close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

هویت ملی در عصر جهانی‌شدن، خوب یا بد؟

۱ خرداد ۱۳۹۳
اندیشه
خواندن در ۷ دقیقه
هویت ملی در عصر جهانی‌شدن، خوب یا بد؟
هویت ملی در عصر جهانی‌شدن، خوب یا بد؟

آگوستین هیپویی در کتاب مشهور خود، « اعترافات »، درباره‌ی تعریف مفهوم زمان می‌نویسد تا وقتی کسی از من نپرسد « زمان چیست » آن را می‌شناسم اما اگر کسی از من بخواهد آن را تعریف کنم دیگر آن را نمی‌شناسم. آنری برگسون، فیلسوف فرانسوی، نیز در نقد تعریف‌های رایج فیلسوفان از زمان، به‌ویژه کانت، می‌گوید مردم عادی زمان را بهتر می‌فهمند، اما فیلسوفان اغلب تعریفی انتزاعی از آن ارائه کرده اند. مفهوم زمان از این جهت شبیه مفهوم « هویت » است. تعریف مفهوم هویت چندان آسان نیست، زیرا مفهومی‌ست که چندین وجه دارد و از چندین جهت مثل بسیاری از موارد در زندگی مزایا و معایبی دارد. امروز ما در جهانی زندگی می‌کنیم که انسان از آن جهت که انسان است، نه انسانی با پوست یا زبان یا ملیت خاص، دارای ویژگی‌ها و در نتیجه حقوق مشترکی‌ست، اما هویت‌ها هنوز وجود دارند و تصور جهانی که همه با یک زبان صحبت کنند، یک دین داشته باشند، اهل یک کشور باشند، هم سخت است و هم از این نظر که کدام زبان یا ملیت باید آن « هویت واحد » را فتح کند این پرسش را پیش می‌گذارد که آیا هویت تناقضی ذاتی با بشر جهان‌شمول دارد؟

هویت چندین جنبه دارد، و معنای واحدی را منتقل نمی‌کند. هویت از سویی سازوکار روانی انسان برای تشخیص خود و تمایزگذاری‌ با دیگران است. بخشی از این سازوکار که بحث عمده‌ی ما درباره‌ی آن است، ریشه‌ای اجتماعی و ساختاری دارد. به عبارت دیگر، پرسش اینکه ما « کیستیم » بیشتر در ساختار اجتماعی در حضور دیگران معنا دارد. از اینجا، مسأله‌ی هویت مسأله‌ای اخلاقی-سیاسی یا به عبارت کلی‌تر، به مسأله‌ای مدنی بدل‌ می‌شود. بنا بر آن تمثیل مشهور در روان‌شناسی، انسان از وقتی خود را در آینه می‌بیند هویت خود را تشخیص می‌دهد تا جایی که به خود حق می‌دهد نژاد و دینی دیگر را پست‌تر از خود بداند. اما آن چیزی که بیشتر محل بحث بوده نوعی از هویت است که چندین فرد را شامل می‌شود و به آن « هویت جمعی » می‌گویند. یکی از این هویت‌های جمعی، هویت ملی‌ست. یعنی ما علاوه بر آنکه اسم و نام خانوادگی خاصی داریم، هویت دیگری هم داریم که بر اساس آن با کسانی که در آن واحد حقوقی-سیاسی به دنیا آمده اند یا به آن به نوعی تعلق دارند، مشترکیم. این هویت مثل هر نوع هویتی دیگری کارکردی زیستی دارد، یعنی فایده‌ای دارد و بنا بر آن ما تحت حمایت جامعه و دولت خود هستیم. در جوامع مدرن غربی که دولت-ملت‌ها واحدهای پیوسته‌تری هستند، این هویت معنای حقوقی خاصی دارد که به آن شهروندی می‌گویند. شهروند در معنای خاص و نهایی خود، چیزی فراتر از فرد است. این فرد فارغ از آنکه چه اعتقادات یا چه رنگ پوستی دارد، بنا بر قاعده‌ی رایج در کشورهای غربی، حقوق خاصی دارد.

اما مسأله‌ی هویت ملی از دو وجه مسأله‌دار می‌شود؛ یکی آنکه بعضی از هویت‌های جمعی دیگر با آن هم‌ارز می‌شوند، مثل هویت‌های قومی و هویت‌های ملی دیگر، از جمله مهاجران یا هویت‌های ملی همسایگان. از سوی دیگر، هویت ملی در مجموعه‌ی ملل جهان، به‌تدریج، معنای جدیدتری پیدا کرده و این تعریف جدید، پیامدهای مثبت و منفی مختلفی داشته است. طبق تعریف مدرن از هویت که ناشی از نگاه انسان به خود، نه به عنوان یک بنده یا جزئی منفعل از کل، بلکه به عنوان فاعلی آگاه و خودآیین است، هویت‌ها با اتمیزه‌تر شدن هویت ملی خود را از دست می‌دهند. این فرایند همراه با تغییرات دیگری در سطح اقتصاد و سیاست، موجب یکپارچه شدن و یکسان شدن هویت‌ها زیر هویتی واحد و جهانی شده است که به آن « جهانی شدن » می‌گویند. امروز مشتریان رستوران‌های زنجیره‌ای KFC هویت‌زدوده اند، آنها آمریکایی، فرانسوی و هندی هستند. وجه نخست از قرون گذشته بوده اما وجه دوم پدیده‌ی جدیدی‌ست. ترکیب این دو وجه از مسأله‌ی هویت ملی موجب ایجاد معضلات جدیدی در عصر جدید شده است.

یکی از این مشکلات آن است که با جهانی شدن تولید و بازار و میدان سرمایه، و البته جهانی شدن فرهنگ و ارزش‌ها، مهاجرت به کشورهای توسعه‌یافته افزایش می‌یابد و مسأله‌ی هویت در کشورهای مقصد اهمیت پیدا می‌کند. این کشورها از یک‌سو بنا بر قواعدی که خود وضع کرده اند، باید هوادار انسان فراملی و نیز اقتصاد جهانی باشند. اما از سوی دیگر، نمی‌توانند شاهد از بین رفتن سنت‌های خود باشند. نخستین برخورد در سطح مذاهب به وجود می‌آید. مثلاً مسلمانان با شریعت خود به مرور ترکیب دینی کشورهای مقصد را برهم می‌زنند و در سطح فراحقوقی مشکلاتی در بطن جامعه به وجود می‌آید. در عصر استعمار این مشکل وجود نداشت زیرا انسان غربی از سوی کشورهای جنوب تحت فشار نبود اما در دوران فعلی هم اقتصاد و هم هویت انسان غربی تحت تأثیر مهاجرت کشورهای دیگر قرار گرفته است. انسان سیاه‌پوست در گذشته برده بود اما امروز با انسان سفیدپوست برابر به شمار می رود. یکی از دلایل ظهور سیاست‌های ضدمهاجرت و تندروی دینی در کشورهای غربی به این معضل جدید باز می‌گردد. در غرب، احزابی که از محدویت مهاجرت دفاع می کنند روز به روز هواداران بیشتری می یابند زیرا در عمل، نه در نظر، هویت آنان تهدید می شود. 

معضل جدید دیگری که پس از پایان جنگ سرد و گسترش روزافزون اقتصاد جهانی و چندملیتی به وجود آمد، تصاحب هویت مسلط در بازی قدرت است. طبق نظریه‌های برابرمحور و هوادار انترناسیونالیسم، هویت‌ها « نباید » عامل درگیری و نزاع باشند، اما در عمل، هیچ هویتی حاضر نیست به نفع هویت دیگری کنار برود. بخش عمده‌ ای از این نزاع میان هویت غربی و  غیرغربی‌است. هانتینگتون در کتاب مشهور خود، « برخورد تمدن‌ها »، این جبهه را از سایر جبهه‌ها پررنگ‌تر می‌بیند. در میان تمدن‌هایی که او برمی‌شمارد این تمدن غربی‌ست که بعد از جنگ سرد قدرت اصلی را در اختیار دارد. هویت غربی چیست و آیا غرب هویتی برای خود قائل است؟ به نظر ادوارد سعید، هویت غربی وجود دارد و به رغم شعارهای جهانشمولی که می‌دهد، از هویت خود دفاع می‌کند و دیگران را بیرون از آن قرار می‌دهد. مخالفان سعید معتقدند که غرب حامل پیام برابری انسان‌هاست و اگر تاکنون چنین نبوده، باید در تحقق آن کوشید. اما نمی توان این پرسش بنیادین را نادیده گرفت که کدام هویت باید هویت جهانی باشد، هویتی که وطنش، سرزمینش، جهان است. این هویت چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ نخسین چیزی که به ذهن می‌رسد این است که این هویت نباید تاریخ داشته باشد، باید فراتر از هویت‌ها باشد. بنا بر این، چنین هویتی باید ساخته شود زیرا تمام هویت‌های دیگر یا تاریخ دارند یا نمی‌توانند فراتر از هویت‌های دیگر باشند. آیا هویت مسلمان بر هویت مسیحی ارجحیت دارد؟ آیا هویت ایرانی از هویت عرب برتر است؟ جهان‌وطنی به عنوان بدیلی برای هویت ملی در عصر جهانی‌شدن « ضرورتاً » هویت‌های پیشین را نفی می‌کند زیرا در غیر این‌صورت، هر هویتی می‌تواند چنین ادعایی داشته باشد. اما راه دیگری هم وجود دارد: این که هویت‌های ملی یا سایر هویت‌های جمعی حفظ شوند اما تلاش کنند سایر هویت‌ها را به رسمیت بشناسند و به آنها احترام بگذارند.

می توان به مشکلات دیگری دربارۀ هویت ملی در عصر جهانی‌شدن اشاره کرد، از جمله ظهور قدرت‌های غیرغربی و بحران حقوق بشر، جهانی شدن ارزش‌های بومی، جهانشمول شدن انسان و تک‌معناشدن زندگی. مثلاً در مورد اول، با قدرت گرفتن کشورهای غیرغربی، ارزش‌های غربی که ثمرۀ تجربه‌ی تاریخی و سعی و خطاهای بسیار در سالیان دراز بوده و به حقوق بشر و لیبرال دموکراسی رسیده به خطر می‌افتند. شاید از یک منظر، این امر به کاهش سلطۀ غرب و جهانی متوازن تر بیانجامد اما در عین حال حقوق بشر به عنوان مهمترین دستاورد انسان غربی، به رغم تمام سوء استفاده‌ای که غربی‌ها از آن می‌کنند، در معرض تهدید جدی قرار می‌گیرد.

در نهایت می توان گفت جهانی شدن نه تنها بحران هویت ملی را کم نکرده بلکه نزاع تمدن‌ها برای تسلط بر هویت‌های دیگر را افزایش داده است. جهانی شدن دچار تناقض درونی جدی است. جهانی شدن مستلزم گسترش ارزش‌های خاصی است که پیشتر متعلق به تمدنی خاص بودند اما درعین حال انسان را به عنوان انسان جهانشمول تعریف کرده اند. این انسان عام بیش از آنکه در واقعیت وجود داشته باشد نوعی ایده است و نمی‌تواند هویتی « واحد » داشته باشد. این معضل در دهه ها‌ی اخیر آشکار بوده است: هم در غرب که مروج جهانی شدن است و هم در میان کسانی که بیشتر در معرض جهانی شدن هستند اما نمی‌خواهند از هویت‌های خود دست بردارند. مسأله‌ی مهاجران در کشورهای غربی و نیز تشکیل هویت‌های ملی سخت و غیرسازشکار را در این چارچوب می‌توان فهمید. به نظر می رسد برای رفع این مشکلات باید از محلی‌گرایی، ناسیونالیسم منهای راسیونالیسم و فاشیسم، اقتصادهای محلی اما در حال مبادله، و صلح جهانی میان ملل متکثر دفاع کرد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

ایرانیان ته جدول یهودستیزان

۱ خرداد ۱۳۹۳
مرجان نمازی
خواندن در ۶ دقیقه
ایرانیان ته جدول یهودستیزان