close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

زنان می‌توانند در احیای دریاچه ارومیه تاریخ‌ساز شوند

۵ شهریور ۱۴۰۲
سینا قنبرپور
خواندن در ۱۸ دقیقه
درست در روزهایی که تراز اکولوژیک دریاچه ارومیه به پایین‌ترین میزان خود در ۶۰ سال گذشته رسیده و بیم آن می‌رود که آستانه بازگشت‌پذیری این اکوسیستم مهم از دست برود، حکومت ایران، زنانی را که برای نجات دریاچه ندای «اورمو گولو سوسوزدور» سر داده بودند را بازداشت کرد.
درست در روزهایی که تراز اکولوژیک دریاچه ارومیه به پایین‌ترین میزان خود در ۶۰ سال گذشته رسیده و بیم آن می‌رود که آستانه بازگشت‌پذیری این اکوسیستم مهم از دست برود، حکومت ایران، زنانی را که برای نجات دریاچه ندای «اورمو گولو سوسوزدور» سر داده بودند را بازداشت کرد.
تجمع اول زنان فعال در تبریز با حدود ۱۰۰ نفر، بدون اعلامیه و بیانیه قبلی تشکیل شده بود. آن‌ها از دادن هر شعاری که ممکن بود از سوی حکومت تعبیر به «شعار سیاسی» شود، خودداری و با تمرکز بر نجات دریاچه ارومیه، مطالبات خود را مطرح کرده بودند.
تجمع اول زنان فعال در تبریز با حدود ۱۰۰ نفر، بدون اعلامیه و بیانیه قبلی تشکیل شده بود. آن‌ها از دادن هر شعاری که ممکن بود از سوی حکومت تعبیر به «شعار سیاسی» شود، خودداری و با تمرکز بر نجات دریاچه ارومیه، مطالبات خود را مطرح کرده بودند.
صدها زن عمدتا میان‌سال و از گروه‌های مختلف اجتماعی در تبریز روز شنبه و دوشنبه ۲۱ و ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ در مقابل اداره منابع طبیعی و استانداری این شهر تجمع کرده و شعار دادند: «اورمو گولو سوسوزدور»؛ یعنی «دریاچه ارومیه تشنه است!»
صدها زن عمدتا میان‌سال و از گروه‌های مختلف اجتماعی در تبریز روز شنبه و دوشنبه ۲۱ و ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ در مقابل اداره منابع طبیعی و استانداری این شهر تجمع کرده و شعار دادند: «اورمو گولو سوسوزدور»؛ یعنی «دریاچه ارومیه تشنه است!»

درست در روزهایی که تراز اکولوژیک دریاچه ارومیه به پایین‌ترین میزان خود در ۶۰ سال گذشته رسیده و بیم آن می‌رود که آستانه بازگشت‌پذیری (ظرفیت برد) این اکوسیستم مهم از دست برود، حکومت ایران، زنانی را که برای نجات دریاچه ندای «اورمو گولو سوسوزدور» سر داده بودند را بازداشت کرد. «ایران‌وایر» در مصاحبه با «شادناز عزیزی»، متخصص اثرات محیط‌زیستی، نقش زنان در بحران‌های محیط‌زیستی، ازجمله وضعیت بحرانی دریاچه ارومیه را بررسی کرده است. خانم عزیزی هم‌اکنون مدیر با «همستان»  در استرالیا است.

***

 برخلاف آنچه سخنگو سپاه انتقادها از خشک شدن دریاچه ارومیه را «جریان‌سازی» خوانده و نتیجه تغییر اقلیم دانسته، اجرای تصمیم‌های ۴ دهه اخیر در توسعه این منطقه از جمله احداث سدهای متعدد، تغییر الگوی کشت و بارگذاری شدید اشتغال بر کشاورزی، عوامل موثر در خشک‌ شدن این اکوسیستم هستند. 

همه این تصمیم‌ها درحالی گرفته و اجرایی شده که هیچ زنی در شکل‌گیری این تصمیم‌ها و اجرای آن‌ها نقشی نداشته است. از طرف دیگر، احیای دریاچه ارومیه نیز در سال ۱۳۹۲ درحالی به فعال شدن ستاد احیای دریاچه ارومیه منجر شد، که کمتر زنی در روند سیاستگذاری و تصمیم‌سازی آن حضور داشته و حتی در مرحله اجرا نیز کمتر شاهد حضور زنان بوده‌ایم. عموما تصمیم‌گیری‌ها در مدیریت منابع آب در ایران، بدون حضور زنان انجام می‌گیرد، روندی که در تحلیل آن، دکتر شادناز عزیزی، متخصص برنامه‌ریزی بررسی اثرات محیط‌زیستی در گفت‌وگو با ایران‌وایر می‌گوید: «اگر تنوع را از یک اکوسیستم بگیرید، حیات را از آن گرفته‌اید. 

تک‌صدایی یعنی مرگ. همیشه نیاز به چندصدایی داریم. حضور زنان به‌عنوان بخشی از جامعه که باعث می‌شود صدای متفاوتی از مردان دارند، نحوه نگاهشان متفاوت است و می‌توانند بخش‌های متفاوتی از جامعه را هدف قرار دهند و روی آن اثرگذاری کنند.»

حال در شرایطی که عمده راهکار ستاد احیای دریاچه ارومیه چشم‌انتظاری برای بارش‌های پاییزه است، این پرسش مطرح می‌شود که آیا با راهکارهای دولتی که در هزار و یک پیچیدگی عرصه قدرت گرفتار است، می‌توان چشم امید به احیای دریاچه ارومیه داشت؟ به همین دلیل به‌نظر می‌رسد پیش از آنکه آستانه برگشت‌پذیری و احیای دریاچه ارومیه را از دست بدهیم، لازم است برخلاف گذشته که فقط با تصمیم‌های مردان به فکر نجات آن بودیم، عرصه را برای ورود زنان خالی کنیم.
یکی از مهم‌ترین تصمیم‌هایی که می‌تواند در پاییز پیش‌رو به حیات‌بخشی دریاچه ارومیه منجر شود، استراحت دادن به کشاورزی و تخصیص آب کشاورزی به دریاچه ارومیه است، چیزی که دکتر عزیزی درباره نقش زنان برای اجرایی شدن این تصمیم را این‌گونه توصیف می‌کند: «به تصور من، زنان در ایران ثابت کرده‌اند که می‌توانند تاریخ‌ساز باشند. زنان همیشه در حل بحران‌ها و انسجام‌ بخشیدن به حرکت‌ها، انرژی دادن به نیروها و هم‌صداسازی نقش ایفا کرده‌اند. الان زمان این نیست که از دولت و پروژه‌های سازه‌ای انتظاری داشته باشیم. الان زمان آن است که مردم خودشان به فکر خودشان باشند. در واقع بخش‌های پایین جامعه باید دست به دست هم بدهند.» 

او در ایران پس از تحصیل در مقطع لیسانس و رشته مهندسی منابع ‌طبیعی (شیلات)، کارشناسی ارشد خود را در رشته طراحی محیط‌زیستی پشت سرگذاشت و در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات در رشته ارزیابی اثرات محیط زیستی دکتری خود را کسب کرد. 

گفت‌وگو با او که در زمینه آموزش تسهیلگران در پروژه سد داریان در کردستان تجربه داشته درحالی انجام شد که او نیز مثل بسیاری از متخصصان و فعالان محیط‌زیست ایرانی، مهاجرت کرده و در «پِرت» استرالیا ساکن شده است.  

دریاچه ارومیه روزهای سختی را در ۴ هفته باقیمانده تا پایان سال آبی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ تجربه می‌کند. با توجه به دریافت میزان آبی بسیار کمتر از آنچه حقابه دریاچه ارومیه تعیین شده و با درنظر گرفتن گرمای تابستان، شاهد پایین آمدن تراز اکولوژیک آن به پایین‌ترین میزان در ۶۰ سال اخیر هستیم و انتظار می‌رود در پایان شهریور این وضع بدتر هم شود. در این یک دهه که بحث احیای دریاچه ارومیه در قالب ستاد احیای دریاچه ارومیه پررنگ‌تر شده، ما کمتر شاهد حضور زنان چه در بحث‌های کارشناسی و چه در بحث‌های تصمیم‌گیری و چه در سطوح پایین‌ فعالیت‌های اجرایی بوده‌ایم. این حضور کم‌رنگ زنان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

قبل از آن که بخواهیم به عملکرد ستاد احیای دریاچه ارومیه بپردازیم، باید بگویم نه‌تنها در مورد دریاچه ارومیه، که در مورد همه مسائل تخصصی سال‌هاست که متخصصان امیدشان را از دست داده‌اند. حتی اگر برای فعالیتی که کرده‌اند پول هم دریافت کرده باشند، خستگی‌شان از تن بیرون نرفته است؛ زیرا نتیجه مطلوب، یعنی به‌ثمر رسیدن تلاش‌هایشان، حاصل نشده است. 

حال، موضوع مردانه شدن فضاهایی مثل وزارتخانه‌هایی چون وزارت نیرو یا جهاد کشاورزی که متولیان حوزه آب به‌شمار می‌آیند، یا همین‌طور جایی نظیر سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری، خود معلول ساختار مدیریتی غلط و اشتباه هستند. باید توجه داشته باشیم که بحث آب یک بحث سیاسی و ویژه است. شاید حوزه‌هایی مثل شهرسازی یا حتی کاربری زمین و جنگل‌ها کمتر سیاسی تلقی شود، اما بحث پیرامون آب یک مقوله سیاسی است؛ چون اقتصاد ما وابسته به آب است. بنابراین اگر قرار باشد در جایی مثل دریاچه ارومیه حکومت بخواهد حقابه دریاچه را بگیرد و برای خود آن جاری کند، باید تاوان سنگینی بدهد. به همین دلیل هم دولت اساسا نمی‌خواهد کار واقعی‌ای در این عرصه اتفاق بیفتد.  

فارغ از مساله جنسیت، چون حکومت برای جاری شدن حقابه دریاچه ارومیه باید تاوان سنگینی بدهد، می‌بینیم که تعداد متخصصان، تسهیلگران اجتماعی، جامعه‌شناسان، اکولوژیست‌ها و سایر متخصصانی که در ستاد کار کردند یا سعی کردند در احیای دریاچه ارومیه نقش داشته باشند، نقش‌ کم‌رنگی داشته‌اند و بیشتر تزیین کار بوده‌اند. 

اینکه می‌گویید آب یک بحث سیاسی است، به‌نظرتان از چه دوره‌ای این اتفاق افتاده است؟ از زمان بر سر کار آمدن دولت مدرن؟ از وقتی دولت مدرن با تکیه بر سازه‌ها مدیریت منابع آب را برعهده گرفت چنین وضعیتی برای آب رقم خورد؟ چون در ایران که اداره مملکت برپایه گرفتن مالیات نیست و براساس درآمد نفت اداره می‌شود و در قبال درآمد نفت هم هیچ‌کس به مردم پاسخگو نیست، انتظار نیست بشنویم که آب یک مقوله سیاسی باشد. 

ببینید، اشتباه دقیقا همین جاست. ما در برنامه‌های بلندمدت‌مان، مطالعاتی نظیر آمایش سرزمین را انجام می‌دهیم، یا برنامه‌ریزی کاربری زمین را انجام می‌دهیم. در برنامه‌ریزی بلندمدت ۲۰ ساله به موضوعاتی نظیر پراکنش و تقسیم آب و وضعیت آبخوان‌ها پرداخته می‌شود. وضعیت آن‌ها در چنین چشم‌اندازی معلوم بوده‌ و مشخص شده که  در ۲۰ سال آینده چه وضعیتی خواهیم داشت. بنابراین طی دو دهه گذشته،‌ هشدار کمبود آب از سوی کارشناسان داده شده بود. تاکید شده بود که آبخوان‌های ایران ظرفیت برداشت بیش از اندازه را ندارند و باید برنامه‌ریزی جدیدی داشته باشیم. اما از ۲۰ سال گذشته، ما برنامه مدون و اجرایی و مطابق با شرایط روز نداشتیم. به همین دلیل هم برای تغییر برداشت از آبخوان‌ها و انواع موضوعاتی که مربوط به تقسیم آب بین مناطق مختلف وجود داشت، باعث شد که تصمیم‌گیران به‌صورت خیلی خاموش بسته به وابستگی‌ای که به حکومت داشتند یا بنا به ارتباط با مدیران بالاسری خود،‌ بتوانند نذری بیشتری و در نتیجه آب بیشتری بگیرند.
پس شاهدیم که سدسازی‌ها حاصل محاسبات نبود، بلکه حاصل بده‌بستان بیشتر میان مناطق و تصمیم‌گیران بالادستی در حکومت برای گرفتن آب بیشتر بود. نتیجه آنکه در مورد احیای دریاچه ارومیه وقتی قرار به احیای آن شد، با وضعیتی مواجه شدیم که تصمیم‌های بسیاری از قبل گرفته شده بود و تغییر آن برایشان ممکن نبود. 

شما به سیاسی بودن آب تاکید کردید. در شرایطی که هنوز سهم آب در تولید ناخالص (GDP) ما معلوم نیست، چطور ممکن است در تصمیم‌گیری‌ها و در مداخلات سیاسی، تا این اندازه موثر برای تقسیم آن تصمیم‌گرفته شده باشد؟ یعنی معتقدید که مسوولان و حاکمان ایران تا این اندازه هوشمندانه درباره تقسیم آب تصمیم گرفتند؟

اصلا این‌طور نبوده و براساس هوشمندی اتفاق نیفتاده است. در مورد آب همه می‌دانیم که کشاورز و کشاورزی، بیشترین مصرف آب را داراست. عمده اشتغال در هر منطقه‌ای از طریق کشاورزی ایجاد شده و وقتی برای کشاورزی حقابه دیگر کفاف ندهد و زمین‌ها بی‌آب بماند، این یعنی بیکاری، و کسانی که تا دیروز روی زمین‌هایشان مشغول بودند، حالا در نبود آب ممکن است شورش کنند. پس قضیه از این جنس است و شما باید برای آن‌ها آب تامین کنید تا شورش نکنند. اینجاست که آب سیاسی می‌شود. در چنین شرایطی، احیای دریاچه ارومیه در اولویت بالای حکومت قرار نمی‌گیرد، چراکه آب گرفته شده از دریاچه ارومیه را باید به آن برگردانند. آیا می‌توانند آب گرفته شده از دریاچه ارومیه را برگردانند؟

اتفاقا نکته مهم برای احیای دریاچه ارومیه به حداقل‌ رساندن دخالت انسان‌ها در سیستم طبیعت و چرخه آن است. برای نمونه دکتر «علی میرچی»، استادیار مهندسی منابع آب در دانشگاه ایالتی اوکلاهما آمریکا، به‌تازگی در گفت‌وگو با ایران‌وایر این را تاکید کرد که هرچه بتوانیم دخالت انسان‌ها در طبیعت را کم کنیم، این طبیعت در اینجا دریاچه ارومیه می‌تواند خودش را احیا کند. حال اگر بخواهیم آب رفته از حق دریاچه ارومیه را برگردانیم و اگر بخواهیم دخالت انسان‌ها در چرخه طبیعت در محدوده دریاچه ارومیه را به حداقل برسانیم، چه نقشی برای زنان می‌توانیم متصور باشیم؟ آیا زنان می‌توانند آنچه تاکنون ستاد احیای دریاچه ارومیه یا به‌طور کلی حاکمیت نتوانسته حق دریاچه ارومیه را بگیرد، آن را بستانند؟

ببینید، دولت یا تمام نهادهای مرتبط و متولی با احیای دریاچه ارومیه که نمی‌گویند ما احیا نمی‌کنیم. در دستور کارشان چنین نیست. معمولا کار در چنین نهادهایی به آنجا می‌رسد که به یک برنامه اقدام می‌رسند. «پلن اقدام» شامل پروژه‌ها و برنامه‌ها است. یکسری از پروژه‌ها می‌توانند ساختاری و کالبدی باشند و یکسری از پروژه‌ها می‌توانند ظرفیت‌سازی باشند. بخشی از پروژه‌ها نیز می‌توانند برنامه‌ای و رویه‌ای باشند.

تحقق‌پذیری این برنامه اقدام، وابسته به بخش‌های مختلفی از قبیل برنامه‌های سازه‌ای-کالبدی، اجرایی و ظرفیت‌سازی اجتماعی است که تک‌تک برنامه‌های اجرایی و کالبدی وابسته به این بخش ظرفیت‌سازی است. برنامه‌هایی نظیر تغییر الگوی کشت یا فرهنگ مصرف آب نمونه‌هایی از برنامه‌های ظرفیت‌سازی هستند. آن‌ها یعنی همان نهاد متولی یا حکومت یا آنچه در راس قرار دارد، می‌آید بخشی که عموما کالبدی است را جدا می‌کند و بخش ظرفیت‌سازی را از برنامه اقدام جدا می‌کند. چرا؟ به این دلیل که حوزه ظرفیت‌سازی اجتماعی ضامن اجرایی و تحقق تمام این پروژه‌هاست. حوزه‌ای است که آگاهی مردم طی آن افزایش می‌یابد. چه کسانی متولی این بخش ظرفیت‌سازی هستند؟ تسهیلگران اجتماعی که اغلب تسهیلگران اجتماعی هم زنان هستند. چرا اغلب تسهیلگران اجتماعی خانم‌ها هستند؟ به این دلیل که خانم‌ها بزرگترین نیروهای اجتماعی در شکل‌گیری جمعیت‌ها هستند. آن‌ها می‌توانند به‌صورت بطئی، آهسته تغییراتی را به وجود آوردند و هم‌صدایی را ایجاد کنند. تسهیلگران، عموما خط‌ قرمز حکومت ایران هستند، چراکه آن‌ها در جهت اثرگذاری مثبت، آموزش و افزایش مطالبه‌گری مردم هستند. در مورد احیای دریاچه ارومیه زنان به‌عنوان تسهیلگران اجتماعی برای باز‌پس‌گیری حقابه این دریاچه شناخته می‌شوند. 

شما تجربه کار آموزش تسهیلگران به‌ویژه در منطقه کردستان را داشته‌اید. بافت جمعیتی که اکوسیستم دریاچه ارومیه در آن واقع شده است را می‌شناسید. با این نگاه،‌ آیا می‌توان از زنان این خطه برای پیشرو بودن در احیای دریاچه ارومیه انتظار داشت؟ ببینید جالب اینجاست که وقتی فعالیت‌های زنان این منطقه را نگاه می‌کنیم می‌بینیم از استان‌های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و همین‌طور کردستان زنانی توانسته‌اند انتخابات را پشت سر بگذارند و وارد مجلس شوند درحالی که مثلا تاکنون هیچ زنی از خوزستان که نفت داشته و بسیاری از مولفه‌های مدرنیته اول در آنجا تجربه شده، به مجلس راه نیافته است. از طرف دیگر بافت جمعیتی حوضه آبریز دریاچه ارومیه، هم کردنشین و هم ترک‌نشین است. با چنین توصیف،  آیا می‌توان از زنان این خطه برای پیشرو بودن در احیای خودجوش دریاچه ارومیه انتظار داشت؟

نمی‌توانید تک‌مولفه‌ای چنین مسائلی را تحلیل کنید. اینکه لزوما یک خانم به مجلس راه یافته، به معنای آن نیست که همین خانم می‌تواند اثرگذاری مثبتی در حوزه آب داشته باشد، یا مثلا از احیای دریاچه ارومیه دفاع کند. باید توجه داشته باشید که این زن راه یافته به مجلس از آن منطقه  طبق چه استانداردهایی توانسته رشد کند. این زن در مجلس شاید از جایی بیشتر نتواند اظهارنظر کند. شاید او خانمی است که چادر سر می‌کند و در مجلس هم می‌نشیند، اما از جایی بیشتر درباره چیزی اظهارنظر نمی‌کند. اگر هم اظهارنظر می‌کند، همسرش و آقای فلانی و پدر همسرش از این اظهارنظر راضی هستند؟ بنابراین می‌خواهم بگویم خیلی لایه‌های مختلفی در این موضوع ممکن است نقش داشته باشند. از طرفی من اساسا با این کار که بگوییم این تعداد زن به مجلس راه یافته هم مشکل دارم و معتقدم بپرسیم این تعداد خانم‌هایی که به مجلس راه یافتند، چه کاری کرده‌اند؟ در عین حال توجه داشته باشیم که زنان راه یافته به مجلس هم باید هم‌رنگ جماعتی شوند که درون یک سیستم مدیریتی فاسد فعالیت می‌کنند. بنابراین من بیشتر از این زاویه به آن نگاه می‌کنم که تعدادی از خانم‌ها برای زینت مجلس به آن رفته‌اند. 

اجازه بدهید نقد این مقوله را به زمان دیگری موکول کنیم و صرفا از این منظر که احراز یک فرصت از سوی زنان در عرصه کلان سیاست، ممکن بود به نجات دریاچه ارومیه بینجامد آن را ارزیابی کنیم. با اینکه می‌دانیم حتی زنانی که تایید صلاحیت می‌شوند تا در انتخابات شرکت کنند، با چه فضای مسمومی مواجه می‌شده‌اند. بالاخره شاهد بوده‌ایم که از این خطه زنانی توانسته‌اند با پشت سرگذاشتن انتخابات به مجلس بروند. در مورد احیای دریاچه ارومیه و اینکه در همه این ۱۰ سال گذشته کمتر شاهد حرکت‌هایی با حضور پررنگ زنان برای احیای دریاچه ارومیه بوده‌ایم، این پرسش مطرح می‌شود که آیا این بافت منطقه و فرهنگ آن است که مانع از فعالیت و تکاپوی زنان برای حفاظت از زیست‌بومشان و حیات محل زندگی‌اشان شده است؟

اتفاقا ما در شهرستان‌هایمان به‌ویژه در دو استان آذربایجان غربی و شرقی، زنان قدرتمند و پیشرویی داریم. گو اینکه ممکن است وضعیت شهرستان تا شهرستان با هم فرق کند. اما می‌دانیم که از نظر اصالت و فرهنگ، مردم استان‌های آذربایجان غربی و شرقی و همین‌طور کردستان، بسیار مردم منسجمی هستند و خانم‌های بسیار فعال و آگاهی در میانشان دارند. بنابراین قطعا اگر راهی وجود داشته باشد و زنان بتوانند جمعیتی را شکل دهند و خارج از دولت این کار را کنند، می‌توانند به‌دنبال مطالبه‌گری در جهت احیای دریاچه ارومیه گام بردارند. 

اخیرا شاهد بودیم که تعدادی از زنان فعال که مطالبه احیای دریاچه ارومیه داشتند را بازداشت کردند. به‌جز این حرکت و شاید حرکت‌هایی از این دست، از حضور زنان متخصص در حوزه آب و محیط زیست و یک حرکت منسجم برای نجات دریاچه ارومیه کمتر شنیده‌ایم. 

همیشه گفته‌اند انقلاب‌ها یک شبه اتفاق می‌افتد. اینکه شاید به‌وضوح فعالیت جنبش‌ها دیده نمی‌شود، به معنای این نیست که اصلا جنبشی و تکاپویی نبوده باشد. به این توجه داشته باشید که ستاد احیای دریاچه ارومیه، یک ستاد دولتی بوده است. ایجاد ستاد احیای دریاچه ارومیه، یک ستاد کاملا فرمایشی بوده که در مرکز شکل گرفته است. می‌توان گفت که در چنین کارهایی کسانی به کار گرفته شدند که کمتر بوم را می‌شناختند تا کنترل از دست مرکز خارج نشود. به نقش تقسیم‌بندی‌های سیاسی و قومیتی، و همین‌طور تفکیک‌های حکومت در دادن اختیار به مدیران شیعه در مقایسه با اهل تسنن هم توجه داشته باشیم. 

دریاچه ارومیه الان به خشک‌ترین میزان عمر و حیات خودش رسیده است. اگر قرار باشد برای احیای آن کاری شود، نباید صرفا منتظر باران پاییزی باشیم. طبیعی است که تاکنون تصمیم‌گیری‌های مردان باعث بروز چنین وضعیتی شده و حتی ستاد احیای دریاچه ارومیه هم مردانه شکل گرفته و نتیجه کارش به اینجا رسیده است. طبیعتا با مدل مدیریتی دولتی هم نمی‌توان انتظار تغییر محسوسی داشت، زیرا تا تصمیم گرفته و برای آن تامین اعتبار شود ممکن است عمر دولت هم به سرانجام برسد و کاری نشود. اینجا نقش زنان را در نجات‌بخشی دریاچه ارومیه چگونه می‌بینید؟ به‌ویژه اینکه گفته می‌شود اگر بتوان در پاییز به کشاورزی استراحت داد و آب حاصل از استراحت کشاورزی را به دریاچه رساند، ممکن است فرصت احیای دریاچه ارومیه دوباره زنده شود. 

به تصور من، زنان در ایران ثابت کرده‌اند که می‌توانند تاریخ‌ساز باشند. زنان همیشه در حل بحران‌ها و انسجام‌بخشیدن به حرکت‌ها، انرژی دادن به نیروها و هم‌صداسازی نقش ایفا کرده‌اند. 

الان زمان این نیست که از دولت و پروژه‌های سازه‌ای انتظاری داشته باشیم، الان زمان آن است که مردم خودشان به فکر خودشان باشند. ما نیازمند حرکت‌های پایین به پایین جامعه هستیم. منظور از حرکت پایین به پایین در جامعه آن است که همه افرادی که چه به عنوان متخصص، چه به عنوان مدیر، چه به عنوان فعال بخش خصوصی یا کارمند دولتی که از دولت منفک شده، همه به عنوان افرادی از جامعه بدون درنظر گرفتن موقعیت اداری یا ارتباطی که با بالادست از جنس تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری دارند دست به دست هم داده و برای نیل به مقصودی با هم همکاری کنند. الان زمان آن است که «ان‌‌جی‌‌او‌ها»ی بومی و غیربومی که می‌خواهند در جهت حیات‌بخشی دوباره به دریاچه ارومیه همت کنند، وارد میدان شوند و زنانی که در آن‌ها فعال هستند یا زنانی که می‌توانند ریز‌به‌ریز حرکت کنند و فرهنگ‌سازی کنند، باید کار را به دست بگیرند. به‌ویژه در مورد تغییر الگوی کشت و مدیریت آب، این زنان هستند که می‌توانند تمام الگوهای متفاوتی که ممکن است اثرگذار باشد را خانه‌به‌خانه، محله‌‌به‌محله، مسجد‌به‌مسجد معرفی کرده و درباره آن صحبت کنند. باید توجه داشته باشیم که وقتی درباره یک اکوسیستم صحبت می‌کنیم، باید به آستانه برگشت‌پذیری آن به لحاظ اکولوژیکی برای احیا و آنچه اصطلاحا به آن آستانه تحمل گفته می‌شود توجه داشته باشیم. الان زمان کافی برای کارهای طولانی‌مدت نداریم و باید پیش از آنکه این آستانه تحمل را رد کنیم، کارهای نتیجه‌بخشی انجام دهیم. 

 

عمده حوضه آبریز دریاچه ارومیه از کردستان و آذربایجان غربی است. بافت قومیتی آن شامل کرد‌ها و ترک‌ها می‌شود. هم اهل تسنن در این منطقه زندگی می‌کنند و هم اهل تشیع. ممکن است تفکرات رادیکال قومی هم در میان آن‌ها باشد. با همه این، تفاسیر زنان این دو قوم پیش از آنکه احیای دریاچه ارومیه آن آستانه تحمل را از دست بدهد، به‌طور مشخص پاییز پی‌رو، چه باید بکنند؟ چطور باید آن‌ها را فراخواند یا سازماندهی کرد تا بتوانند از بخش قوی و زورمند کشاورزی بخواهند به زمین‌هایشان استراحت بدهند و آب را در فصل پاییز فقط روانه دریاچه ارومیه کنند؟

مردم با قومیت‌ها و مذاهب مختلف با هم مشکلی ندارند. زمانی ممکن است مشکلی از این منظر پیش بیاید که عده‌ای آن‌ها را تهییج کنند که اگر بروید در این گروه، منافع بیشتری نصیبتان می‌شود. آن‌ها با وجود تفاوت فرهنگی، با وجود کرد و ترک بودن، شیعه و سنی بودن، در زندگی روزمره هیچ مشکلی ندارند. باهم زندگی می‌کنند و به همین دلیل هم عرض کردم الان نیازمند حرکت‌های پایین‌ به پایین جامعه هستیم.  پس اگر مردم بدانند که باید دنبال چه حقی بروند، همه دست‌به‌دست هم می‌دهند و خانه‌به‌‌خانه، قهوه‌خانه‌به‌قهوه‌خانه یا مسجد‌به‌مسجد، آن را با هم در میان می‌گذارند و مطالبه‌اش می‌کنند. 

یکی از مهم‌ترین نگرانی‌ها و دغدغه‌ها به‌ویژه در مورد دریاچه ارومیه یا سایر اکوسیستم‌هایی که دچار بحران شده‌اند، این است که چه کسی محور و پیشران حرکت باشد. به قول معروف، لیدر و فرمانده چه کسی باشد. دست‌کم در یکسال اخیر و آنچه در پی اعتراض مردم به مرگ «مهسا امینی» که در بازداشت پلیس روی داد، شاهد بودیم که حرکت‌هایی شکل گرفت که اصلا لیدر و فرماندهی نداشت. آیا در این مورد، یعنی در یک مساله کاملا تخصصی که قرار است در آن احیای دریاچه ارومیه مطالبه شود و از کشاورزان بخواهند به زمین‌هایشان استراحت بدهند و از دولت بخواهند خسارت این کشاورزی نکردن را بدهند، می‌توان بدون لیدر و بدون پیشران کاری از پیش برد؟

پاسخ به این سوال سخت است. وقتی مخاطب بحث ما جامعه تخصصی است، در عین حال که وقتی جامعه هدف کوچکتر می‌شود، قاعدتا مجموعه‌ای از ان‌جی‌اوهایی که مرتبط هستند می‌توانند با هم ائتلاف کنند و حتی اسم و عنوان خاصی هم نداشته باشند و همگی یک مطالبه را مطرح کنند. 

آیا چنین انتظاری از زنان برای ایجاد حرکتی خودجوش و مردمی برای نجات دریاچه ارومیه منطقی‌ است؟ آیا از توان آن‌ها چنین کاری برمی‌آید؟

ببینید این موضوع تک مولفه‌ای نیست. ولی در این موضوع، یعنی نجات دریاچه ارومیه، زنان مردان را هم همراه خود می‌آورند. مهم این است که اطلاعات در دست متخصصان وجود دارد. بنابراین وقتی قرار نباشد کاری به دولت وابسته باشد، خانم‌ها می‌توانند خانواده خود را هم همراه کنند و می‌توانند بسیاری از راه‌هایی که تا به حال به آن اندیشیده نشده را هم فعال کنند. از نسل‌های مختلف کمک بگیرند و همه را هم‌صدا کنند. 

الان به گفته بسیاری از کارشناسان، ایران در یک ورشکستگی آبی قرار گرفته است. اگر از بیرون به آنچه بر سر دریاچه ارومیه به‌عنوان یک مدل کوچک از وضعیت ایران نگاه کنیم و آنچه طی یک فرایند ۳ تا ۴ دهه‌ای بر سر دریاچه ارومیه آمده را ارزیابی کنیم، شاهد غیبت زنان در تصمیم‌گیری‌های توسعه‌ای هستیم که طی آن دست‌کم ۵۲ سد بر رودخانه‌های حوضه آبریز دریاچه ارومیه احداث شده، الگوی کشت تغییر کرده، باغداری و محصولات پرآب‌بر افزایش یافته و بارگذاری اشتغال بر این بخش سنگین‌تر شده، در عین حال جمعیت نیز افزایش یافته است. آیا می‌توان گفت چنین بلایی که بر سر دریاچه ارومیه آمده و همین‌طور بلاهایی که در حوزه مدیریت منابع آب در سایر نقاط کشور بر زاینده‌رود و تالاب گاوخونی، بر تالاب پریشان، تالاب‌های بین‌المللی هامون، تالاب هورالعظیم و نظایر آن آمده، حاصل تصمیمات تک‌جنسیتی در مدیریت منابع آب بوده است و فرض بگیریم که اگر زنانی در این عرصه‌ها می‌بودند، می‌توانستند مانع از بروز ظهور چنین تصمیماتی شوند؟

نمی‌توان به این مقوله به‌شکلی تک‌علتی نگاه کرد. نمی‌توان به‌شکل آن مدل ریاضی بگوییم پی آنگاه کیو. 

طبیعت یک اکوسیستم است، شهر هم یک اکوسیستم است. انسان هم جزو همین طبیعت است. همه ما جزیی از این اکوسیستم هستیم. نخستین قانون اکوسیستم چیست؟ تنوع. اگر تنوع را از یک اکوسیستم بگیرید، حیات را از آن گرفته‌اید. تک‌صدایی یعنی مرگ. همیشه نیاز به چندصدایی داریم. حضور زنان به‌عنوان بخشی از جامعه که باعث می‌شود صدای متفاوتی از مردان دارند، نحوه نگاهشان متفاوت است و می‌توانند بخش‌های متفاوتی از جامعه را هدف قرار دهند و روی آن اثرگذاری کنند. زنان از مهارت‌های متفاوتی برخوردارند و عدم حضور آن‌ها، یعنی پاسخگو نبودن به قشری از جامعه و ندیدن بسیاری از جزییات. نبودن زنان در این عرصه، یعنی تک‌بعدی شدن تصمیم‌گیری که با اصل حیات منافات دارد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ادیان

بهاییان ایران؛ ده سال از قتل عطاالله رضوانی بدون یافتن قاتلان گذشت

۵ شهریور ۱۴۰۲
کیان ثابتی
خواندن در ۷ دقیقه
بهاییان ایران؛ ده سال از قتل عطاالله رضوانی بدون یافتن قاتلان گذشت