«حسین فاضلی هریکندی»، رییس دادگستری استان البرز، روز دوشنبه ۱۱دی۱۴۰۲، از اعدام پنج زندانی متهم به «سرقت مسلحانه احشام» در نظرآباد کرج در زندان مرکزی این شهر خبر داد و اعلام کرد این افراد در استانهای البرز، قم، همدان، مرکزی، لرستان و خوزستان، «۱۴ فقره سرقت مسلحانه» با انواع سلاحهای سرد و گرم، ازجمله «کلاشینکف» انجام دادهاند.
«سرقتهای باندی و مسلحانه منتهی به ناامن کردن راهها و ایجاد رعبو وحشت در میان مردم و خسارت عمده به اموال مردم»، از دلایل صدور حکم اعدام برای این پنج نفر اعلام شده است.
همزمان با انتشار این خبر، گزارشهایی از لغو حکم اعدام زورگیری که در بزرگراه نیایش به بیش از صد فقره سرقت مسلحانه با سلاح قمه اقدام کرده بود، در رسانهها منتشر شد.
این گزارش بهدنبال پاسخی برای این پرسشهاست که آیا اساسا صدور حکم اعدام برای سارقان مسلح بازدارنده است؟ امنیت خیابانها و راهها چگونه باید تامین شود؟
***
دو روایت از سرقتهای مسلحانه
سوگل ۴۰ ساله و دندانپزشکی ساکن اهواز است. او دی سال گذشته از خانه خود در منطقه پادادشهر اهواز خارج شد و توسط سرنشینان یک خودرو، با قمه زخمی شد. در جریان این سرقت، موبایل و کیف سوگل سرقت شد و او در یک سال گذشته درگیر پیگیری شکایت خود برای این سرقت است. او به «ایرانوایر» میگوید: «منطقه پادادشهر از مناطق نسبتا برخوردار شهر اهواز است. اغلب ساکنان یا بازنشستگان ادارات مختلف هستند، یا بازاریان شناخته شده و قدیمی. اما این منطقه از دیرباز تا امروز امنیت کافی نداشته و بهکرات در آن سرقت اتفاق افتاده است، اما سرقت مسلحانه و زورگیری چند وقتی است خیلی زیاد شده.»
سوگل میگوید: «خانه ما در خیابانی است که برخلاف سایر خیابانها، چندان خلوت نیست. چند مدرسه غیرانتفاعی و یکی دو آموزشگاه رانندگی و یک زبانکده در خیابان ما قرار دارد. خانه ما هم در ابتدای خیابان واقع شده. آن روز باید زودتر به کلینیک میرفتم و وقتی از خانه خارج شدم، هنوز هوا کاملا روشن نشده بود. کمی بالاتر از خانه دیدم که یک پراید مشکی با شیشههای کاملا دودی پارک کرده و دست راننده را هم میدیدم که سیگارش را بیرون نگه داشته است. منظره غیرمعمولی نبود. وقتی از کنار ماشین رد شدم، چند قدم بیشتر نگذشته بودم که شانهام سوخت و تا به خودم بیایم نقش زمین شدم. دو نفر را دیدم که با سر و صورت پوشیده کیفم را که از شانه مجروحم افتاده بود برداشتند و با قمه جلوی صورتم میگفتند موبایل موبایل…. از خونریزی زیاد بود یا از ترس، حتی نفسم درنمیآمد که فریاد بزنم. موبایل توی کیفم بود. چشمم تار میدید اما دیدم که کیف را برداشتند و سوار ماشین شدند و رفتند.»
سوگل و خانواده او در ماههای گذشته نه برای محتویات کیف و مسایل مالی، که برای عدم امنیت و خطرات جانی این اتفاق، پیگیر دستگیر کردن سارقان بودهاند: «سارقها حرفهای بودند. میدانستند چطور قمه بزنند که نه خیلی عمیق و کشنده باشد، نه خیلی جزیی که من بتوانم مقاومت کنم. ماشین را در نقطهای پارک کرده بودند که دوربینها نتوانند پلاک را بگیرند. یک سال است میرویم و میآییم، اما انگار دود شدهاند و رفتهاند هوا. مورد من هم تنها مورد سرقت مسلحانه با قمه در محله نیست؛ اما انگارنهانگار.»
«حمیده»، کارمند یکی از ادارات دولتی شهر تهران است و روایت مشابهی از سرقت کیفش دارد. محل کار او در منطقه شلوغی است و تقریبا همیشه رفتوآمد در خیابان جریان دارد. بااینهمه، او سال گذشته با تهدید دو موتورسوار قمه به دست، موبایل و کیفش را از کف داده است. او درباره تجربه خود به ایرانوایر میگوید: «من با قمه صدمه ندیدم، اما خیلی ناشیانه در مقابل سرقت کیفم مقاومت کردم و موتورسوارها من را دنبال خودشان روی زمین کشیدند. بهطرز عجیبی کیف را رها نمیکردم، تا اینکه یکیشان با قمه بند کیف را برید و بعد هم قمه نیم متری را توی هوا برد بالا که یعنی با این طرفی. تمام بدنم ضرب دیده و داغان بود. پوست دست و صورتم خیلی بد کنده شده بود و آدمهایی که در آن ظهر گرم تابستان توی خیابان بودند، جرات مداخله نداشتند تا وقتی سارقها دور شدند.»
این زن جوان میگوید که او و همسرش با کمک و همکاری کسبه موفق شدند سارقان را پیدا کنند: «دوربین چند تا از مغازههای اطراف، وضعیت را روشن میکرد. از کارت من هم خرید کرده و پول برداشته بودند که اساماسهاش میآمد عکس هر دو را از طریق تصاویری که عابربانک ثبت کرده بود گرفتیم و به کلانتری دادیم. شکایت سرقت را هم همان روز ثبت کرده بودیم، اما تقریبا همه کارهای مربوط به شناسایی را خودمان کردیم. نامه گرفتیم برای فیلمها. بعد که شماره موتور و چهره سارقان را شناسایی کردیم، توی کلانتری مشخص شد این دو نفر در یک باشگاه ورزشی رزمی در همان منطقه هر روز تمرین میکنند، اما شاید باور نکنید کلانتری به ما مامور نمیداد که برویم از محلی که هر روز میرفتند دستگیرشان کنیم. چند روز همسرم مقابل باشگاه زیر نظرشان گرفته بود. ساعت آمدورفت شان را میدانستیم، اما در نهایت هم دستگیرشان نکردند. واقعا فکر میکنیم شاید از دسته افرادی هستند که در سرکوبها نقش دارند و برای همین هم برخورد خاصی با آنها نشد.»
حکم سرقت مسلحانه در ایران چیست؟
«موسی برزین خلیفهلو»، حقوقدان و مشاور حقوقی ایرانوایر میگوید: «براساس قوانین قضایی جمهوری اسلامی، سرقت با اسلحه سرد و گرم، مجازات درجه اول یا ۲۵ سال حبس دارد، مگر اینکه مصداق محاربه در نظر گرفته شود و میتواند از طرف قاضی به صدور حکم اعدام منجر شود. اما اینکه در چه شرایطی سرقتهای مسلحانه را محاربه در نظر بگیرند، یک روند حقوقی پیچیده و سرشار از اختلافنظر در میان قضات است به همین سبب هم احکام صادر شده برای سارقان مسلح، گاهی اعدام است و متاسفانه اجرا میشود.»
این حقوقدان با استناد به تحقیقات گسترده جرمشناسی در خصوص بازدارندگی حکم اعدام تصریح میکند که «شدت مجازات، ارتباط مستقیمی با کاهش وقوع جرایم ندارد.»
آقای برزین در توضیح این مساله میگوید: «عوامل متعددی بر وقوع یک پدیده مجرمانه اثر دارد. در کشور ما بحث سرقت و درگیریهای منجر به خشونت، از جرائمی است که گسترده است، موضوعاتی که پیچیده و چندلایه و حاصل آسیبهای اجتماعی متعددی هستند. ضمن اینکه دسترسی راحت به انواع سلاح سرد و گرم در ایران، یکی از معضلاتی است که آمار سرقت و زورگیری مسلحانه و خشن را افزایش داده است.»
اشاره این حقوقدان، به مواردی از سرقت مسلحانه در سالهای اخیر است که بهوضوح بهدلیل مشکلات شدید اقتصادی و فقر فزاینده رخ داده بود. در یکی از این موارد، سارق گفته بود میبایست برای نوزاد شیرخوار خود، شیرخشک میخرید. هرچند هیچ دلیلی نمیتواند اقدام به سرقت، آن هم از نوع مسلحانه را توجیه کند، اما در کنار عدم بازدارندگی قوانین، علت اصلی این بزهکاریها را باید در بحرانهای اقتصادی حاکم بر جامعه دید.
آیا مجازات مرگ برای سارقان مسلح بازدارنده است؟
«مهرداد درویشپور»، جامعهشناس و استاد دانشگاه، با اشاره به اینکه مجازات اعدام برای جرائم سنگین مانند قتل یا سرقت مسلحانه، فقط مختص جمهوری اسلامی که و کشورهای استبدادی نیست میگوید: «استفاده از مجازات اعدام برای مقابله با جرائم اجتماعی حتی در برخی از کشورهای دموکراتیک هنوز هم رخ میدهد، اما آنچه ویژگی کشورهای استبدادی نظیر چین و جمهوری اسلامی و عربستان است، آن است که دامنه استفاده از این مجازات گستردهتر است و حتی برای مقابله با جرمهای غیرسنگین نیز مورد استفاده قرار میگیرد. به عبارت روشنتر، حکومتهای استبدادی معمولا بهجای ریشهکن کردن زمینههای بروز جرائم اجتماعی با تکیه بر گفتمان «امنیتسازی»، فورا به سراغ دستگاههای پلیسی و قضایی خود میروند تا با خشنتر کردن هرچه بیشتر نوع و میزان مجازات، بتوانند جنبه رعبانگیز و بازدارنده مجازات را پر رنگتر کنند.»
به باور این جامعهشناس، جمهوری اسلامی ایران بهدلیل «شدت ناهنجاریهای اجتماعی و برخوردار نبودن از مشروعیت اجتماعی»، راهی جز مجازاتهای خشونتآمیز برای کاهش ناهنجاریها نمیشناسد: «حکومتی که مسوولان آن خود سمبل خشونتورزی، بزهکاری، فساد و دزدی و اختلاسهای میلیاردی و تولید ناامنی در جامعه است، نمیتواند الگوی مناسبی برای تربیت شهروندان خود باشد. ازاینرو با بهرهوری از فضای ناامنی اجتماعی که براثر گسترش دزدیها و ناهنجاریها جامعه را فرا گرفته و صدای سلبریتیها را نیز در آورده است، میکوشد به روشهای پلیسی برای حل مشکلات اجتماعی و تقویت اقتدار از دست رفته خود مشروعیت بدهد.»
مهرداد درویشپور با اشاره به لغو مجازات اعدام برای سارق مسلحی که در اتوبان نیایش تهران اقدام به سرقت و تهدید یک زن جوان با قمه کرده بود و نگرانی شماری از شهروندان از بازگشت چنین مجرمانی به جامعه میگوید: «هیچ توجیهی برای مجازات اعدام وجود ندارد. جرائم سنگین در بسیاری از کشورها با حبس ابد روبهرو میشوند. امری که دلنگرانی از بازگشت و تکرار جرم را میکاهد. وانگهی، فلسفه مجازاتی که بر انتقامگیری و تولید رعب و بازدارندگی استوار است، با مجازات و عدالت ترمیمی و تادیبی، سخت متفاوت است. این نهفقط در تعیین نوع مجازات بازتاب مییابد، بلکه در تکمیل مجازات با اقدامات اجتماعی نظیر گسترش رفاه، مبارزه با فقر و ناهنجاری و آموزش همراه است که در اغلب کشورهای دموکراتیک دنیا از آن سود میجویند. اما همانطور که پیشتر گفتم، حکومت جمهوری اسلامی خود نماد ترور و وحشت برای دستیابی به ثبات سیاسی است. ازاینرو به تنها چیزی که نمی اندیشد، مجازات ترمیمی است.»
این استاد دانشگاه میگوید، حاکمیت با اعدام بزهکاران، نفرت در میان اعضای خانواده و نزدیکان آنها برای انتقامگیری را تشدید میکند. به عقیده این جامعهشناس، راهحل در بهبود شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه و استفاده از سیستم جزایی، عدالت ترمیمی است.»
امنیت خیابانها در ایران؛ زندگی زیر سایه وحشت
این فقط شهروندان عادی نیستند که قربانی ناامنی خیابانها میشوند، تاکنون گزارشهای متعددی از حمله سارقان مسلح به هنرمندان و ورزشکاران ایران منتشر شده است.
۹دی۱۴۰۲، رسانههای خوزستان نوشتند که «میلاد پاکپرور»، بازیکن تیم فوتبال استقلال ملاثانی، از تیمهای لیگ دسته یک فوتبال ایران، روز جمعه در حال بازگشت به منزل در منطقه گلستان، هدف سرقت مسلحانه قرار گرفته است. سارقان با اسلحه جنگی وینچستر و کلاشینکف این فوتبالیست را تهدید کرده و خودرو، دو گوشی تلفن همراه و مدارکش را به سرقت بردند.
همزمان «هومن حاجی عبداللهی»، بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون ایران نیز در صفحه اینستاگرام خود نوشت که فردی با قمه نیممتری به او حمله کرده و او قربانی سرقتی خشن شده است. محل وقوع این اتفاق چنانکه آقای حاجی عبداللهی نوشته، خیابان پاسداران ساقدوش-نبش رحمانیان غربی و زمان آن، تاریخ ۷دی۱۴۰۲ اعلام شده است.
پیشاز این نیز موارد متعددی از سرقت و زورگیری با سلاح سرد و گرم برای چهرههای شناخته شده مورد توجه رسانهها قرار گرفته است، اما نتیجه آمارهای ارائه شده نشان میدهد بهرغم اجرای طرحهای موسوم به «برخورد با سارقان مرتکب سرقتهای خشن» در پنج سال گذشته، آمار سرقتهای مسلحانه در ایران چهار برابر شده و حتی سادهترین مسائل مانند قدم زدن و تردد در شهر، برای شهروندان با مشکل همراه است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر