close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

زنان تاثیرگذار ایران: ملکه طالقانی

۱۷ خرداد ۱۴۰۳
ایران‌وایر
خواندن در ۸ دقیقه
ملکه طالقانی با نام کامل «ملکه شیخ حجت طالقانی»، در سال ۱۳۰۵ خورشیدی در یکی از خانه‌های قدیمی خیابان «امیریه» تهران به دنیا آمد
ملکه طالقانی با نام کامل «ملکه شیخ حجت طالقانی»، در سال ۱۳۰۵ خورشیدی در یکی از خانه‌های قدیمی خیابان «امیریه» تهران به دنیا آمد
اعتبار نامه ملکه طالقانی، نماینده دوره بیست و سوم مجلس شورای ملی، کتابخانه مجلس شورای اسلامی
اعتبار نامه ملکه طالقانی، نماینده دوره بیست و سوم مجلس شورای ملی، کتابخانه مجلس شورای اسلامی

«ایران‌وایر» سال گذشته اولین جلد از کتاب «زنان تاثیرگذار ایران» را  به صورت دیجیتال منتشر کرد. نسخه چاپی این کتاب چند ماه پیش توسط انتشارات «ناکجا» منتشر شد. این کتاب، روایت ۱۰۰ زنی است که بر پیرامون خود، جامعه، علم، هنر، سیاست، فرهنگ، ورزش، اقتصاد و تکنولوژی تاثیر گذاشته‌، از موانع نظام نابرابر جنسیتی نهراسیده‌ و مسیری را برای رشد و دست‌یابی زنان ایران به حق برابر انسانی خویش هموار کرده‌اند. انتخاب‌کنندگان این فهرست، مخاطبانی هستند که باور دارند از این زنان تاثیر گرفته‌اند.

پس از انتشار نسخه دیجیتال کتاب زنان تاثیرگذار، از شما مخاطبان  «ایران‌وایر» خواستیم اگر نام زنی که به نظرتان تاثیرگذار بوده است را در این فهرست نمی‌بینید، نام و دلیل آن که او را تاثیرگذار می‌دانید، برای ما به ایمیل [email protected]  بفرستید.

در مدت چند ماه ایمیل‌های زیادی از شما دریافت‌ کردیم و نام‌های زیادی بر پایه انتخاب‌های شما برای جلدهای بعدی کتاب جمع‌آوری شدند. منتخبان می‌توانند در هر عرصه‌ای، از فرهنگ، علم، آموزش، پژوهش و کنش‌گری گرفته تا هنر، ورزش، فعالیت‌های خیریه، سیاست، تکنولوژی، کارآفرینی، نوآوری، اقتصاد و ادبیات گام‌های موثری برداشته باشند.

اگر شما هم زنی تاثیرگذار می‌شناسید، در انتخاب‌های ما سهیم شوید. زندگی‌نامه زنان تاثیرگذار پیشنهادی شما (پس از تایید توسط تیم ایران‌وایر) ابتدا در سایت منتشر می‌شود و در گام بعدی، به جلدهای بعدی کتاب زنان تاثیرگذار راه می‌یابد.

جلد اول کتاب زنان تاثیرگذار را می‌توانید از این لینک دانلود کنید.

****

«زنگ‌ به صدا درآمد و شروع امتحان را اعلام داشت. آرامش و سکوت مطلق سراسر کریدورها و سالن‌های امتحان را فرا گرفت. چشم‌ها به پاکت سوالات دوخته شدند. بعد از پخش سوالات، همه سرها برای خواندن آن به پایین خم گردید. پس از لحظه‌ای، موجی از اضطراب و وحشت و نگرانی پاره‌ای از چهره‌ها را پوشاند. گونه‌های برافروخته حکایت از خشم و غیظ، تاثر و افسوس می‌کرد. اشک در چشمان عده‌ای از دانش‌آموزان که اغلب جدی و فعال می‌نمودند، حلقه زد. علت را جویا شدم، چنین پاسخ شنیدم: سوال آخر در کتاب ما نبود و آن‌ را نخوانده‌ایم.»

این بخشی از مقدمه مطلبی بود که حدود سال‌های ۱۳۴۲ در نقد کتاب‌های درسی نوشته شده است؛ مطلبی که زنی نویسنده آن است که جدا از این که سال‌ها رییس مدرسه «جام جم» تهران و نماینده مردم در مجلس شورای ملی بود، ریاست امتحانات را نیز به عنوان معاون وزیر آموزش پرورش برعهده داشت؛ زنی به نام «ملکه طالقانی».

در کتاب‌های مربوط به جنبش زنان ایران، اطلاعات زیادی درباره ملکه طالقانی با سابقه طولانی در حوزه آموزش و پرورش و سیاست نیست و خاطراتی که او در سال‌های پایانی زندگی‌ خود نوشت، در ایران منتشر نشده و دسترسی به آن برای مخاطبان ایرانی سخت است. اما اگر کسی بیشتر بخواهد درباره او بداند، می‌تواند از خلال مقاله‌هایی که در حوزه آموزش و پرورش، چه در زمان مدیریتش بر مدارس جام‌جم و چه در زمان معاونتش در آموزش پرورش و چه در زمان حضورش در مجلس، نگاهش به مقوله آموزش را پیدا کند.

ملکه طالقانی در کنار تلاش برای تغییر زندگی زنان ایرانی، خود نیز توانست از دل خانه‌ای مذهبی و سنتی و در کنار ازدواجی زودرس درجات تحصیلی را بپیماید و تا دکترایش را ادامه دهد.

ملکه طالقانی با نام کامل «ملکه شیخ حجت طالقانی»، در سال ۱۳۰۵ خورشیدی در یکی از خانه‌های قدیمی خیابان «امیریه» تهران به دنیا آمد. او فرزند اول و تنها دختر «شیخ‌محمد رضا»، آخوند و پیش‌نماز یکی از مساجد محله بود؛ پدری که در کنار همسر اولش، بارها تجدید فراش کرد و ملکه خواهر بزرگ هفت برادر شد. 

مادرش زنی فداکار و روشن‌فکر بود اما در کنار مردی زندگی می‌کرد که هر از چندگاهی چشمش زنی را می‌گرفت و بعد از به دنیا آمدن فرزندش، آن زن را رها می‌کرد. مادر ملکه هرچند از همسرش جدا نشد اما خانه‌اش را جدا کرد.

ملکه هنوز نوجوان بود که همسر آینده‌اش به خواستگاریش آمد؛ خواستگاری که از کودکی موذن آقا، پدر ملکه بود و شنیده بود که او فقط یک دختر دارد و او ندیده، خواستگار دختری بود که اجازه دیدنش را تا زمان عقد نداشت. ملکه همچنین اجازه‌ای نداشت و شب عروسی مرد جوان را دید. همسر جوانش بر خلاف پدر، سوادی داشت و مردی روشن‌فکر بود.

آن دو به زودی صاحب دو فرزند شدند. اما فکر تحصیل از سر او نمی‌افتاد. شوهرش که چنین علاقه‌ای را دید، سعی کرد ملکه را تشویق کند تا درس بخواند. در خاطرات ملکه طالقانی آمده است که روزی همسرش تکه نانی با پنیر آورد و جلوی او گذاشت و گفت: «خانم! من با این نان و پنیر می‌سازم و از تو آش و پلو و خورش نمی‌خواهم، تو فقط درس بخوان.» 

بعد همراه هم به مدرسه «ناموس» رفتند تا او را ثبت‌نام کنند. با این که ثبت‌نام دختران متاهل در آن زمان در مدرسه روزانه قدغن بود اما مدیر مدرسه ناموس پذیرفت که او را ثبت‌نام کند؛ اتفاقی که باعث شد آینده این زن جوان تغییر کند. او در دبستان «منیژه»، دبیرستان‌های «ژاله»، «پروین» و ناموس و در نهایت مدرسه «شاهدخت» تحصیلاتش را تمام کرد.

ملکه طالقانی با جدیت درس می‌خواند و دو فرزند بعدی را در دوران تحصیل و در زمان امتحان به دنیا آورد. با این که به رشته طبیعی و ریاضی علاقه داشت، به خواست همسرش، رشته ادبی را انتخاب کرد و بعد هم در دانشگاه در رشته ادبیات قبول شد و تا فوق‌لیسانس پیش‌ رفت.

بعد از گرفتن فوق‌لیسانس، همسرش از او خواست درس را کنار بگذارد. با وجود علاقه‌ای که به ادامه تحصیل داشت، پذیرفت اما یک روز هم‌‌درسانش به او گفتند: «که تو حیف بودی، چرا تحصیلاتت را ادامه نمی‌دهی؟»

آن روز وقتی این ماجرا را به شوهرش گفت، او قبول کرد که دکترایش را هم بگیرد. هم‌زمان با خواندن دکترای ادبیات در دبیرستان «انوشیروان دادگر»، به «شهناز پهلوی» و«مرجان» نیز عربی درس می‌داد. او معلمی مهربان اما سخت‌گیر بود و سعی می‌کرد شیوه‌های سنتی آموزش را به کار نبندد.

در سال ۱۳۴۱، درست سالی که زنان ایران حق رای را گرفتند، او دکترای ادبیات فارسی را گرفت و معلمی را ادامه داد؛ شغلی که از کودکی دوست داشت و همیشه خود را در مقام معلم می‌دید. 

اما در همین سال بود که بسیاری به خانواده‌اش پیشنهاد دادند تا خودش مدرسه‌اش را برپا کند. آن‌ها خانه‌ای بزرگ با باغ شخصی در شرق تهران داشتند و تصمیم گرفتند تا آن‌جا را تبدیل به یک موسسه فرهنگی کنند؛ موسسه‌ای که از کودکستان تا پانسیون شبانه‌روزی داشت. این موسسه را که جام‌جم نام گذاشتند، در آدرس خیابان «تهران‌نو، «سی‌متری دوم»، کوی «کریمی»، شماره ۱۴ با مدیریت  طالقانی آغاز به کار کرد. 

