«ایرانوایر»، اولین جلد از کتاب «زنان تاثیرگذار ایران» را منتشر کرد. این کتاب، روایت صد زنی است که بر پیرامون خود، جامعه، علم، هنر، سیاست، فرهنگ، ورزش، اقتصاد و تکنولوژی تاثیر گذاشتهاند، از موانع نظام نابرابر جنسیتی نهراسیدهاند و مسیری را برای رشد و دستیابی زنان ایران به حق برابر انسانی خویش هموار کردهاند. انتخابکنندگان این فهرست، مخاطبانی هستند که باور دارند از این زنان تاثیر گرفتهاند.
ما در جلدهای بعدی، به خدمات دیگر زنان ایرانی که در این مبارزه سهم داشتهاند هم میپردازیم. شما هم میتوانید در این انتخاب سهیم شوید، نظرات خود را برای ما بفرستید و اگر اطلاعات بیشتر و دقیقتری دارید، با ما در میان بگذارید. این نسخه دیجیتال است و تاثیر نظرات و پیشنهادات خود را میتوانید در نسخه چاپی که در ماه آبان منتشر خواهد شد، ببینید.
بهعلاوه، جلد دوم کتاب با نامهایی بیشتر در دست تهیه است. اگر نام زنی که بهنظر شما تاثیرگذار بوده است را در این فهرست نمیبینید، نام و دلیل آنکه او را تاثیرگذار میدانید را برای ما به ایمیل [email protected] بفرستید.
فراموش نکنید که مجموعه کتابهای «زنان تاثیرگذار ایران»، برپایه انتخابهای شما گردآوری میشوند و منتخبانتان میتوانند در هر عرصهای، از فرهنگ، علم، آموزش، پژوهش و کنشگری گرفته تا هنر، ورزش، فعالیتهای خیریه، سیاست، تکنولوژی، کارآفرینی، نوآوری، اقتصاد و ادبیات، گامهای موثری برداشته باشند.
«کتاب زنان تاثیرگذار ایران را میتوانید از این لینک دانلود کنید»
***
«ایرن زازیانس»، از بازیگران ارمنیتبار سینما و تئاتر ایران، ۲۰ مرداد ۱۳۰۶ در شمال ایران، شهرستان «بابلسر» به دنیا آمد. سال ۱۳۲۲، وقتی هنوز ۱۶ساله بود، با خانوادهاش به تهران مهاجرت و در همان دوران با معلمش «محمد عاصمی»، روزنامهنگار، شاعر و مدیر مجلهی «کاوه» ازدواج کرد. این ازدواج اگرچه به جدایی انجامید، نقش محمد عاصمی در انتخاب مسیر هنر برای ایران مهم و سازنده بود.
ایرن در طول تحصیل در دوران دبیرستان در نمایشهایی که دانشآموزان به مناسبتهای مختلف و در فستیوالهای دانشآموزی اجرا میکردند نقش ایفا میکرد و همین زمینهساز حضورش در دنیای حرفهای تئاتر شد.
این زن ارمنیتبار ایرانی برای اولین بار در نمایشی به نام «کارمند شریف» روی صحنهی تئاتر ظاهر شد، نقشی که به همت «لرتا»، همسر «عبدالحسین نوشین» بنیانگذار تئاتر نوین در ایران، برای ایرن در نظر گرفته شد. عبدالحسین نوشین که عضو حزب توده بود، پس از تیراندازی به «محمدرضا شاه»، در بهمن ماه ۱۳۲۷ بازداشت و زندانی شد. لرتا در این زمان همراه ایرن برای ملاقات عبدالحسین نوشین به زندان رفت و نوشین نقش مذکور را برای ایرن مناسب دید.
ایرن از سال ۱۳۲۹ فعالیت هنری خود را با گروه هنری عبدالحسن نوشین در تئاتر سعدی آغاز کرد و در نمایش «بادبزن» نوشتهی «اسکار وایلد» بازی کرد.
عبدالحسین نوشین پس از محاکمه به همراه سایر زندانیان حزب توده از زندان فرار کرد و به «شوروی سابق» رفت. این موضوع منجر به از هم پاشیده شدن گروه تئاتری نوشین شد و ایرن برای ادامهی حیات هنری خود دو راه داشت؛ یا به گروه دیگری بپیوندد یا چشم بر رؤیای ستارهشدن ببندد.
«محمدعلی جعفری» یکی از پیگیرترین و وفادارترین شاگردان عبدالحسین نوشین بود. او پس از آزادی از زندان در اواخر سال ۱۳۳۳ تلاش میکرد همهی یاران پیشین را دور هم جمع کند. اینچنین بود که فرصتی فراهم شد تا ایرن به گروه هنری جعفری بپیوندد و در کنار زنان هنرمندی همچون «توران مهرزاد» و «شهلا ریاحی» فعالیت هنری خود را ادامه دهد.
درخشش ایرن در نقشهایی که در تئاتر ایفا میکرد آنچنان مشهود و استعدادش آنقدر شگرف بود که محمدعلی جعفری و «عطاءالله زاهد»، کارگردانان سینما، از او برای بازی در فیلمهای خود دعوت کردند. او ابتدا در فیلم «مردی که رنج میبرد» ساختهی محمدعلی جعفری و سپس در فیلم «چشمبهراه» به کارگردانی عطاءالله زاهد نقشآفرینی کرد.
ایرن میگوید که در سالهای حوالی ۱۳۳۷ شمسی سینما در تسخیر فیلمهای ایتالیایی بود اما با اکران فیلم «قاصد بهشت» به کارگردانی «ساموئل خاچیکیان» و نویسندگی «حسین مدنی» مدتی سینما از سیطرهی فیلمهای ایتالیایی بیرون آمد.
یکی از فیلمهای مشهور و دردسرسازی که پیش از انقلاب ایرن در آن بازی کرد فیلمی بود با عنوان «محلل»؛ یک کمدی عاشقانه محصول سال ۱۳۵۰ به کارگردانی «نصرت کریمی». این فیلم که با زبانی طنزگونه به نقد مسألهی شرعی سهطلاقهکردن زنان در اسلام و نقش روحانیون در این مسأله میپرداخت واکنشبرانگیز شد.
کارگردان این فیلم پس از انقلاب بهخاطر ساخت آن بازداشت شد و چند ماهی را در زندان سپری کرد. فیلم مورد اعتراض روحانیون شیعه از جمله «مرتضی مطهری» قرار گرفت و باعث شد نصرت کریمی علاوه بر زندانی شدن از کار و تدریس نیز منع شود.
ایرن نیز پس از انقلاب ممنوع از کار شد و در سال ۱۳۶۲ به آلمان رفت تا در نزدیکی خواهرش، که پیشتر از ایران مهاجرت کرده و در آلمان زندگی میکرد، روزگار بگذراند.
او از رنج روزهای نخست مهاجرت و کندهشدن از جهان هنر و سینما صحبت کرده و گفته است: «سالها به زندگی جمعی سينما عادت کرده بودم و زندگیام از طريق دستمزد فيلمهايی که بازی میکردم میگذشت و چون همسر و فرزند نداشتم، سينما همهی زندگیام بود. نياز داشتم چیزی را بهجای سينما در زندگیام جايگزين کنم. سال ۱۳۶۲ برای ديدار خواهرم به آلمان رفتم، در آنجا به خودم گفتم حالا که ديگر نمیتوانم در سينما فعاليت کنم، بايد به فکر چاره باشم. به کمک دوستان در فرانکفورت در يک کلاس فشردهی زبان و کلاس آموزش بهداشت و زیبایی پوست ثبت نام کردم و چهارده ماه دوره ديدم. دلم نمیخواست به يک کشور خارجی پناهنده شوم و از يک دولت خارجی کمک بگيرم. بهرغم اصرار خواهرم، ترجيح دادم به ايران برگردم و در کنار مردمی باشم که فيلمهای مرا میديدند. سال ۱۳۶۴ در بحبوحهی بمبارانهای تهران، برگشتم و بلافاصله کارم را شروع کردم.»
ایرن در دو فیلم سینمایی پس از انقلاب ایفای نقش کرده بود، اما هر دو فیلم توقیف شدند: فیلم سینمایی «جایزه» به کارگردانی «علیرضا داوودنژاد» و «خط قرمز» به کارگردانی «مسعود کیمیایی». او همچنین در چند قسمت از سریال ماندگار «هزاردستان» به کارگردانی «علی حاتمی» حضور داشت اما تمام بخشهایی که او در آن بازی کرده بود حذف شدند و اینهمه نشان از آن داشت که این هنرپیشهی محبوب سینمای ایران مانند بسیاری دیگر از هنرمندان با برآمدن نظام نوپای اسلامی از کار و فعالیت هنری منع شده است.
سال ۱۳۸۷ ایرن پس از سالهای طولانی دوری از صحنهی سینما و حذف و سانسور ایران در یکی از فیلمهای «عباس کیارستمی» به نام «شیرین» نقش کوتاهی ایفا کرد.
او با بازی در فیلمهای مطرحی چون «خداحافظ رفیق» ساختهی امیر نادری، «بلوچ» ساختهی مسعود کیمیایی، «خروس» ساختهی شاپور قریب و «برهنه تا ظهر با سرعت» ساختهی خسرو هریتاش و همچنین نقشآفرینی در نقش «مهدعلیا»، مادر ناصرالدین شاه در سریال «سلطان صاحبقران» ساختهی علی حاتمی در یادها جاودانه شده است.
ایرن زازیانس، شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۱ بر اثر عوارض ناشی از ابتلا به سرطان ریه در ۸۵سالگی در تهران درگذشت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر