طاهره تسلیمی، شهروند خبرنگار
در حالی که سازمان سینمایی ایران ادعا میکند «جشنواره فیلم فجر» را به دور از حاشیههای سیاسی برگزار کرده است، سه فیلم از ۲۲ فیلم بخش «سودای سیمرغ» و یک فیلم که در بخشهای دیگر سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر شرکت کرده اند، با حمایت و دستور نهادهای امنیتی به جشنواره راه یافتهاند؛ فیلمهایی که از آغاز این دوره جشنواره، از گزینههای اول دریافت «سیمرغ» بوده اند.
از چند هفته پیش از آغاز این دوره، شایعاتی از حضور نهادهای امنیتی در پشت فیلمهای «سیانور» به کارگردانی «بهروز شعیبی»، «امکان مینا» به کارگردانی «کمال تبریزی»، «بادیگارد» به کارگردانی «ابراهیم حاتمیکیا» و فیلم «ایستاده در غبار» به کارگردانی «محمدحسین مهدویان» به گوش می رسید که می گفتند با حمایت و دستور نهادهای امنیتی ساخته شده اند. این شایعه ها در روزهای میانی جشنواره و بعد از نمایش این فیلمها، از سوی دستاندرکاران آن ها مورد تایید قرار گرفتند.
حضور نهادهای امنیتی و وزارت اطلاعات در عرصه فیلمسازی در ایران بعد از انقلاب موضوع تازهای نیست و از زمانی که «سعید امامی» به برخی فیلم سازان، از جمله «مسعود کیمیایی» دستور ساخت فیلم میداد، رخ داده است.
در سال ۸۸ نیز «پایان نامه» و بعد از آن، «قلادههای طلا»، فیلمهایی بودند که با نظارت مستقیم وزارت اطلاعات ساخته شدند. اما به نظر میرسید این روند در دولت میانهروی حسن روحانی متوقف شود که نشد.
مهم ترین هدف نهادهای امنیتی در ساخت این گونه فیلمها، گروههای چپ و چریکها بوده است؛ برنامهای که البته در سال های اخیر به طور حساب شده دنبال کرده اند. اما نکته این است که برخلاف تلاش چندین ساله جمهوری اسلامی، این بار شخصیتهای اصلی فیلمهای ضد گروههای چپ، زنانی هستند که شعارهای حمایت از «خلق» میدهند و در نهایت نیز قربانی شعارهایشان میشوند.
اعلام نامزدهای این دوره از جشنواره، منتقدان را با شوک بزرگی رو به رو کرد و در حالی که همه فکر میکردند، رقابت اصلی میان «بادیگارد» و «دختر» به کارگردانی رضا میرکریمی باشد، «امکان مینا» که با حمایت کامل وزارت اطلاعات ساخته شده است، به رقابت با میرکریمی آمد. البته در این میان، سر «ایستاده در غبار» که نهادهای امینتی وابسته به سپاه آن را حمایت کردند نیز بی کلاه نمانده و در بخشهای اصلی نامزد شده است.
با این که چیزی به پایان جشنواره فیلم فجر باقی نمانده است، آیا میتوان حدس زد که شب ۲۲ بهمن جوایز به کدام فیلمها تعلق میگیرند؟
محافظ نظام
ابراهیمحاتمیکیای فیلم ساز، صاحب شناسنامه مشخص است؛ از همان زمان که فیلم «از کرخه تا راین» را با نگاهی انتقادی به وضعیت مجروحان جنگ ایران ساخت، تکلیفش را با خیلیها روشن کرد. حاتمیکیا از نسل اول فیلمسازان جمهوری اسلامی است؛ نسلی که در حکومت جمهوری اسلامی با هدف به حاشیه بردن فیلمسازان شناخته شده و صاحبسبک ایرانی تربیت شدند و قرار بود وضعیت سینمای ایران را آن گونه که نظام اسلامی میخواهد، پیش ببرند. حاتمیکیا در این نسل شاید وفادارترین کارگردان به آرمانهایی بود که برایشان تربیت شده بود. او نه مثل «محسن مخملباف» بود که با فراموش کردن بخشی از تاریخ زندگی خود، تا فیلم سازی در سرزمینی برود که روزگاری در نمازجمعه شعار مرگ بر آن را با صدای بلند فریاد می زد و نه مانند «مجید مجیدی» است که با زدن بر نعل و میخ، دل همه را به دست بیاورد. او مانند «جواد شمقدری» هم نبود که در کنار اصول گرایان ایستاد و شعارهایش را تنها در فیلمهایش داد.
حاتمی کیا که هنوز یک فیلم توقیفی، یعنی «گزارش یک جشن» را بعد از ساخت فیلم پر هزینه «چ» در کارنامه کاری خود دارد، به سراغ موضوعی سیاسی رفته است و داستان یک سَرتیم عملیات محافظت را به تصویر میکشد.
«حیدر»، مردی است که از ابتدای انقلاب محافظ رییس جمهورها و معاونان آنها بوده و مانند بسیاری از شخصیتهای حاتمیکیا، هنوز دست از آرمانهای زمان جنگ خود برنداشته است. حاتمیکیا در این فیلم، بعد از آشتی با «پرویز پرستویی» که بعد از فیلم «به نام پدر» همکاری دیگری با او نداشت، بار دیگر همکاری و او را شبیه چهره سردار «قاسم سلیمانی» گریم کرده است؛ نکتهای که حاتمیکیا هم آن را تایید کرده است. با توجه به این که در دو سال گذشته بیش ترین حمایت را از سوی سلیمانی داشته است، به نظر میرسد این شباهت با مشورت و اجازه خود «سردار» باشد.
قاسم سلیمانی سال گذشته در اکرانی خصوصی، به دیدن فیلم «چ» نشست و در یادداشتی که با تبلیغات زیاد منتشر شد، فیلمسازی حاتمیکیا را ستود. درست بعد از این نامه بود که اخباری از ساخت فیلم «بادیگارد» منتشر شد. نکته قابل توجه در بادیگارد این است که میان حرفهای حیدر، شخصیت اصلی فیلم، دولت و مذاکرات هستهای را نیز زیر سوال میبرد و با پیش کشیدن دلواپسیهای دلواپسان، تلاش میکند نماینده طیفی باشد که روابط دوستانه خوبی با آنها دارد.
در چند سال گذشته حاتمیکیا بیش ترین صحبتهایش را در رسانههای اصول گرا تکرار کرده و کم تر به درخواست گفت وگو با رسانههای اصلاحطلب و بیطرف تن داده است. او زبان تند و تیزی را که در فیلمهایش نشان داده، در گفت وگوهایش حفظ کرده است و در نشست خبری همین فیلم نیز از دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که جایی را برای فیلمهای «مدافعین حرم» باز نگذاشتهاند، انتقاد می کند.
او در این نشست با کنار زدن مسوولان سینمایی و جشنواره، خطاب به حسن روحانی، رییس جمهور صحبت کرد و گفت:«چه طور میشود که فیلمهایی درباره مدافعان حرم وارد مسابقه نمیشوند، حتی اگر ضعیف باشند. اما به هرحال، این موضوع، موضوع روز ما است. چه کنیم که هنوز هم مثل زمان جنگ، مسوولان سمت شمال می ایستند در حالی که در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهای این کشور است و دوستان متوجه نیستند.»
حاتمیکیا که از پا گذاشتن روی «فرش قرمز» خودداری کرده بود، نصب دستگاههای امنیتی در ورودیِ کاخ جشنواره فجر را نقد کرد؛ انتقادهایی که به نظر میرسد در انتخاب نهایی داوران این دوره از جشنواره خیلی بیتاثیر نمانده است و در حالی که بسیاری از منتقدان گمان میبردند بادیگارد در دو بخش بهترین فیلم و کارگردانی بتواند جوایزی را به خود اختصاص دهد، حتی در میان نامزدها هم نیست. برای این اتفاق، در ساعتهای آینده باید در انتظار تند حاتمیکیا بود.
