close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

محدودیت‌ها در ایران هم می‌تواند بهترین اتفاق باشد وهم بدترین!

۱۱ مهر ۱۳۹۲
نيلوفر رستمي
خواندن در ۱۳ دقیقه
محدودیت‌ها در ایران هم می‌تواند بهترین اتفاق باشد وهم بدترین!
محدودیت‌ها در ایران هم می‌تواند بهترین اتفاق باشد وهم بدترین!

«تینوش نظم‌جو»، نویسنده، کارگردان و مترجم تاتر که بیش‌تر سال‌های زندگیش در فرانسه بوده، در سال ۱۳۸۰ برای تجربه صحنه تاتر ایران به کشور برگشت. اما هشت سال بعد در سال ۱۳۸۸، به گفته خودش، با تشدید محدودیت‌ها و نگرفتن مجوز برای اجرای عمومی دو نمایش نامه آخرش در تالارهای تاتر شهر، ترجیح داد به فرانسه برگردد و بدون محدودیت در آن‎جا به کارش ادامه دهد.

 نظم‌جو در گفت‌وگو با «ایران وایر» از اشتیاقش به برگشت دوباره به ایران و شروع کار در شرایط جدید می‌گوید.

او از جمله کارگردان‌های جوانی است که در سال‌های غیبتش در ایران، با حضور قوی در فیس‌بوک و توییتر تلاش کرده ارتباط خود را با مخاطبان خود حفظ کند. به تعبیر خود او، «فیس‌بوک مانند اجرای زنده تاتر است».

 او می‌گوید در این مکان می‌نویسد تا مانند هنرمندان گذشته ایرانی که با تغییر جغرافیا و مهاجرت فراموش شدند، فراموش نشود.

تینوش نظم‌جو شتسالی که در ایران بود نمایش‌نامه‌های فرانسوی را به زبان فارسی در تالارهای تاتر شهر به اجرا برد و نمایش‌نامه‌های زیادی که در ایران ناشناخته بودند را نیز معرفی و ترجمه کرد. اوزمانی هم که در فرانسه است نمایش‌نامه‌های ایرانی را با بازیگران فرانسوی- ایرانی به روی صحنه می‌برد. یک سالی می‌شود که نشر«ناکجا» را تاسیس کرده است؛ نشری الکترونیکی که کتاب‌های خارجی را به زبان فارسی برای مخاطبان ایرانی ترجمه می‌کند. از او می‌پرسیم:

  • در سال ۱۳۸۰ پس از سال‌ها زندگی در فرانسه به ایران آمدید و بعد به یک‌باره در سال ۱۳۸۸ به فرانسه برگشتید. دلیل آن آمدن‌ و این رفتن‌تان چه بود؟ چه شد که به فرانسه برگشتید؟

- راستش من تا سال ۲۰۰۰ خیلی کار تاتر در فرانسه انجام داده بودم و آن زمان‌ها خیلی دلم می‌خواست به ایران برگردم و تجربه جدیدی داشته باشم.  به درخواست آقای «محسن یلفانی»، چند نمایش‌نامه هم از «سامویل بکت» به زبان فارسی ترجمه کرده بودم که در ایران منتشر شده بود. با چند گروه تاتری ایرانی هم‌نسل خودم که برای اجرا به فرانسه آمده بودند، آشنا شدم و گپ و گفت با آن‌ها من را بیش‌تر به سفر به ایران تشویق کرد. بنابراین، در سال ۱۳۸۰ به ایران برگشتم و کارم را با ترجمه نمایش‌نامه‌هایی که فکر می‌کردم در آن زمان به درد جامعه ایران می‌خورد، شروع کردم. این ترجمه‌ها خیلی زود با مخاطبان فارسی زبان ارتباط گرفت و بعد کارهای صحنه را شروع کردم. اما این که چرا دوباره به فرانسه برگشتم به این دلیل بود که اجرای تاتر در سال‌های اخیر در ایران خیلی سخت و سخت‌تر می‌شد به گونه‌ای که دو نمایش آخرم اجازه اجرای عمومی‌ نگرفتند. من دو نمایش‌نامه از«ماتیی ویسنی یک» و« ژان لوک لاگارس» تمرین کردم که هر دو در مرحله بازبینی متن و اجرا با وجود محدودیت‌ها، پذیرفته و در جشنواره تاتر فجر اجرا شدند اما بعد اجازه اجرای عمومی‌ نگرفتند. راستش به جایی رسیدم که فکر کردم دیگر شرایط کار کردن در ایران آسان نیست؛ یا باید با محدودیت‌هایی که اعمال می‌کردند کنار می‎آمدم و یا فکر دیگری می‌کردم. من هم نمی‌توانستم با سانسور کنار بیایم و در همین حال امکان برگشت به فرانسه را داشتم. بنابراین به فرانسه برگشتم.

 کار کردن در فضای تاتر ایران با فرانسه را از نظر حرفهای و ارتباط با مخاطب چگونه مقایسه می‌کنید؟ در کجا وقتی تاتر اجرا می‌کنید بیش‌تر رضایت درونیدارید؟

- همیشه زمانی که ایران بودم دلم می‌خواست به فرانسه برگردم و وقتی فرانسه هستم دلم می‌خواهد به ایران برگردم. یک بی‌ریشه‌گی و هم‌زمان تعلق به دو فرهنگ در درونم هست.

 فکر می‌کنید از نظر جذب مخاطب در ایران موفقتر بودید یا در فرانسه؟

- مشکل موفقیت نبود. اما حتی امروز هم با وجود این که در فرانسه محدودیت وجود ندارد، دسترسی به امکانات بسیارآسان‎تراست و روی هم رفته، کار کردن در فرانسه خیلی راحت‌تر است، اما من مخاطب ایرانی را بیش‌تر می‌پسندم و خیلی خوشحال‌تر بودم وقتی در ایران کار می‌کردم. شاید دلیل آن همان محدودیت‌ها در ایران باشد. فرانسه کشوری است که پایه‌های انقلاب تاتری در آن اتفاق افتاده اما امروزه خودشان هم می‌گویند که تاترشان دیگر حرف زیادی برای گفتن ندارد. با وجود این که من ضد سانسور و محدودیت در هنرهستم، ولی هم‌چنان به این تناقض می‌رسم که در کشوری مانند فرانسه که هیچ محدودیتی وجود ندارد و هر چه دلت می‌خواهد، می‌توانی بگویی اما همین نکته که در گفتن هر چیزی محدودیت ندارید، انگار دیگر حرف‌تان هم خیلی مهم نمی‌شود. اما در کشوری مانند ایران که همیشه خطر و خط قرمز وجود دارد و آدم‌هایی در راس قدرت هستند که شما را زیر نظر دارند که چه می‌گویید و حتی شاید از حرف‌های شما هم بترسند، خودش نشانه این است که جا برای صحبت کردن و تاثیر گذاشتن خیلی بیش‌تر است. برای همین هم هیجان کار زیاد‌تر است. دست‌کم برای من در هشت سالی که در ایران کار کردم، این گونه بود.

افزون بر این، مخاطب تاتر در ایران از همه قشر جامعه هستند؛ از طبقه پایین، متوسط و بالای شهر همگی به تاتر شهر می‌آمدند که این به خودی خود اتفاق جذابی است.

