close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

«شارلی بودن یا شارلی نبودن»

۲۱ دی ۱۳۹۳
بلاگ میهمان
خواندن در ۸ دقیقه
«شارلی بودن یا شارلی نبودن»
«شارلی بودن یا شارلی نبودن»

میترا یلدا

 

روز ۷ ژانویه ۲۰۱۵، قبل از ظهر به وقت محلی، با حمله به دفتر مجله‌ی «شارلی اِبدو» در پاریس ۱۲ نفر به دست دو تروریست مسلح به کلاشنیکف کشته شدند. چند ساعت بعد، در شبکه‌های اجتماعی، و بعد از آن در رسانه‌های سنتی، در خیابان و روی لباس‌ها و لب‌های مردم، هنرمندان و سیاست‌مداران و ... جمله‌ی «من شارلی هستم» تبدیل شد به جمله‌ای که همراه یا بدون # در همه‌ نوع یادبود و اعتراض در مورد این حمله دیده می‌شد. کمی بعد، فردای آن روز شاید، موجی هم از «من شارلی نیستم» به راه افتاد. نوشته‌هایی که توضیح می‌دهند چرا شارلی نیستند معمولا به چند نکته‌ی عمده اشاره می‌کنند که در این نوشته آن‌ها را می‌شمرم و به آن‌ها پاسخ می‌دهم.

 

۱- «من شارلی هستم»، دوگانه‌ای می‌سازد از «ما» و «برابر ما».

به گفته‌ی این نوشته‌ها، می‌توان این شعار را به عنوان همبستگی برای دفاع از حق آزادی بیان دید. و می‌توان آن را به عنوان شعاری دید که همه‌ی گوینده‌ها را به هفته‌نامه‌ی شارلی و نشریاتش تشبیه می‌کند و آن‌ها را در مقابل دیگرانی قرار می‌دهد که با این مجله موافق نبوده‌اند. (۱)

 

وسوسه‌ی زیادی دارم که در پاسخ به این گزاره، بگویم که من به هیچ وجه «همه»ی آنچه را در این مجله چاپ شده است جالب، خنده‌دار یا درست نمیابم. ولی باید در مقابل این وسوسه مقاومت کرد. چرا که باید در برای اینگونه نیت‌یابی، اینگونه اتهام‌ها و اینگونه فرض‌های نادرست از دفاع شخصی پرهیز کرد و به نشان دادن ایراد‌های منطقی پرداخت.

کسانی که می‌گویند «من شارلی هستم»، می‌گویند که این حرف را به این معنی می‌گویند که «اگر او را می‌کشی، من را کشته‌ای» یا «اگر حق او را نادیده می‌گیری، حق من را نادیده می‌گیری». «ما شارلی نیستیم»ها، اما، برای آن‌ها نیتی دیگر فرض می‌کنند و آن نیتِ ساختگی از پرکاه را، به درستی، نادرست و ناحق می‌دانند. این نوشته‌ها اصرار می‌کنند که شارلی نبودن آن‌ها نشانه‌ی این نیست که این حمله‌ی وحشیانه را محکوم نمی‌کنند. و، به حق، به کسانی که به آن‌ها اتهامِ دفاع از تروریسم را می‌زنند خرده می‌گیرند. یعنی، به درستی، نمی‌پذیرند که نیتی جز آنچه که خود می‌گویند برایشان فرض شود، در حالیکه خود، به نیتِ شارلی‌ها شک می‌کنند.

تلویزیون دولتی فرانسه، اخبار تجمع مردمی را با این جمله تفسیر کرد، که کسانی که شاید هرگز «شارلی اِبدو» نخوانده باشند، خود را در حمایت از حق هفته‌نامه به چاپ شدن بدون ترس و تهدید شارلی می‌خوانند. به درستی، خواننده‌های این هفته‌نامه بیش از حدود ۶۰ هزار نفر در بهترین روزها نبوده است. شمار بسیار بیشتر کسانی که در خیابان تظاهرات کردند، و حضور چهره‌ها و گروه‌هایی که همیشه مورد تمسخر این مجله بودند، به وضوحی انکار ناپذیر نشان می‌دهد، که آنچه این روزها شارلی‌ها از آن دفاع می‌کنند، نوشته‌های هفته‌نامه نیست، حق هفته‌نامه است به نوشتن آنچه می‌خواهد. به وافع، اگر حق آزادی بیان معنایی داشته باشد، معنای آن در اجازه‌ی بیان دادن به گفتاری است که آزاردهنده، توهین‌آمیز و تحریک‌آمیز است. حرف‌هایی که خود سانسوری دارند و حرف‌های politically correct در جوامعی که سانسور دارند و آزادی بیان ندارند هم قابل بیان اند.

 

۲- هفته‌نامه «شارلی ابدو»، اسلام‌هراسی و نژادپرستی را رواج می‌دهد.

نوشته‌های زیادی، با تکرار چندین کاریکاتور که در مورد پیامبر اسلام، افراطیون اسلامی و گاهی مسلمانانِ معتقد در این هفته‌نامه چاپ شده بود، اصرار می کنند که این مجله اسلام‌هراسی و نژادپرستی را رواج می‌داد.

 

الف- این گزاره اسلام‌هراسی و نژادپرستی را در کنار هم به کار می‌برد و به هم وابسته می‌بیند. بدون اینکه ثابت کنند که چگونه کاریکاتورهایی که اسلام را مسخره می‌کنند به اسلام‌هراسی (به معنایی که امروز در جوامع غربی به کار می‌رود) و بلافاصله به نژادپرستی می‌انجامند، این گزاره تکرار می‌شود. حقیقت دارد که این هفته‌نامه کاریکاتورهایی در هجو اسلام (چه به صورت مجرد و کلی و چه در مورد اتفاقات خاص و موردی) چاپ می‌کند. اما این کاریکاتورها نشانه‌ی اسلام‌هراسی نیستند : اول اینکه اسلام‌هراسی، امروز به معنی ترس از اسلامیونِ افراطی است، که ترسی موجه است و در حالت بیمارگونه‌اش، همه‌ی مسلمانان معتقد را افراطی و خطرناک می‌داند. اما کاریکاتورهای این هفته‌نامه، به این بیماری دامن نمی‌زند. اکثریت مسلمانان را افراطی نمی‌داند، ولی افراطیون مسلمان را بی‌رحمانه مورد سخره قرار می‌دهد. تعداد زیادی از طرح‌های این مجله در مورد ضرری است که افراطیون مسلمان به اسلام می‌زنند و پیامبر اسلام را در حال شکایت از آن‌ها یا تحتِ حمله‌ی آن‌ها نشان می‌دهد. 

به شهادت شاهدان عینی و بازمندگان حمله، در جلسه‌ی هیات تحریریه در روز ۷ ژانویه، چند دقیقه قبل از حمله‌ی تروریسیتی، هیات تحریریه به چگونه طرح کردن موضوع نژادپرستی در شماره‌های آینده می‌پرداخته است.

شارب، (استفان شاربونیه)، سردبیر هفته‌نامه در مصاحبه‌ای گفته بود: «نگرانند که چرا مسلمانان معتدل عکس‌العمل نشان نمی‌دن. در فرانسه چیزی به اسم مسلمان معتدل وجود نداره. چیزی به اسم مسلمان وجود نداره. چیزی که وجود دارده شهروندانی با فرهنگ اسلامی است، که رمضان را گرامی می‌دارن، همون جوری که من نوئل را گرامی می‌دارم و خونه‌ی والدینم غاز می‌خورم. ولی لازم نیست آن‌ها به طور خاص به عنوان مسلمانان معتدل بر علیه اسلام رادیکال موضع بگیرند، چرا که آن‌ها مسلمانان معتدل نیستند، شهروندند. و به عنوان شهروند، همراه ما فعالیت می‌کنند، شارلی اِبدو می‌خرند، به تظاهرات میایند و بر علیه ابله‌های دست راستی رای می‌دهند. آن چیزی که اعصاب من رو خورد می‌کنه این است که همیشه ازشون به عنوان مسلمان  معتدل حرف زده می‌شه. چنین چیزی وجود نداره، مثل این می‌مونه که به من بگن : «به عنوان یک کاتولیک معتدل نظر بده». من یک کاتولیک معتدل نیستم، حتی اگر غسل تعمید داده شده باشم، من کاتولیک نیستم.» (۲)

 

ب- این گزاره به مقدار بسیار زیاد به کاریکاتورهایی که بر علیه دیگر ادیان و اقلیت‌ها و شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی کشیده می‌شد بی‌توجهی می‌کند. در بدترین حالت، این نوشته‌ها اشاره‌ای به این کاریکاتور‌ها نمی‌کنند و در بهترین حالت، با گفتن اینکه کار کاریکاتوریست این است که به اصحاب قدرت بخندد، خندیدن به دین مسیحی را برابر با خندیدن به اسلام نمی‌دانند. آن چه که بسیار زیرکانه فراموش می‌شود این است که کار کاریکاتوریست این است که به «اصحاب قدرت و به متحجرین و به حماقت» بخندد، نه فقط به اصحاب قدرت. اگر به نظر کاریکاتوریست، کتاب‌های مقدس متحجر می‌آیند، اون حق دارد به آن‌ها بخندد.

 

ج- نکته‌ی دیگری که در این توضیحات از قلم می‌افتد این است که کاریکاتوریست بر اساس آنچه که در اطرافش اتفاق می‌افتد طرح می‌زند. وقتی بحث در مورد تجاوز کشیش‌ها به کودکان است، موضوع کار او همان است، در زمان حمله‌ی اسرائیل به غزه، موضوع کار او همان است، و در زمانی که اسلام‌گرایان در سوریه و عراق بیداد می‌کنند، موضوع کار او همان است. توزیع موضوع‌های کاری یک طراح کاریکاتوریست، نماینده‌ی توزیع اتفاقاتی است که در جامعه شاهد آن است. این انتظار بیهوده‌ای است که از او بخواهیم که در سال ۲۰۱۴ به گردن‌ زدنِ داعشی‌ها همان‌قدر بپردازد که به حماقت و خشونت جنگ‌های صلیبی. هر چه بیان کردن یک نظر انتقادی، جان یک نویسنده را بیشتر به خطر بیاندازد، آن انتقاد واردتر است و نقدِ آن انتقاد، تن دادن به زور و ترس است.

 

۳- از کاریکاتوریست‌های این هفته‌نامه/هجونامه شهید و سمبل می‌سازند. در حالیکه ارزش‌ش را ندارند.

این گزاره هم پر است از نیت‌سازی. چیزی که از کشته‌های چند روز پیش، از ۱۲ کشتهی دیروز که در محل مجله‌ی شارلی ابدو کشته‌ شده‌اند سمبل می‌سازد، نوع کشته شدنشان است، نه کیفیت یا نوع کارشان (پلیس، نظافت‌چی یا خبرنگار). لغت «شهید» را هم یکی از امام‌های پاریس به کار برد، گفت که این‌ها شهید آزادی شدند. آنچه که از این کاریکاتوریست‌ها سمبل می‌سازد، جز استعدادشان در طراحی، کله‌شقی‌شان است در کشیدن و چاپ کردن، حتی وقتی تهدید به مرگ شدند. اصرارشان است به انجام کار تحریک‌آمیز و توهین‌آمیز در مقابل تهدید‌های تروریست‌ها و دلسوزی‌ها و مصلحت‌سنجی‌های دوستان. 

 

۴- این اتفاق باعث می‌شود که اسلام‌هراسی بیمارگونه زیاد شود

ممکن است. «هر» عکس‌العملی که جامعه‌ی فرانسه نشان بدهد، بسیار ممکن است که این اتفاق باعث شود که رای‌ احزاب راست افراطی زیاد شود. گفتار امنیتی و کنترل‌های محدود کننده هم ممکن است در اثر این اتفاق زیاد شوند. شارلی بودن، به معنی دفاع از آزدایِ بیانی است که این گفتارهای امنیتی و افراطی را همراه با دیگر گفتارهای افراطی و دگم محکوم می‌کرد. دفاع از آزادی بیان، دفاع از آزادیِ بیانِ «هر» اعتقاد و «هر» انتقادی است. و اگر ترس از حمله‌ی ترورسیتی باعث سکوت و خودسانسوری نمی‌شود، شارلی‌هایی که خود را بیان می‌کنند باید اطمینان حاصل کنند که این آزادی با قوانین دست و پاگیر و امنیتی هم محدود نمی‌شود.

 

من شارلی هستم بدون اینکه شارلی بودنم، به معنی قبول دربست حرف‌های هفته‌نامه باشد. همان‌گونه که سبز هستم، بدون آنکه حرف‌های میرحسین موسوی را دربست قبول داشته باشم. و مهم‌تر از همه باید بگویم، که دقیقا آن کاریکاتورهایی که دوست نداشتم باعث می‌شوند که شارلی باشم. دقیقا به خاطر آزادی داشتنِ آن کسی که چیزهایی می‌نویسد که من دوست ندارم است که من شارلی ام. حقیقت این است که هفته‌نامه/هجونامه‌ی «شارلی اِبدو» جز «با کله برو تو دیوار» و «برین به همه چی» چیزی را رواج نمی‌دهد. کسی که این هفته‌نامه را می‌خرد، می‌داند که شوکه خواهد شد. می‌داند که به نحوی نوجوانانه و بی‌رحمانه، همه چیز مسخره خواهد شد. این خصوصیت فرانسوی که از گستاخی و وقاحت لذت می‌برد، با نوعی لودگیِ خاص همراه شده‌اند تا هفته‌نامه شارلی ابدو را بسازد. همه از این هفته‌نامه شکایت داشتند. هفته‌ای نبود که راست افراطی، چپ افراطی، رئیس‌جمهور وقت و هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها خود را هدف طرح‌های این مجله نبیند. همه‌ی ادیان هدف کاریکاتورهای این مجله بودند. این مجله جایی بود که خودسانسوری، مصلحت و نفع مالی را کنار گذاشته بود و با حدود ۵۰ هزار شماره در هفته،‌ به همه می‌تاخت. هر چیزی که به نظر نویسندگان می‌توانست سوژه‌ی خنده شود، می‌شد، از سیاست و دین گرفته تا مرگ و ناتوانی. این هفته‌نامه، در خط مقدم آزادی بیان بود، چون آن چیزی که می‌نوشت به «همه» توهین می‌کرد و به این ترتیب «هیچ کس» نبود که از طرح‌هایش خوشحال شود و چاپ شدنش، فقط به این دلیل است که همه‌ی این گروه‌ها، که هدف کاریکاتورهای آن هستند و در معرض توهین و تمسخر قرار می‌گیرند به حق آزادیِ بیانِ مخالفشان اعتقاد دارند.

به این دلایل است که من «من شارلی نیستم» نیستم. و همین‌طور به دلیل احساس غریبی که شبیه احساسی است که در روزهای قتل‌های زنجیره‌ای داشتم. به دلیل پیامی که رسیده است، به قول گلشیری، که خفه می‌کنیم.

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان تهران

رییس دادگاه تجدید نظر، آزادی بیان نمایندگان مجلس را مشروط اعلام کرد

۲۱ دی ۱۳۹۳
رییس دادگاه تجدید نظر، آزادی بیان نمایندگان مجلس را مشروط اعلام کرد