close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

تکرار بی نتیجه؛ فروپاشی آرمان های اصلاح طلبان

۳ خرداد ۱۳۹۶
بلاگ میهمان
خواندن در ۹ دقیقه
تکرار بی نتیجه؛ فروپاشی آرمان های اصلاح طلبان

امیر سلطان زاده

انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار شد  و حسن روحانی از میان سبد موجود انتخاب شد. اما مقوله ای که در این میان چشم گیر است، ادعای سلامت انتخابات توسط اصلاح طلبان است. گروهی سیاسی که با پروپاگاندایی فراگیر، اعتراضات جناح رقیب را اساسا نادیده می گیرند. خاطرمان هست در گذشته فضا کاملا برعکس بود. اما امروز که خود اصلاح طلبان مجددا مجری انتخابات هستند, کم و بیش با همان روش ها و ابزار رقیب، البته به مراتب ضعیفترِ از همان ابزار استفاده می کنند. نگرانی آنجاست که اگر این گروه هم نهادهای انتصابی را در دست داشته باشد، به ورطه ای افتد که رقیب افتاده است.

از سال 76 به این سو انتخابات در ایران شکلی سیاسی تر به خود گرفت. تا قبل از آن بیشتر نمادی از بیعت مردم با حاکمیت بود. در این میان اصلاح طلبان معمولا با ایجاد دو قطبی و رای سلبی انتخابات را پیروز شده اند. در سال 76 و در حالی که خاتمی اصلا وجهه امروز را نداشت و خیلی هم شناخته شده نبود, ترس از ناطق نوری بهانه ای شد تا خاتمی در انتخابات پیروز شود. در سال 88 نیز دو قطبی احمدی نژاد و موسوی شرایط را برای رای سلبی ایجاد کرد. در سال 92 نیز رای سلبی به قالیباف به عنوان نماد حاکمیت دلیل دیگری شد تا روحانی با پیشینه ای غیر اصلاح طلبی پیروز شود. در انتخابات خبرگان و مجلس 94 یک فروپاشی در آرمان های اصلاح طلبان رخ داد. آنها که معتقد بودند به هر نحوی و تنها برای بدتر نشدن وضع موجود باید رای بدهند، به کسانی رای دادند که در سال های 78 تا 80، آنها را نماد شیطان می دانستند. اصلاح طلبان در تنها انتخاباتی که به صورت ایجابی شرکت کردند, انتخابات 84 بود و اتفاقا در این انتخابات شکست خوردند. آنها نیک می دانند که توانایی عمل به شعارهای آزادی خواهانه و مترقی را ندارند و تنها ترس از جناح رقیب به مثابه سیاهی مطلق, می تواند کورسوی نور را توجیه کند. در برخی از گزاره های توجیهی این دوستان می فرمایند که پیشرفت از 76 به این سو نتیجه عمل اطلاح طلبان در حکومت است. همه ما نیک می دانیم تغییرات امروز, نتیجه انفجار اطلاعات و تغییر سبک زندگی عمومی است. زندگی که زیر پوست شهر به دور از تبلیغات جامعه جربان دارد و اصلا نتیجه تلاش اصلاح طلبان در تغییر سبک زندگی نیست.

اصلاح طلبان بارها در سال های 84 و 88 ندای تقلب در انتخابات سر دادند و با همین بهانه مردم را تشویق به حضور در خیابان کردند و حتی حاضر به هزینه شده و برخی از هواداران خود را طی این مدت از دست داده‌اند.این بار طوری دعوت به شرکت در انتخابات می کردند که گویا یقین داشتند برگزاری انتخابات پاک است. اینجا تناقضی آشکار در رفتار این گروه سیاسی پدیدار است.ناظر انتخابات یا همان شورای نگهبان, از سال 84 تا امروز تغییرات ملموسی نداشته است,بلکه افرادی تندتر از 84 نیز در این نهاد منصوب شده اند. پس نمی توان چنین ادعا کرد که این نهاد تغییر کرده و نتیجه گرفت که انتخابات پاک برگزار شد. در سال 84 مجری انتخابات دولت همسو با اصلاح طلبان بود. در آن سال اتفاقا مهدی کروبی که عنوان اصلاح طلب را نیز یدک می‌کشید, ,خود مجری را هدف قرار داده بود. با توجه به حوادث 88، در سال 92 ؛ مجری مخالف و حتی دشمن آنها بود ,با این حال دولتی همسو با اصلاح طلبان از صندوق بیرون آمد ,. در تمام این دوره ها اصلاح طلبان اتهام دخالت نیروهای نظامی در انتخابات را همواره تکرار کردند. حتی در مناظرات سال 96 این اتهام به صراحت بیشتری از تلویزیون پخش شد. با مروری بر این موارد سوال اینجاست این گروه سیاسی چرا مردم را به شرکت در انتخاباتی که همواره بر غیرعادلانه بودن آن تاکید دارند, دعوت می کنند؟ تناقض عقلانی آشکاری که در رفتار و گفتار اصلاح طلبان به وضوح مشهود است. بنابراین اساسا فروکاستن خواسته های مردم برای راضی کردن آنها به رای دادن, خیانتی آشکار به دموکراسی است. دستاویز قرار دادن شعارهای مترقی و ایجاد ترس از شرایط غیر قابل پیش بینی, همیشه این مردم را امیدوار کرده است. آنها روزی به داور انتخابات اعتراض می کنند, اما روزی دیگر برای همان داور کف می زنند. هر زمان داور در راستای منویات انها عمل کند نیک است و هر زمان کوتاهی کند شر تلقی می شود.

مسئله دیگر نتیجه و ماحصل ناشی از این مشارکت بین  سال های 76 تا 96 است. بیش از 20 سال، اصلاح طلبان منادی تغییر با شیب ملایم هستند. آنها بارها اعلام کرده اند با تغییرات آرام می توان به آن خواسته نهایی (که البته هیچ گاه آن را تبیین نکردند) دست یافت. بررسی روند بیست ساله اخیر نشان می دهد این شیب ملایم نه تنها باعث پیشرفت و آزادی بیشتر نشده, بلکه عقبگرد محسوسی در عملکرد آنها مشخص است.

مقایسه کابینه دولت های مستقر در این سال ها و در زمانی که قدرت نیز در اختیار اصلاح طلبان بوده است، این موضوع را آشکارا نشان می دهد. آرزوی هر اصلاح طلبی تشکیل کابینه دولت هفتم است. پس از بیست سال تلاش این گروه, آرزوهایی معطوف به گذشته نمی تواند نماد یک پیشرفت باشئ. تغییرات ملموس به سبک اصلاح طلبان یعنی بازگشت به دوران طلایی دوم خرداد! دورانی که هنوز با افتخار از آن یاد می کنند و با آرزوی آن به خواب می روند.

چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ فرهنگی, اعضای کابینه دولت جدید به شدت تکنوکرات هستند و با سرمشق از نئولیبرالیسم اقتصادی گروه بزرگی از محرومان را زیر چرخ توسعه له کرده است. فراموش نکنیم همین کابینه در دوران پیروزی خاتمی, هدف تهاجم اصلاح طلبان قرار داشت. خاطرمان هست در دهه 70 اقتصاد لیبرالیستی و آزاد و خصوصی سازی به مانند تیری زهرآگین از سوی همین اصلاح طلبان تلقی می شد. آنها تمام قد در برابر کابینه هاشمی و اصولگرایان می ایستادند که چرا اقشار فرودست را فراموش می کنید و خصوصی سازی و اقتصاد باز را تبلیغ می کنید. اصلاح طلبانی که زمانی رویکرد سوسیالیستی به حاکمیت داشتند, امروز خود پیشرو در تداوم و توسعه لیبرالیسم اقتصادی هستند. زودتر از رقیب به فکر برچیدن کمک های دولتی بوده و سیاسیت درهای باز اقتصادی را پیگیری می کنند. کاندیدای ایشان عضو سابق جامعه روحانیت مبارز است و تنی چند از دشمنان سابق 78 تا 80, امروز در کابینه سمت دارند.

در مورد فرهنگ و آزادیهای فعالیت های فرهنگی نیز صدای همین حامیان دولت به آسمان است که چرا فلان فیلم یا کتاب مجوز نگرفته است؟ آروزوی بازگشت به دوران مهاجرانی, با رجوع به جنتی یا صالحی امیری با پیشینه ای امنیتی تامین نمی شود. اگر در آن روزها خاتمی چنین افرادی را به عنوان سکاندار فرهنگ معرفی می کرد, یقینا به دور دوم هم نمی رسید. فضای باز رسانه ای و فرهنگی مدیون وزیری کارآمد و آزاداندیش بود. ادبیات صالحی امیری در خطاب قرار دادن هنرمندان خود نشان از بی فرهنگی وزیر فرهنگ اصلاح طلبان دارد. در این میان تنها چیزی که جلب نظر می کند عدم پیشرفت و رشد طی این سال هاست.

اصلاح طلبان در توجیه عدم تحقق شعارهایشان, بارها اعلام کرده اند که رییس جمهور تدارکاتچی بیش نیست یا بسیاری از خواسته های مردم در اختیار آنان نیست. اما در تضادی آشکار همچنان و در همین انتخابات اخیر همان مطالبات را شعار می کنند و مجددا قول می دهند و در دوران پایانی قدرت تازه یادشان می افتد که متاسفانه این کار در اختیار ما نیست! آیا رای جمع کردن با قول هایی که در اختیار شما نیست غیر از فریب اذهان عمومی است؟ اصلاح طلبان همیشه با این دروغ که با همراهی بالای مردم می توان تغییر اساسی ایجاد کرد, باعث شور و شوق انتخاباتی می شوند. شور و شوقی که به ادعای ایشان حتی ساختار قانون اساسی اجازه تغییر مورد نظر آنها را نمی دهد. گویا مردم تنها به عنوان ابزار برای فشار جهت جلب قدرت است. سخنان چندی از ایشان پس از رسیدن به مجلس را فراموش نکردیم. سفره انقلاب و سهم!

در تمام سالهایی که این گروه در قدرت و انتخابات مشارکت داشنند, با ایجاد فضایی رعب انگیز از رقیب، به تهییج مردم برای رای سلبی دست زدند. این بدان معناست که ایشان هیچ گاه توان جلب رای ایجابی نداشتند. نه قشری ایدئولوژیک حامی ایشان است و نه شعارهای رادیکالی که باعث رای ایجابی شود. تنها با فضا سازی و تهییج افکار عمومی به جمع آوری رای در اقشار متکثری می کنند که شاید هیچ سنخیتی بین آرمان های ایشان نباشد. در واقع ائتلافی از ناراضیانی شکل می دهند که از برانداز تا بازاری معتقد به حفظ وضع موجود در آن جای دارند. اتفاقا در این میان به نظر می رسد رقیب ایشان به ارزش های بیشتری پایبند است. رقیب اصلاح طلبان یک چهاچوب و قشر مشخصی را نمایندگی می کنند و می توانند خواسته ای این گروه را بیان کنند. اما اصلاح طلبی بیش از آنکه یک گروه سیاسی یا حتی جبهه سیاسی باشد, تنها ائتلافی است برای رسیدن به قدرت و تقسیم سهم انقلاب! متاسفانه اصلاح طلبان پس از رسیدن به قدرت فراموش می کنند این قشر متکثر به هیچ عنوان عضو احزاب اصلاح طلب نیستند. حتی خوشبین ترین اصولگرا هم فکر نمی کرد روزی علی لاریجانی و مصطفی پورمحمدی و حسن روحانی به عنوان گزینه های اصلاح طلبان برگزیده شوند. کسانی که پس از استفاده ابزاری از اندک پایگاه مردمی ساده دلان و پس از رسیدن به قدرت, به حامیان اصلاح طلب خود پشت پا می زنند.

مقوله جالب در این میان, حمله اصلاح طلبان به افراد یا گروههایی است که تحریم مطالبه محور را سرلوحه عملکرد خویش قرار می دهند. افرادی که اتفاقا برخی از آنان ,زمانی در میان همین اصلاح طلبان بوده اند، اما به علل متفاوت و با درک تاریخی و تحلیل گذشته، به صورت کاملا عقلانی ,با بررسی روند بیست ساله اخیر ,ترجیح می دهند دیگر دور باطل و تسلسل را تکرار نکنند. از مخالفان و منتقدان نظام تا چپ ها و حتی اقشار معیشت طلب و مذهبی در میان آرای آنان است اما به صلاح اصلاح طلبان است که این اقشار را نادیده بگیرند.

بر خلاف اصلاح طلبانی که تنها تکرار می کنند و با افتخار از این تکرار سخن گویند. همه نیک می دانیم که در تاریخ ایران تمامی تغییرات از بالا صورت گفته و فشار از پایین یا تهییج به حضور میلیونی هیچ تاثیری در تصمیمات نهادهای برتر ندارد. حضور در قدرت بدون پیگیری و تلاش برای مطالبات مردم و شعارهای انتخاباتی , شبهه قدرت طلبی را بیش از پیش می کند.

جمع بندی: فانتزی انتخاباتی که در ذهن علاقمندان به رای و صندوق است، هیچ گاه عملی نشده و تنها به عنوان یک آرزو یا ابزار از آن سو استفاده شده است. آرزویی که گویا جز با حمایت از مطالبه محوری به نحوی دیگر راهکاری ندارد. مطالباتی که رییس جمهور از ادای آنها ناتوان است و این حامیان انتخاب حاضر نیستند هزینه های آن را بپردازند.آنها گاهی با این ادعا که بسیاری از زندانیان در انتخابات شرکت می کنند, سعی دارند تعادلی میان هزینه و عملکرد خویش ایجاد کنند. اما این دور باطل دقیقا همین جا سوال ایجاد می کند. شما برای چیزی هزینه می دهید که شما را نمی پذیرد ,اما شما آن را تایید می کنید. برای برون رفت از این شکست ایدئولوژیک باید راهی جدید را آزمود. راهی که هواداران اصلاحات از ترس حتی یک بار هم آن را نیازمودند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

رقیه گزمه، زنی که با دست خالی و اعتماد مردم وارد شورای...

۳ خرداد ۱۳۹۶
خواندن در ۱ دقیقه
رقیه گزمه، زنی که با دست خالی و اعتماد مردم وارد شورای روستای سیمون شد