close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

ابعاد تازه سانسور پس از اعتراضات؛ کتاب را نمی‌خوانند، نویسنده حذف می‌شود

۲۷ بهمن ۱۴۰۲
مریم دهکردی
خواندن در ۸ دقیقه
پس از اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ و حمایت برخی نویسندگان و هنرمندان از معترضان، سانسور و ممیزی ابعاد گسترده‌تری یافته است
پس از اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ و حمایت برخی نویسندگان و هنرمندان از معترضان، سانسور و ممیزی ابعاد گسترده‌تری یافته است
«سروش مظفر مقدم»، نویسنده و عضو «کانون نویسندگان ایران» که چندی قبل به دلیل فشارهای امنیتی ناچار به ترک ایران شد
«سروش مظفر مقدم»، نویسنده و عضو «کانون نویسندگان ایران» که چندی قبل به دلیل فشارهای امنیتی ناچار به ترک ایران شد

پس از اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ و حمایت برخی نویسندگان و هنرمندان از معترضان، سانسور و ممیزی ابعاد گسترده‌تری یافته است.

این گزارش در گفت‌وگو با دو نویسنده در ایران که به دلایل امنیتی نام‌شان نزد «ایران‌وایر» محفوظ می‌ماند، به ابعاد تازه‌‌ فشاری که در یک‌سال گذشته توسط سانسورچی‌ها و ممیزها به نویسندگان و ناشران تحمیل شده‌اند، می‌پردازد. 

در ادامه، «سروش مظفرمقدم»، نویسنده و عضو «کانون نویسندگان ایران» که به دلیل فشارهای امنیتی ناچار به ترک ایران شده است، از تاثیر سانسور بر زندگی حرفه‌ای خود می‌گوید.

***

روایت کتاب‌اولی‌ها و نویسندگان جوان

بعد از گسترده‌ شدن اعتراضات سراسری سال گذشته و کشتار شهروندان در شهرهای مختلف در ۳۰ و ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، در بسیاری از شهرهای ایران، شماری از تولید کنندگان محتوای ادبی، هنری و فرهنگی در اقدامی اعتراضی اعلام کردند بعد از این زیر باز سانسور وزارت فرهنگ و ارشاد نخواهند رفت.

«مریم کیان‌افراز»، یکی از مدیران «نشر کیان‌افراز» با انتشار یادداشتی در حساب اینستاگرامی خود، در اعتراض به سکوت اعضای صنف ناشران کشور در مقابل درد و رنج مردم ستم‌دیده‌ جان به‌‌لب رسیده اعلام کرد مجوز نشر خود را به سطل زباله می‌اندازد.

«یوسف انصاری»، «مصطفی مستور» و «حیدو هدایتی» نیز از جمله افرادی بودند که اعلام کردند بعد از این هیچ کاری برای اخذ مجوز به ارشاد نخواهند فرستاد.

این اما شیوه و روالی نبود که همه اهالی ادبیات و فرهنگ به کارآمد بودن آن باور داشته باشند. یک نویسنده جوان که به تازگی برای نخستین کتابش با سانسور مواجه شده است، به «ایران‌وایر» می‌گوید: «تمام داستان‌های کتاب اولم را ارشاد رد کرد. نه این که فکر کنیم اصلاحیه داد و گفت مثلا این بخش‌ها حذف شوند یا تغییر کنند، به کل برای ناشر نوشت هیچ داستانی در این مجموعه قابل انتشار نیست!»

این نویسنده جوان که به دلایل امنیتی نامش نزد «ایران‌وایر» محفوظ می‌ماند، ساکن تهران نیست و در ابتدا قصد داشته است کتاب اولش را به یکی از نشرهای شهر محل اقامتش بسپارد: «در شهرستان‌ها گاهی ممیزی چندان سخت نیست اما ناشر مشهوری در تهران موفق شد من را راضی کند کتاب را به او بسپارم. گفت حیف است که کتاب را نشر گم‌نامی در بیاورد، داستان‌هایت خیلی خوب هستند. من هم طبعا برایم بهتر بود که نشر نام‌داری کتاب اولم را حمایت کند. اما چند روز قبل ناشر تماس گرفت و گفت همه داستان‌ها رد شده‌اند.»

این نویسنده جوان در پاسخ به این که چرا چنین اتفاقی رخ داده است، می‌گوید: «راستش ناشر می‌گوید شرایط به شکلی درآمده است که اصلا کار به بررسی آثار نمی‌کشد و موقع تحویل دادن اثر به ارشاد، باید مشخصات کامل نویسنده به بررس‌ها تحویل داده شود. در مورد من هم کد ملی و مشخصات کاملم به بررس کتاب تحویل شده و آن‌ها گفته‌اند فعالیت من در فضای مجازی جوری است که صلاحیتم را برای انتشار اثر زیر سوال می‌برد. در واقع چیزی که بررسی شده، کتاب من نبوده است، خودم بوده‌ام!»

