close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

"در ایران مثل ستاره‌های راک بودیم"

۳ مرداد ۱۳۹۳
ناتاشا اشمیت
خواندن در ۷ دقیقه
در ایستگاه راه آهن برای رفتن به استانبول
در ایستگاه راه آهن برای رفتن به استانبول
دوچرخه سواری نوجوانان یزدی
دوچرخه سواری نوجوانان یزدی
آش رشته در کوهستان
آش رشته در کوهستان
کنار یک سفره ایرانی در تبریز
کنار یک سفره ایرانی در تبریز
دنیل و یک نانوا در رشت
دنیل و یک نانوا در رشت
مهمان نوازی ایرانی در قطار
مهمان نوازی ایرانی در قطار
آدری و دنیل در تخت جمشید
آدری و دنیل در تخت جمشید

تصور کنید یک روز صبح از خواب بیدار ‌‌شوید، شغل‌تان را ول ‌‌کنید، کوله‌تان را پشت‌تان بیندازید و به آن سوی دنیا سفر ‌‌کنید بی‌ آن که چشمی به بازگشت داشته باشید. این دقیقاً همان کاری است که «دنیل نول» (Daniel Noll) و «آدری اسکات» (Audrey Scott)، زن و شوهر امریکایی، هفت سال پیش کردند.

از آن زمان تا کنون به بیش از ۸۰ کشور دنیا سفر کرده اند. این زوج امریکایی خرج سفرشان با به اشتراک گذاشتن تجربه‌ها و خاطرات خود در وبلاگ‌شان، «Uncornered Market» و دیگر شبکه‌های اجتماعی در می‌آورند.

می توانید به وبلاگ آن ها سر بزنید و هر آن چه می خواهید درباره مسافرت بدانید، دست‌گیرتان شود؛ از نکات و عقاید این زوج جوان درباره شهرها و مکان های دیدنی گرفته تا فرهنگ آشپزیِ کشورهای مختلف و اهمیت و تأثیر سفر. البته می توانید از عکس های شگفت انگیز آن ها هم لذت ببرید.  

آخرین ماجراجوی آدری و دنیل، آن‌ها را به ایران کشاند. دو هفته با تور مسافرتی «جی‌ ادونچر» (G Adventure) و یک هفته با کمک یک راهنمای شخصی‌، دور ایران را سیاحت کردند.

آدری در گفت‌وگو با «ایران‌وایر»، می‌‌گوید که چه گونه ایران تمام انتظارت و توقعات را نقض می‌‌کند:

برداشت کلی‌ شما از ایران و مردم آن چه بود؟

  • از ما پذیرایی‌ گرمی‌ شد؛ از این همه میهمان نوازی ایرانی‌‌ها واقعاً تحت تأثیر قرار گرفته بودیدم. هرجا ما را می‌‌دیدند، در خیابان، بازار، همه جا، واقعاً لطف و میهمان نوازی خود را نشان می‌‌دادند. از این گذشته، مکان‌ها و بنا‌های تاریخی، معماری و تاریخ ایران شگفت انگیز است. 

در ایران به کجا‌ها رفتید؟

  • دو هفته اول با تور مسافرتی «جی‌. ادونچر» بودیم و به تهران، همدان، کرمانشاه، اهواز، شوش، شیراز (تخت جمشید)، یزد، اصفهان و ابیانه سفر کردیم و دوباره به تهران برگشتیم. بعد با یک راهنمای خصوصی، یک هفته‌ای به رشت، ماسوله، اردبیل، تبریز، کندوان و کلیسای «سن استپانوس» در نزدیکی جلفا رفتیم. از آن جا هم قطار تبریز-استانبول را گرفتیم که ۶۰ ساعت در راه بودیم.

تجربه حجاب را چه گونه دیدید؟ آیا با عقاید و باور‌های شخصی‌ شما در تضاد بود؟ و اگر بود، چه تأثیری بر سفرتان گذاشت؟

  • من برای این که به قوانین و آداب و رسوم محلی احترام بگذارم، هیچ مشکلی‌ با روسری یا حجاب نداشتم. وقتی‌ در ترکمنستان و ازبکستان بودیم، مدام روسری‌ را سر می‌‌کردم تا از پوست صورتم در مقابل آفتاب شدیدِ آن جا محافظت کنم و این در عین حال باعث می‌‌شد که پوشش من بیش‌تر با پوشش زنان محلی متناسب شود. همین تجربه را در سفرم به مصر و اردن هم داشتم. ولی آن چه در ایران نسبت به دیگر تجربه‌ های من از روسری فرق می‌‌کرد، این بود که اختیار آن دست خودم نبود. این چیزی بود که کمی‌ اذیتم می‌‌کرد. به هر حال، روسری و حجاب واقعاً چندان تأثیری بر سفرم به ایران نداشت. وقتی‌ با بعضی‌ زنان ایرانی‌ که از حجابِ اجباری ناراضی‌ و شاکی‌ بودند حرف می‌‌زدم، بیش‌تر آن‌ها را درک می‌‌کردم، در نتیجه از انتخابی که در سرزمین خودم از آن برخوردارم، احساس خوشحالی‌ می‌‌کردم. 

در مطلبی که با عنوان «سفر امریکایی‌ها به ایران:هر آنچه باید بدانید» منتشر کردید، به این نکته اشاره می‌‌کنید که خیلی از ایرانی‌‌ها وقتی‌ می‌‌فهمیدند امریکایی‌ها برای سفر به ایران باید ویزا بگیرند، متعجب می‌‌شدند. به نظر شما تا چه حد مردم کوچه و بازار در ایران از امریکایی‌ها و یا مردم سایر کشورها شناخت دارند؟

  • تعداد ایرانی هایی که در امریکا یا اروپا قوم و خویش داشتند زیاد بود و شناخت و آگاهی‌ آن‌ها هم از مردم این کشور‌ها واقعاً بالا است. حتی آن‌هایی‌ که تا به حال به خارج از ایران نرفته بودند و یا هیچ فامیلی هم بیرون از ایران نداشتند، مشتاق بودند، سؤال می‌‌کردند و می‌‌خواستند بیش‌تر در مورد امریکا بدانند.

وقتی به امریکا برگشتید، بیشترین سؤالی که دربارهٔ ایران از شما می‌‌پرسیدند، چه بود؟

  • «خطری نداشت؟» خیلی از امریکایی‌‌ها، ایرانی‌‌ها را فقط در اخبار می‌‌بینند؛ مثلاً وقتی‌ تظاهراتی شده یا کسی‌ سخنرانی سیاسی کرده است. بسیاری از این امریکایی‌‌ها واقعاً متوجه نیستند که بیرون از این چارچوب هم ایرانی‌‌هایی‌ هستند. این بود که دوستان و آشنا‌های امریکایی ما شوکه می‌‌شدند وقتی‌ به شوخی‌ به آن‌ها می‌‌گفتیم در ایران مثل ستاره‌های موسیقی‌ راک شده بودیم بس که ایرانی ها به ما توجه کردند و ما را مورد لطف و محبت خود قرار دادند. برایشان تعریف کردیم که غریبه‌ ها ما را به صرف چای به خانه های خود دعوت می کردند یا برایمان هدیه می‌‌خریدند.

از رفتار دوستانه و گرم بیش‌تر افرادی که در ایران به آن‌ها برخورده‌اید،  نوشته اید ولی‌ آیا در این مدت با پرخاشگری، حرف‌هایی‌ زننده و نامطبوع و یا انتقاد‌هایی‌ دربارهٔ امریکا هم روبه‌رو شدید؟

  • تنها باری که چنین حسی کردیم، در بازاری در اردبیل بود. داشتیم در بازار پشت سر راهنمای تورمان راه می‌‌رفتیم تا در رستوران محبوبش ناهار بخوریم که فردی نظامی دنبال‌ما راه افتاد. فکر نکنم می‌‌دانست ما امریکایی هستیم؛ از نظر او فقط توریست‌هایی‌ غربی بودیدم. از ما خواست پاسپورت‌هایمان را نشانش دهیم و پرسید این جا چه کار می‌‌کنیم. راهنمایمان سررسید و سرِ طرف داد کشید که او هیچ حقی‌ ندارد از ما پاسپورت بخواهد و این که این توریست‌ها به کسی‌ آزاری نرسانده اند و از این حرف ها. طرف هم عذر خواهی‌ کرد و رفت. هیچ حرف تند و زننده‌ای در این مدت در مورد امریکا نشنیدیم ولی‌ با مردم از این حرف می‌‌زدیم که رفتار حکومت ایران و امریکا همیشه نماینده عقاید مردمِ این دو کشور نیست. 

آیا در مورد سیاست‌، تحریم ها و سانسور هم با کسی‌ در ایران حرفی‌ زدید یا این که حرف زدن از این‌ مسایل، تابو بود؟

  • ما خودمان هیچ وقت پای سیاست یا مسایل حساس دیگر را وسط نمی‌‌کشیدیم؛ همیشه می‌‌گذاشتیم اول خودِ ایرانی‌‌ها این مباحث را پیش بکشند. بله، دربارهٔ سیاست‌، سانسور، قوانین ایران در مورد هم‌جنس‌گرایی، «سیا»، مذهب و خیلی مسایل دیگر گپ زدیم و بحث کردیم. دربارهٔ هم‌جنس‌گرایی با یک  «ترنسجندر» ایرانی‌ حرف ‌‌زدیم. معمولاً وقتی‌ راهنمای تور با ما نبود از این کار‌ها می‌‌کردیم! شاید مردم راحت تر بودند با ما در مورد این چیز‌ها به انگلیسی‌ حرف بزنند.

در یکی‌ از عکس‌ها، در مسجدی در شیراز هستید. به نظر شما چه شهر‌ها و مناطقی مذهبی‌تر از بقیه بودند؟ آیا با کسی‌ از اقلیت‌های مذهبی‌ ایران مثل بهایی ها، مسیحی‌ ها یا سنی ها آشنا شدید؟

  • شاید شیراز و اصفهان مذهبی‌‌ترین مکان‌هایی‌ بودند که ما دیدیم ولی‌ در عین حال، احساس نکردیم به شکل افراطی مذهبی‌ هستند. شنیده بودیم که قم به مراتب محافظه کارتر و سنتی‌ تر است. دربارهٔ ادیان و مذاهب مختلف خیلی صحبت نکردیم. ولی‌ جالب بود که وقتی‌ مشغول تماشای کلیسایی‌ ارمنی در اصفهان بودیم، یک مدرسه مسلمان ایرانی‌ هم دانش آموزان خود را به دیدن همان کلیسا آورده بود. یک ربای یهودی هم دیدیم که به ما گفت در دهه اخیر جمعیت یهودیان ایران به شکل قابل ملاحظه‌ای کوچک تر شده چون یهودی‌ها کم‌تر از قبل احساس امنیت می‌‌کنند.

آیا با هیچ ارمنیِ ایرانی هم آشنا شدید؟

 - در بازار شیراز یک ایرانی‌ِ ارمنی دیدیم که در کالیفرنیا زندگی‌ می‌‌کرد. برای دیدن خانواده اش به ایران آمده بود. برای ما نه از تجربه هایش در ایران، بلکه از نگاه امریکایی‌ها به او به عنوان یک زنِ ایرانی تعریف کرد که البته به دلیل پیش‌داوری‌های بسیاری از امریکایی ها، همیشه هم تجربه دلپذیری برای او نبوده است.

چه جایی‌ را در ایران از همه بیش‌تر دوست داشتید؟ آیا خاطره‌ای دارید که از همه بیش‌تر در ذهن‌تان مانده باشد؟

  • سه انتخاب برتر ما عبارتند از: شیراز با آن بناها و مسجدهای زیبایش؛ به نظر ما، مردم شیراز به شکل باور نکردنی‌ مهربان و خون‌گرم بودند. تخت جمشید که نه فقط ما را با بقایا و کنده کاری‌های بازمانده خود منقلب کرد بلکه تاریخ و خصلت چند فرهنگی‌ِ امپراتوری ایران هم که در دوره اقامت ما در ایران از نزدیک با آن آشنا شدیم، تحت تأثیرمان قرار داد.
    سپس شمال غرب ایران، به ویژه تبریز و بعد کلیسای ارمنی «سن استپانوس».

برای خواندن وبلاگ آدری و دنیل، این‌جا، برای مرور بعضی از خاطرات و داستان های آن ها از ایران، این‌جا و برای دیدن عکس هایشان از ایران، این‎جا را کلیک کنید.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

حقیقتگو
۴ مرداد ۱۳۹۳

بله ..از دیدن باغ وحش آخوندها کیف کردید؟ بله ....چطوری هوس دیدن باغ وحش آخوندها به سرتون زد؟ چند تا از آخوندزاده های کراواتی در امریکا چندین بار با ما تماس گرفتن و پول خیلی خیلی خوبی بما دادند و اطمینان صد در صدی بما دادند که بعنوان جاسوس چند سالی در زندون آخوندها نمی افتیم و برای تبلیغات رژیم آخوندی پول های بیشتری خو اهیم گرفت اگه بتونیم سیاهی رو بگیم که سفیده...این مسافرت براتون پس خیلی خوب بود و صرف میکرد؟ بله همه چی برامون خوب بود.....بله خیلی بهمون احترام می گذاشتن زیرا که می دونستن که با ازشون خودشون بهتران طرفند. .ماله کشی کردن و غلام بازی و کنیزبازیشون براتون کافی بود؟ بله ...خودشون نداشتن بخورن ولی می گذاشتن جلوی ما هی می گفتن بهمون بخورید بخورید خوشمزه س در امریکا چلو خورشت سبزی که گیرتون نمی آد پس بفرمائید بیشتر میل بفرمائید...نوشابه هم میل بفرمائید..حتی دعوت کننده که نوشابه سیاه نداشت چند دفعه به دختر و پسرش رو فحاشی کرد و با زدن چند تا سیلی محکم به اونها طفلگی ها رو فرستاد برامون نوشابه سیاه بخرند...بله خیلی مهربون بودن....ما مهربون های از این جوریش در امریکا نداریم! بلاخره درکل این مسافرت رو پسندید؟ بله بله ما در خیلی از کشورها به دیدن باغ وحش هاشون رفته بودیم ولی اینکه یک کشور به یک باغ وحش بزرگ تبدیل شده باشه ندیده بودیم ...آیا به دیدار قبرهای قربانیان ضد باغ وحش بودن کشور ایران رفتید؟ خیر آخوندها گفتند که فقط ما میگیم کجا برید..چون خودشون صاحب باغ وحش میدونن ! اسم شما سرکارخانم زهرا کاظمی که نیست ؟ خیر..خیر..زهرا کاظمی موهای سرشون سیاه بود ولی موهای سر من سیاه نیست ..اون برای تبدیل کردن باغ وحش آخوندی به باغ گل ها و بلبل هاکار میکرد ولی من برای بخاطر اینکه باغ وحش همیشه باغ وحش آخوندی بماند اینجا اومدم و براش تبلیغ می کنم !! حالا نمی خواهید چند تا از مهمان نوازان مهربان و پر محبت رو همراه خودتون به امریکا ببرید که اونجا هم به امریکائی ها ماله کشی های سنتی شون رو یاد بدن؟ خیر !!!! ... بیشتر

مستند

والیبال ایران در مسیر افتخار

۳ مرداد ۱۳۹۳
خواندن در ۱ دقیقه
والیبال ایران در مسیر افتخار