close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

حسین بیدکی؛ روایت سناریوسازی، فریب و تحقیر یک جانباز جنگ در آباده

۳۱ شهریور ۱۴۰۲
رقیه رضایی
خواندن در ۸ دقیقه
«حسین بیدکی»، شهروند ۵۸ ساله، جانباز جنگ ایران و عراق است. سحرگاه ۲۷ آبان ۱۴۰۱، چندین مامور به خانه‌اش حمله کردند و او را از رختخواب به بازداشتگاه بردند.
«حسین بیدکی»، شهروند ۵۸ ساله، جانباز جنگ ایران و عراق است. سحرگاه ۲۷ آبان ۱۴۰۱، چندین مامور به خانه‌اش حمله کردند و او را از رختخواب به بازداشتگاه بردند.
حسین بیدکی بابت انتشار استوری‌های اعتراضی، به یک سال حبس و دو سال تبعید به شهر «رباط پشت بادام» از توابع طبس محکوم شده است.
حسین بیدکی بابت انتشار استوری‌های اعتراضی، به یک سال حبس و دو سال تبعید به شهر «رباط پشت بادام» از توابع طبس محکوم شده است.

«حسین بیدکی»، شهروند ۵۸ ساله، جانباز جنگ ایران و عراق است. سحرگاه ۲۷ آبان ۱۴۰۱، چندین مامور به خانه‌اش حمله کردند و او را از رختخواب به بازداشتگاه بردند. قاضی دادگاه انقلاب به او گفته بود چون انگشت سبابه‌اش در یکی از ویدیوهای اعتراضات در آباده دیده شده و بعد از آن یک نیروی سرکوب‌گر در همان محدوده مورد ضرب و شتم قرار گرفته، بیدکی دستور حمله را داده است.

این گزارش، روایتی از بازداشت، توهین، فریب و دادگاه‌هایی است که با سناریوسازی، این شهروند آسیب‌دیده از جنگ را در سه پرونده، در مجموع به هفت سال زندان، دو سال تبعید، ۲۰ میلیون تومان جریمه و میلیون‌ها تومان دیه محکوم کرده‌اند.

***

یورش و بازداشت در ساعت ۴ صبح 

با فراخوان برای تجمع در سال‌روز اعتراضات آبان ۱۳۹۸، بسیاری از شهرهای ایران دست‌خوش التهاب و اعتراض بودند. آباده، شهر کوچکی در استان فارس که حسین بیدکی ساکن آن‌جا است نیز از این قاعده مستثنی نبود. 

در تجمع‌های روزهای پایانی آبان در این شهر، یکی از همسایگان حسین بیدکی که مامور اطلاعاتی است، او را در خیابان می‌بیند و می‌گوید: «برو این دختر و پسرها را آرام کن و به آن‌ها بگو بروند خانه‌های‌شان.»

بیدکی اما در پاسخ می‌گوید یک حرفی، شعاری، چیزی از جانب خودتان بگو که من به آن‌ها انتقال دهم و پاسخ‌گوی نیازها و مطالبات‌شان و نیازهای جامعه امروز ایران باشد. همین پاسخ می‌شود دستاویزی برای بازداشت حسین بیدکی.

ساعاتی بعد از پایان تجمع، ساعت چهار صبح ۲۷ آبان ۱۴۰۱، چندین مامور امنیتی که برخی نیز مسلح بودند، به منزل بیدکی حمله کردند و او را در حالی‌ که تنها در خانه بود، از رختخواب بیرون کشیدند و با خود بردند.

فرد آگاهی که درباره آن‌چه بر این شهروند رفته، با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده است، می‌گوید بزرگ‌ترین نگرانی این مرد ۵۸ ساله، درباره بی‌خبری خانواده‌اش بوده است. 

می‌گوید پسر بیدکی، نوه و عروسش در مجاورت خودش زندگی می‌کنند و او نگران آن‌ها بوده است.  

این فرد مطلع که به دلایل امنیتی نامش نزد ما محفوظ می‌ماند، می‌گوید: «با خشونت به او چشم‌بند و دست‌بند زدند و با تهدید، زور و جو وحشت، او را انداختند داخل یک ماشین. نه حکمی نشان دادند و نه توضیحی.»

به گفته این شخص آگاه، چون سن و سال بیدکی بالا و جانباز جنگ است، او را چندان ضرب و شتم نکرده بودند ولی بازهم از مشت و فحاشی ماموران موقع بازداشت بی‌نصیب نمانده است.

 

دو هفته زندان با چاشنی تحقیر و سناریوسازی 

ماموران امنیتی بیدکی را بعد از حدود ۲۰ دقیقه رانندگی، در یک پادگان پیاده می‌کنند. در آن‌جا برای او تشکیل پرونده می‌دهند، از او عکس می‌گیرند و به یک بازداشتگاه که در آن ۴۰ جوان عمدتا زخمی و ضرب و شتم شده حضور داشته‌اند، می‌برند.

فرد آگاهی که با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده است، درباره وضعیت جوان‌هایی که در آن بازداشتگاه بوده‌اند، می‌گوید: «بچه‌هایی که آن‌جا بودند، به قدری ضرب و شتم دیده بودند که بعد از انتقال به زندان، دکتر زندان برای‌شان گریه می‌کرده است. بعضی‌ها با گلوله‌های ساچمه‌ای در بدن، لای پاها، روی ران‌ها و در سرشان، خونین و مالین در بازداشتگاه بوده‌اند. چند نفری به قدری پای برهنه دویده بودند که تا چند روز، بقیه زندانی‌ها از پاهای‌شان خار بیرون می‌کشیده‌اند. دو سه نفر دست و پاهای‌شان پاره شده بوده است از شدت ضرب و شتم. یکی هم خون‌ریزی داشته است.»

به گفته او، با وجود این درجه از جراحت، ماموران امنیتی از فحاشی، تهدید و آزار کلامی جنسی این جوانان که اغلب زیر ۳۰ سال بوده، دست نمی‌کشیده‌اند: «یکی از ماموران گفته بود فلان این‌ها را باید امشب پاره کرد! بعضی بودند که آن‌قدر باتوم توی سر و صورت‌شان خورده بوده که تا یک هفته خون‌دماغ‌ آن‌ها قطع نمی‌شده است.»

بررسی‌های «ایران‌وایر» نشان داده‌اند که تمامی افراد بازداشت شده در آن شب، به قرارگاه سپاه در شهر آباده منتقل شده‌اند و بازداشتگاهی که منبع «ایران‌وایر» از آن یاد می‌کند نیز در واقع بازداشتگاهی درون قرارگاه سپاه «ولی‌عصر» در این شهر کوچک در استان فارس است.

پس از آن، بازپرس‌ها که به قرارگاه سپاه برای بازپرسی رفته بودند، تقریبا برای تمام بازداشتی‌های اعتراضات قرار زندان صادر می‌کنند و همگی آن‌ها به قرنطینه زندان آباده منتقل می‌شوند که در آن از دسترسی به تلفن، تماس با سایر زندانیان و حتی خرید از فروشگاه زندان محروم بوده‌اند. 

به گفته فرد آگاه «ایران‌وایر»، حسین بیدکی و جوانان هم‌بندش علی‌رغم پافشاری بر حقوق خود، از حق دسترسی به وکیل محروم بوده‌اند و دادستان در عوض او را تحقیر کرده بوده است: «گفته بود تو خجالت نمی‌کشی با این سِنَت؟ به این جوان‌ها یاد می‌دهی؟!»

فرد آگاهی که با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده است، درباره بازداشت دو هفته‌ای این شهروند ۵۸ ساله در زندان آباده می‌گوید: «برایش پرونده‌سازی کردند.  درباره کسی که اصلا نه او را می‌شناخت و نه می‌دانست مامور امنیتی بوده است، گفته بودند تو او را ضرب و جرح عمدی کرده‌ و شروع‌ کننده به قتل عمد بوده‌ای! به او گفته بودند در یکی از فیلم‌های مداربسته‌ای که از تجمع هست، انگشت سبابه‌اش را به اشاره به سمت کسی گرفته و به بقیه دستور داده به او حمله کنند، برای همین متهم ردیف اول است. این در حالی‌ است که بیدکی اصلا آن فرد را در عمرش ندیده است و نمی‌شناسد، چه برسد که بگوید به او حمله کنند؟!»

بر اساس اسنادی که به «ایران‌وایر» رسیده، نام فردی که قوه قضاییه مدعی است به «دستور» حسین بیدکی در ۲۶ آبان ۱۴۰۱ مورد ضرب و شتم قرار گرفته، «محمدرضا خاکزاد» است و شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری۲ آباده بابت این اتهام، حسین بیدکی را به پرداخت دیه محکوم کرده است.

با این‌حال، برای این شهروند در همان بازداشت اول پرونده دیگری با اتهام «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیتی ملی» و «تبلیغ علیه نظام»  تشکیل می‌شود. او بابت هر کدام از این اتهامات به ترتیب به پنج و یک سال حبس محکوم شده است. 

فرد آگاهی که درباره بیدکی با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده است، می‌گوید: «به خاطر این‌که برایش حکم بتراشند، زدند شاکی خصوصی. اگر شما شاکی خصوصی‌ را دیدی، او هم دیده است. گفتند تو دستور دهنده همه این‌ها بودی و دوربین فیلمت را گرفته است که با انگشت اشاره کرده‌ای. قاضی به او گفته بود تو همه شهر را به هم ریخته‌ای.»

در این پرونده چند متهم دیگر هم به احکام زندان، کار اجباری و تبعید محکوم شده‌اند.

 

فریب و وعده ضمانت برای بازداشت دوم

بنا به اطلاعات رسیده به «ایران‌وایر»، اواخر اسفند ۱۴۰۱، یکی از همسایگان بیدکی به نام «امیری» که سمتی در پلیس امنیت آباده دارد، با او تماس می‌گیرد و می‌خواهد که به دفتر پلیس امنیت برود. حسین بیدکی اما می‌گوید که هیچ احضاریه‌ای برایش ارسال نشده است. ولی امیری می‌گوید شخصا تضمین می‌کند که اتفاقی برای او نخواهد افتاد و بعد از سوال و جواب رهایش خواهند کرد.

اما بعد از حضور این شهروند در پلیس امنیت و انتقال او به دادسرا، بازپرس با نام «رحمان نارکی» برای او قرار زندان صادر و او را برای بار دوم راهی زندان می‌کند: «تلفنی فریبش دادند؛ بدون احضاریه. آقای بیدکی در جنگ مجروح شده و دو ماه در بیمارستان بوده، اعصابش ناراحت است و آن‌جا خیلی عصبانی می‌شود ولی آن‌ها با زور او را سوار ماشین می‌کنند و با دست‌بند می‌برند زندان.»

او درباره دلیل این بازداشت دوم می‌گوید: «عکس‌های خودش را که استوری کرده بود، صفحه‌ شخصی‌ او را جلویش گذاشته بودند که چرا گفتی تا اخر ایستاده‌ام؟ به او اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق گذاشتن استوری در فضای مجازی زدند و دو هفته هم برای همین در زندان بود.»

«ایران‌وایر» پیش از این بارها به مخاطبان خود توصیه کرده است که به هیچ‌وجه بدون احضاریه کتبی به نهاد امنیتی که آن‌ها را احضار کرده‌اند، مراجعه نکنند.

به گفته این شخص مطلع، در دوران بازداشت دوم بیدکی در زندان آباده، او در سلولی در کنار مصرف‌کنندگان مواد مخدر قرار داده شده بود که علنا در حضورش به مصرف مواد صنعتی می‌پرداختند.

 

استوری‌های دردسرساز 

در پرونده سوم اما که مربوط به بازداشت دوم بیدکی است، او متهم به تبلیغ علیه نظام از طریق انتشار استوری شده است. 

فرد آگاهی که با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده است، می‌گوید استوری‌های او عمدتا شخصی هستند و عکس‌هایی از خودش یا نوشته‌هایی که جایی دیده است را بازنشر می‌کند: «استوری‌هایش یا عکس خود و نوه‌اش بودند که نوشته بود ما را ز سر بریده می‌ترسانی یا تا آخر ایستاده‌ام، یا عکس آن توله یوز پیروز را منتشر کرده بود. چیزی پیدا نکرده‌، این استوری‌ها را کرده‌اند بهانه برای اتهام تبلیغ علیه نظام و تبلیغ برای گروه‌های معاند نظام!»

حسین بیدکی بابت انتشار این استوری‌ها، به یک سال حبس و دو سال تبعید به شهر «رباط پشت بادام» از توابع طبس محکوم شده است.

این فرد درباره وضعیت کنونی این شهروند می‌گوید: «فردی است که نه سواد آن‌چنانی دارد، نه روحانی است، نه دستش بند جایی است و نه فعال سیاسی است. سال‌ها زندگی در جمهوری اسلامی، دیدن ظلم و تبعیض او را وادار به عدالت خواهی کرده و خشمش را برانگیخته است.»

او ادامه می‌دهد: «یک شهروند کاملا معمولی است. تولید کننده بوده که  ورشکست شده است. یک عمر کار کرده است ولی با این سن و سال اگر یک روز کار نکند، نانی سر سفره‌اش نمی‌تواند ببرد. داغ دختر ۱۹ ساله‌اش را که در تصادف فوت کرده، دیده است و برای همین می‌داند که این خانواده‌ها که داغ بچه‌های‌شان را در اعتراضات دیده‌اند، چه می‌کشند. این سرنوشت جانبازی است که دلش برای مملکت و مردمش می‌سوزد.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

یک سالگی بازداشت نیلوفر حامدی؛ انجمن خبرنگاران ورزشی هم‌چنان حرفی ندارد

۳۱ شهریور ۱۴۰۲
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۴ دقیقه
یک سالگی بازداشت نیلوفر حامدی؛ انجمن خبرنگاران ورزشی هم‌چنان حرفی ندارد