close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ملی‌گرایی در ایران؛ تاریخ، مبانی و سیاست‌ها (1)

۲۴ مهر ۱۳۹۳
اندیشه
خواندن در ۱۰ دقیقه
ملی‌گرایی در ایران؛ تاریخ، مبانی و سیاست‌ها (1)
ملی‌گرایی در ایران؛ تاریخ، مبانی و سیاست‌ها (1)

شاهد علوی، تحلیلگر سیاسی

سخن گفتن از ناسیونالیسم همیشه دشوار بوده زیرا مستعد بدفهمی و سوتفاهم فراوان است. درک ناسيوناليسم به مثابه نظریۀ سیاسی و شکل خاصی از عمل سیاسی، به تعبیر جان بریولی، تنها در بستر تحول دولت مدرن ممکن است حال آن‌که انواعی از ناسیونالیسم خود موجد و مشوّق تاسیس دولت مدرن هستند. علاوه بر این، گونه‌های متمایز و در عین حال متضاد سیاست‌ها و جنبش‌های ناسیونالیستی و پیوند آن‌ها با حق حاکمیت و چارچوب سرزمینی، ناسیونالیسم را مستعد عشق و نفرت همزمان کرده است.

اما در واقع، ناسیونالیسم و تجلیات آن درزندگی اجتماعی و سیاسی به مراتب پيچيده‌تر از آن است که به راحتی ارزش‌گذاری شده و با برچسب‌های خوب يا بد تعريف شود. تنها در پرتو تحليل مشخص در یک چارچوب نظری و در زمينه‌ تاريخی معين می‌توان ويژگي‌ها و ابعاد متفاوت سياست‌های خاص ناسيوناليستی را در یک کشور خاص بررسی و تئوريزه کرد. در این مقاله می‌کوشم در چارچوب نظریۀ‌ نمادپردازی قومی آنتونی دی‌اسمیت*، ناسیونالیسم ایرانی را بازشناسی کرده و مشخصه‌های متمایز آن را برشمرده و تحلیل کنم.

نظریۀ نماد پردازی قومی و نظریۀ ناسیونالیسم

 اسمیت با ارائۀ نظریۀ نمادپردازی قومی تلاش می‌کند تحلیل فرهنگی و اجتماعی- تاریخی از ملت و قومیت به دست ‌دهد. او قومیت را مقدمۀ اساسی شکوفایی ناسیونالیسم جدید می‌داند و معتقد است که قومیت به نحو ظریفی به ناسیونالیسم جدید استحاله یافته و ملت‌های جدید فقط شیوه‌هایی را که اعضای قوم با یکدیگر همراهی و ارتباط متقابل داشته‌اند، توسعه داده، تقویت کرده و کارآمد ساخته‌اند.

اسمیت، ناسیونالیسم را هم سنتی می‌داند و هم مدرن. در حالی که ملت به عنوان جامعه‌ای دارای فرهنگ و تاریخ، سرزمین مشترک، اعتقاد، سیستم آموزش توده‌ای و حتی قانونی مشترک پدیده‌ای نسبتاً مدرن است، ‌ریشه‌های آن را می‌توان در جوامع قومی ماقبل مدرن جست‌وجو کرد. به باور اسمیت، اصولا ملت‌های مدرن را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن عناصر قومی از قبل موجود که فقدان آنها احتمالاً مانع مهمی بر سر راه ملت‌سازی بود، درک کرد. او تلاش می‌کند که این عناصر را در جوامع قومی اولیه بیابد زیرا هویت‌ها و مواریث ماقبل مدرن را شالودۀ بسیاری از ملت‌های مدرن می‌داند. اسمیت شش صفت اصلی این جوامع را چنین برمی‌شمارد: "اسم خاص جمعی، اسطوره اجداد مشترک، خاطرات تاریخی مشترک، یک عنصر متمایز کننده فرهنگ عمومی یا بیشتر از یک عنصر، اجتماعی با سرزمین مشخص و احساس همبستگی در مورد بخش‌های مهمی از جمعیت".

