close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

خانواده زندانی سیاسی بودن؛ ابزار آزار در اختیار بازجو

۸ مهر ۱۴۰۰
روایت‌های زندان
خواندن در ۶ دقیقه
خانواده زندانی سیاسی بودن؛ ابزار آزار در اختیار بازجو

زیبا یاری ، شهروندخبرنگار

زندانی شدن یک انسان هزینه‌ای نیست که فقط او برای باورها و عقایدش، دگراندیشی و مبارزاتش می‌پردازد. خانواده و اطرافیانش هم در این هزینه شریک هستند و مورد آزار و خشونت قرار می‌گیرند. 

یکی از وجوه غیرانسانی این آزارها، جدا از محرومیت‌های مختلف که بر خانواده‌ها تحمیل می‌شود، استفاده از آن‌ها به عنوان ابزاری برای فشار آوردن به زندانی است. از طرفی، گاه ممکن است خانواده هم به وعده‌های بازجو اعتماد کند. در حالی‌ که بازجو قرار نیست در جهت حقوق زندانی و خانواده‌اش قدم بردارد بلکه او سناریوپردازی است که از هر آن‌چه بتواند، استفاده می‌کند تا به هدف خود برسد. 

پیش‌تر، در بخش روایت‌های زندان، مجموعه گزارش‌هایی را که راویان آن‌ها زندانیان بودند، منتشر کردیم. در ادامه این مجموعه، سراغ خانواده‌های زندانیان رفته‌ایم تا راوی آن‌چه بر جسم و جان‌شان می‌گذرد، باشند.

***

بسیاری از متهمان و زندانیان سیاسی و عقیدتی که به اصطلاح «می‌شکنند»، وقتی به همکاری تن می‌دهند یا هم‌سو با بازجو می‌شوند، هنگامی است که آن‌ها را تهدید به آزار و بازداشت خانواده‌هایشان می‌کنند. در برخی موارد حتی این تهدیدها به جایی می‌رسند که بازجو با صراحت به متهم زیر بازجویی می‌گوید اعضای خانواده‌اش امنیت جانی ندارند. این تهدیدات به متهم ختم نمی‌شوند و خانواده‌اش را هم در برمی‌گیرند. همان‌طور که بسیار شنیده‌اید، ماموران امنیتی، قضایی و بازجویان در تماس با خانواده‌ها، به آن‌ها می‌گویند حق رسانه‌ای کردن وضعیت زندانی را ندارند و حتی قدم فراتر می‌گذارند که در صورت خبری کردن بازداشت، عزیزشان و اعضای خانواده‌ در فشار بیشتر قرار خواهند گرفت. 

این روش بازجویان و نیروهای امنیتی است تا بتوانند خانواده‌های زندانیان را به سکوت بکشانند و در این سکوت خبری، هر آن‌چه می‌خواهند، با سناریوپردازی‌های خود پیش ببرند. 

بازجویان معمولا به متهم می‌گویند: «اگر همکاری کنی، وضعیت‌ تو بهتر می‌شود!»

آن‌ها به بسیاری از خانواده‌‌ها گفته‌اند: «اگر سکوت کنید، فرزندتان به زودی آزاد خواهد شد.» 

این وعده‌ها عموما عملی نمی‌شوند و متهم پس از پرونده‌سازی، زمانی آزاد یا از انفرادی به بند عمومی منتقل می‌شود که پرونده‌ای که بازجو در نظر دارد، تنظیم شده و منتظر رای قاضی در دادگاه باشد. درست در همین مرحله بررسی پرونده است که متهم از داشتن وکیل اختیاری هم محروم است و صرفا می‌تواند وکلایی داشته باشد که قوه قضاییه تایید می‌کند. 

«مریم»، خواهر یکی از زندانیان سیاسی است که با «ایران‌وایر» در همین خصوص گفت‌وگو کرده است: «ما که نمی‌دانستیم چه باید بکنیم. برادرم یک ماه انفرادی بود و خبری از وضعیت او نداشتیم. یکی از اقوام گفت یک آشنا در دادگاه دارد و از طریق او اقدام می‌کند تا ما با بازپرس حرف بزنیم و برادرم از انفرادی بیرون بیاید. توصیه‌اش هم این بود که از برادرم بخواهیم معذرت‌خواهی کند! به ما اطمینان داد که بعد از دادگاه، برادرم یک‌راست به خانه می‌آید. هرچه پی‌گیری کردیم، خبری نشد تا دو روز بعد که خودش از زندان زنگ زد. پدرم به او گفت مادرمان حالش خوب نیست و بهتر است هرچه می‌گویند، قبول کند تا بیرون بیاید. برادرم همین کار را کرد اما برایش پنج سال زندان حکم دادند و خبری از آزادی نیست و نبود.» 

این وضعیت فقط شامل حال خانواده‌های دور از سیاست نیست، مواردی هم بوده است که خانواده‌های زندانیان سیاسی و عقیدتی با آن‌ که خودشان فعالیت دارند، گاه چنان تحت فشار قرار می‌گیرند که برای رهایی عزیزان‌شان تن به خواسته بازجویان می‌دهند. 

«سارا» یکی از زندانیانی است که برای «ایران‌وایر» از فشار بازجویان با ابزار خانواده‌اش روایت می‌کند: «زمانی که اجازه دادند با خانواده‌ام تماس بگیرم و از سلامتی خودم خبر بدهم، پدرم در همان تماس کوتاه با گریه گفت که از فشار و نگرانی سکته کرده است. از من خواهش کرد که هرچه می‌خواهند، بنویسم. من چندین روز انفرادی و ساعت‌ها بازجویی را از سر گذرانده بودم. همان بازجوها زمان تماس کنارم ایستاده بودند و حرف‌های ما را می‌شنیدند. سربازجو با لحن تحقیرآمیزی گفت می‌خوای بده من با بابات حرف بزنم و بگم حالت خوبه! نیش‌خندش را از پشت چشم‌بند هم حس می‌‌کردم. از فردای بازجویی مدام تکرار می‌کرد تو دختری هستی که مسبب سکته پدرت شدی! سخت‌ترین بخش تحمل انفرادی و بازجویی، همین بود.» 

«انتهای ترس شما جایی است که کسی دیگر نتواند شما را بترساند»؛ این جمله‌ای است که «فرشته»، همسر یکی از زندانیان سیاسی می‌گوید.

او رویکرد و نظری متفاوت دارد و معتقد است هر وقت درباره همسرش اطلاع‌رسانی کرده، نتیجه آن را هم دیده است: «تصور کنید خاری به پای‌تان برود و شما به جای آن‌ که داد و فریاد کنید، مجبورید لب‌های‌ خود را بگزید تا درد یادتان برود. تنها اتفاقی که می‌افتد، زخمی شدن قسمت دیگر و متحمل شدن درد بیشتر است. سکوت یا عدم سکوت مقابل تهدیدها و وعده‌های بازجوها که همیشه علیه زندانی به کار می‌روند، مشابه همین مثال است. من هر بار اطلاع‌رسانی کردم، همسرم گفت که وضعیت برخورد با او فرق کرده و از بار فشار کاسته شده است.»‌

در طول دوران بازجویی که احتمالا با تحمل انفرادی هم همراه است، مشورت با وکیل حقوق بشری می‌تواند موثر باشد. وکلایی که تجربه پی‌گیری پرونده‌های حقوق بشری دارند، می‌توانند در کاهش این فشارها از زندانی و خانواده‌اش کمک کنند. اما وکلایی که تجربه حقوق بشری ندارند، ممکن است مسیر دیگری را برگزینند که وضعیت زندانی را بیشتر به خطر بیندازد. پرونده‌های بسیاری بوده که وکلایی این‌چنینی باعث شده‌اند زندانی به جرم نکرده اعتراف کند، ندامت‌نامه بنویسد و در نهایت به سال‌ها حبس محکوم شود. در مواردی هم دیده شده که وکلای این‌چنینی وقتی زندانی حاضر به پذیرش پیشنهاد آن‌ها نشده است، از پی‌گیری پرونده سرباز زده‌اند. 

اگرچه شماری از زندانیان سیاسی و عقیدتی بارها تجربه بازجویی و مواجهه با نهادهای امنیتی را دارند اما بسیاری هم هستند که به ناگهان، به خاطر نوشتن یک توییت یا پستی در صفحه‌های شبکه‌های مجازی، بدون داشتن سابقه مبارزه سیاسی، بازداشت می‌شوند. برخورد خانواده‌ها و مشورت گرفتن از وکلای حقوق بشری درباره آن‌ها تعیین‌ کننده می‌شود. البته به نظر می‌رسد زندانی با آگاهی نسبت به عواقب اقدام خود، هزینه داده است، برای همین باید به انتخاب او احترام گذاشت. 

سارا می‌گوید: «اگر نگران عزیزتان هستید، همراه او باشید تا نگرانی شما را در قالب تحقیر و فشار روانی که بازجو به او تحمیل می‌کند، طاقت بیاورد.» 

از سوی دیگر، یکی از روش‌های بازجویان و نهادهای امنیتی، ارایه اطلاعات غلط به خانواده‌ها است. این اطلاعات غلط می‌توانند مستقیم به خانواده داده شوند یا از طریق نفوذی‌ها در شبکه‌های اجتماعی انتشار یابند. برای همین بارها دیده شده است که والدین زندانی با موهای سفید و چشمانی نگران، ساعت‌ها جلوی در اتاق دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی و عقیدتی نشسته‌اند و منتظر هستند تا یک مسوول به داد آن‌ها برسد. 

همسران و فرزندان زندانیان سیاسی و عقیدتی هم شمار دیگری هستند که در راهروهای دادسراها به دنبال پرونده‌های عزیزان خود می‌گردند. بازجوها و ماموران امنیتی حتما از وضعیت زندانی خبر دارند اما با وعده‌های ساختگی، خانواده‌ها را به آن‌سو می‌کشانند تا از زندانی بخواهند که سناریوها را بپذیرد. در همان ساعت‌ها، زندانی در انفرادی است، بازجویی می‌شود و مورد شکنجه قرار می‌گیرد. 

سارا ادامه می‌دهد: «هدفم از طرح این مساله آن است که شاید شما به عنوان خانواده فکر می‌کنید که به زندانی خود کمک می‌کنید اما ممکن است بر اثر ناآگاهی، ناخواسته با بازپرس و بازجو همراهی کنید.» 

قوه قضاییه غیرمستقل جمهوری اسلامی که به قوانین خودش هم پایبند نیست از یک طرف، نفوذ نهادهای امنیتی، از جمله اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات از سوی دیگر پاسخ دادن به سوال‌ها را سخت می‌کنند. اما می‌توان گفت در بیشتر موارد، اطلاع‌رسانی در خصوص زندانی به نفع او و خانواده‌اش تمام شده است. در این میان، برخورد خانواده‌ها و مشورت با وکلای حقوق بشری در سرنوشت متهم نقش ویژه‌ای دارد. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

وحشت مضاعف زنان عضو ارتش افغانستان از حکومت طالبان

۸ مهر ۱۴۰۰
دانیال دایان
خواندن در ۴ دقیقه
وحشت مضاعف زنان عضو ارتش افغانستان از حکومت طالبان