close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

ویژه‌نامه نصرت رحمانی

۲۷ خرداد ۱۳۹۴
محمد تنگستانی,حسین نوش آذر
خواندن در ۴ دقیقه
ویژه‌نامه نصرت رحمانی
ویژه‌نامه نصرت رحمانی

ای دوست

این روزها

با هرکه دوست می شوم احساس می کنم

آنقدر دوست بوده ایم که دیگر

وقت خیانت است

این شماره شهروند جهان را  به بهانه سالگرد درگذشت «نصرت رحمانی» به شعر و شخصیت او در ادبیات ایران اختصاص دادیم. سعی بر این داشته ایم که جنبه های دیگری از شعر «نصرت» را برسی کنیم.  برای اولین بار اعتیاد نصرت و دیگر هم نسل هایش را نه از ضعف فردی و یا بیماری اجتماعی بلکه از دیدی ادبی نگاه کنیم. 

با «آرش» فرزندش و «گیسو» خواهر زاده اش مصاحبه ای کردم جدا از وضعیت خانوادگی به شعر نصرت پرداختند و از طرفی دیگر با «رضا براهنی» شعر و شخصیت نصرت رحمانی برسی کردیم، ایشان با صبوری و مهربانی همیشگی جواب داد. «حسین نوش آذر» یادداشتی نوشت و ویراستاری این ویژه نامه را به عهده گرفت و از این شماره به بعد با کمک «حسین نوش آذر» ویژه نامه های شهروند جهان را در ایران وایر تهیه می کنیم. دست آخر هم، نسخه پی دی اف را برای شما تهیه و آماده کردیم.

 


پدرم، نصرت رحمانی شاعری بود گستاخ

گفت‌‌وگو با آرش رحمانی

هر شاعری که به زبان مستقل دست پیدا کرده باشد، در شعرش نشانه‌های مختص به خودش را دارد. پدرم در شعرش زبان کوچه و بازار را به کار می‌گرفت. او طبع چالش‌گری داشت و زبانش هم در شعر گستاخ بود. به نظرم از «میعاد در لجن» به بعد، زبان او گستاخ‌تر و جسورتر شد. همین گستاخی و جسارت هم وجه تمایز او از شاعران هم‌عصرش است. با «میعاد در لجن»، شعر نصرت به بلوغ رسید و در «حریق باد» ادامه پیدا کرد.

 

 

نصرت رحمانی؛ یک شاعر داغ‌دیده اما امیدوار به تغییر

گفت و گو با گیسو شاکری

 فضای سیاسی، اجتماعی سیاهی در آن دوران وجود داشته است. نصرت در شعری می‌گوید: «بازی کنید، از باختن مهر اسید، پیروزی است باخت.» من امید و ناامیدی را در شعر نصرت در کنار هم می‌بینم. می‌گوید: «قفل یعنی‌ که کلیدی هم هست.» ‌ امید می‌دهد که بگرد دنبال کلید. راه حلی برای مشکلات پیدا کن. این را سیاه می‌بینید یا سپید؟ من نصرت را شاعر اضداد می‌‌نامم؛ همه چیز را سیاه می‌بیند اما در بین این سیاهی‌ها، کورسوی امیدی هم به تو نشان می‌دهد. در شعری می‌گوید: «همیشه راهی‌ هست، همیشه گامی‌ هست، همیشه دامی هست.» یعنی‌ بی‌عملی را از تو می‌گیرد. به تو هشدار می‌دهد که دام را در راه ببین و آگاهانه قدم بردار. وقتی فکر می‌کنی هیچ‌ کاری نمی‌شود کرد، می‌گوید: «بازی کنید، از باختن نهراسید، پیروزی است باخت.» در شعر دیگری می‌گوید: «از سلطه درگذر، با سیاهی شب در ستیز.» و در شعری دیگر: «هنوز بیدارم، زمان بیداری‌ست.» این‌ سطرها چه معنایی دارد؟ من از کودکی نصرت رحمانی را می‌شناختم. در زندگی شخصی‌اش هم همین امید را در او سراغ دارم. فکر می‌کنم در کار و زندگی نصرت، ایستایی و توقف نبود، عصیان و اعتراض بود؛ و در اثر یک هنرمند معترض وعصیان‌گر، حتماً امید و مقاومت وجود دارد: «بیا به اشک بپیوند، جوی باریکی‌ست، سپس به رود، اگر در هوای دریایی.»

 

 

یک شاعر عصیانگر، یک شاعر نیمایی

گفت‌و‌گو با رضا براهنی

شاملو در شعر‌هایی که در سا‌های ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹ سروده، تحت تأثیر شعر نیما بوده است. در ادبیات ایران بی‌خود اسم شعر «بی‌وزن» را گذاشتند «شعر سپید». «شعر سپید»، هم در زبان فرانسه، هم در زبان انگلیسی‌، شعری‌ست که وزن دارد ولی‌ قافیه ندارد. «بودن یا نبودن» شکسپیر در وزن آزاد یا «بلنک ورس» (Blank verse) نوشته شده. در زبان فارسی این اصطلاح را ترجمه کرده‌اند «شعر سپید»، بعد هم تبدیلش کردند به شعر بی‌وزن. نمونه‌ عالی شعر آزاد خود نیماست. نیما البته چارپاره هم گفته. اصولاً دو شاخه شعری از نیما منشعب شده که یکی از این دو شاخه‌ چارپاره‌سازی‌ست. بعضی‌‌ها مثل نادر نادرپور و نصرت رحمانی و حتی در ابتدا احمد شاملو شعرهایی به شکل چارپاره گفته‌اند. من هم یکی‌ دو تا چارپاره گفتم که بعد پاره کردم و دور ریختم.

 

 

نصرت رحمانی و طلب رهایی و نجات

نصرت رحمانی در دورانی بالید که زندگی ولگردها و حاشیه‌نشین‌ها، جاکش‌ها و نشمه‌ها و نشانده‌هاشان برای روشنفکران جالب بود. نهضت ملی شکست خورده بود و آرمان‌ها و باورها از دست رفته بود. ادبیات ما هم خرابات‌نشین و خاکسترنشین شده بود. شعر نصرت رحمانی، شعر خاکسترنشینی آدم‌های عصیان‌زده است، اما، در همان حال شعر چرک‌آب و سلاح و آینه و خنجر و شلیک و شهادت و عاشق‌ شدن‌های بی‌حاصل و سرخوردگی‌‌های عشقی هم هست.

 

بگذار و بگذریم؛ گذشتن زیباست

کشف دنیای نصرت و اینکه چطور خودش را در شعرش به شاعرانه‌ترین شکل ممکن جای داده است، شگفت‌آور بود. در ایران مرسوم است که هنرمندان را به احترام با نام خانوادگی‌شان خطاب کنند. من اما از همان اول به او گفتم نصرت. من و دوستانم در آن حلقه شعری با شعر نصرت رحمانی احساس راحتی می‌کردیم. ‌آن‌قدر راحت بودیم که او حتی این اجازه را به ما می‌داد که جلویش پامان را دراز کنیم.

شعر نصرت رحمانی، از جنس شعر شاعرانی نیست که خیال می‌کنند دانای کل‌اند. شعر او صمیمی است، چنان که تو هم می‌توانی مثل نصرت باشی. بعدها در شعر سال‌های دهه ۱۳۷۰، در شعرهایی از علی عبدالرضایی و مهرداد فلاح و دیگرانی که دایه‌دار شعر در آن سال‌ها بودند، به روشنی این صمیمیت که در شعر نصرت بارز بود  به چشم آمد: من شخصی شاعر به یک من عمومی در شعر بدل شده بود، بدون آنکه ایماژها و فضاها و ساختار شعر آسیب ببیند. این دستاورد نصرت رحمانی بود که به ما رسید

برای دانلود این ویژه نامه به صورت PDF کلیک کنید

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

بی شرم و بی سرزنش می گویم از هم‌جنس‌گرایی فرزندم نمی ترسم

۲۷ خرداد ۱۳۹۴
رنگین‌کمانی
خواندن در ۶ دقیقه
بی شرم و بی سرزنش می گویم از هم‌جنس‌گرایی فرزندم نمی ترسم