جامعۀ قومی ایران کمابیش ویژگی‌هایی را که اسمیت برای جوامع قومی اولیه ذکر می‌کند، دارد. اسم خاص جمعی، که در این مورد ایران است، به مثابه یک گفتمان سیاسی در غیریت‌سازی خود با گفتمان انیرانی،‌ در دورۀ ساسانی، ‌شکل می‌گیرد. این اسم در ادوار بعدی نیز، به ‌رغم سلطۀ اعراب، تداوم می‌یابد و البته این تداوم تنها در بعضی از آثار ادبی و یا تاریخی قابل ردیابی است زیرا در تقریباً تمام دوران اسلامی تا زمان حکومت قاجار، در مکاتبات دیوانی و در مراودات عمومی، از بلاد مختلف نام برده می‌شود و نه از ایران‌شهر به معنای عام. در زمان صفویه و در تلاش برای غیریت‌سازی گفتمان صفوی با گفتمان عثمانی، مجدداً لفظ ایران، کاربرد گسترده ‌تری می‌یابد و در زمان قاجار نیز از اصطلاح ممالک محروسۀ ایران استفاده می‌شود.

اسطورۀ اجداد مشترک در گفتمان ایرانی، در بطن اسطوره‌های دینی و قومی درباره آفرینش و تاریخ و جایگاه جغرافیایی ایران تبلور می‌یابد. این اسطوره‌های دینی و قومی، آفرینش نخستین انسان، نخستین پادشاه و سلسله‌های اساطیری پیشدادی و کیانی و پیدایش ایران را شامل می‌شوند. این اسطوره‌ها با تغیرات جزئی در تمام ادوار اسلامی از طریق شاهنامه و همچنین کتاب‌های تاریخ که واقعیت و افسانه را به هم پیوند می‌زنند، تداوم می‌یابد.                                                         

خاطرات تاریخی مشترک اقوام ایرانی طیف گسترده‌ای از وقایع تاریخی مستند و غیرمستند را دربرمی گیرد. این خاطرات تاریخی مشترک، پیوند مستحکمی با اسطوره‌ها و افسانه‌های تاریخی دارد و شاید بتوان گفت حمله اعراب به ایران و سقوط سلسلۀ ساسانی نقطه آغاز تمایز روشن و قطعی تاریخ از اسطوره در خاطرات جمعی ایرانیان است. به طور خلاصه، این خاطرات تاریخی مشترک در قالب کتاب های تاریخی، افسانه‌های عامیانه و نقالی‌های شفاهی مکتوب و یا سینه به سینه در میان اقوام ایرانی وجود دارد و به اقتضاء موقعیت‌های جغرافیائی، تغیرات دائمی و پردامنۀ مرزهای سیاسی و سرزمینی حکومت های مستقر و افسانه‌ها و اسطوره‌های قومی و محلی متفاوت در نزد اقوام گوناگون ایرانی به شیوه‌های متفاوت و متضادی ضبط شده  و البته این همان واقعیتی است که گفتمان ناسیونالیستی ایرانی به سادگی آن را نادیده می‌گیرد.

ویژگی چهارم جوامع قومی اولیه یک یا بیش از یک عنصر متمایزکنندۀ فرهنگ عمومی است. برای مثال، زبان فارسی برای اقوام فارس‌زبان، البته با تغییرات زیادی از پارسی پهلوی تا فارسی دری، یکی از این عناصر متمایزکنندۀ فرهنگ عمومی است. کیش زرتشتی در ادوار باستان و آئین اسلام در دورۀ میانه و پس از این همه، مذهب تشیع از دورۀ صفویه فقط برای اقوام فارس، ترک و عرب عنصر متمایز دیگری است. اقوام ایرانی کمابیش در سرزمین معینی از لحاظ جغرافیایی و تاریخی -بدون مرزهای معین و قطعی- زیسته‌اند. قوم فارس در مرکز، شرق و شمال شرق و بخشی از جنوب ساکن بوده‌اند. قوم عرب در جنوب غربی، قوم بلوچ در جنوب شرقی، قوم کرد در غرب و شمال غربی و قوم ترک در شمال غربی. این استقرار جغرافیایی اجتماع‌های قومی در سرزمین‌های مشخص، ویژگی پنجم جوامع قومی اولیۀ موردنظر اسمیت است.

آخرین ویژگی به احساس همبستگی میان بخش‌های مهمی از جمعیت اشاره دارد. این احساس همبستگی نیز در تاریخ اقوام ایرانی وجود دارد. در مقاطعی این احساس همبستگی، قومی و فرامنطقه‌ای  و در مقاطی نیز کاملاً محلی و فرو- قومی است. احساس همبستگی در دوره‌هایی چون دوران اوج امپراتوری ساسانی، آغاز دورۀ صفوی یا دوران قاجار، قومی است و در دوره‌های طولانی دیگر فرو- قومی است. البته نباید از یاد ببریم که تعلقات قومی و احساس همبستگی جمعی در جوامع قومی،‌ بر خلاف احساس تعلق ملی،‌ به هویت‌های خانوادگی،‌ تباری و محلی پیوند خورده و اساساً از مجرای این تعلقات و با درک این هویت‌ها و پیوندها است که پیوند و تعلق قومی شکل می‌گیرد.

محتوای فرهنگی و تاریخی این صفات و عنصر ذهنی نیرومند آنها، نشان می‌دهد که جامعۀ قومی امری ازلی نیست. اگر جامعۀ قومی موجودیتی ازلی نیست، پس چگونه  به وجود می‌آید؟ اسمیت دو الگوی اصلی شکل‌گیری قوم را ائتلاف و تجزیه می‌داند. او ائتلاف را به هم پیوستن واحدهای جداگانه نظیر دولت- شهرها و جذب یک واحد در دیگری می‌نامد. تجزیه و جدایی را نیز حاصل انشقاق می‌داند. مثلاً در انشعابات فرقه‌ای یا از طریق پراکنش، زمانی که بخشی از جامعۀ قومی واحد جدیدی تشکیل می‌دهد، اسمیت یادآور می‌شود که قوم‌ها بعد از تشکیل شدن، استمرار فوق‌العاده‌ای از خود نشان می‌دهند.

در مورد ایران، این ائتلاف  طی تاریخ بارها و در مقاطع مختلفی پدید آمده است. در ادوار باستان، به هم پیوستن قبائل صحرانشین و آمیزش آنها با مهاجران و مهاجمان به ایران، پادشاهی‌ها و سلسله‌های متعددی را ایجاد کرد که هر کدام بر قوم و یا اقوامی استوار بودند. بعد از ورود اسلام نیز این ائتلاف‌ها تداوم داشته و اجتماعات قومی متنوعی را مستقر و مسلط کرده و یا به حاشیه رانده است. بسیاری از سلسله‌های حکمرانی دوران اسلامی در ایران، برآمده از ائتلاف‌های قومی گوناگون بوده‌اند.

امپراتوری ساسانی، دولت صفوی و سلسلۀ قاجاریه در سه مقطع متفاوت زمانی، تفوق یک جامعۀ قومی مسلط و گسترش تسلط و تفوق خود به دیگر جوامع قومی در اطراف است. از کلمۀ «اطراف» به جای کلمه «ایران» استفاده کردم زیرا این حکومت های قومی مسلط در پی گسترش سلطه، قدرت و پادشاهی خود بوده‌اند بدون آنکه به چارچوب‌های سرزمینی آن به عنوان یک کشور واحد بیاندیشند.

از دید نخبگان اشرافی حاکم و روحانیون زرتشتی دربار ساسانی، تفوق بر اقوام کرد با تفوق بر ترکان شرق چین تفاوتی ماهیتی نداشته است. برای حاکمان ترک‌تبار صفوی نیز فرقی بین کرد، فارس و عرب و تاتار در منطقه تحت کنترل‌شان نبوده و دغدغۀ ایرانی بودن یا نبودن آنها - به معنای تاریخی و هویتی- را نداشته‌اند.

به ‌رغم حوادث تاریخی که تغییرات جدی را در اجزای فرهنگی هویت‌های قومی ایجاد می‌کنند، احساس استمرار فرهنگی که از رهگذر بازسازی قومی مداوم حاصل می‌شود، نسل‌های متوالی را به هم پیوند می‌دهد. سازوکارهای اصلی بازسازی قومی از نظر اسمیت، اصلاح دینی،‌ وام‌گیری فرهنگی، مشارکت مردمی و اسطوره‌های انتخاب قومی است.  به نظر او، قوم‌هایی که فاقد اسطوره هستند، با از دست دادن استقلال‌شان، جذب دیگران می‌شوند.

این سازوکارها  طی قرون، موجب شکل‌گیری تدریجی هسته‌های قومی می‌شوند که اقوام‌ منسجم و دارای خوداگاهی ممتازند و پایۀ دولت‌ها و پادشاهی‌های دوره‌های بعدی می‌شوند. به تعبیر اسمیت، بیشتر ملت‌های امروزی حول یک جامعۀ قومی مسلط ساخته شده‌اند که دیگر جوامع قومی را به دولت تأسیسی خود، جذب یا ضمیمه کرده و اسم و خصوصیت فرهنگی خود را به آن داده‌اند.

اسمیت، برای شناسایی الگوهای اصلی شکل‌گیری هویت، دو نوع جامعۀ قومی جانبی(اشرافی) و عمودی(مردمی) را شناسایی می‌کند و این دو نوع را باعث زایش الگوهای مختلفی از شکل‌گیری ملت می‌داند. این دو جامعۀ قومی، مسیرهای مختلفی را در فرآیند ملت طی کردند. جامعۀ قومی اشرافی، مسیر ادغام دیوان سالاری را طی کرد که طی آن قوم غالب توانست طبقات متوسط و مناطق حاشیه‌ای را به فرهنگ نخبگان بکشاند. اما جامعۀ مردمی، که برای تحلیل الگوی ملت سازی در ایران کاربرد دارد، مسیر دوم ملت‌سازی را که اسمیت «بسیج زبان محلی» می‌نامد  طی می‌کند.

سازوکار کلیدی استمرار قومی در این الگو، دینِ نهادینه بود. از طریق اساطیر برگزیدگی، متون و خطوط مقدس و حرمت روحانیون، بقای سنت‌های جامعه تضمین می‌شد. اما این جوامع در مراحل آغازین ملت سازی، با مشکل تداخل فرهنگ ملی با حلقه‌های وسیع‌تر فرهنگ و اعتقاد دینی مواجه بودند. بنابر تعریف اسمیت، این "قوم منسجم و دارای خوداگاهی ممتاز" است که بدون تلاش و آگاهی به ضرورت و تغییر فرهنگی و تحمیل فرهنگی خود به اقوام مغلوب یا حاشیه‌ای، حکومت مقتدر سراسری را تشکیل می‌دهد.

در دربار ساسانیان به زبان فارسی پهلوی سخن می‌گویند اما به زبان فارسی دری، زبان کردی و ده‌ها زبان‌ رایج دیگر در امپراتوری‌شان تعرضی ندارند. درباریان ترک‌تبار صفوی در اصفهانِ فارسی زبان به ترکی سخن می‌گویند. البته  صفویان نیز وزرای فارس و امرای کرد فراوانی دارند. در عهد قاجار نیز علاوه بر تکلم به زبان ترکی در دربار ولیعهد در تبریز، در دربار تهران نیز ترکی در کنار فارسی به کار می‌رفت. بر اساس نظر اسمیت، اقوام فارغ از دستکاری و دخالت عامدانۀ حکومت مرکزی و به دلیل جنگ، مهاجرت و یا تغییر دین، تغییرات هویتی زیادی نیز می‌یابند اما همچنان استمرار فوق‌العاده‌ای از خود نشان می‌دهند.

تغییر دین پس از آمدن اسلام نیز اگرچه هویت ایرانی را کاملاً دگرگون کرد اما پیوند آن را با پیشینیان قطع نکرد. رسمیت دادن و گسترش مذهب تشیع در عصر صفوی نیز تغییرات هویتی بسیاری را به دنبال داشت اما به گسست هویتی نیانجامید. ظهور فرقه‌های گوناگون مذهبی در ایران، رسمیت دادن به گفتمان تشیع، سنت‌پرستی و بازگشت به سنت‌های مذهبی در قرن نوزده و پناه بردن به گفتمان‌های غیر مذهبی و ضدمذهبی در اوایل قرن بیستم در ایران از سویی و تأثیرات فرهنگی متنوع اقوام مهاجم بر اقوام ایرانی، ظهور جنبش‌هایی چون شعوبیه، بابک خرمدین، سیاه جامگان و سربداران و تداوم اسطوره‌های باستانی در اشعار،‌ کتب تاریخی و نقالی‌های شفاهی از سوی دیگر، همگی از جمله سازوکارهایی هستند که به بازسازی و استمرار هویت اقوام ایرانی یاری رسانده‌اند. دین زرتشت در عصر ساسانی، اسلام سنی و خلافت و امرای منتسب به خلافت در عصر میانۀ اسلامی و تشیع و روحانیت سلسله مراتبی آن در عصر صفوی و بعد از آن، علت اصلی استمرار قومی در جامعۀ قومی ایران است. قران، احادیث، حرمت ائمه، تبرّک مکان‌های مذهبی و حجت روحانیون، بقای سنت‌های جامعه را در ایران پس از عصر صفوی تضمین می‌کرد.

*ارجاعات به تئوری نمادپردازی قومی آنتونی دی اسمیت در این مقاله از این منابع است:

- اسمیت، آنتونی دی، « ناسیونالیسم؛ نظریه، ایدئولوژی، تاریخ»، منصور انصاری، تهران: مؤسسه مطالعات ملی، 1383.

- اوزکريملی، اوموت، نظريه‌های ناسيوناليسم، محمد علی قاسمی، تهران؛ موسسه مطالعات ملی، ۱۳۸۳.

ادامه دارد

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو روز

دریافت یارانه‌های نقدی در شهرستان کوار

۲۴ مهر ۱۳۹۳
دریافت یارانه‌های نقدی در شهرستان کوار