امکان آقای کارگردان
«امکان مینا» بدون گوش دادن به شایعههای منتقدان هم مُهر وزارت اطلاعات و نهادهای امنیتی را در جای جای خود دارد. فیلم تازه کمال تبریزی نشان از آن دارد که یکی از محصولات فرهنگی جمهوری اسلامی بار دیگر به دامان نظام بازگشته است و به جای شوخی با موضوعات سیاسی، بخشی از تاریخ جمهوری اسلامی را روایت میکند که کم تر کارگردان و نویسنده مستقلی به سراغ آن میرود.
به گفته برخی آگاهان، هزینه اصلی این فیلم را وزارت اطلاعات پرداخت کرده است. «امکان مینا» روایت مبارزه مسلحانه «چریکهای فدایی خلق» در سالهای پر از آشوب دهه 60 است. این فیلم، روایت گر زندگی یک روزنامهنگار منتقد است که به طور اتفاقی متوجه میشود همسرش پنهان از چشمان او، وارد ردههای چریکی شده است و به صورت زیر زمینی فعالیتهایی بر ضد جمهوری اسلامی در دوران جنگ انجام میدهد که باعث بمباران بیش تر شهرها میشود.
تبریزی هم مانند حاتمیکیا، از نسل اول فیلمسازان جمهوری اسلامی است که تربیت شدند تا سینمای ارزشی را رواج دهند. اما او که با ساخت فیلم «شیدا»، جنگ ایران و عراق را در عشق نافرجامی زیر سوال برد، فیلم «لیلی با من است» را در دورانی که هنوز جنگ تقدس میشد، با نگاهی طنز ساخت و راهش را از برخی از همدورهایهایش جدا کرد و به شوخی با روحانیان و مسوولان نظام پرداخت. البته تبریزی از همین دوران بود که با گرایش به اصلاحطلبان، راهش را مشخص کرد.
همین تغییر رویه بود که او را به عنوان یکی از رکورد داران توقیف فیلم معرفی کرد. هرچند که او در سه مورد، یعنی «لیلی با من است»، «مارمولک» و «پاداش زیرکانه»، از زیر توقیف گریخت و توانست فیلمهایش را اکران کند اما در مورد فیلم «خیابان های آرام» و مجموعه تلویزیونی «سرزمین کهن» هنوز موفق نبوده است.
هجمهای که اصول گران پشت سر گروههای قومی نسبت به سریال سرزمین کهن وارد کردند، به نظر میرسید بیش تر یک برنامه تخریبی برای تبریزی بود که شاید در بازگشت و تغییر رویه فیلم سازی او هم اثر گذاشت.
«امکان مینا» به هیچ کدام از فیلمهای این سازنده فیلم تبلیغاتی هاشمی رفسنجانی شباهت نداشت. فیلم ایرادهای زیادی در فیلمنامه و ساخت دارد اما نشان داد که تبریزی در بازگشت خود سعی دارد تا دل گروه دیگری را به دست بیاورد. این فیلم با هزینه بالایی در زمانی نزدیک به سه ماه در سکوت خبری ساخته شد. به گفته برخی افراد مطلع، دستمزدهایی که به عوامل آن پرداخت شده است، با استاندارد سینمای ایران فاصله زیادی دارد و دست بالای تیم تولید برای چنین ریخت و پاشی باز بوده است.
از فهرست نامزدهای سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر میشود این نتیجه را گرفت که تبریزی با «امکان مینا» کارش را درست انجام داده است و فیلمی که با حمایت وزارت اطلاعات ساخته، رکوردار نامزدی در این دوره از جشنواره است.
تصویری از تاریخ
تکلیف بهروز شعیبی و محمود رضوی، کارگردان و تهیهکننده «سیانور» برخلاف بقیه فیلمهایی که با حمایت وزارت اطلاعات و نهادهای امنیتی ساخته شده اند، روشنتر است. سازندگان فیلمهای انتخاباتی «محمدباقر قالیباف» در تازهترین همکاری خود، ماجرای اختلافهایی که میان بنیان گذاران «سازمان مجاهدین خلق» بود را به تصویر کشیده اند.
شعیبی از فیلمسازان جمهوری اسلامی است. او درست یک سال بعد از انقلاب، در مشهد به دنیا آمده و سینما را با بازیگری آغاز کرده است. او که با ساخت فیلم «دهلیز» وارد عرصه کارگردانی شد، در کم ترین زمان ممکن، پلههای ترقی را پشت سر گذاشت. پسر نوجوان «حاج کاظم» در فیلم «آژانس شیشهای»، حالا فیلمساز معتبر جمهوری اسلامی شده که فیلمهایش رگههای غلیظ مذهبی را به نمایش میگذارند.
شعیبی مانند «نرگس آبیار»، از نسل دوم فیلم سازان نظام جمهوری اسلامی است که برخلاف نسل اول، با حمایت کامل بخش اصلی حکومت، مهم ترین خواستههای آنها را به تصویر میکشند و در حاشیه حرکت میکنند. مزد این حرکت در حاشیه را در حمایتهایی که از فیلمهایشان میشود، میدهند.
شعیبی در فیلم «سیانور»، تاریخی را به تصویر میکشد که به نظر میرسد کم تر کسی جرات رفتن به آن سمت را دارد مگر آن که پشتش به برخی نهادهای امنیتی گرم باشد.
او در کنار محمود رضوی، به سمت خط قرمزها رفته و «تقی شهرام» را در مقابل «مجید شریف واقفی» و «مرتضی صمدیه لباف» قرار داده است و ماجرای خیانت «وحید افراخته» را مقابل دوربین میآورد. شخصیت اصلی اما زن جوانی است که با اعتقادات قوی، در جنگی مسلحانه، مقابل یک افسر جوان پلیس قرار میگیرد.
شعیبی که خودش در نقش مجید شریفواقفی بازی میکند، در این فیلم آبرویی برای یکی از اصلیترین بنیان گذاران سازمان مجاهدین خلق میخرد؛ آبرویی که به نظر میرسد برنامه اصلی سفارشدهندگان این فیلم در کنار تخریب جنبش چپ در ایران است.
ایستاده در سایه
آخرین فیلمی که با دستور نهادهای امنیتی ساخته شده اما برخلاف سه فیلم قبلی، کارگردان معروفی ندارد. «محمدحسین مهدویان» در کنار تهیهکننده بینشانی به نام «حبیبالله والینژاد»، در «ایستاده در غبار» بخشی از زندگی سردار «احمد متوسلیان»، از فرماندهان جنگ را جلوی دوربین برده است. این فیلم یکی از معدود فیلمهای جنگی این دوره از جنگ است که با شیوه عجیبی ساخته شده و تلفیقی از واقعیت و فیلم است.
«هادی حجازی فر» در نقش «احمد متوسلیان» در این فیلم با صدای اصلی متوسلیان بازی میکند که در سال ۶۱ در لبنان ربوده شد. این فیلم که به سفارش بخش فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ساخته شده، مانند سازندگانش، بسیار گمنام است. اما با وجود همین گمنامی، به طور عجیبی در رایگیری مردمی و رای داوران جایگاه خوبی را به دست آورده و بعد از «امکان مینا» و «ابد و یک روز»، رکوردار نامزدی در هشت رشته، از جمله کارگردانی است.
باید دید در رقابت نهایی، چه سهمی از سیمرغها به این فیلم بینام و نشان میرسد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر