close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

کیومرث مرزبان و سرنوشت تلخ او

۳ شهریور ۱۳۹۸
شراگیم زند
خواندن در ۴ دقیقه
کیومرث مرزبان و سرنوشت تلخ او

کیومرث مرزبان چند روز قبل از اینکه به ایران بیاید بعضی از دوستانش را در جریان تصمیم خود قرار داده بود. همان زمان به شوخی گفتم که ما دیگر نمی‌رسیم اگر تو را بگیرند برایت هشتگ بزنیم و الکی دردسر درست نکن! گفت طوری نمی‌شود. با اینکه نگرانی‌هایی داشت اما معتقد بود کاری نکرده که بخواهند برایش مشکل جدی به وجود بیاورند. از جهاتی راست هم می‌گفت. کیومرث همیشه فاصله خودش را با لایه‌های تندروی اپوزسیون و براندازها حفظ کرده بود. همیشه معتقد به روشهای مسالمت آمیز و طرفدار اصلاحات بود. بارها به خاطر این مشی نرم و مسالمت جو و اصلاح طلبانه، از آنها که معتقد به براندازی جمهوری اسلامی بودند متلک شنیده بود و حتی متهم به استمرارطلبی شده بود. در چند پیام خصوصی به او یادآوری کردم که کار دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی بر اساس عدالت و حساب و کتاب نیست و تر و خشک را با هم می‌سوزاند. در نهایت گفت همه اینها را می‌داند اما مجبور است برود. گفت مادربزرگش بیمار است. همه ترس و نگرانی‌اش این بود مادربزرگش را نتواند برای بار آخر ببیند. و همین شد که رفت. یا بهتر بگویم برگشت. برگشت به سرزمینی که زندگی در آن را حق خود می‌دانست. جایی که زندگی در آن حق همه ماست. جایی که در هرجای دنیا که باشیم نگاهمان به سویش است و آرزویمان بازگشت به آنجاست.

چند ماهی که ایران بود و قبل از دستگیری‌اش همچنان مکاتبه داشتیم. مکاتباتی که با آنکه در کمال احترام بود اما دیگر چندان صمیمانه نبود. بیشتر بحث و جدل بود بر سر مواضع سیاسی. تا حدی از هم رنجیده و دلخور شده بودیم. من محافظه کاری و منش اصلاح طلبانه او را نقد می‌کردم و او مواضع تند و تیز من خارج نشین را که معتقد بود از حال و روز مردم داخل ایران بی‌خبرم.

تا اینکه خبر دستگیری‌اش آمد. روزهای اول همه امیدوار بودیم که چیزی نیست. یک سوال و جواب ساده است. اذیتش نمی‌کنند. اصلا قابل تصور نیست بخواهند برای آدمی مثل کیومرث پرونده درست کنند. بعضی دوستانش به شوخی می‌گفتند کیومرث اولش فقط یک «قلب» بوده که بعد دست و پا درآورده و شده کیومرث مرزبان. انقدر خوشدل، بی‌غل وغش و مهربان بود که همه روزهای اول منتظر بودند با همان لبخند معروفش بیرون بیاید و از چند روز بازجویی و سوال و جواب خود متن طنزی بنویسد. اما کیومرث بیرون نیامد. یک ماه شد دو ماه و دو ماه شد شش ماه و شش ماه رسید به نزدیک یک سال. در تمام این مدت خانواده و نزدیکان او با این وعده که اگر در مورد وضعیت او اطلاعرسانی نکنید مشکل او احتمالا حل خواهد شد سکوت کردند. و نتیجه این شد که بعد از نزدیک یکسال سکوت رسانه‌ای درباره او، وکیل او خبر داد که ۲۳سال حبس با عناوین اتهامی مختلف برای او بریده اند. ۲۳سال حبس که ۱۱ سال آن به خاطر ارتباط با دولت متخاصم بوده و قابل اجراست. ظاهرا مجموعه فعالیتهای کیومرث مرزبان در خارج از ایران و نوشته‌های طنز و دلنوشته‌های او برای سایتهای مختلف مبنای صدور چنین حکمی بوده است. وکیل او و همه دوستان او حالا امیدوارند به اینکه این حکم ناعادلانه و عجیب در مرحله تجدید نظر بشکند.

نمی‌دانم کیومرث مرزبان در این یک سال چه بر سرش آمده و الان چطور فکر می‌کند. اما معتقدم حتی اگر او می‌دانست برگشتن به ایران چنین عاقبتی برایش دارد باز هم به ایران برمی‌گشت. کیومرث با قلبش فکر می‌کرد. همان روزهایی که سعی داشتم نظرش را برای برگشتن به ایران عوض کنم برای اینکه خیالم را راحت کند برایم نوشت شرایطش به شکلی ست که زندانی بودن در ایران را به بیرون از ایران ماندن ترجیح می‌دهد. و حالا او زندان است.

جمهوری اسلامی کارخانه بزرگ تولید رنج و درد است. سرنوشت تلخ کیومرث مرزبان بار دیگر نشان داد خروجی این کارخانه با عوض شدن و تغییر شیفت پرسنلش تغییری نمی‌کند. این کارخانه چهل سال است دارد عزیزترین جانها و شریف‌ترین انسانها را از هست و نیست خود ساقط می‌کند. کیومرث مرزبان و کسانی چون او احتمالا آخرین کسانی خواهند بود که دلسوزانه و مشفقانه معتقدند که این کارخانه نیاز به اصلاحات، تغییرات و تعمیرات دارد. بعد از کیومرثها کسانی خواهند آمد که خشت خشت این کارخانه و این دستگاه عظیم سرکوب و تولید رنج را بر سر سازندگان آن خراب کنند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

عکس

۲۳ سال و‌ نه ماه زندان به جرم نوشتن طنز

۳ شهریور ۱۳۹۸
توکا نیستانی
۲۳ سال و‌ نه ماه زندان به جرم نوشتن طنز