برای خواندن کتاب جدید سپیده قلیان به این لینک مراجعه کنید. برای دانلود کتاب این لینک را باز کنید.
«سپیده قلیان» در کتاب «احضار دوال پای رسوایی با پای سیب»، رنج و مقاومت زنان را در زندان به تصویر کشیده است. این فعال مدنی سرشناس که سالهاست در زندانهای مختلف ایران محبوس است، دستورپخت شیرینیهای خود را به این زنان تقدیم کرده و روایتهایی از تداوم زندگی در زندان را زیر سایه تهدید، شکنجه و بدرفتاری ماموران با زندانیان، بازگو کرده است.
این گزارش، معرفی برخی از این زنان است؛ زنانی که سپیده سالهای زندان خود را با آنها سپری کرده و در کتابش، با زن داستان نقشآفرینی میکنند.
***
نرگس محمدی؛ رقص، آواز و زندگی
«نرگس محمدی»، فعال سرشناس حقوقبشر، زندانی سیاسی و برنده جایزه نوبل صلح ۲۰۲۳ است. او در کتاب سپیده با رقص، آواز و سرزندگی حضور دارد.
نرگس ۵۲ ساله است و از سال ۱۳۸۹ که بهدلیل عضویت در کانون مدافعان حقوقبشر بازداشت و به ۵ سال حبس محکوم شد، کمتر روزی را بیرون از زندان بوده است.
پروندهسازیهای مکرر و حبسهای پیدرپی، نرگس را که آن زمان دوقلوهایش خردسال بودند، از دیدن رشد و بزرگ شدن آنها محروم کرد؛ فرزندان نرگس در هشت سالگی از ایران خارج شدند و در فرانسه به پدر خود پیوستند. آن ها بهجای مادر بدربند خود، جایزه نوبل صلح را در اسلو دریافت کردند.
آخرین پروندهسازی برای خانم محمدی مربوط به چند روز بعد از دریافت جایزه نوبل صلح است. دادگاه انقلاب تهران، او را برای سومین بار به اتهام «فعالیت در داخل زندان»، به «۱۵ ماه زندان، دو سال تبعید به خارج از تهران و استانهای مجاور، دو سال منع خروج از کشور، دو سال منع عضویت در گروههای اجتماعی- سیاسی و دو سال منع استفاده از تلفن هوشمند» محکوم کرد.
سپیده در کتابش، دستورپخت تارت کدو حلوایی را به نرگس تقدیم کرده است و او را اینگونه تجسم بخشیده است: «نرگس را با رنگ نارنجی و کدو حلوایی، رقص و قر کمر و آواز خواندن در شب یلدا تصور کنید. تارت کدوحلوایی برای شب یلدا، یا شبی که بوی نرگس مستتان کرده است.»
سپیده کاشانی؛ تکیهگاهی از دلتنگیهای حجیم و سنگین
«سپیده کاشانی»، فعال محیطزیست زندانی بود؛ «بود»، چون یک روز پیش از انتشار این گزارش، بعد از شش سال حبس بابت آنچه خودش «عشق و حفاظت از میهن» خوانده بود، «عفو» و از زندان اوین آزاد شد.
او بههمراه همسرش «هومن جوکار» و چند فعال محیطزیستی دیگر ازجمله «کاووس سیدامامی»، «نیلوفر بیانی»، «مراد طاهباز» و «سام رجبی»، در زمستان ۱۳۹۶ بهاتهام «جاسوسی» به دست اطلاعات سپاه بازداشت شدند.
بنا بر نامهای که «بیبیسی فارسی» از سپیده کاشانی در جریان اعتراضات «زن،زندگی، آزادی» منتشر کرد، او در اتاقهای «تاریک» و «خونی» بازجویی میشده و بازجوهایش اعدام ساختگی همسرش هومن را مقابل او اجرا میکردند. او در نامه خود نوشته بود: ««من همانقدر جاسوس هستم که جوانان عزیز وطن قاتل و آشوبگر.»
سپیده کاشانی اما قرار دل سپیده قلیان است. در کتابش نوشته که یک شب که تازه بازداشت شده بوده و او را بین پنج بازداشتگاه جابهجا کردهاند، دست برده تا در را در ماشین در حال حرکت باز کند، ولی یک لحظه فکر کرده که این راه ممکن است او را به سپیده کاشانی برساند و منصرف شده است.
«کاشی»، نامی است که سپیده، با آن سپیده کاشانی را خطاب میکند و از او برای فاطو میگوید، همان زن دستودل باز و خیال پرداز زندان بوشهر. سپیده در وصف کاشی نوشته است: «کاشی مجموعهای از دلتنگیهاست… میزان و وزن دلتنگیهایی که مجموعا باید توی سینه طرف جمع شود چنان سنگین شده که هی پایین و پایینتر رفتهاند. دلتنگیهای کاشی چنان سنگین و حجیم شدهاند که دچار افتادگی از سینه میشوند و همه در انتهای قوس کمری کاشی جمع شدهاند.»
سپیده کاشانی در کتاب احضار دوالپای رسوایی با پای سیب، از هومن جوکار، همسر زندانیاش جدا نیست. هرجا نام او هست، نام هومن هم هست؛ نشانهای از عشق این زوج به یکدیگر. سپیده دستورپخت «کوکیهای هومن» یا «کوکی کره بادام زمینی» را، به کاشی تقدیم کرده است.
سپیده در جایی دیگر، کاشی را به «فیل»، «پری دریایی» و «جزیره متحرک» تشبیه کرده؛ چون در روزهای سخت هم فیل، یعنی مامن زندانیان دیگر بوده، هم پری دریایی بود که با خود فراوانی نعمت، شادی و آواز آورده و هم جزیرهای متحرک بوده که پناه دیگران شده و از غرق شدن نجاتشان داده است.
نازنین زاغری؛ همهچیز برای گیسوی کوچولو
«نازنین زاغری-رتکلیف»، زندانی سابق دوتابعیتی ایرانی-بریتانیایی است که موقع سفر به ایران در فرودگاه «خمینی» تهران بازداشت شد. او بعدها توسط قوهقضاییه جمهوری اسلامی بهاتهام جاسوسی به پنج سال زندان محکوم شد. وقتی آزاد شد، دوباره برایش پروندهای دیگر گشودند و او یک سال دیگر را هم در حبس خانگی بود.
سپیده اما با کلمات روی دیگر نازنین را تجسم بخشیده است؛ نهفقط یک زندانی دوتابعیتی و گروگانی در دست حکومت برای آزادسازی پول تانکهای چیفتن، بلکه یک مادر، یک زن هنرمند که شیرینیپزی هم خوب بلد است.
سپیده در کتابش می گوید که نازنین از هر انگشتش نه یک ×بلکه بیست هنر میریزد.
سپیده قلیان دستورپخت «اسکون»، یک نان شیرین محبوب در انگلستان، ولز و اسکاتلند را به او تقدیم میکند در حین این کار، از حسرت این مادر دور از فرزند خردسالش مینویسد؛ از «تابوتاب تمامنشدنیاش برای دیدار با گیسوی کوچولو.»
نازنین زاغری سرانجام بعد از شش سال اسارت در زندان جمهوری اسلامی و در خانهای در تهران که برایش آن را زندان کرده بودند، بههمراه یک زندانی دو تابعیتی دیگر، «انوشه آشوری»، روز ۲۵اسفند۱۴۰۰ به بریتانیا بازگشت.
مریم اکبریمنفرد
نام مریم را که در اینترنت جستوجو کنید، صدها لینک میبینید که از پروندهسازیهای مکرر برای او که از تبعید از این زندان به زندان دیگر و دوری او از فرزندانش نوشته است. اما احتمالا هیچکدام مثل آخرین نامهای که در آستانه ۱۳ سالگی حبساش نوشته است، گویا نباشد: «۱۳ سال جنایت را با چشمانم دیدم.»
مریم اکبری منفرد در ۱۰دی۱۳۸۸ بازداشت و خرداد۱۳۸۹ بهاتهام «محاربه»، به ۱۵ سال حبس محکوم شد. او متهم به هواداری از «سازمان مجاهدین خلق» است، اتهامی که خانوادهاش آن را رد کردهاند و دلیل بازداشت او را چند تماس با خواهر و برادرش میدانند که در «کمپ اشرف» زندگی میکردند.
مریم اسفند۱۳۹۹ به زندان سمنان تبعید شد و بیش از ۱۳ سال است که بدون مرخصی در زندان به سر میبرد. او که دو برادرش در دهه ۶۰ و یک برادر و یک خواهرش نیز در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شدند، بابت دادخواهی آنها بارها از حقوق خود بهعنوان یک زندانی محروم شده و ماموران او را ممنوعالملاقات و ممنوع از تماس تلفنی کردهاند.
مریم در هفتمین سال حبس خود از عاملان اعدامهای دهه ۶۰ به مجامع بینالمللی شکایت کرد و برای همین پافشاری بر دادخواهی، حتی برای عمل جراحی دخترش نیز به او مرخصی ندادند.
سپیده اما او را «مادر جوان جوانان زندانی» خطاب میکند. تصویری که از او نشان میدهد، زنی پر از شور زندگی است. مریم، خودش هم در یکی از آخرین نامههایش از زندان و تبعیدگاهش در سمنان، دختران و پسران معترض در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» را فرزندانش خطاب کرده است؛ مادری که نگذاشتند مادری کند، ولی حالا در کنار فرزندان خودش، هزار هزار فرزند دیگر هم دارد.
مریم حاجیحسینی؛ مطالبه اعدام با چاشنی زبانآموزی
«مریم حاجیحسینی»، صاحب دو اختراع ثبتشده، مادر یک پسر ۱۸ ساله و شهروند ۵۲ سالهای است که از ۲۵شهریور۱۳۹۸، بهاتهام «جاسوسی»، یکسره در زندان است. او ۴۱۲ روز را در زندان انفرادی و تحت شدیدترین فشارهای بازجویی بوده تا اعتراف کند که «اطلاعات علمی و نظامی ایران را، در اختیار اسراییل گذاشته است.»
سپیده در کتابش او را با «۴۰۰ روز در سکوتی سرد به گوشه خیره شدن» پیوند داده است، اشاره به روزهای کشدار و پر اضطراب انفرادی و محرومیت از ملاقات با تنها فرزندش.
مریم حاجی حسینی پیش از اینکه سپاه بگوید جاسوس اسراییل است، فارغالتحصیل مهندسی پلیمر از دانشگاه امیرکبیر بود و در مسکو هم درس خوانده بود. او رتبهآور جشنواره خوارزمی و مدیرعامل یک شرکت دانشبنیان بود.
او جمعا ۱۳ ماه را در بازداشتگاههای امن وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه تحت شدیدترین بازجوییها گذارنده؛ بازجویش در اطلاعات سپاه به او گفته بوده که بازداشتگاهی که در آن محبوس است، «پای کوه» واقع شده است.
مریم ابتدا در دادگاه بدوی بهاتهام «جاسوسی برای اسراییل» و «افساد فیالارض» به اعدام محکوم شد. این حکم در تجدیدنظر شکست و به ده سال حبس و رد مالی که قوهقضاییه میگوید او از طریق «جاسوسی» کسب کرده، تبدیل شد.
سپیده دستور پخت چیزتارت هلندی را برای مریم حاج حسینی نوشته و از او و ابتکارش در آشپزی و شیرینیپزی، زبانخواندن و مطالعهاش هر روز راس ساعت ۵ صبح خبر داده است. او با زبانی طنزگونه نوشته که مریم روزی ۵۵ دقیقه مطالبه اعدامش را مطرح میکند؛ چرایش را نمیدانیم؟!
فاطمه مثنی؛ کلافی که از کودکی در کادر است
«فاطمه مثنی»، یکی دیگر از زنان زندانی است که در کتاب سپیده حضور دارد. او زندانی سیاسی دهه ۶۰ است که در ۱۳ سالگی بههمراه مادر و خواهرش بازداشت میشود و سه سال را در زندانهای قزلحصار و اوین محبوس بوده است. همان سالها سه برادر و همسر یکی از برادرانش اعدام میشوند و برای همین سپیده، او را از کودکی در کادر سایهها میبیند که تبدیل به کلاف کاموا شده است.
سپیده در کتابش او را به سایهای تشبیه کرده که از درد «مچاله و مچالهتر» میشود و تبدیل به کلاف کاموا میشود؛ احتمالا اشاره به بافتنی بافتن این زندانی سیاسی دارد.
آنطور که سپیده نوشته، فاطمه به سردی و گرمی باور دارد و همسرش شیرینیپز است و همین کار را برای سپیده شوخ و شنگ سخت میکند. علاج خانم مثنی برای همهچیز یک گرمی است، در مربای آلبالو نبات بیندازی، گرمی میشود و تمام!
او و همسرش در بهمن۱۳۹۱، پس از برگزاری مراسم ترحیم برای پدر آقای صادقی که از مخالفان حکومت بود، بههمراه دو فرزند خود بازداشت شدند. دخترشان پس از سه روز و پسر نوجوانشان بعد از یک و ماه نیم بازجویی، از زندان آزاد شدند.
دادگاه انقلاب با اتهام «بغی» و «محاربه از طریق هواداری از سازمان مجاهدین خلق» به هرکدام آنها ۱۵ سال حبس داد و راه سپیده، اینگونه با فاطمه مثنی ۵۶ ساله گره خورد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر