روز نخست نوروز۹۲ بود. تصویری زیبا از یک رقصنده تاجیک با لباسی رنگارنگ در صفحه فیسبوکی یکی از روزنامه نگاران ایرانی دیدم همراه با آرزویی از او: «باشد که روزی در تخت جمشید کهن از این رقصهای مردم نوروزستان ببینیم».
آن عکس زیبا، همراه با آن آرزوی نوروزستانی برایم بسیار شیرین بود. واژه دلنشین «نوروزستان» لذت کشفی عجیب برایم به ارمغان آورد. نخستین بار بود که با این واژه آشنا می شدم. دریافتم که تعبیر نوروزستان از باقر معین است. تعبیری جامع و پر معنا که کلیدی شد و درهای هزار و یک دنیا را برای ما گشود.
همسرم مارال نیز مست نوروزستان شد. در آن نوروز بند خیالمان از روزمرهگی ها گسست و بر فراز نوروزستان به پرواز درآمد. در دنیای مجازی اینترنت، رقصهایش را دیدیم و به موسیقیهایش گوش سپردیم. از دیدن شادی مردم و پیوندهای فرهنگی آنها شادتر شدیم واز کمتوجهی رسانههای درون ایران که خاستگاه نوروز است افسوس خوردیم.
دربهار، سقف آرزوهای دونفرهمان بالا رفته بود. بخاطر علاقه من و همسرم به گسترهی ادبیات کودک و انیمیشن، خیلی زود آرزوهای نوروزستانی ما با دنیای کودکان آن گره خورد. به جستجوی مطالبی فرهنگی ـ آموزشی و «چند رسانهای»، که همه کودکان ایران، افغانستان و تاجیکستان را در بر بگیرد برآمدیم. اما هر چه بیشتر گشتیم و پرس وجوکردیم، کمتر یافتیم. البته در ایران اندک فرهیختگان و سازمانهایی هستند که در زمینه ادبیات کودکان تلاشهای بسیار کردهاند. در تاجیکستان و افغانستان نیزدر این راستا تلاشهایی هر چند اندک شده است. ولی هیچ کدام پاسخگوی نیاز گسترده کودکان نوروزستان در دوره اینترنت نیست. با همه ارج و احترامی که برای همه این کوشندگانِ آموزش کودکان و آثارشان قائل هستیم ولی قالب کاری، و شیوه ارایه آنها چیزی نبود که ما به دنبالش بودیم.
پیش از نوروز، چندی بود که به فکر ساختن انیمیشنی درباره کشورهای فارسی زبان بودیم و مارال مشغول طراحی آن بود. ولی کشف واژه «نوروزستان» به این ایده رنگ و بوی دیگری داد.
نخست اینکه، ایده ساخت انیمیشن تبدیل شد به «دهکده نوروزستان». دهکدهای که ساکنان آن از همه جای نوروزستان مجبور به مهاجرت به این دهکده شدهاند وهر کس روایتی شخصی دارد.
انیمیشنی که قرار بود پیوندهای فرهنگی نوروزستانیها و ویژهگیهای هر بخش از این سرزمین را به کودکان آموزش دهد. ولی به دلیل کمبود امکانات مالی، این ایده تبدیل شد به دوموزیک ویدیوی کوتاه کودکانه درباره نوروز و سیزده بدر. استقبال مخاطبان از این انیمیشن ها ما را دلگرم ساخت که همچنان با موضوع کودکان نوروزستان مشغول بمانیم.
بهار گذشت و تابستان از راه رسید. در یک روز گرم درهلند، میهمان دوستی اهل هنر بودیم؛ مرسده هاشمی.
چندی نگذشت که بحث به دنیای کودکان کشیده شد و مانند هوای آنروز گرم شد. من و مارال هم سرِ درد دلمان درباره کم توجهی به کودکان در رسانهها و فضای اینترنت فارسی باز شد. گفتیم که حتا هفتهنامهای نام آشنا مانند کیهان بچهها نیزاز دوران اوج خود فاصله بسیار دارد و... .
نتیجه گرفتیم که باید دل به دریا بزنیم و خودمان دست به کار شویم و مجلهای اینترنتی را برای کودکان فارسی زبان منتشر کنیم. مجلهای که در آن بتوانیم بدون وابستگی به هیچ دولت و یا گروه سیاسی، با زبانی ساده، به نکتههایی که در کشورهای فارسی زبان کمتر به آنها پرداخته می شود بپردازیم و مسایل حقوق بشری، محیط زیستی، علمی و فرهنگی را در فرمی تازه به کودکان آموزش دهیم. فکر میکردیم که با گاهنامه یا شاید ماهنامهای ۴-۵ صفحهای کار را آغاز کنیم.
پس ازچندی، نامش نیز انتخاب شد؛ ماهنامه «هزار ویک دنیا» ویژه کودکان نوروزستان.
البته باید اشاره کنم که باقر معین، آفریننده واژه «نوروزستان»، این دیار را شامل همه کشورهایی می داند که نوروز را جشن می گیرند ولی تعریف «هزار و یک دنیا» از نوروزستان بر پایه زبان فارسی است و تنها محدود می شود به کشورهای فارسی زبان و فارسی زبانان آسیای میانه.
با چند تن از دوستانی که فکر میکردیم به ادبیات کودک علاقهمند هستند تماس گرفتیم و درخواست همکاری کردیم، آنهم از نوع داوطلبانه. همگی ازایدهی مجله استقبال کردند و دست ما را گرفتند. شهزاده سمرقندی نیز یکی از این دوستان بود. با کمک او در تاجیکستان نیز همکاری همدل یافتیم؛ مهین دوران.
او مسئولیت برگردان مطالب به خط سیریلیک را به عهده گرفت.
سپس دریافتیم، که برای برقراری ارتباط بهتر با کودکان افغان، باید به واژههایی که در فارسی دری متفاوت هستند نیز بپردازیم. وحید یاری، دوست تازه یافته افغان ما نیز ویرایش بخش افغان را پذیرفت.
من و مارال پیشنهاد دادیم که سردبیر نمیخواهیم و این کار گروهی باید سردبیریش نیز گروهی باشد. دوستان پذیرفتند وماهنامه «هزار و یک دنیا» شد؛ زیر نظر شورای نویسندگان.
مرامنامه نوشته شد و بر پایه آن مطالب بیشتر و بیشتر شدند. مارال نیز بیشتر و بیشتر طراحی و صفحهآرایی کرد.
او انیمیشن کوتاهی نیز درباره زرافه آماده کرد. فایلهای صوتی نیز از تاجیکستان رسیدند و «هزار و یک دنیا» گستردهتر از پیش شد و چند رسانهای شد.
در این میان، با مشکلات فنی و نرمافزاری گوناگونی نیز روبرو شدیم که با راهنماییهای دوست خوب ما دانیال کشانی و توضیحاتی که در اینترنت یافتیم، آنها نیزیکی پس از دیگری برطرف شدند.
ما ناگهان خود را در میان گروهی اهل هنر و قلم از سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان یافتیم. همکارانی که بدون هیچ چشم داشتی درهای هزار و یک دنیا را به روی کودکان فارسی زبان گشودند. یک رویا ونشریهای که نخست قرار بود در ۴ یا ۵ صفحه منتشر شود، رنگ واقعیت گرفت و تبدیل شد به ۸۴ صفحه رنگارنگ. در یک بازه زمانی دو ماه، یک کار گروهی شهروندی، از ایده تا اجرا، با موفقیت انجام شد.
اینگونه، «هزار ویک دنیا»، نخستین ماهنامه «چند رسانهای» آنلاینی که تاکنون با دو خط فارسی و سیریلیک (تاجیکی)، برای کودکان منتشر شده است، پدید آمد. مجلهای رایگان بدون هیچ پشتوانه مالی! مجلهای که مورد استقبال رسانهها نیز قرار گرفت.
کاری شهروندی و بی ادعا که حتما نیاز به نقد وهمیاری بیشتر دارد. نمیخواهم کلیشه گویی کنم، ولی «هزار و یک دنیا» کاری داوطلبانه است که به معنی واقعی کلمه، نیروی پیش برندهاش عشق است. عشق به کودکان، عشق به زبان فارسی، و عشق به نوروزستان. عشقی جمعی که سبب شد اکنون خود را بیش از هر زمان دیگری نوروزستانی ببینم.
«هزار و یک دنیا» تنها یک آغاز است ودرهایش به روی همه تکاپوکنندگان در راه پیشبرد آموزش کودکان فارسی زبان باز است.
بیاییم کودکانمان را بیشتردریابیم و کودک درونمان را از یاد نبریم. باشد که روزی در تمامی نوروزستان، شاهد هزار و یک جشنواره فرهنگی ـ هنری، مجله، انیمیشن و سایر رویدادها و کالاهای فرهنگی برای کودکان باشیم. باشد که روزی نسخه چاپ شده «هزار و یک دنیا» و سایر مجله ها را همراه با یک دیسک فشرده به دست کودکانِ شهرها و روستاهای دورافتاده نیز برسانیم.
باشد که آیندهسازان ما، دنیایی پراز شادی و رنگ داشته باشند. دنیایی که در آن حقوقشان پایمال نشود، خشونت نبینند، نان آور نباشند، و بتوانند آسوده کودکی کنند. چنین باد!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر