close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

«هفت و نیم»؛ روایت زندگی اقلیت‌های جنسی مطابق الگوی جمهوری اسلامی

۱۲ شهریور ۱۳۹۹
بلاگ میهمان
خواندن در ۵ دقیقه
فیلم سینمایی هفت‌ و‌ نیم دقیقه، داستان زندگی هفت زن ایرانی و افغانستانی است که به نوعی با خشونت‌های رفتاری، اجبار و کلیشه‌هایی که جامعه و عرف برای آن‌ها به وجود می‌آورند، دست و پنجه نرم می‌کنند.
فیلم سینمایی هفت‌ و‌ نیم دقیقه، داستان زندگی هفت زن ایرانی و افغانستانی است که به نوعی با خشونت‌های رفتاری، اجبار و کلیشه‌هایی که جامعه و عرف برای آن‌ها به وجود می‌آورند، دست و پنجه نرم می‌کنند.

ملیکا زر

«بابا من مریضم. مریضی‌ام هم مادرزادیه!»

جمله‌ای که خواندید، دیالوگ یک کاراکتر ترنس در فیلم سینمایی «هفت‌ و‌ نیم دقیقه» است.

فیلم سینمایی هفت‌ و‌ نیم، داستان زندگی هفت زن ایرانی و افغانستانی است که به نوعی با خشونت‌های رفتاری، اجبار و کلیشه‌هایی که جامعه و عرف برای آن‌ها به وجود می‌آورند، دست و پنجه نرم می‌کنند. نقدی که به روایت‌گری این داستان وارد است، این است که در بعضی از این داستان‌ها، نهایتا دختر تسلیم تصمیم ظالم یا فردی که قدرت را در دست دارد شده است. آن تحقیر و ظلم را تحمل کرده است. این مسئله در نگاهی کلی رویکرد کلیشه‌ای فیلم به زن را در نوع روایت‌گری و زاویه نگاه فیلم نشان می‌دهد.

در این‌جا اما تمرکز این یادداشت روی یکی از شخصیت‌های این داستان است؛ یک فرد ترنس. سکانس «نیلوفر» با مکالمه‌ تلفنی او با مادرش شروع می‌شود و این مکالمه، خشم نیلوفر و بی‌تفاوتی مادر نسبت به مسئله‌ نیلوفر را به ذهن منتقل می‌کند. مادر عدم رضایت نیلوفر برای تن دادن به این ازدواج اجباری را به تهیه‌ جهیزیه ربط می‌دهد و مدام نیلوفر را «دخترم» خطاب می‌کند. این مسئله خشم نیلوفر را برمی‌انگیزاند، تا جایی که نیلوفر می‌گوید: «این‌قدر به من نگو دخترم.»

نیلوفر از مادرش خواسته است تا ترنس بودنش را با پدرش مطرح کند، بلکه جلوی ازدواجی را که پدر برایش ترتیب داده است، بگیرد.

مکالمه‌ی نیلوفر با مادرش در بخش اول این داستان، قسمتی از زیست ما را نشان می‌دهد. همان‌جا که معمولا والدین با نادیده گرفتن دغدغه و مشکلات فرزند ترنس یا همجنسگرای خود سعی در انکار وجود چنین مسئله‌ای می‌کنند و با بی‌تفاوتی تظاهر می‌کنند گویی چیزی نمی‌شنوند و چنین مسئله‌ای وجود ندارد. این انکار و دیده نشدن، هم به خشم فرد می‌افزاید و هم باعث می‌شود صدمات روحی به فرد مورد انکار وارد شود.

در بخش دوم سکانس نیلوفر، او خودش وارد محل کار پدر که یک گاوداری است می‌شود و اصرار دارد موضوع را خودش به پدرش بگوید. نکته‌های زیادی در این بخش وجود دارد که سعی می‌کنم به آن‌ها بپردازم.

محل کار پدر یک گاوداری است که مدام افراد در آن‌جا رفت‌و‌آمد دارند و پدر از آمدن دخترش به آن‌جا خجل است و تکرار می‌کند: «واسه چی اومدی این‌جا؟ میام خونه حرف می‌زنیم. آبرومو بردی. حرفتو بزن گورتو گم کن.» شخصیت پدر نیلوفر، فردی بد دهن، خشن و کارگری ناآگاه و مستبد در خانواده را نشان می‌دهد که وقتی برای خانواده ندارد و نیلوفر مدت‌هاست که نتوانسته است در مورد ترنس بودن، با پدرش در خانه صحبت کند.

توضیح ترنس بودن برای چنین پدری با دیالوگ‌هایی شروع می‌شود که به پدر نشان دهد تقصیری در این ماجرا ندارد. نیلوفر می‌گوید نه این که نخواهد، نمی‌تواند ازدواج کند. پدر کلمه‌ «نتوانستن» را به داشتن مشکلی حل‌کردنی تعبییر می‌کند که «دختر» مسبب آن بوده است. تلاش بعدی نیلوفر برای حل این مخمصه، توضیح ترنس بودن بدون استفاده از این کلمه است: «من دختر نیستم.» این جمله واکنش شدید پدر را به همراه دارد و در پی این واکنش، نیلوفر سعی در تصحیح تصور پدر دارد که حالا فکرش به سمت رابطه‌ قبل از ازدواج رفته است :«اونی که تو فکر می‌کنی نیست، کاری نکرده‌ام بی‌حیا باشم.»

در این چند ثانیه بگومگو، پیامی که به ذهن بیننده القا می‌شود این است که ارتباط قبل از ازدواج، بی‌حیایی و مایه‌ ننگ و بی‌شرفی است. اما داشتن یک فرزند ترنس، به آن بدی هم نیست. به عبارتی در مرحله‌ اول، یک بی‌آبرویی بزرگ را نشان‌ می‌دهد تا در مرحله‌ بعد به تنها ترنس بودن راضی شوند. بیننده این‌جا به مرگ گرفته می‌شود که به تب راضی شود.

اما برگ برنده‌ فیلمی تولیدشده تحت حاکمیت و سانسور جمهوری اسلامی زمانی رو می‌شود که نیلوفر دیالوگ‌های تعیین‌کننده‌تری می‌گوید: «من مشکل دارم. مشکلم هم مادرزادیه.» راوی داستان به این بسنده نمی‌کند و دیالوگ را شفاف‌تر می‌کند: «من مریضم، مریضی‌ام هم مادرزادیه.»

یکی از سیاست‌های جمهوری اسلامی در رابطه با ترنس‌ها، بیماری‌انگاری و پزشکینه کردن ترنس است. گرفتن هویت مستقل ترنس‌ها و نگاه کردن به آن‌ها به چشم یک بیمار یا حتی گاهی یک معضل که با انجام جراحی باید درمان یا حل شود. همچنین حفظ دوگانه‌ زن و مرد انقلابی مسلمان، در چهارچوب جمهوری اسلامی، افراد ترنس را «ملزم» به انتخاب میان یکی از این دوگانه سلب و در نهایت انجام تمام مراحل جراحی‌های خود می‌کند. این‌ها دروغ‌هایی هستند که در قالب فرهنگ‌سازی ترنس به خورد جامعه داده می‌شوند و باور جامعه را در مورد «بیمار» بودن افراد ترنس تقویت می‌کنند و نگاه بی‌معنی پر از ترحم «دست خودشان نیست، گناه دارند» را در سطح اجتماع افزایش می‌دهند.

در سکانس پایانی بخش نیلوفر، بعد از این که پدر نگرانی خود را از رفتن آبرویش بروز می‌دهد، به وضوح پدیده‌ ترنس‌کشی و یا کوییرکشی را می‌بینیم: «این جمعه عروسی کردی، کردی، نکردی خودم با این دست‌هام خفه‌ات می‌کنم.»

در انتهای فیلم، سکانسی دیده می‌شود که نیلوفر در لباس عروسی، در کنار مردی در اتومبیل نشسته است. فیلمسازانی که با تجربه‌های زیست افراد ترنس ناآشنا هستند، حتی ساده‌ترین سوالاتی را که افراد ترنس، مجبور به پاسخگویی به آن‌ها (از طرف جامعه‌ همانسوجنسیتی که خود را نسبت به ترنس‌ها محق‌تر می‌داند و به خود اجازه می‌دهد با این‌گونه سوال‌ها ترنس بودن این افراد را به چالش بکشد) هستند، نمی‌دانند.

در مورد این تصویری که هفت و نیم ارائه داد، بیننده‌ همان‌جنسیتی محق می‌پرسد:«پس چرا شد؟ مگه نمی‌گفت نمی‌تونم؟» و هیچ درکی از ازدواج اجباری و سال‌ها تجاوز قانونی ندارد.

این چیزی نیست که ما به دنبال آن باشیم. قاطبه جامعه اقلیت‌های جنسی و جنسیتی، نه‌تنها این سانسور و شخصیت‌سازی غیرواقعی تحت عنوان فرهنگ‌سازی را که اخیرا به شدت در رسانه باب شده است، به رسمیت نمی‌شناسد، بلکه به نقد و بررسی آن می‌نشیند. نویسندگان و فیلمسازان، اگر واقعا به دنبال فرهنگ‌سازی از این طریق هستند، بهتر است اطلاعات خود را از منابع مستقل بگیرند، فیلم را از ادبیات حذف‌گرای جمهوری اسلامی جدا کنند و واقعیت را بدون سانسور و بیماری‌انگاری، تا آن‌جا که می‌شود با نگاهی انسانی، بیان کنند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

چهره روز: حامد قره‌اوغلانی؛ فعال مدنی زندانی

۱۲ شهریور ۱۳۹۹
ایران وایر
خواندن در ۱ دقیقه
چهره روز: حامد قره‌اوغلانی؛ فعال مدنی زندانی