close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

شکنجه، آزار جنسی در بازداشتگاه و کابوس‌هایی که معترضان را رها نمی‌کند

۲۷ دی ۱۴۰۲
رقیه رضایی
خواندن در ۹ دقیقه
«موسی برزین»، حقوق‌دان و مشاور حقوقی ایران‌وایر می‌گوید که شکنجه در قوانین ایران ممنوع است، ولی موانعی وجود دارد که شهروندان نمی‌توانند از شکنجه‌گران خود، خصوصا اگر در خیابان و به‌دست لباس شخصی‌ها بازداشت شده باشند، شکایت کنند
«موسی برزین»، حقوق‌دان و مشاور حقوقی ایران‌وایر می‌گوید که شکنجه در قوانین ایران ممنوع است، ولی موانعی وجود دارد که شهروندان نمی‌توانند از شکنجه‌گران خود، خصوصا اگر در خیابان و به‌دست لباس شخصی‌ها بازداشت شده باشند، شکایت کنند
در جریان اعتراضات به قتل حکومتی «ژینا (مهسا) امینی»، هزاران تن در شهرهای مختلف ایران بازداشت شدند
در جریان اعتراضات به قتل حکومتی «ژینا (مهسا) امینی»، هزاران تن در شهرهای مختلف ایران بازداشت شدند
کسانی‌ که برای چند ساعت توسط لباس شخصی‌ها بازداشت و در مساجد و خانه‌های امن، شکنجه جسمی، روانی و جنسی شدند و نیمه شب در جاده، پارک و خیابان رها شدند
کسانی‌ که برای چند ساعت توسط لباس شخصی‌ها بازداشت و در مساجد و خانه‌های امن، شکنجه جسمی، روانی و جنسی شدند و نیمه شب در جاده، پارک و خیابان رها شدند
شهروندان معترضی که اگرچه نامی از آن‌ها در سیستم قضایی جمهوری اسلامی نیست، اما جای زخم‌ها و کابوس‌های ناشی از آن شکنجه‌ها، هنوز رهایشان نکرده است
شهروندان معترضی که اگرچه نامی از آن‌ها در سیستم قضایی جمهوری اسلامی نیست، اما جای زخم‌ها و کابوس‌های ناشی از آن شکنجه‌ها، هنوز رهایشان نکرده است
در اعتراضات سراسری به قتل حکومتی ژینا امینی، گزارش‌هایی بسیاری از شلیک عمدی به چشم و صورت معترضان منتشر شد
در اعتراضات سراسری به قتل حکومتی ژینا امینی، گزارش‌هایی بسیاری از شلیک عمدی به چشم و صورت معترضان منتشر شد

هشدار: این گزارش حاوی روایت آزار جنسی، شکنجه روانی و فیزیکی است و ممکن است خواندن آن برای همه مناسب نباشد.

در جریان اعتراضات به قتل حکومتی «ژینا (مهسا) امینی»، هزاران تن در شهرهای مختلف ایران بازداشت شدند. بسیاری اما در لیست بلندبالای بازداشتی‌ها نیستند. کسانی‌ که برای چند ساعت توسط لباس شخصی‌ها بازداشت و در مساجد و خانه‌های امن، شکنجه جسمی، روانی و جنسی شدند و نیمه شب در جاده، پارک و خیابان رها شدند. شهروندان معترضی که اگرچه نامی از آن‌ها در سیستم قضایی جمهوری اسلامی نیست، اما جای زخم‌ها و کابوس‌های ناشی از آن شکنجه‌ها، هنوز رهایشان نکرده است.

این گزارش، روایت دو تن از آن‌ها است. روایت‌هایی با جزییات دقیق و راستی‌آزمایی شده. برای حفظ امنیت‌ این شهروندان برخی اطلاعات دستکاری شده و برخی دیگر نزد «ایران‌وایر» محفوظ خواهد ماند.

***

روایت اول: یکی دستم را گرفت، یکی پایم را و آن یکی لای پایم را

«سارا»، نام مستعار زنی است که اوایل مهر، در یکی از مناطق اصلی تجمع‌ها در مرکز شهر تهران بازداشت شد. بازداشتی که کمتر از ۲۴ ساعت طول کشید، ولی آثار فشار روانی، تهدیدها و آزار جنسی که در آن ماموران بسیج و سپس اطلاعات سپاه علیه او روا داشتند، تا امروز با سارا مانده است؛ زنی حدودا ۵۰ ساله و مجرد.

سارا به ایران‌وایر می‌گوید که آن روز برای اعتراض به خیابان رفته بوده و لباسی به تن داشته که معمولا برای دویدن آن را بر تن می‌کند. می‌گوید او رفته بوده انقلاب کند، ولی کسانی‌ که بازداشت و شکنجه‌اش کردند و حتی فرمانده سپاهی که سرانجام دستور به آزادی او داده و خود شخصا او را در اتوبان‌های شمال تهران نیمه‌شب رها کرده تا به خانه برود، مدام از او می‌پرسیدند که چرا ازدواج نکرده است.

به گفته این زن تهرانی، او برای ساعت‌ها در یک مسجد در مرکز شهر تهران در بازداشت بوده و پس از آن به یک خانه امن حفاظت اطلاعات سپاه منتقل شده است. آن شب چندین تن دیگر ازجمله چند زن نیز در آنجا در بازداشت بودند. 

سارا می‌گوید: «کسی که من را بازداشت کرد، شبیه لباس‌شخصی‌ها نبود. حتی از این کیف ‌کج‌ها هم نبود. من داخل داروخانه پناه برده بودم. مردم پراکنده شده بودند. وقتی جو کمی آرام‌تر شد، آمدم بیرون. چند ثانیه هم طول نکشید که من را محکم گرفت و گفت "جنده کجا می‌ری؟!" خیلی خوب دیدمش. دور موهایش خالی شده بود و اندازه غول بود. همان موقع چند موتورسوار آمدند و سه‌تایشان ایستادند. از یکی‌شان یک بند مثل بند کفش گرفت و دست‌های من را بست.»

او در ادامه، آزار جنسی یکی از ماموران موتوری که آن‌ها هم همگی لباس شخصی بودند را روایت می‌کند: «یکی‌شان عینکی بود. تا پیاده شد سینه من را گرفت. من آن‌قدر شوکه بودم که نمی‌دانستم چه بگویم. یکی‌ دیگرشان با باتوم آمد جلو و گفت این را تا صبح می‌کنیم تو فلان جایت. با شالم چشم‌هایم را بستند و آن آقایی که هیکل بزرگی داشت من را گذاشت پشت موتور یکی از این‌ها و با هیکلش من را می‌داد جلو که خودش جا شود روی موتور. من طوری به این دو تا چسبیده بودم که فکر کنم بدن این آقا روی من کپی شده بود. حالت خیلی بدی بود.»

پس‌از آن ماموران در کمتر از چند دقیقه از محل بازداشت، سارا را مقابل یک مسجد در مرکز شهر تهران پیاده می‌کنند. سارا به گمان اینکه شاید کسی برای نجاتش بیاید فریاد می‌زند. ولی به‌جای مردم، ماموران لباس‌شخصی سرازیر می‌شوند: «یکی دستم را گرفته بود، یکی پایم را، یکی لای پایم را و آن یکی سینه‌ام را. هرکس یک جایم را گرفته بود تا من را ببرند داخل. من را جلوی یک توالت نشاندند و دستم را به‌جای آن بند کفش، با بست پلاستیکی بستند و چشم‌بند زدند. هرکدام‌شان می‌آمد و می‌رفت به من و بقیه کسانی‌ که آنجا بودند فحش‌های رکیک و جنسی می‌داد.»

او توضیح می‌دهد: «بعد از اینکه مشخصات من را گرفتند، یک مامور زن را آوردند بالای سرم که هی می‌گفت شالت را سر کن. می‌پرسیدند چرا ازدواج نکردی؟ بعد می‌رفتند با هم حرف می‌زدند، ولی خب به من نزدیک بودند و من می‌شنیدم. فکر می‌کنم که از قصد طوری می‌گفتند که من هم بشنوم و بترسم. می‌گفتند خب امشب امتحان می‌کنیم مورد چه بوده که ازدواج نکرده. من داد می‌زدم و گریه می‌کردم. جایی نبودم که فکر کنم قانونی وجود دارد. در مسجد بودم و واقعا ترسیده بودم.»

بعد از چند ساعت بدون آب و غذا، بلاخره سارا تحویل اطلاعات سپاه داده می‌شود و ماموران او را به یک خانه امن می‌برند. در آن خانه امن نیز ماموران با هدف معرفی او به‌عنوان لیدر، این زن را مورد بازجویی، تهدید و فشار روانی قرار می‌دهند: «به من گفتند لیدر بودی. گفتم اگر لیدر بودم بروید فیلم‌های دوربین‌ها را ببینید. من رفته بودم برای حیوان خانگی‌ام غذا بخرم که من را گرفتید. التماس می‌کردم که آزادم کنند. گفتم پدر و مادر پیری دارم و من اگر نروم خانه، می‌میرند. یکی‌شان شوکر آورد و همان‌طور با چشم‌بند گرفت کنار گوشم، گفت با همین می‌زنم به مغزت که یادت برود که هستی.»

سرانجام پس از ساعت‌ها آزار روانی، فرمانده آن گروه به سارا می‌گوید که چشم‌بند خود را بردارد و او را نصیحت می‌کند: «گفت دخترم چرا شوهر نکردی. گفتم مراقب پدر و مادرم هستم. گفت چه پدر و مادر بی‌فکری که قبول کرده‌اند تو شوهر نکنی و مراقب‌شان باشی. برای اینکه بس کند، گفتم یک مرد لایق پیدا می‌کنم و ازدواج می‌کنم. التماس می‌کردم ولم کنند. الان که برمی‌گردم و یادم می‌آید، افسردگی می‌گیرم که چرا جواب‌شان را ندادم.»

آن فرمانده، بدون اینکه بگوید سارا را به کجا می‌برند، به‌همراه یک مامور زن و یک مامور مرد (راننده) او را سوار ون می‌کند و در یکی از اتوبان‌های شمال تهران حدود ساعت ۴ صبح رها می‌کنند.

سارا به ایران‌وایر می‌گوید که بعد از گذشت ماه‌ها، هنوز کابوس بازداشت و تجاوز می‌بیند.

روایت دوم: از جای زخم گلوله قبلی من را شلاق زدند

«علی»، نام مستعار مرد جوانی است که حوالی غرب تهران بازداشت شده. او پیش از بازداشت در آذر۱۴۰۱، اوایل مهر در خیابان گلوله خورده بود: «من همیشه در همان محل خودمان تظاهرات می‌رفتم. فکر کنم به همین خاطر من را شناخته بودند. نزدیک بیست تا موتوری دورم را گرفتند. برگشتم دیدم یکی‌شان لوله تفنگش را به سمت صورت من گرفته. همان لحظه فهمیدم اگر سرم را برنگردانم، توی صورتم زده و کارم تمام است. سرم را برگرداندم. زد پشت گردنم. یکی هم زدند به پایم؛ تیر جنگی بود. یکی دو قدم رفتم و افتادم روی زمین. خون زیادی از من می‌رفت، ولی هنوز به‌هوش بودم. یکی‌شان گفت کشتیم‌اش. مردم همان دور و بر بودند، فکر کنم برای همین ولم کردند و رفتند.»

تصاویر و مدارک پزشکی که ایران‌وایر بررسی کرده، نشان می‌دهد که علی دست‌کم ۵۰ ساچمه در محدوده پشت گردن و قسمت بالایی پشت خود دارد. این نشان می‌دهد که ضارب با قصد شلیک به چشم و صورت علی تفنگ خود را آماده کرده بوده و با برگرداندن سر در لحظه آخر، گلوله‌ به پشت گردن او اصابت کرده و علی جان به‌در برده است.

در اعتراضات سراسری به قتل حکومتی ژینا امینی، گزارش‌هایی بسیاری از شلیک عمدی به چشم و صورت معترضان منتشر شد. ایران‌وایر، در مجموعه گزارش‌های ویژه خود تحت‌عنوان «چشم‌هایش»، برخی از این موارد را مستند کرده است.

علی با کمک یک شهروند توانسته خود را به یکی از بیمارستان‌های تهران برساند و آن بیمارستان او را بستری و درمان کرده. او می‌گوید: «از اطلاعات آمدند و گفتند که ماجرا چه بوده، من گفتم که رهگذر بودم و به من شلیک کردند. اولش خیلی خوب برخورد کردند، اما بعدا یکی از کارکنان بیمارستان به من گفت که فرار کن، می‌خواهند بگیرندت. من هم هرطور شده بود فرار کردم.»

او آذر اما توسط لباس‌شخصی‌ها بازداشت می‌شود: «با پینت‌بال زده بودند و لباسم رنگی شده بود. حواسم نبود عوض‌اش کنم. اطلاعات سپاه من را گرفت. دیدند ساچمه در گردنم است. گفتند قبلا تیر خوردی، پس در شلوغی‌ها بودی.»

از همان لحظه بازداشت ضرب‌وشتم شدید او شروع می‌شود و ماموران او را به یک خانه امن در شمال غرب تهران می‌برند. علی درباره شکنجه‌هایش در بازداشت چند‌ساعته خود به ایران‌وایر می‌گوید: «تهدید به تجاوز جنسی می‌کردند. می‌زدند و از دست آویزانم کردند. طوری بود که نه سر پا بودم و نه فاصله از زمین به قدری بود که بتوانم بنشینم؛ همان‌طور بین زمین و آسمان. بعد دست‌هایم را قپانی بستند. من چشم‌بند داشتم و هرکس می‌آمد یک لگد با پوتین به من می‌زد. توی پای تیر خورده‌ام لگد می‌زدند و از پایم خون می‌آمد. یکی آمد که بعدا فهمیدم فرمانده‌شان بود. گفت ماشین نیروی انتظامی آتش زدی و مامورها را کتک زدی، می‌خواست من را بترساند. گفت حال من را جا بیاورند. بعد مامورهایش با شلاق به دنده‌هایم، سرم و ران پایم می‌زدند. با ته پوتین می‌زدند توی سینه و شکمم. با شوکر می‌زدند زیر بغلم.»

به گفته این جوان ساکن تهران، حوالی ساعت ۴ صبح، به‌یک‌باره بعد از آن ضرب‌و‌شتم شدید و فشار برای پذیرفتن اتهام لیدری اعتراضات، فرمانده‌ای که دستور ضرب‌و‌شتم او را داده بوده دستور می‌دهد که او را ببرند. علی را همان‌طور با چشم بند سوار ماشین می‌کنند و چند دقیقه بعد وسط اتوبان چمران از ماشین بیرون می‌اندازند.

روایت سارا و علی، اولین موارد ضرب‌و‌شتم و آزار جنسی و روانی شهروندان معترض نبوده و آخرین هم نخواهد بود. در ماه‌های نخست اعتراضات باتوجه به ازدحام جمعیت بالا در بازداشتگاه‌ها، ماموران چنانچه در مراحل نخست بازجویی که اغلب تحت شکنجه بوده مدارکی برای پرونده‌سازی علیه معترضان پیدا نمی‌کردند، آن‌ها را رها می‌کردند.

حقوق شما

«موسی برزین»، حقوق‌دان و مشاور حقوقی ایران‌وایر می‌گوید که شکنجه در قوانین ایران ممنوع است، ولی موانعی وجود دارد که شهروندان نمی‌توانند از شکنجه‌گران خود، خصوصا اگر در خیابان و به‌دست لباس شخصی‌ها بازداشت شده باشند، شکایت کنند.

آقای برزین، با اشاره به اینکه شناسایی شکنجه‌گر از موانع اصلی شکایت شهروندان است، می‌گوید: «همیشه وقتی افرادی شکایت می‌کنند، چون چشم‌بسته برده می‌شوند و نمی‌دانند به کجا منتقل شده‌اند و معمولا نمی‌توانند ضارب را شناسایی کنند.»

با‌این‌حال او تاکید می‌کند: «علی‌رغم این موانع، ما همیشه به شهروندانی که شکنجه شده‌اند توصیه می‌کنیم بابت ضرب‌و‌جرح و توهین، شکایت کیفری کنند. از لحاظ قانونی لازم نیست حتما اسم شکنجه‌گر و مکان دقیق مشخص باشد. فقط باید سریع این کار را انجام دهند، چون اگر آثار شکنجه از بین برود، دیگر قابل اثبات نیست.»

او درباره نحوه تنظیم شکایت‌نامه نیز توضیح می‌دهد: «باید شکایت‌نامه‌ای با جزییات تنظیم کنند و هرچه یادشان است، اعم از تاریخ، ساعت و چهره شکنجه‌گر و مشخصات ظاهری او را چنانچه یادشان است، بنویسند. درباره تعداد ماموران و شرح دقیق شکنجه و آزار جنسی بنویسند. به‌هرحال، جزییات مهم است.»

این حقوق‌دان درباره نحوه ثبت این شکایت نیز می‌افزاید: «از طریق دفاتر خدمات الکترونیکی قضایی ثبت کنند. توصیه ما این است که به محض ثبت کردن، حتما موضوع را رسانه‌ای کنند، چون رسانه‌ای کردن می‌تواند به پیشبرد مثبت پرونده کمک کند.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

عواقب حملات بی‌پروای سپاه به ۳ کشور منطقه چه خواهد بود؟

۲۷ دی ۱۴۰۲
فرامرز داور
خواندن در ۵ دقیقه
عواقب حملات بی‌پروای سپاه به ۳ کشور منطقه چه خواهد بود؟