close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

علیشاه مولوی؛ زبانی شاعرانه و اجتماعی

۲۴ دی ۱۳۹۴
ادبیات و شما
خواندن در ۶ دقیقه
علیشاه مولوی؛ زبانی شاعرانه و اجتماعی
علیشاه مولوی؛ زبانی شاعرانه و اجتماعی

ویژه‌نامه «علیشاه مولوی»

محمد تنگستانی

بیست‌ودوم دی‌ماه، سالروز تولد «علیشاه مولوی» یکی از شاعران ادبیات معاصر ایران است.

شاید «علیشاه مولوی» را نتوان شاعری مهم  و تأثیرگذار معرفی کرد اما بی‌شک در شش سالی که مسئولیت سرویس شعر در مجله «نافه» را بر عهده داشت، شاعران بسیاری را از شهرهای کوچک و بزرگ  به ادبیات ایران معرفی کرد. سابقه همکاری با مجلاتی مانند آدینه، دنیای سخن، کارنامه، بایا، نافه، کلک و ارمغان فرهنگی در کارنامه علیشاه وجود دارد.
در سه دهه گذشته برخی از شاعران و نویسندگان  به دلیل  مخالفت با سانسور و ممیزی کتاب در ایران، آثارشان به خوبی منتشر و  معرفی نشده است. این شاعر اجتماعی  بااینکه امکان انتشار کتاب از سوی انتشارات معتبری  مانند نشر چشمه و نشر نگاه را داشت اما حاضر به ممیزی کتاب‌هایش نشد و کتاب آخرش را بانام «کاملاً خصوصی برای آگاهی عموم» به‌واسطه  انتشارات «ناکجا» به‌صورت الکترونیکی بیرون از ایران منتشر کرد. عدم انتشار کتاب در ایران و عدم شرکت در بورس شهرت شاید دو مؤلفه مهم در شناخته نشدن «علیشاه مولوی» در جامعه غیرتخصصی ادبیات معاصر باشد.
از شش کتاب منتشرشده این شاعر سه کتاب بانام مستعار «علی مولوی»، سه کتاب به نام مستعار «بهار آقا» و کتاب آخرش را بانام واقعی خود منتشر کرده است.
«علیشاه مولوی» سال ۱۳۳۱ در شهرستان میانکوه متولد شد و در اسفندماه  ۱۳۹۲ در سن شصت‌ویک سالگی و براثر سکته مغزی درگذشت.
در چهارمین بخش از این ویژه‌نامه «مظاهر شهامت» شاعر چهل‌ونه ساله  متولدروستای رضی از توابع مشگین‌شهر یادداشتی با محوریت زبات و تصویر در شعر‌های علیشاه مولوی  نوشته است. 

مظاهر شهامت، شاعر. 
اشعارعليشاه مولوي انديشه- ‌محور است. اندیشه، در آن حضوری سنگین دارد . يعني حضور عناصر ديگر شعري در استخدام آن است و به واسطه قدرت مسلط ، در گردابی محوکننده می‌چرخد .
اما بيان اين گفته مي‌تواند فريبنده باشد. انديشه محوري شعرهاي او به اين معنا نيست كه فكر كنيم شعر در خدمت بسته‌هاي از قبل آماده انديشه‌ايي خاص بوده و با داده‌هاي ثابت آن مطابقت پيدا مي‌كند. بلكه منظور اين است كه شعرهاي علیشاه مولوي هر كدام، در تلاش‌اند که انديشه نهفته خود را معرفي كند .
 در جهان فكري او البته كه مهرباني ، عطوفت ، عشق ، مرگ ، انسان و انسانيت و ديگر مفاهيمي كه در هر زمان در سطح والاتري قرار مي‌گيرند. واژه‌های استخدام شده او  واژگاني نيستند كه اصالت و كيفيت تعريف‌شده و ذاتي داشته‌ باشند، به مرور زمان و با متضادهاي خود دستخوش تلاشي شده يا در برابر آماج طوفان پنهان و هم‌زماني‌ گذر روزگار رنگ و روي باخته‌اند ، بلكه او معترف اين قضيه است كه آنها با حفظ حرمت حدود خود، هميشه پيشاپيش حركت و عمر آدمي مقدس مانده، به اهداف شاعر بدل شده و در زبان او، ستودني باقي ‌مي‌مانند. اين وظيفه، خطير است. با درك اين اطمينان كه آن واژگان ، همواره در معرض تهديد متضادهايي قرار دارند كه تقديرگون با ميل پايداری بشر ، هنوز وسعت دارند يا وسيع‌تر مي‌شود. اما انديشه و زبان او ، افشاء و مقابله با آن را فلسفي مي كند. يعني قرار دادن تقديري اميدوارانه در برابر تقديري كه كهنه‌گي‌اش براي او ( و از منظر او براي همگان ) قابل ادراك است و برائت و دوري شاعر را برمي انگيزد . شعر و شاعر خطر مي كند تا امر خطيري را بيان كند . حاصل از آن دست است كه نمي توان آن را آرام و با التذاذ اوليه  خواند . كلمه‌ها و بافتار تركيب‌ها و جملات ، صدا را فراتر مي‌برند و هيجان اوج مي گيرد :  
یکی پانتومیم ِ آدم پلیدی را بازی می کند در فریاد دیگران 
چاقو می زند 
طناب می کشد
تفنگ شلیک می کند 
و این طور است که در چهاردهمین شب از حلول ماه مهربان 
در آب و آیینه و آسمان 
پرده از زشت‌ترین صورت زمین و قفل از گویا‌ترین زبان ِمن 
می افتد 
ببخشید 
نمی توانم به شما اعتماد کنم مگر مرده یا خوابیده باشید
( قسمتي از شعر يك پرده پانتوميم در حضور ماه مهربان )
ویا:
یادتان باشد کبوترانی که پشت پنجره‌های خانه‌ی شما لانه می‌سازند 
با کلاغ‌هایی که روی کاج کثیف آن طرف خیابان آشیانه دارند، آشنایند
و طوطی‌های ِساکن آن چنار ِچرک        چه می دانند که جنگ، 
میراث شوم به جامانده از جهالت قابیل است 
و گرنه مدام تکرار می‌کردند: صلح
( قسمتي از شعر نامه به شيرين عبادي )

زمان در شعرهاي عليشاه مولوي هميشه ، زماني نيست كه در چهارچوب شعر زنداني شود، بلكه حضور تداعي‌كننده و تداعی شونده دارد . يعني ريشه خود را  نه از گذشته‌هاي  دور ،بلكه از موقعيت‌هاي تجربي عمر ذهن شاعر، آغاز كرده ، تا به شروع شعر و پايان آن ادامه دهد.  و اينگونه خاطره و ادراك شاعر را در گذرش ، در جابه‌جاي شعر بارمي گذارد و کیفیت زیست شاعرانه اش را به رخ می‌کشد . پس شعر هيچگاه از حضور منيت خود او خالي نيست . به اين ترتيب او شاعري باقي مي‌ماند با رفتاري كنشگرانه و زبان شعري جانبدار. جانبدار نگاهي قداست‌آميز به كل و پاره هاي هستي‌ي متصور . چرا كه از همان آغاز كلمه ، شاعر به چيدمان و آرايش اجزاء جهان ، يعني هست‌هاي ناهمگون در هستي ، به شكل آشكار و صادق ، معترض مانده ، براي ارائه پيشنهاد سامانه جديد و ممكن به آن  فعالانه  مي كوشد . اينگونه  در جايگاه فاعل و عامل است ، و به ناچار گاهي یا هميشه ، رودرو با پلشتي جهان ، براي ساختن و ساختن‌هاي مكرر است.
موقعيتي اين گونه را اغلب شعر‌های علیشاه مي توان با اندك تلاشي  رديابي كرد و نشان داد كه بيان آن با تحكمي صادقانه ، در جاجاي اشعار ثبت شده است . این اتفاق در شعر زير بيشتر و روشن‌تر به چشم مي‌آيد :

ملافه های خیس در آفتاب خمیازه می‌کشند
ماه ِکال ِکثیف
از پشت ِ پنجره‌ام گم‌شو
پلشت ِپیر
از سطرهای شعر جوانم       بیرون برو
شریک جرم فریب‌های عمومی
از آن بالا بیا پایین 
یادش بخیر ، قرار ثابت دور دیدار من و او بودی
ماه ِمهربان ِمعصومم
باور نمی‌کنم هنوز هم سپید مانده باشی
مثل تمام دروغ‌های آسمانی            
رسوای رها شده در کهکشان
کاش در حرارت آفتاب می‌رسیدی و
در حیرت ستاره‌ها  فرو می‌افتادی
ماه ِکال ِ کثیف ِپیر ِچروک ِ دروغ
در رختخواب من چه می کنی ؟

به باور من جلوه‌هاي انساني در شعر‌های علیشاه مولوی بيشتر از هر زمانی، در مرثيه‌هايي نمايان است كه در سوگ عزيزانش سروده است ، يا در مناسبت‌هايي كه حضور ياران آفرينشگرش را يادآورده و آنها را ستوده است . مانند شعرهايي كه به ميم . آزاد ، غزاله عليزاده ، مرتضي مميز ، منوچهر آتشي ، عمران صلاحي و ديگران تقديم كرده است .
 در هر كدام از آنها شاعر با همه غليان معنويت زبانش حضور پيدا مي‌كند تا باور كنيم كه در باور او ، هنوز انسان است كه محور گردش زيبايي جهان است و فقدان او ، فقدان معناي زيبايي است . در چنين رفتاري آنچه مشهود مي‌شود حس وفاداري به انسان و هستي است و نتيجه آن نمايش مسئوليت در برابر و براي آنهاست. 
اين ، شعرها  نگرش و اشتغال متمركز خطي – موضوعي نخواهند داشت ، بلكه رفتاري دربرگيرنده داشته و مشمول خواهند بود. و بر همين اساس است كه در آنها درونمايه‌هایي
اجتماعي ، سياسي ، عاشقانه و روان نگرانه ، با عناوين مختلف به چشم مي خورد . كه هر كدام بنا به اقتضاي اتمسفر  واقعيت آنها و شعر ، گرايش‌هاي زباني و فرمي مختلفي را پيش كشيده است . 


عکس: کورش ادیم
دیگر مطالب این ویژه نامه را بخوانید:

علیشاه‌ مولوی؛ شعر یا شاعری مدنی

علیشاه مولوی؛ شاعری حرفه‌ای نبود

علیشاه‌مولوی؛ شاعر انسانیت و آزادی

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو روز

دنیای کاغذی

۲۴ دی ۱۳۹۴
خواندن در ۴ دقیقه
دنیای کاغذی