ملکه طالقانی با وجود مدیریت مدرسه، کار تدریس را رها نکرد و در دانش‌سرای عالی و دانشکده ادبیات «دانشگاه تهران» مشغول به کار شد.

ملکه طالقانی در کنار مشغله‌های فراوان، مقالاتی در نقد آموزش و پرورش می‌نوشت. یکی از این مقاله‌ها که این مطلب با آن شروع شده بود، در نقد کتاب‌های درسی غیر واحد و مقید کردن دانش‌آموزان به خواندن آن‌ها بود؛ معضلی که هنوز هم آموزش و پرورش ایران را آزار می‌دهد. 

او در این مقاله با اشاره به این که شاگردان هر مدرسه کتابی جداگانه می‌خوانند و در نهایت یک نفر سوال طرح می‌کند، آن را به باد انتقاد گرفت و نوشت: «در شورای صنفی دبیران ادبیات فارسی که در وزارت فرهنگ تشکیل شد، وقتی موضوع کتاب‌های درسی مطرح گردید و محاسن و مضار آن به میان آمد، نگارنده به عنوان موافق با کتاب‌های واحد در سراسر کشور مطالبی ایراد نمود و با دلایل قاطعی ثابت کرد که وحدت کتاب از نظر اقتصادی، علمی، اخلاقی و تربیتی محاسن بی‌شماری دارد و متذکر شد که بهترین تاثیر وحدت کتب درسی در سراسر کشور این است که اثر شانس و تصادف در امتحانات نهایی و مسابقات علمی و ادبی و کنکورها از بین خواهد رفت.»

سرانجام با همین پافشاری هم توانست موضوع کتاب‌های واحد را در آموزش و پرورش که به تازگی از فرهنگ جدا شده بود، مطرح کند. 

او همچنین در هیات مدیره «انجمن اولیا و مربیان» هم عضو بود. همین موضوع باعث شد تا در زمانی که دکتر «فرخ‌رو پارسا» وزیر آموزش و پرورش شد، او را به عنوان معاون خود انتخاب کند.

پس از ترور نافرجام محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۳۴۶، طالقانی به عنوان یکی از نمایندگان مردم تهران در مجلس موسسانی انتخاب شد که قرار بود برای انتصاب «فرح پهلوی» به عنوان «نایب‌السطلنه»، «قانون اساسی» را بازبینی کند. زیرا بر اساس «قانون مشروطه»، امکان نیابت سلطنت توسط زن وجود نداشت.

طالقانی همچنین در سال ۱۳۵۰ در مجلس بیست و سوم نامزد مردم تهران شد و در نهایت با ۵۲۲ هزار و ۸۵۳ رای از کل آرای ۵۳۷ هزار و ۹۱ رای به مجلس راه یافت. در این مجلس او در کمیسیون‌های آموزش پرورش و علوم و آموزش عالی عضو شد. 

بعد از این دوره مجلس، بار دیگر به وزارت آموزش و پرورش رفت و به عنوان معاون پارلمانی وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد. او در کنار این همه کار، به عنوان پژوهش‌گر آموزش و پرورش و ادبیات هم قلم می‌زد. کتاب «زن در ایران باستان» که با همراهی فرخ‌رو پارسای و «هما آهی» نوشت و «اخلاق و اجتماع در شاهنامه فردوسی» از آثار او هستند.

ملکه طالقانی بعد از انقلاب ۱۳۵۷ از ایران خارج شد و به امریکا رفت. او در شهر پورتلند ایالت اورگان همراه همسرش، «عباس کریمی» و فرزندانش، «سیمین»، «سهیلا»، «امیر» و «حمید» زندگی کرد و دست از تلاش برای معرفی فرهنگ و کمک به ایرانیان مهاجر برنداشت. 

به گفته دوستان نزدیکش، او در نقش نماینده پناهندگان در ایالت اورگان توانست ۴۰ پناهنده را از کمپ پناهندگان خارج کند و به آن‌ها سامان بدهد.

ملکه طالقانی در نهایت روز پنج‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ خورشیدی درگذشت و در گورستان «فینری» پورتلند در میان بدرقه دوستان و چهار فرزند، هفت نوه و ۹ نتیجه‌اش به خاک سپرده شد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

شنیداری

اپیزود بیست‌وششم پادکست «میریم که داشته باشیم»؛ کارشناسی فنی و داوری لیگ...

۱۷ خرداد ۱۴۰۳
ایران‌وایر
خواندن در ۱ دقیقه
اپیزود بیست‌وششم پادکست «میریم که داشته باشیم»؛ کارشناسی فنی و داوری لیگ بیست‌وسوم