سیاست‌های سانسور التقاطی است

یکی از نویسندگان مجرب بعد از انقلاب در ایران که نامش نزد «ایران‌وایر» محفوظ است، می‌گوید در طول ۴۰ سال گذشته، سیاست‌ نهادهایی که بر حوزه فرهنگ و هنر نظارت داشته‌اند، «التقاطی» بوده است: «همیشه ناظران بر اداره ارشاد و حوزه فرهنگ جز یک دوره در زمان آغاز گفتمان اصلاحات و اکنون در دوره اقتدار تندروها با هم در تقابل بوده‌اند؛ یعنی اگر در ارشاد کمی فضا باز بود، در فرهنگ بسته بود و برعکس. در دوره اصلاحات هم در هر دو موضوع گشایش‌هایی رخ داد و امروز در هر دو حوزه شاهد رویکردی دگم و سلب هستیم.»

به گفته این نویسنده که خود سانسور را در یکی از آثارش به تمامی تجربه کرده است، ممیزی در ایران چندان ضابطه و قاعده‌ای ندارد: «ممیزها و بررس کتاب‌ها گاهی روی مسایل ایدئولوژیک حساسیت دارند، گاهی روی مسایل سیاسی و گاهی هم اروتیزم. گاهی کتابی که تماما سیاسی است، به دست ممیزی می‌افتد که روی اروتیزم حساسیت دارد و مجوز می‌گیرد. همین امروز که ابعاد سانسور خیلی گسترده است، ما گاهی کتاب‌هایی می‌بینیم که برای‌مان سوال می‌شود چه طور در فضای کنونی مجوز گرفته است؟ جواب همین است. چند نویسنده جوان را می‌شناسم که موضوع مخالفت با حجاب اجباری در آثارشان پررنگ است و بدون استثنا در ارشاد رد شده‌اند و به ناشر گفته شده است ارایه چنین آثاری امتیاز ناشر را پایین خواهد آورد!

اگر خودسانسوری نکنید، بایکوت می‌شوید

«مصطفی فلاحیان»، نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس ایرانی یکی از ده‌ها نویسنده‌ای است که چند سالی است آثار خود را با سرمایه شخصی چاپ می‌کند و به فروش می‌رساند. او در مورد تیغ سانسور بر آثارش به «ایران‌وایر» می‌گوید: «هر کاری را که برای گرفتن مجوز ارسال کردم و در آن خودسانسوری نکرده بودم، مجوز نگرفت و هرگز منتشر نشد. فرقی هم نمی‌کند اثر دست ناشر باشد یا مطبوعات. رویکرد همین است.»

این نویسنده از خستگی خود در روند فرسایشی دریافت مجوز صحبت می‌کند: «وقتی کاری را ارسال می‌کنم و مجوز نمی‌گیرد، فایلش را در کانال شخصی‌ خودم می‌گذارم. ۱۰۰ نسخه از یک اثرم را منتشر می‌کنم و وقتی تمام شد، دوباره باز نشرش می‌کنم.»

مصطفی فلاحیان می‌گوید اولین مجموعه داستان خود را سال ۱۳۸۵ برای دریافت مجوز، به «وزارت سانسور» سپرده بود؛ اثری مشتمل بر ۱۰ داستان با عنوان «کاغذ وسوسه‌گر» که هرگز مجوز نگرفت: «از همان روزها تا امروز وضعیت همین بوده است. کارهایی که خطوط قرمز را رد می‌کنند یا به قول ناشر، جوری که مجوز بگیرد نوشته نمی‌شوند و یا نویسنده خودسانسوری در آن نکرده باشد، سرنوشت‌شان همین است.»

این نویسنده تنها برای دو اثر خود موفق به دریافت مجوز انتشار از وزارت ارشاد شده است؛ یک مجموعه داستان به نام «خنده در پارلمان» در سال ۱۳۸۸ و دیگری رمانی با عنوان «شکارچیان سرزمین پرواز» در سال ۱۳۹۱. 

هر دو این آثار توسط منتقدان و جامعه ادبی ایران تحسین شده‌اند اما به گفته نویسنده، در توزیع، معرفی و پخش با مشکلاتی مواجه شده‌اند: «ناشر رمان در نهایت از هراس مشکلاتی که پخش این کار ممکن بود برایش به وجود بیاورد، از پخش آن سر باز زد.»

مصطفی فلاحیان می‌گوید کشیدن تیغ سانسور بر تن آثار ادبی در ایران سابقه‌ای تاریخی دارد: «خیلی‌ وقت‌ها اساسا کار به مکتوب شدن نرسیده و فرد مجازات شده است. فقط به دلیل این که به سمت حاکمیت نرفته، فرد کشته شده است. من از زمانی که آغاز به نوشتن کردم، علم داشتم به این‌ که با سانسور مواجه خواهم شد، چون انسان پرسش‌گری بوده‌ام و می‌دیدم که چه‌طور با پرسش‌گری برخورد می‌شود. از یک جایی به بعد هم اصلا دیگر حاضر به ارسال آثار خود به وزارت ارشاد نشدم. خیلی ضرر و زیان مالی دیدم اما ترجیح می‌دهم تن به سانسور و از آن خطرناک‌تر، خودسانسوری ندهم. هرچند اتفاق‌هایی که بعد از انتشار آخرین کارم افتاد، موجب شد تقریبا هیچ ناشری کاری را از من نپذیرد.»

نویسندگان امروز با سانسور ایدئولوژیک روبه‌رو هستند

«سروش مظفرمقدم»، نویسنده و عضو «کانون نویسندگان ایران» که چندی قبل به دلیل فشارهای امنیتی ناچار به ترک ایران شد، یکی از قربانیان سانسور در ایران است. او می‌گوید این که آدم‌ها توسط دستگاه نظارت و سانسور بایکوت می‌شوند، چیز تازه‌ای در ایران نیست: «روشن‌فکران و نویسندگان از زمان مشروطه تا امروز با موضوع محدود شدن آزادی بیان، بایکوت و حذف به شدیدترین شکل‌ آن، یعنی حذف فیزیکی دست و پنجه نرم کرده‌اند. در دوره اصلاحات کمی گشایش وجود داشت. من در سال‌های ۲۱ تا ۲۴ سالگی‌، دو کتاب منتشر کردم. در آن زمان هم سانسور وجود داشت اما در دوران محمود احمدی‌نژاد تا سال ۱۳۹۲ هیچ کتابی نتوانستم منتشرکنم. حتی بازنشر و تجدید چاپ کتاب‌هایی که قبلا چاپ شده بودند هم برایم ناممکن شد. درست خاطرم هست دو کتاب من که منتخب جایزه مطبوعات کشور هم بودند را دوباره بررسی کردند و وزارت ارشاد دولت احمدی‌نژاد به این علت که نام کتاب، کاباره عدم است، آن را توهین به ارزش‌های انقلاب دانستند. بررس‌ها به شرط تغییر نام و حذف دو سه داستان این کتاب، گفتند امکان تجدیدچاپ هست که من نپذیرفتم.»

مظفرمقدم ضمن تایید این نکته که در برخی موارد وزارت ارشاد بدون بررسی اثر، به واسطه نام یک نویسنده، ارایه مجوز به کتاب‌ها را معلق می‌کند، می‌گوید: «به خوبی به یاد دارم که در سال ۱۳۹۲ کتابی را به نشر افراز دادم با نام آدم‌های شامگاهی که یک مجموعه داستان بود. یک سربرگ بدون امضا و نام به ناشر تحویل داده بودند که این کتاب سیاه‌نمایی کرده است و کلا امکان انتشار ندارد. از آن زمان به بعد ارشاد رسما به ناشران من اعلام کرد نام سروش مظفرمقدم در لیست سیاه است و کاری از او به ارشاد نیاورید، چون مجوز نمی‌گیرد!»

این نویسنده که به تازگی توسط دادگاه انقلاب مشهد با حکم «خروج از استیمان نظام» مواجه شده و ممکن است منزل خانوادگیش که به نامش بوده، به نفع حکومت مصادره شود، بر این باور است که خودسانسوری و وجود ناشران کلاه‌بردار، دو بیماری هستند، محصول سانسور سیستماتیک در دوران بعد از جمهوری اسلامی: «فضای دگم و بسته و سانسور ایدئولوژیکی که جمهوری اسلامی در دستور کار خود داشته، در طول چهار دهه گذشته ناشران جوان را گرفتار خودسانسوری شدید کرده است. سانسور در دوره‌های گذشته شاید مسایل سیاسی را در بر می‌گرفت اما آدم‌ها در بیان انتقاد به فرهنگ، بیان روابط انسانی و نقد اجتماعی چندان محدود نبودند. حالا نویسنده با وضعیتی مواجه است که قبل از این که اثری خلق کند، اول خودش یک دور محتوا و نام و کلمات را ممیزی می‌کند یا پناه می‌برد به ایجازهای مخل و نماد و نشانه‌هایی که روایت را عقیم می‌کنند. از طرفی کسانی که قصد خودسانسوری ندارند، به دام ناشران کاسب سانسور می‌افتند؛ افرادی که حق و حقوق نویسنده را نادیده می‌گیرند و با سوءاستفاده از فضای موجود، فقط سود خود می‌برند.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

۶ ماه بی‌خبری از مولوی نقشبندی؛ گروگان‌گیری پدر برای تسلیم‌‌ شدن پسر؟

۲۷ بهمن ۱۴۰۲
رقیه رضایی
خواندن در ۹ دقیقه
۶ ماه بی‌خبری از مولوی نقشبندی؛ گروگان‌گیری پدر برای تسلیم‌‌ شدن پسر؟