 با توجه به این که در جریان وضعیت تاتر ایران در سال‌های گذشته بودهاید، فکر می‌کنید تاتر کشور جریان رو به رشد داشته است یا برعکس؟

- فکر می‌کنم خیلی چیزها در ایران دور محدودیت‌ها می‌چرخد؛ چه محدودیت اقتصادی و امکانات و چه محدودیت آزادی بیان. این محدودیت مانند تیغی دو لبه است؛ از یک سو به شدت زیان دارد و ادبیات و هنر ما را عقب می‌اندازد چون شما در محدودیت هستید و خیلی از کارهای مهمی ‌که اجرا  و یا کتاب‌هایی که منتشر می‌شوند را سال‌ها نمی‌توانید ببینید یا بخوانید در حالی که جهان با سرعت زیاد رو به جلوست. در این وضعیت به نظرم حتی ایرانی‌ها درجا هم نمی‌زنند بلکه همین طور با این محدودیت‌ها به عقب و عقب‌تر می‌روند. هم‌چنین به دلیل وضعیت اقتصادی، هنرمندان ایرانی مجبورند کارهای دیگری انجام دهند که به ناچار تمرکز خود را در کارشان از دست می‌دهند و به دلیل نبود آزادی بیان، مجبورند مدام سازش کنند و حرف‌های خود را بپیچانند. دست آخر هم حرفی که ساخته می‌شود دیگر حرف خودشان نیست. اما از سوی دیگر، همین محدودیت‌ها و سدها برای برخی‌ها در تاترانگیزه‌های بیش‌تری ایجاد می‌کند که چگونه از روی این سدها بپرند و این به خودی خود زیبا است.  بسیاری از متن‌هایی که به بخش «از سرتاسر دنیا» به «نشر نی» -که من مسوول آن هستم- فرستاده می‌شد، متن‌های خوبی نبودند اما برخی‌ها هم درخشندگی‌های نابی داشتند. کوتاه این که من به این نتیجه رسیدم که محدودیت هم می‌تواند بهترین اتفاق دنیا باشد و هم بدترین آن.

 شما در دورانی که در «نشر نی» مسوول انتشار نمایش‌نامه‌های «از سرتاسر دنیا» بودید، چند نمایش‌نامه از «ماتیی ویسنی یک» را به فارسی ترجمه کردید و ما این نویسنده را با نام شما می‌شناسیم. دلیل انتخاب این نمایش‌نامهنویس چه بود؟ آیا فکر می‌کردید که آثاراو برای جامعه آن دوره ایران مناسب بود و یا انتخاب او از علاقه شخصی شما میآمد؟

- راستش سال‌های آخر پیش از ۲۰۰۰ که در پاریس بودم یک مجله تاتری به نام «اتوپیا» منتشر می‌شد که تنها مجله تاتری شهر پاریس بود. ما هر هفته به دفتر مجله می رفتیم و در مورد تاترهای روی صحنه بحث می‌کردیم.  در آن‌جا من با «مایتی ویسنی یک» آشنا شدم. نگاه این نویسنده رومانیاییبه جهان نمایش‌نامه نویسی و ساختار روایت او را خیلی دوست داشتم و همین طور استفاده او از فلسفه شرق و ایرانی در کارهایش برایم جالب بود. زمانی که به ایران آمدم در چمدانم تعدادی نمایش‌نامه به روز گذاشتم که در میان آن‌ها چند اثر از این نویسنده هم بود. اولین اجرایم در تاتر ایران ، نمایش‌نامه «داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد» از همین نویسنده بود که خیلی هم با استقبال روبه‌رو شد و پس از آن، متن آن را به فارسی ترجمه کردم. به نظرم این نمایش‌نامه تا به حال 15 یا 16 بار در ایران تجدید چاپ شده و چندین بارهم از سوی کارگردان‌های متفاوت کشور به اجرا رفته است. آخرین کارم در ایران، نمایش‌نامه‌ای به نام «پیکر زن هم‌چون میدان نبرد در جنگ بوسنی» از همین نویسنده بود که اجازه اجرای عمومی‌نگرفت.

در امتداد فعالیت‌های ترجمه که در ایران داشتید، یک سالی است در فرانسه نشر «ناکجا» را افتتاح کرده‌اید. هدفتان برای راه اندازی این نشر الکترونیکی چیست؟

- می‌خواستم ایرانیان در هر نقطه از جهان که هستند و در هر زمان که بخواهند، امکان خواندن و آشنا شدن با آثار ادبی روز فارسی را داشته باشند. در نخستین گام هم من و مترجم‌های دیگر تلاش می‌کنیم آثار نمایش‌نامه و داستان نویس‌های شناخته شده که امکان انتشار برخی آثار آن‌ها در ایران وجود ندارد را به فارسی ترجمه کنیم و در اختیار فارسی زبان‌های علاقه‌مند قرار دهیم. در همین راستا، نشر «ناکجا» قرار است برخی از رمان‌های «‌هاروکی موراکامی»، نویسنده معروف ژاپنی که در ایران به دلیل محتوای کارهای او، اجازه انتشار نمی‌گیرند را به فارسی ترجمه کند و در اختیارعلاقه‌مندان بگذارد. ما در حال حاضر آخرین رمان او را با عنوان«1Q84» در دست ترجمه داریم. حتی کتاب‌های کلاسیک نیز که در سال‌های اخیر از ترجمه آن‌ها محروم بودیم در چارچوب کارمان قرار دارد. دست‌کم در 30سال اخیر 10هزار کتاب مهم در دنیا منتشر شده که نام آن‌ها را هم در ایران نشنیده‌ایم و ادبیات ما از کنار آن‌ها گذشته است چون امکان انتشارشان را نداشته است و خوانندگان ایرانی تا کنون با آن‌ها بیگانه مانده‌اند.

به نظر میرسد که ما ایرانی‌ها خیلی عادت به کتابخوانی آنلاین نداریم. نشر «ناکجا» چقدر مشتری دارد؟ بیش‌تر استفاده کنندگان این نشر از ایرانیان داخل کشور هستند یا از کشورهای دیگر؟

- شاید عجیب باشد اما بیش‌تر مخاطبان نشر«ناکجا» ایرانی‌های داخل کشور هستند. حتی با وجود محدودیت اینترنت و نبود امکان تبلیغات برای شناسایی این نشر در داخل ایران، اما ایرانیان داخل بیش‌ترین مخاطبان ما هستند و گروه بعدی مخاطبان، ایرانیان ساکن امریکای شمالی و کانادا و سپس اروپا هستند. ما فکر می‌کردیم چون در سال‌های اخیر جمعیت زیادی از روشن‌فکران ایرانی به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند، مخاطبان ما بیش‌تر در خارج از ایران باشند اما مهاجران سال‌های اخیر چون هم‌اکنون کمی سردرگم هستند و یا دغدغه یادگیری زبان جدید و گرفتاری‌های دیگری دارند، فرصت این که به سراغ چنین نشری بیایند و کتاب به زبان فارسی بخوانند را ندارند. از یک‌سال پیش که فعالیت نشر «ناکجا» به شکل جدی شروع شده، ما تنها کتاب‌های خارجی را به زبان فارسی ترجمه کرده‌ایم اما از سال دیگر یک بخش فرانسوی زبان هم به آن اضافه می‌شود که کتاب‌های به روز فارسی را به فرانسوی برای علاقه‌مندان فرانسوی زبان ترجمه می‌کند.

با توجه به این که مدت‌ها در نشر نمایش‌نامه فعال هستید و از نگاه حرفهای مرتب با متن سروکار دارید، نمایش‌نامه نویسان و نمایش‌نامه پردازان ما چقدر با جریان نمایش نامه نویسی روز دنیا نزدیک و هم‌خوان هستند؟

- من به عنوان کسی که در کار نشر هستم و به دلیل حرفه‌ام ،مرتب نمایش‌نامه‌های روز ایران و کشورهای دیگر را می‌خوانم، معقتدم که در ایران نمایش‌نامه نویس و نویسنده خوب بسیاری وجود دارد. شاید حتی به دلیل همین محدودیت‌ها باشد که همیشه کارهای خلاقانه‌ای در ایران زاییده می‌شود. خود من در ماه چند متن خوب می‌خوانم که یا متن آن روی صحنه‌های تاتر ایران اجرا شده یا اگر امکان اجرای آن در ایران وجود نداشته ، به دست من رسیده و آن را خوانده‎ام؛ برای نمونه، «ابوتراب خسروی»- که من یکی از داستان‌های کوتاه او را به تاتر تبدیل و شش ماه پیش در جشنواره تاتر در بروکسل اجرا کردم.- به نظرم چیزی کم‌تر از «هاروکی موراکامی» ‌ندارد. تنها تفاوت آن این است که نویسنده  در ایران زندگی می‌کند و ساکن شیراز است و به سادگی نمی توان کارهایش را به زبان دیگری ترجمه کرد. ما از این قابلیت‌ها زیاد داریم. در همان جشنواره بروکسل،کار نمایش‌نامه نویسان دیگری مانند «نغمه ثمینی»، «جلال تهرانی»، «امیررضا کوهستانی»،« محمد رضایی راد»، «محمد چرمشیر» و«علیرضا نادری » به فرانسه ترجمه و اجرا شد که می دیدم تماشاگران فرانسوی با آن‌ها ارتباط خوبی می‌گرفتند.

 در سال‌های اخیر خیلی از هنرمندان ایرانی مهاجرت کردند و به کشوری مانند فرانسه آمدند. چگونه موقعیت هنرمندان مهاجر را تصویر می‌کنید؟ برخی معتقدند که هنرمند ایرانی پس از مهاجرت منفعل می‌شود بنابراین بهتر است در جایی که ریشه‌هایش شکل گرفته، بماند و کار کند.

- مهاجرت برای هر کسی یک ماجرای فردی و درونی است. هر کدام از روشن‌فکران و هنرمندان ایرانی که در سال‌های اخیر مهاجرت کردند داستان و تعریف جدایی دارند. مهاجرت می‎تواند یک تجربه فوق العاده باشد؛ این که از کشورتان خارج شدید، امکان کار کردن، آشنا شدن با فرهنگ دیگر و زندگی در جای جدیدی را دارید و به قول شما، محدودیت‌ها هم برداشته شده است. خیلی‌ها را در سال‌های اخیر دیده‌ام که توانسته‌اند درون خود را از نرده‌هایی که جامعه ایران به آن‌ها تزریق کرده و به مرور تبدیل به نرده‌های درونی شده، خالی و از آن‌ها عبور کنند. خیلی‌ها را هم دیده‌ام که به آن نرده‌های قدیمی، نرده‌های جدیدی اضافه کرده‌اند. من فکر می‌کنم مهاجرت بر اساس ذهنیت هر انسانی تعریف خاصی دارد. نمی توان گفت که هنرمند ایرانی باید در کشورش بماند یا برود. مهاجرت برای فرد به فرد تغییر می‌کند. اما درهر حال، هنرمند باید مهاجرت را  ماجرایی جدید بداند و این قدرت را داشته باشد که خودش را ویران کند و از نو بسازد. البته باز هم بستگی دارد که با این اتفاق هنوز می تواند اثر جدیدی را در ادبیات یا هنرخلق کند یا نه. من فکر می‌کنم مهاجر در سال‌های اخیر از همه نوع داشته‌ایم. از نوع شکست خورده هم خیلی داشته‌ایم؛ هنرمندانی که این‌جا آمدند و کاملا منفعل شدند یا راهشان کاملا به بی‌راهه کشیده و کیفیت کارهایشان هیچ قابل مقایسه با ایران نیست.  برعکس، هنرمندانی هم داشته ‌ایم که توانستند خودشان را ویران کنند و از نو بسازند و پس از آن، آثار خیلی خوبی تولید کنند. این‌ها می‌توانند مسیرخود را در همین کشورها ادامه بدهند و یا به ایران برگردند و کارشان را دنبال کنند. به نظرم، موفقیت هنرمند ایرانی در مهاجرت کاملا به نیرو و انگیزه‌های درونی برمی‌گردد.

شما از معدود تاتری‌هایی هستید که در فیس‌بوک فعال هستند و نوشته‌های کوتاهتان با «لایک» و پیامهای فراوان همراه است. رابطه شما با فیس‌بوک و کاربرد آن در رویارویی با مخاطب چگونه است؟

- راستش فیس‌بوک و توییتر خیلی اتفاق خوبی است از این نظر که شما به عنوان نویسنده می‌توانید همیشه ارتباط  خود را با مخاطب، در هر جای دنیا که باشید، حفظ کنید و هر روز در زندگی او باشید. او می‌تواند از شما بخواند و بشنود و شما هم همین‌طور. برای من که بیش‎تر کارهایم به زبان فارسی است اما به قول شما چهار سال است که در خارج از ایران هستم، اگر چیزی مانند فیس‌بوک یا توییترنبود بی‌شک از فرهنگ روز جامعه‌ام دور می‌ماندم. البته با خواندن کتاب، مجله و روزنامه می‌توانستم در جریان اخبار قرار بگیرم اما از فرهنگ زندگی روزانه مردمم حتما دور می‌افتادم. به نظر من، یکی از دلایلی که رابطه هنرمندان ایرانی که ۳۰ سال پیش از کشور خارج شدند با مخاطبان‌شان کاملا قطع شد و حتی افسرده شدند و از یاد رفتند اول به دلیل نبود اینترنت بود و دوم به دلیل نبود شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک. این ابزارها را نداشتند و در نتیجه رابطه خود را با مخاطب از دست دادند در حالی که هنرمندان خیلی مطرحی هم بودند . اما با رفتن از ایران، پل ارتباطی آن‌ها هم شکست ولی من هنوز بعد ار چهارسال دوری، ارتباطم را با مخاطبان ایرانیم حفظ کرده‌ام.

  پس شما در فیس‌بوک می‌نویسید تا فراموش نشوید.

- دقیقا. الان بزرگ‌ترین هنرمندان دنیا فیس‌بوک دارند. به نظرمن فیس‌بوک نویسی مانند اجرای تاتر، فعالیتی زنده است زیرا هنگامی که نمایشی اجرا می‌شود، تماشاگر در لحظه نسبت به آن چه در صحنه می‌گذرد واکنش نشان می‌دهد. واکنش او روی بازیگران و عوامل پشت صحنه هم تاثیر می‌گذارد و دوباره بازیگر که از واکنش تماشاگر تاثیر گرفته، واکنش دیگری نشان می‌دهد. همین است که به تاتر، اجرای زنده می‌گویم. در فیس‌بوک هم شما کامنتی می‌گذارید که حاکی از اعتقادتان است و در همان لحظه مخاطب به شما واکنش نشان می‌دهد.

حالا با تغییر رییس جمهور و احتمالا تغییر شرایط، تصمیم به برگشت به ایران و کار کردن دوباره را دارید؟

- بله. من هم خیلی دلم می‌خواهد و هم تصمیم قطعی برای رفتن به ایران دارم.  در اولین فرصتی که برایم پیش بیاید و نشر«ناکجا» به جایی برسد که بتواند سرپای خود بایستد، حتما به ایران برمی‌گردم و با اشتیاق کار را شروع خواهم کرد.

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

مسيح على نژاد: صدا و سيما به دستگاه قضايى انگليس پناه آورده...

۱۱ مهر ۱۳۹۲
آسيه امينى
خواندن در ۱۳ دقیقه
مسيح على نژاد: صدا و سيما به دستگاه قضايى انگليس پناه آورده است