ازدواج نکردن را ناهنجاری میبیند.
برای رسانههایی که پذیرش تغییرات اجتماعی و تغییر کلیشهها و نرمهای اجتماعی دشوار است، اخلاق و اصول حرفهای در حاشیه قرار میگیرند. مهم است که به عنوان مخاطب، کلیشهها و کارکرد آن را بشناسیم و بدانیم که کلیشهها ساختاری متصلب و جامد ندارند بلکه سیال بوده و به مرور زمان معنا و کارکرد آنها تغییر میکنند. یک زمان ازدواج کردن یک ارزش است و زمانی دیگر بار ارزشی خود را از دست میدهد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر