close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

گزارشی از آخرین جشن سیمین بهبهانی

۲۹ مرداد ۱۳۹۳
سامان رنجبر
خواندن در ۴ دقیقه
گزارشی از آخرین جشن سیمین بهبهانی

بدرود غزل‌بانو

«سیمین بهبهانی» درست یک ماه پس از پا گذاشتن به 87 سالگی درگذشت. ماه گذشته و درست یک روز پس از سالروز میلادش بود که جمعی از شاعران و هنرمندان با حضور در منزل او این روز را گرامی داشتند. به این ترتیب، آخرین دیدار عمومی بانوی غزل‌سرا با دوستدارانش تاریخی شد.

در آن مراسم که عصر یکشنبه 29 تیر و به همت «مریم آموسا» (شاعر و روزنامه‌نگار) و گروهی از همکارانش برپا شد، بهبهانی کیکی با شمع 87 سالگی را برید. او که علاوه بر کهولت سن از بیماری چشم‌هایش رنجور بود، از روحیه خوبی برخوردار بود و نشان داد که همچنان شوخ‌طبعی خود را حفظ کرده است. 

بانو بهبهانی کیک تولدش را «شعر مجسم» نامید و در جملاتی کوتاه گفت: «اجازه بدهید دستی روی این کیک بگذارم و این شعر مجسم را ببُرم و شیرینی‌اش را برای کام شما بگذارم که همیشه کامتان شیرین باشد.»

مهمانان از این همه سرزندگی و شیرینی خانم بهبهانی شگفت‌زده بودند. آشکارا ناخوش بود اما بی‌شک قدر آن حضور را می‌دانست.

هنرمندی بزرگ و انسانی مسئول

نام سیمین بهبهانی علاوه بر شعر، همواره یادآور حضور فعال در عرصه‌های اجتماعی و بزنگاه‌های مهم سیاسی تاریخ ایران بوده است. پیوند او با مردمش مثال زدنی بوده و از این نظر تفاوت آشکاری با هنرمندان گوشه‌نشین داشته است؛ نکته‌ای که در پیام «منیرو روانی‌پور» به آن اشاره شد.

روانی‌پور داستان‌نویس که چند سالی است به آمریکا مهاجرت کرده، در پیامی سیمین بهبهانی را «شاعری بزرگ و انسانی مسئول» خوانده و نوشته بود: «سیمین خانم نازنین؛ تصویر شما پرانرژی و شجاع در ذهن من مثل نخل‌های بلند زادگاه‌ام حک شده... شما با نوشته‌های خود به کسانی که هنر را فقط برای هنر می‌خواستند و می‌خواهند و خود را فارغ از هرگونه مسئولیتی در قبال جامعه می‌دانند نشان دادید که می‌توان شاعری بزرگ و انسانی مسئول بود.

نمی‌دانید که چقدر دوست داشتم در کنارتان بودم و روی ماه‌تان را می‌بوسیدم. شما صخره‌ای بوده‌اید که بسیاری از ما در کارزار زندگی و نوشتن به آن تکیه داده‌ایم... بمانید هم‌چنان سر فراز و پرتوان. تولدتان همیشه مبارک باد.»

این پیام توسط «مزدک علی نظری» نویسنده و زندانی سیاسی سابق، برای بانو بهبهانی خوانده شد. علی نظری می‌گوید: «قرار گرفتن در مقابل اسطوره عزیزی مثل خانم بهبهانی افتخار بزرگی بود. من ایشان را در مقاطع مختلف و در ماجراهایی مثل خاکسپاری شاملو یا سالگردهای دفن شدگان در امامزاده طاهر دیده بودم و همیشه شعرخوانی ایشان بر مزار آن عزیزان در خاطرم است.»

دعای من همراه شماست

در ابتدای آن مراسم هادی خوانساری، فرهاد عابدینی، بهنام کامرانی، مریم آموسا، بهاره رضایی و لیدا تبیانی شعرخوانی کردند و آموسا در سخنانی کوتاه، سیمین بهبهانی را شاعری بزرگ معرفی کرد که «همواره لطف و مهربانی‌اش شامل نسل‌های مختلف شاعران و نویسندگان بوده است». او همچنین گفت: «برپایی این مراسم تنها قدردانی کوچکی است که من و هم‌نسلانم می‌توانستیم از این شاعر بزرگ بکنیم.»

در پاسخ به این جملات، بانو بهبهانی گفت: «من هیچ وقت خود را لایق اینکه ستایش کنم یا برای خودم موقعیتی متصور باشم ندانستم. به همین جهت هیچ وقت هم برای خودم جشن نگرفتم. هر جور جشنی مثل تولد، گذاشتم به طور عادی بگذرد. بنابراین شرمنده هستم که در این روز شما به یاد من افتادید و آمدید و جشنی برپا کردید و من را با این همه مهربانی خجالت زده کردید. من از همه شما سپاسگذارم. من واقعا خودم را لایق این تجلیل نمی‌دانم.»

اسدالله امرایی، مدیا کاشیگر، بهاره رضایی، جوادعاطفه، عاطفه پاکبازنیا، سروش قهرمانلو، فرهاد عابدینی، بهنام کامرانی، مریم بخشی، نازی بیگی، سپیده نازیار، علی اتجاد، پوریا گل محمدی و پانید فاضلیان از جمله دیگر شاعران و نویسندگانی بودند که در آخرین دیدار با سیمین بهبهانی حضور داشتند.

در پایان برنامه، خانم بهبهانی هنگام بریدن کیک تولدش در سخنانی متواضعانه گفت: «امیدوارم که همه شما خوشبخت باشد. همه شما در همه کارها موفق باشید. جوان هستید و هر قدمی که بر می‌دارید با موفقیت باشد، دعای من پشت سر شما هست. اگر چه می‌دانم که قابل دعا کردنم هم نیستم.»

غم‌افزا می‌شود صبح مرداد

بیرون از مجتمع آپارتمانی که خانه بانو بهبهانی بود، گرما بیداد می‌کرد. مهمانان می‌دانستند که به جهت ناخوشی حال میزبان، نباید زیاد بمانند. شاعران و هنرمندان گروه گروه خارج می‌شدند. پیش از آخرین خداحافظی، سیمین خانم با تک تک مهمانان خوش و بش کرد و با هرکس که خواست، عکس گرفت.

گروه موسیقی کوچکی که در مراسم چند قطعه اجرا کردند هم با ساز و وسائل‌شان خارج شدند. بعد سنگفرش‌های داغ خیابان ماندند و یاد یک عصر تابستانی که جاودانه شد...

و حالا - یک ماه پس از آن روز داغ تیرماه- باز پیام‌ها می‌رسد. ولی این‌بار همه بی‌هدف و دیگر میزبانی نیست تا بشنود و لبخند بزند.

«مسعود باستانی» از زندانیان پس از انتخابات 88، از زندان رجایی‌شهر نوشته است: «غم‌افزا می‌شود صبح مرداد ماه وقتی که می‌شنوی سیمین بهبهانی بانوی غزل ایران، جهان را بدرود گفت. به دیوار‌های زندان نگاه می‌کنم و آخرین تصویر را به یاد می‌آورم که در کنار سیمین شعر ایران در باغ احمدآباد و بر مزار دکتر مصدق آرزوی بهروزی ایران داشتیم. و عجیب اینکه امروز در سالروز کودتا شاعری درگذشته که سروده بود: دوباره می‌سازمت وطن...»

و روانی‌پور که این‌بار می‌نویسد: «بانو! برای ما که در شرق زندگی کرده‌ایم هنر برای گذران زندگی نیست. چه بسیار زمان‌ها که دردسر زندگی می‌شود و گاهی مثل سعید سلطان‌پور و پوینده و مختاری، زندگی را از هنرمند می‌گیرد... زدن به تاق و توق کاسه‌لیسان هم کار هرکسی نیست... کار تو بود بانو...»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

جیمز فولی سربریده شد

۲۹ مرداد ۱۳۹۳
خواندن در ۱ دقیقه
جیمز فولی سربریده شد