close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

سیمین بهبهانی با جمهوری اسلامی هماهنگی نداشت

۵ شهریور ۱۳۹۳
محمد تنگستانی
خواندن در ۱۴ دقیقه
سیمین بهبهانی با جمهوری اسلامی هماهنگی نداشت

گفت‌و‌گو با جمشید برزگر

سیمین بهبهانی بارها در گفت‌و گوهایی که انجام داده است، از دشمنی و ضدیت حاکمیت گلایه کرده بود. گفته می‌شود که غزل: «خواهی نباشم و خواهم بود دور از دیار نخواهم شد/تا گود هست، میاندارم، اهل کنار نخواهم شد» را هم در پاسخ به سید علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی سروده بوده است. حتی پس از مرگ سیمین‌بانوی غزل ایران هم صله‌بگیران بیت رهبری از توهین به او فروگذار نکردند. 

در مجموعه‌ای که گرد آورده‌ایم تلاش کردیم در گفت‌و‌گو با صاحب‌نظران نه تنها با دنیای شعری و دستاوردهای سیمین بهبهانی بیشتر آشنا شویم، بلکه به دلایل دشمنی و ضدیت گروهی از حاکمان ایران با «نیمای غزل» هم پی ببریم.

این‌بار با جمشید برزگر، روزنامه‌نگار و شاعر گفت‌و‌گو کرده‌ایم:

شکل غالب غزل این بوده است که دانای کل مرد باشد. مردی که در وصف معشوق خود می‌نویسد. به گمان شما چه بخشی از اجتماع سبب شد که سیمین بهبهانی روایت را از زبان یک مرد در یک جامعه مرد سالار به نفع شعر خود عوض کند؟ 

این اتفاق تنها در غزل و تنها در غزل سیمین بهبهانی نیفتاد. با آغاز روند تجدد در ایران و مخصوصاً از آغاز دودمان پهلوی و رخدادهایی مانند کشف حجاب و حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی به شکلی پر رنگ‌تر از گذشته روی داد. برای نخستین بار، زنان خواسته‌ها و مطالبات جدیدی پیدا کردند و با وضعیت خودشان بیشتر آگاه شدند. 

در زمان مشروطه این آگاهی شکل نگرفته بود؟

البته در عصر قاجار هم زنانی بودند که به این نکات اشرافی نسبی داشتند و یا تلاش‌هایی می‌کردند. ولی اولاً این تلاش‌ها به زنانی در دربار محدود بود و به سطح جامعه کشیده نشد و بعد هم خیلی محدود و معدود بود. از دهه دوم قرن حاضر یعنی از ۱۳۱۰ به بعد این گرایش‌ها شدید‌تر دیده می‌شود، جمعیت‌های مختلفی شکل می‌گیرند از جمله جمیعت نسوان وطن‌خواه که «فخر عظمی ارغون» مادر سیمین بهبهانی از بنیانگذاران و فعالانش بود. این جمیعت‌ها و تشکل‌ها برای کاستن از مشکلات و یافتن راه حل‌هایی برای تحقق دست‌کم بخشی از حقوق زنان فعالیت می‌کردند و لاجرم این ایده و نگاه به ادبیات هم تسری پیدا کرد. به همین خاطر مثلاً در دهه ۲۰ و بویژه در دهه ۳۰ ما شاهد هستیم که در شعر زنان لحن و نگاهی زنانه و بی‌سابقه رواج پیدا می‌کند. 

از کی احساسات زن ایرانی به شعر راه پیدا کرد؟

دست کم ما می‌توانیم از دو شاعر شاخص در این زمینه نام ببریم، ولی کسان دیگری هم هستند که به هر حال آن‌ها هم کم و بیش این نگاه را دارند. فروغ فرخزاد چه در غزلش و چه در چهار پاره‌هایش و سیمین بهبهانی در غزلش در واقع به زن تشخص می‌بخشند و این در ادبیات ما بی‌سابقه است؛ یعنی ادبیات ما مثل تاریخ ما مذکر و مردانه است. در ادبیات ما تنها نگاه مردان به زنان را می‌بینیم و معدود و کمتر از انگشتان یک دست شاعرانی مثل مهستی گنجوی را داریم که اغلب شعر‌هایش هم  از بین رفته و معدودی از رباعیات او باقی مانده است. بعد طاهره قره‌العین را داریم و بعد مثلا پروین اعتصامی را. در این میان شعر پروین اصولاً متفاوت است؛ نگاه خیلی اجتماعی‌تری دارد و عاشقانه‌سرا نیست. به هر حال، در دهه ۳۰ فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی پرچمدار این حضور زنانه و تجلی این نگاه زنانه می‌شوند. به این معنا که زن حالا به عنوان معشوقه یا به عنوان عاشق در یک رابطه عاشقانه خودش را نشان می‌دهد و خواست‌ها، آرزو‌ها و امیالش را بیان می‌کند و تصویری از خودش می‌دهد که تصویری است بی‌سابقه و بکر در ادبیات فارسی. این نگاه البته به مرور زمان تکامل پیدا می‌کند و تنها به رابطه عاشقانه محدود نمی‌ماند. خلاصه چنین تغییری زمینه‌های کاملاً مشخص اجتماعی داشته و این دو شاعر با حساسیت‌هایی که داشته‌اند طبیعتا این امر را زود‌تر درک کرده‌اند و بازتاب داده‌اند؛ به دو شکل متفاوت البته. در ادامه راه فروغ فرخزاد به یک مسیر و سیمین بهبهانی به مسیری دیگر می‌روند.. 

خانم بهبهانی چه گرایش‌های اجتماعی و سیاسی داشت که باعث شد که از غزل کارکردی به غیر ازآن جنبه عاشقانه‌اش بگیرد و وضعیت‌های اجتماعی و اعتراضی را در چهار چوب عروضی غزل پیاده کند؟ 

خب البته از‌‌ همان آغاز کار، این گرایش در شعر سیمین بهبهانی وجود داشت. علتش را هم، خودش به من در آخرین دیداری که شهریور پارسال در مجارستان داشتیم اینگونه گفت: در نوجوانی وقتی که مادر سیمین بهبهانی، پروین اعتصامی را دعوت می‌کند که بیاید و سیمین را ببیند و به شعر او گوش دهد، سیمین خیلی تحت تأثیر پروین قرار می‌گیرد و مخصوصاً اینکه پروین چند ماه بعد هم فوت می‌کند، به هر حال تأثیر خودش را این دیدار به جا می‌گذارد و سیمین شعر‌های پروین اعتصامی را مطاله می‌کند و به‌شدت تحت تأثیر آن‌ها قرار می‌گیرد؛ با آن نگاه اجتماعی و با آن نگاهی که به آلام و دردهای اجتماعی و پیرامون خودش داشت. بنابر این در‌‌ همان کار‌های نخست سیمین بهبهانی این نگاه دیده می‌شود. مثلاً او شعری به نام «نغمه روسپی» سروده بود که بازتاب زیادی پیدا کرد. خود خانم بهبهانی می‌گفت، شعر نغمه روسپی سبب شد که به هر حال توجه مردم و روزنامه‌ها به این زنان و وضعیت اسفناک آن‌ها جلب شود و در نتیجه کمک‌هایی جمع‌آوری شود که تعدادی از آن‌ها از آن وضعیت رهایی پیدا کنند.

در ادامه، در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ تا دهه ۵۰ جنبه تغزلی رنگ بوی بیشتری دارد در کار سیمین بهبهانی. بعد از انقلاب اما شعر او عوض می‌شود. قبل از انقلاب با کانون نویسندگان در ارتباط نبود و بعد از انقلاب در اتباط با کانون قرار می‌گیرد و عضو فعال کانون می‌شود. جنگ و انقلاب تأثیر خیلی جدی بر او می‌گذارند.‌‌ همان اعدام‌های نخست انقلاب بلافاصله در شعر سیمین بهبهانی بازتاب پیدا می‌کند و غزلی در‌‌ همان سال ۵۷ نوشته می‌شود که کاری متفاوت است با غزل‌های قبلی او. 

سیمین بهبهانی با دیدن اولین موج اعدام‌ها در فردای پیروزی انقلاب می‌نویسد: 
نمی‌توانم ببینم جنازه‌ای بر زمین است
که بر خطوط مهیبش گلوله‌ها نقطه‌چین است

و بعد هم که جنگ پیش می‌آید، تاثیر شگرفی بر شعر سیمین بهبهانی به جای می‌گذارد و در نتیجه وقتی که بعد از سال‌ها سکوت و منتشر نشدن کتابی از او، کتاب «خطی ز سرعت و از آتش» و دو سال بعدش «دشت ارژن» منتشر می‌شوند،‌‌ همان اتفاقی می‌افتد که با انتشار کتاب «تولدی دیگر» برای فروغ فرخزاد افتاده بود. با این کتاب‌ها هم سیمین بهبهانی تولدی دوباره پیدا می‌کند. اشعار این دو کتاب از نظر زبانی، حتی با کارهای قبلی او که مضامین اجتماعی دارند، متفاوتند. غزل‌های جدید سیمین بهبهانی، نگاه شاعر و متناسب با آن وزن و دایره واژگانی غزل‌ها تغییر کرده. سیمین بهبهانی در مورد غزل قدیمی می‌گفت: این غزل‌ها مثل خانه‌ای بود که در آن اجاق امن‌اش آتشی داشت و کنار آن آتش می‌شد آسود. ولی آن بیابانی نبود که درونش انفجار مکرر خمپاره‌ها رخ بدهد و می‌گفت که زمان من زمان انفجار خمپاره‌هاست بنابراین باید شعر من هم بازتاب همین زمان و زمانه باشد. 

  آیت‌الله خامنه‌ای در بیت رهبری هر سال جلسات شعرخوانی برگزار می‌کند و شاعرانی که وابسته به خودشان هستند هم حضور پیدا می‌کنند، در مورد شعر همدیگر و حتی کلمات انتخابی شاعر اظهار نظر می‌کنند. آیا می‌توان آیت الله خامنه‌ای را به عنوان یک فرد صاحب‌نظر در شعر پذیرفت، یا اینکه او چون در جایگاه رهبر و ولی فقیه است در هر مورد و از جمله شعر هم اظهار نظر می‌کند؟ 

پاسخ گفتن به این سؤال فوق‌العاده دشوار است، برای اینکه ما نمی‌توانیم درباره یک موقعیت فرضی صحبت کنیم که در آن، آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی نیست و درباره شعر و شاعران نظر می‌دهد. قبل از انقلاب البته روشن است که آقای خامنه‌ای با نویسندگان و شاعران دمخور بوده و با برخی از آنان رفت و آمد داشته و به قول معروف اهل ذوق بوده. کسانی که او را می‌شناسند گفته‌اند که در آن زمان اهل ادبیات بوده و کتاب می‌خوانده. او با کسی مثل دکتر شفیعی کدکنی هم‌حجره بوده. با تعدادی از نویسندگان و شاعران، مخصوصاً شاعران و نویسندگان خراسانی حشر و نشر داشته. اما حالا مسأله این است که شرایط به گونه‌ای نیست که آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان یک شهروند علاقه‌مند به ادبیات یا یک ادیب و یا متخصص و یک استاد ادبیات، مثل دیگران بیاید و اظهار نظری بکند، دیگران هم بخوانند یا بشنوند و با اظهارات او موافق یا مخالف آن باشند.

واقعیت این است که اظهار نظرهای ادبی آقای خامنه‌ای با موقعیت سیاسی او در هم آمیخته است و اظهار نظراتش در مورد ادبیات هم برای پیروانش و هوادارانش در واقع یک فصل‌الخطاب قلمداد می‌شود همانطور که مثلا در عرصه مذاکرات هسته‌ای و یا مسایل دیگر حرف‌های او فصل‌الخطاب است. از نگاه طرفدارانشان صحبت‌هایی هم که در مورد هم ادبیات می‌کند، حرف نهایی و غایی است. می‌بینیم که او در واقع نظر نمی‌دهد، نقد نمی‌کند، بلکه حکم می‌دهد. در این جلسات سالیانه که در واقع بازگشتی است به آن محافل ادبی که در دربار‌ها در طول تاریخ ایران تشکیل می‌شده، این وضع را به وضوح می‌بینید. مثلاً کسی مثل آقای حداد عادل وقتی شعری می‌خواند، آقای خامنه‌ای وقتی می‌گوید که این کلمه باید عوض شود و او هم می‌گوید بله؛ باز آقای خامنه‌ای تکرار می‌کند بله، حتماً عوض کنید. برای همین است که می‌گویم جواب دادن به این سؤال دشوار است و بستگی به این دارد که خود آدم بخواهد چگونه قضاوت کند که آیا این اظهار نظر را، اظهار نظر فردی علاقه‌مند و یا ادیب بداند یا اظهار نظر رهبر جمهوری اسلامی که با مقاصد و نیات سیاسی دارد درباره شعر و ادبیات و یک شاعر حرف می‌زند و حرفی که می‌زند دیگر از حوزه ادبیات بیرون است مثل‌‌ همان اظهار نظری که درباره سیمین بهبهانی کرد و گفت او عاقبت به خیر نیست و نخواهد شد.

به آشنایی آقای خامنه‌ای با شاعران خراسانی اشاره کردید. اخوان ثالث هم یک شاعر خراسانی بود که آقای خامنه‌ای با او مشکل داشت. اخوان و سیمین بهبهانی شاعرانی بودند که در قالب سنتی دست به نوآوری زدند، آیا آقای خامنه‌ای با شعر و شاعری که نو‌آوری داشته باشد مشکل دارد؟ 

نه، فکر نمی‌کنم. او در همین جلساتی که با شاعران هوادار خود می‌گذارد، آنان را تشویق به نوآوری می‌کند. آقای خامنه‌ای به شعر به عنوان یک ابزار و یک وسیله برای ترویج و تثبیت ایدئولوژی حاکم نگاه می‌کند و شاعرانی را که در این مسیر حرکت می‌کنند، می‌پذیرد و اتفاقاً آن‌ها را تشویق می‌کند به نوآوری و اینکه به کار‌های مهم ادبی در جهان نگاه کنند و بیاموزند و نوآوری کنند حالا هرچند مثلا نوآوری از نگاه او، طبیعتاً در معنای کاری که نیما می‌کرد و یا دیگر شاعران معاصر نیست. خودش هم می‌گوید که با شعر مثلاً سپید چندان مأنوس نیست و طبیعتاً با شعر کلاسیک و کمی هم نیمایی انس و الفت بیشتری دارد. علت مخالفتش با شاعران و نویسندگان نوآور با جنبه‌های ادبی کار آن‌ها نیست و از نظر ادبی به کار آن‌ها نگاه نمی‌کند و یا اگر نگاه بکند فکر نمی‌کنم در شناختن نقاط قوت این کار‌ها از نظر ادبی دشواری داشته باشد. او با نوع نگاه، شیوه تفکر و شیوه زندگی این شاعران مسأله دارد، یعنی آن‌ها را اسلامی نمی‌داند. آن افراد را مسلمان نمی‌داند و تفکر آن‌ها را اسلامی و همخوان با اهداف و آرمان‌های جمهوری اسلامی نمی‌داند. این افراد را الگو‌های مناسبی نمی‌داند که بتوانند جمهوری اسلامی را نمایندگی کنند و شعارهایش را بازتاب دهند. البته به خاطر داشته باشیم که آقای خامنه‌ای این نگاه را بعد از انقلاب و به خصوص پس از رسیدن به مقام رهبری پیدا کرد و قبل از انقلاب به هیچ وجه مخالف اخوان ثالث نبود.

از طرف دیگر هم، این شاعران، به‌‌ همان اندازه در تقابل با نگاه رهبر جمهوری اسلامی قرار دارند. شاعران و نویسندگان از شاملو گرفته تا سیمین بهبهانی با جمهوری اسلامی هماهنگی نداشتند.  این یک رابطه دو سویه و دو طرفه است، یعنی اگر درست‌تر بخواهیم بگوییم بی‌رابطه‌گی دو سویه است. بنابر این بحث بر سر این نیست که کسی غزل‌سرا است، کسی شعر سپید می‌گوید یا کسی مثلا داستان کوتاه می‌نویسد یا رمان می‌نویسد به این شگرد یا آن شگرد. بحث بر سر این است که این افراد از بنیان با هم مسأله دارند؛ دنیا را دو جور متفاوت می‌بینند، ولی خب، در حال حاضر قدرت دست یکی است و او هم بی‌پروا این قدرت را در تقابل با شاعران و نویسندگان به کار می‌برد. 

گفته می‌شود که تحولی در وزن عروض به وجود آورده، در حالی که وقتی به شعر‌های مقفی منوچهر نیستانی رجوع می‌کنیم می‌بینیم که این بدعت از او بوده است. 

باید یک نکته را در نظر داشت. طبیعی است که همه کار‌ها را افراد از نقطه صفر شروع نمی‌کنند و به تنهایی مسیری را باز نمی‌کنند. مهم این است که چه کسی در آخر می‌تواند همه آن تلاش‌ها را به نتیجه برساند و جمع‌بندی کند؛ البته ارج همه کوشندگان به جای خود محفوظ است. به هر حال ما در کار خود از این سنت هزار و اندی ساله شعر و ادب فارسی بهره می‌گیریم. در مورد سیمین بهبهانی هم همین‌طور است. در غزل معاصر ما کسان زیادی، کارهایی قابل توجه کرده‌اند و بی‌شک سیمین بهبهانی از آنها تأثیر گرفته است. 

از این میان چه کسانی بر شعر سیمین بهبهانی بیشتر اثر گذاشته‌اند؟

خود سیمین بهبهانی که شخصاً عاشق کارهای اخوان بود و کار‌های او و خود او را بسیار دوست می‌داشت. ولی از نظر تأثیرپذیری به ویژه در کارهای پس از انقلاب، به نظر من دو نفر بر شعر خانم بهبهانی تاثیر خیلی زیادی داشته‌اند: منوچهر نیستانی و حسین منزوی. منوچهر نیستانی بیشتر شاید به خاطر نوع نگاهش و آن نگاهی که وارد غزل کرده بود و حسین منزوی به خاطر شکل کارش و به هر حال آن زبان تازه و پر طراوتی که در غزل‌هایش داشت. ضمن اینکه ما از مشروطه به این سو، غزل اجتماعی خوب هم کم نداشته‌ایم از فرخی یزدی و عارف قزوینی بگیرید تا هوشنگ ابتهاج. ولی من فکر می‌کنم که در مجموع شاید بشود گفت که از بین معاصران، نیستانی و منزوی بیشترین تاثیر را بر شعر سیمین بهبهانی داشته‌اند. 

یعنی شعر سیمین بهبهانی چکیده‌ای از اندیشه و خط مشی منزوی و منوچهر نیستانی است؟ 

نه. به هیچ عنوان نمی‌توانیم چنین نتیجه‌ای بگیریم. تأثیر گرفتن یک بحث است، مقلد بودن و رهرو‌‌ همان راه بودن یک بحث دیگر. سیمین بهبهانی مخصوصاً در کارهای یکی دو دهه گذشته خودش وارد عرصه دیگری می‌شود و در آن عرصه یکه است. مثلا غزل دوباره می‌سازمت وطن، دیگر فرا‌تر است، واقعا فرا‌تر از غزل نسیتانی یا منزوی و در ساحت متفاوتی جای می‌گیرد. 

چه چیزی به نظر شما باعث شدن که سیمین بهبهانی در غزل یکه و ویژه باشد؟

یکی ازعوامل این یکه بودن، زن بودن سیمین و به خصوص آن نگاه مادرانه سیمین است. یعنی سیمین بهبهانی در این ۱۰ – ۱۵ سال اخیر مخصوصاً، عملاً به نوعی به خاطر حرکت‌های اجتماعی که داشته، درگیری‌هایی که داشته، همراه شدنش با مسایل زنان، اتفاقات مختلف خود کانون مثل قتل‌های زنجیره‌ای و... به یک مادر مثالی، به یک نمونه مثالی از مام میهن بدل شد. یعنی هم آن مهربانی فراگیر و ویژگی‌های شخصیتی و هم مجموعه شرایط عملاً این موقعیت را فراهم آوردند و خیلی از جا‌ها همین نگاه مادرانه اوست که درتقابل با آنچه بر میهن و فرزندان او می‌رود، در شعرش بازتاب می‌یابد و آن را متفاوت می‌کند. چنین است که او حتی از آن‌ها که کتکش زدند، مانع شعرخوانی و سفر و انتشار کار‌هایش شدند کینه به دل نمی‌گیرد و می‌گوید «انگار که من زادمتان...» و آرزو می‌کند که آن‌ها دست از بدکرداری و بدگفتاری بکشند. 

سیمین بهبهانی می‌گوید از این‌ اشخاص کینه‌ای به دل ندارد. مثل‌‌ همان مادری که بچه‌هایش کار بدی می‌کنند، ناراحت می‌شود ولی آخر سر از آن بچه‌ها کینه‌ای به دل نمی‌گیرد. حتی آن شجاعتی هم که دارد، من فکر می‌کنم یک شجاعت مادرانه است. مادری که می‌بیند فرزندش یا فرزندانش در خطر هستند و برای نجات آن‌ها بی‌باکانه هر کاری می‌کند. شجاعت خانم بهبهانی هم به نوعی از این جنس بود. به خصوص دارم درباره این ۱۰ – ۱۵ سال آخر به طور مشخص دارم صحبت می‌کنم. خیلی این جوهره در کارش هست و همین کار او را متفاوت می‌کند و دیگر نمی‌شود گفت که شعرش چکیده کارهای دیگران است. نمی‌تواند هم باشد، از آن‌ها تاثیر گرفته که خیلی هم طبیعی است، ولی توجه کنید که حوزه این تأثیرپذیری هم محدود است. مثلا وزن. خوب حسین منزوی بحث و ادعایی داشت در این زمینه. او هم کارهای خیلی با ارزشی کرده و اصلا گیریم که درست می‌گفت، ولی کار سیمین بهبهانی فقط محدود به این نمانده که اوزان جدیدی را به کار بگیرد یا از اوزانی که خیلی رایج نبوده، استفاده بکند. آن فقط یک جانبه از کارش است؛ کار او و شخصیت او جنبه‌های دیگری هم دارد که کارش را متفاوت می‌کند و به عرصه و ساحت دیگری می‌برد که در جای دیگری قابل بررسی است.

عکس: امید صالحی

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

دست هايى براى دوستى

۵ شهریور ۱۳۹۳
مادران
خواندن در ۶ دقیقه
دست هايى براى دوستى