پس از آن که محمود امجد، از روحانیون شناختهشده شیعه، به اعدام روحاللهزم واکنش نشان داد و رهبر جمهوری اسلامی را مسئول تمام خونهای ریختهشده بعد از ۸۸ دانست، با حملات لفظی مجموعههای روحانیت، از جمله جامعه مدرسین حوزه علمیه مواجه شد. حسن فرشتیان، وکیل روحالله زم در پاریس که خود سابقه پوشیدن لباس روحانیت را دارد، در نامهای خطاب به محمود امجد، او را از معدود بازماندگان روحانیت مستقل دانست.
متن کامل این نامه در ادامه میآید.
***
حضرت محمود امجد، مبارکتان باد روز پرستار و شب یلدا!
«اگر از درد گویم کس چه داند
و گر داند چو من در درد ماند»
امروز مصادف با میلاد پیامرسان مظلومیت کربلا، حضرت زینب کبری و در تقویم ایران، روز پرستار است. امسال قدردانی و شادباشگویی به پرستاران عزیز، معنا و مفهومی دیگر پیدا میکند جان برکفانی که در صف مقدم نبرد با ویروس کوید ۱۹ قربانی میدهند و ملتی را مدیون رشادتهای خویش میکنند. لذا به گمانم باید تبریکی مضاعفی بدانان گفت که جان و سلامتی خویش را سپر محافظت در این بلیه شوم میکنند. برایشان آرزوی سلامتی میکنم.
اما سالیانی است ویروسی دیگر نیز به جان این ملت افتاده است و روح این ملت را خراش زده و ایمانشان را بر باد داده. این ویروسِ ایمان بر باد دِه، همچنان میتازد و از میان فرزندان این ملت قربانی میگیرد، بسان گرگی به قبیله ما زده و یکایک این قبیله را میدَرَد و با خود میبَرَد.
از نخستین سمپتومهای این ویروس وحشتناک، کرختی جان و روح است که نخست به شکل سکوت و بیتفاوتی، جلوه میکند و سپس به توجیهگری ستم و فریب میپردازد. در مراحل حاد، بسان ابزاری در تحکیم پایههای فریب دینی در مثلث شوم زر و زور و تزویر در میآید. و هنگامی که مزمن شد با هماغوشی با زر و زور، به جان گلبولهای مقاوم حمله میکند تا آخرین بازماندگان این قبیله را نیز با خود بدَرَد و با خود ببَرَد.
در این میان، پرستاران و طبیبان روح این ملت را نیز چنان آلوده میکند که نخستین قربانیان این ویروس، همان مرزبانان فکری و عقیدتی باورهای دینی و ایمان معنوی این جامعه هستند.
حضرت امجد عزیز! شما از سلاله آن پرستاران و طبیبانی دورهگردی هستید که بی نیاز از مغازه دونبش، چونان «طبيب دوَّارٌ بطبهِ» به سراغ روحهای خسته و آسیبدیده میروید، و بر پیمان الاهی «أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ و لا سَغَبِ مَظلومٍ» وفادار مانده تا بر ستمِ ستمپیشگان و گرسنگیِ محرومان سکوت نکنند و حقگویی پیشه کرده و صدای بیصدایان شوند.
سخت است بر همگنانِتان و همگانانِمان که ببیند هنوز یکی از همصنفان آنان پیدا شده، که روح و جان به این ویروس نمیآلاید. آن ها در شگفتند و باورشان نمیشود که اکنون که پس از قرنها نوبت ما شده و قرعه فال به نام ما افتاده و این «مائده آسمانی»! بر ما نازل شده، امجد، یک مرزبان سنتی یک لاقبا که زمین فرش اوست و آسمان رو اندازش، چگونه بر سر این سفره پهن، نمینشیند تا سهم خویش بردارد و لب فربندد.
آن که دیروز، بازیگری و فرصتطلبی نیاموخته، و حقالسکوتها پس زده است، امروز سزاوار طرد است.
«گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنهپرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد»
ویروس تزویر و فریب و دنیاجویی و دینفروشی که به نام دین، موریانهوار در ستونهای معنوی باورهای دینی رخنه کرده، از درون تهیمان کرده است، اکنون پوشش تزویر مقدس نیز ناکارآمد شده و مانعِ مشاهده برهنگی و لُختی سلاطین اقلیم ما نمیشود.
بازار دینفروشی پر رونق است با همه دکانهای دونبش و سه نبششان. در شگفت نیستم از سربازان صف دینفروشی که به خط میشوند تا آن که خرق عادت کرده را، تادیب کنند و دهان ابوذر ببندند. بل، در شگفتم از آن که، یوسف برادر را میفروشد به «ثَمَنٍ بَخْسٍ» و به «دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ»، تا مگر «صله»ای ستانده و کام خویش شیرین کند.
امجد عزیز! ای کاش پادزهر خویش را بیشتر و پیشتر تکثیر میکردید تا راه و رسم واکسینه شدن را به پیشکسوتان و نیز به نوطریقان بیاموزید.
امجد عزیز! کار ما تمام شده است، مرزبانان ما، بازیگر شدهاند! طبیبان ما از مستمندانِ ما رخ برتافتهاند! و پرستارانمان به اغما رفتهاند! وجدان جمعیمان، سخت کرخت شده است!
برای فردی مثل من که هنوز تعلقات قلبی خویش به روحانیت را محفوظ نگاه داشته و سوابق و وابستگیهای خویش به این صنف را پنهان نمیکند، و هرچند معیشتی دیگر برگزیده و شنلی دیگر بر دوش حمل میکند اما هنوز خویش را همچنان عضوی از این خاندان میداند، یکلاقبایان حقگویی چونان حضرتعالی، در امتداد خط حقگویی و ستمدیدهنوازیِ اساتید از دست رفتهام، آیات منتظری و صانعی، ستارههای راهنما در دل شبهای تاریک مام وطن هستید.
حضرت امجد! امشب، شب یلداست!
«صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید»
می دانم و آن ها نیز می دانند که «بر در ارباب بیمروت دنیا» به انتظار خواجه ننشستید، «ترک گدایی کرده» و بل هیچگاه نیازی نداشتهاید تا دست نیاز دراز کنید.
مگر نه این است که زبانهای دراز، برآمده است از دستهای کوتاه و بی نیاز؟
خوشا به سعادتتان که خوششانس بودید و «گنج قناعت» یافتید در آن «یاقوت احمر»! ای کاش منِ تهیدست را نیز در این گنج بیبدیل، سهیم کنید!
سهیمم کنید در این گنج، شریکم کنید در این گنج! حتا اگر شده، به حبّه اناری!
«ترک این مرحله بی همرهی خضر» ممکن نمی آید، «ظلمات است» این شب دراز یلدا! از ما گفتن بود و از شما دست گرفتن!
حبّه انارمان، فراموش نشود!
امجد عزیز! در این دِرازشبِ یلدا، در این لیالی قدر شما، که میدانم چگونه در خلوت خویش به دور از هیاهوهای بازیگرانِ حرفهایِ تئاتر تزویر مقدس، به ناز و نیاز میپردازید، به انتظار سپیده روشنایی و نور، درود میفرستم بر شما، تا سپیدهدمان! تا مطلع فجر!
«یا رب مدد ببخش که ما را در آن زمان
قول زبان، موافق صدق جنان شود
ایمان ما ز غارت شیطان نگاه دار
تا از عذاب خشم تو جان در امان شود.»
پاریس- پنجم جمادی الاول ۱۴۴۲ برابر ۳۰آذر۱۳۹۹
حسن فرشتیان
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر