نظامهای سیاسی تمامیتخواه که بر شانههای پوپولیسم تکیه دارند، پیشآمدها را خرج میکنند تا جمعیت وفادار به خود را تنومند، مهیب و ترسناک به نمایش بگذارند. برای آنها، جنگ فرصت است و تشییع بدنهای بازگشته از جنگ، هرچه متراکمتر باشند، بهتر به نفع تبلیغات حکومتی کارسازی میشوند. القا میکنند که جمعیتهای انبوه و تشییع کننده، پایگاه اجتماعیشان است.
در جنگ با عراق، این ترفند زیاده به کار گرفته شد، تا جایی که رهبر، جنگ را «نعمت» نامید و دروغ هم نمیگفت.
جنگ نعمت بود و پیچ و مهرههای ساختار کج و معوج حکومت را سفت کرد و شبکههای فساد به بهانه تامین نیازهای پشت جبهه و روی جبهه شکل گرفتند. مهرههای پراکنده یکدیگر را یافتند و به هم چسبیدند و هیولای فسادی را بر ساختند و پرداختند که یک جا تمام فعالیتهای سودآور کشوری و لشکری را بلعیده است.
نظام سیاسی تمامیتخواه هرجا وامانده و مشروعیت آن درون و بیرون کشور به تزلزل گراییده و نتوانسته نیروی پوپولیسم را به هر دلیل وارد صحنه کند، خود به دسیسه پناه برده و برای جذب جمعیت و احیاناً رونق بخشیدن به برخی انتخاباتهای منجمد، هیجانسازی کرده است.
بحران رویارویی زنان بیحجاب با فرمان «روحالله خمینی» بر حجاب اجباری را که همان آغاز پیروزی انقلاب اتفاق افتاد، با تحریک جمعیت زنان مذهبی و مرید خمینی مهار کردند. خمینی فراخوان داد تا از خانهها بیرون بزنند، مشت هوا کنند و زنان بیحجاب و معترض را بترسانند.
شیوههای پوپولیستی را حکومتهای ایدئولوژیک و تمامیتخواه، بهویژه اوایل شکلگیری، آسان میتوانند اجرایی کنند و به رخ جامعه و جهان بکشانند. پس از آن، کار سخت میشود و باید زیاد هزینه کنند تا جمعیتی که لازم دارند، فربه شود. در این مرحله، جمعیت تصنعی و دستساز حکومت سرپوشی میشود بر بحران مشروعیت که این حکومتها پیاپی گرفتارش هستند.
پوپولیسم از آغاز برخورد با زنان معترض خوب کار کرد و مکمل سرکوب خشونتبار شد. در نظامهای تمامیتخواه، سرکوب خشونتبار به تنهایی دردی از حکومت را دوا نمیکند، باید چاشنی پوپولیسم را به آن بیفزایند تا از طرفی ارعاب و ترس را گسترش دهند و از طرف دیگر به داخل و خارج بباورانند که پایگاه مردمی دارند و پشتشان به کوه است.
در جمهوری اسلامی، این هر دو شیوه را به کار برده و از مردم در بحرانها نسق کشیدهاند. همزمان، نظام سیاسی تمامیتخواه دولتهای غربی را متقاعد کرده که پایگاه اجتماعی بسیار نیرومندی دارد و مشروعیتش بر پایه همین پایگاه خللناپذیر است. ادعا کرده است که انبوه مردم سیاستهایش را به جان میخرند.
اینک حکومت تمامیتخواه که در محاصره شکستها، بحرانها و پیامدهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» سرگیجه گرفته، از مرگ یا قتل ابراهیم رئیسی و همراهانش ابزار ساخته است و عزاداری پوپولیستی را مدیریت میکند. امیدوار هم هست باری دیگر کشتی شکستهاش را با نیرنگ همیشگی به ساحل نجات برساند.
صاحب عزا، حکومت است. مردم، غیر از اقلیتی فرصتطلب و بهرهمند از حکومت، نه تنها صاحب عزا نیستند بلکه برعکس، به شکلهای مختلف و کمنظیر در تاریخ جهان، از سانحه به وجد آمده و به این حس دلپذیر رسیدهاند که داغ دلشان خنک شده است.
اکثریت ذوقزده از سانحه، چندان فعال شد که مدیران و حکمرانها و سازمانهای بزرگ جهان را به علت تسلیتگویی به ایران، به شدت به چالش کشید؛ رفتاری که در جامعه جهانی، غیرمنتظره بوده و در مقایسه با باورهای سنتی «مردهنوازی» جامعه ایران، شگفتانگیز است. در جامعهای که مرده هر که باشد، از زنده احترام بیشتری دارد و سزاوار تسلیتگویی به بازماندگان و فاتحهخوانی است، شادمانی از مرگ جایی برای سنت باقی نگذاشت. مردم آشکار و نهان بسیار خندیدند و رقصیدند و یخ افسردگیشان شکست. این در حالی است که شادمانیهای در خلوت که بسی بیشتر بودند، دیده نشدند. که اگر دیده میشدند، انقلاب معکوسی را رقم میزدند. شادمانیهایی که علنی بودند و دیده شدند، فقط مشتی هستند از خروار.
نظام سیاسی تمامیتخواه حاکم بر ایران حالا مجبور است طعنههای مردم را بشنود که به نجوا میگویند کار خودشان است، رقیب ولایت را کشتهاند!
پس تنها چاره کار، پناه بردن به نیرنگ عزاداری به سبک و سیاق پوپولیستی است. همین پادزهر را انتخاب کردهاند.
صاحب عزا، حکومت است با کلی امکانات؛ تمام مساجد، تمام دوایر دولتی و خصوصی، تمام کارخانهها و کارگاهها، تمام مدارس و دبیرستانها، تمام مزدوران امنیتی، تمام کارمندان و کارگران، اتوبوسهای شهری و میان شهری، میادین میوه و سبزی، دکانداران، همه و همه را صاحب عزا در اختیار دارد. از آن بیش نقش جمعیت خبرچین برای مردمی که نمیخواهند مشارکت کنند، پر خطر است. همه جا با چشم و گوش باز حضور دارند. کسانی که در وانفسای اقتصادی آب باریکهای دارند، ممکن است خود را در عزاداری پوپولیستی به خبرچینها نشان دهند.
روزی که تعطیل رسمی است، تشییع جنازه با جمعیت انبوه، خواست جدی حکومت است. این جبر را همه میشناسند. این ترس که مبادا اگر در خانه بنشیند، گزارش شود و چیزی از دست برود، با همه کسانی است که ۴۵ سال دیدهاند چگونه اخراج، تعلیق و زندانی میکنند؛ چگونه معترض را باتوم و گلوله نظامی و ساچمهای میزنند و چگونه همه راههای کسب درآمد را بر قربانی و خانواده قربانی میبندند.
عزاداری پوپولیستی در کشوری با این ویژگیها حتما فربه و پرشور است. البته از سوی دیگر، جمعیت ترسی کشنده به دل پلیس و عمله سرکوب میاندازد. آنها دیری است از جمعیت میترسند. مبادا جمعیت «اسب تروا» باشد! پلیس هم با ترس باید سر کند و مزایا را از دست ندهد. از جنبش ژینا به بعد، پلیس با همه یال و کوپال، مثل چی از مردم میترسد و حمله را راز بقای خود میداند.
زنده و مرده رئیسی برای حکومت مفید و تحکیم بخش بوده است. روزگاری زندهاش را خرج کردند تا هزاران نوجوان و جوان را زیر خاک کنند. امروز و تا مدتها هم از مردهاش بهرهها میبرند. بخشی از جمعیتی که در عزاداری پوپولیستی حاضر است، شاید در ساعات خوش خبررسانی سانحه، خندیده و رقصیده و دل خنک کرده باشد و به مصلحت در عزاداری پوپولیستی سیاه پوشیده و سینه میزند.
عزاداری پوپولیستی را که تنها تکیهگاه حکومت تمامیتخواه و درمانده امروزی ایران است، به جهان میفروشند. فرصت درخشانی است و با فروش آن در کوتاهمدت، مشروعیتی خریداری میکنند. تردید ندارم که سخاوتمندانه سر راه خبرنگاران خارجی آب و جارو کشیدهاند.
از این ستون به آن ستون فرج است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر