close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

قتل یک پناهنده در نوشهیر ترکیه

۸ مهر ۱۳۹۵
ماهرخ غلامحسین پور
خواندن در ۷ دقیقه
کیوان کریمی پناهجوی ساکن نوشهیر ترکیه که چندی قبل به قتل رسیده است
کیوان کریمی پناهجوی ساکن نوشهیر ترکیه که چندی قبل به قتل رسیده است
پس از انجام کالبدشکافی بر روی جسد و تایید قتل اجازه دفن وی به خانواده داده شد
پس از انجام کالبدشکافی بر روی جسد و تایید قتل اجازه دفن وی به خانواده داده شد

«کیوان» پناهنده مذهبی ساکن شهر «نوشهیر» بود. یک سال پیش به امید زندگی بهتر، ایران را به مقصد ترکیه ترک کرده بود. در ترکیه یک صرافی مجازی را اداره می کرد و منتظر تعیین تکلیف پرونده اش بود. پرونده اش اما با مرگ رقم خورد؛ به دست یکی از دوستانش.

متهم به قتل و مقتول با هم دوستی داشته اند و تقریبا زیر تمامی پست های فیس‎بوکی یک‏دیگر در مورد پلاک ایران 13 یا تهران 14 با هم مطایبه و شوخی کرده اند. متهم در زیر یکی از پست های فیس بوکی مقتول خطاب به کیوان نوشته بود:«ما هیچ وقت برای داداشمون اسلحه نمی کشیم.»
مابین آن شوخی دوستانه هم یک نفر کامنت گذاشته بود:«رضا جان قرار نبود آدم کشی راه بیاندازی، روش مسالمت آمیز بهتر بود داداش.»
متهم به قتل این بار پاسخ داده بود: «روش مسالمت آمیز فایده نداشت.» «سمیه آشناور»، همسر «کیوان کریمی»، پناهنده ایرانی ساکن شهرنوشهیر ترکیه که توسط دوست خود کشته شده است، ماجرای گم شدن همسرش و بی مسوولیتی پلیس ترکیه را برای «ایران‏وایر» تشریح می کند:«روز دوشنبه پنجم سپتامبر بود که طبق معمول با هم رفتیم دخترم را رساندیم مهدکودک. بعد از آن کیوان مرا پیاده کرد و دنبال کار روزانه خود رفت. ما آن روز ساعت ده و نیم صبح هم احوال هم‏دیگر را از طریق چت کردن پرسیدیم. اما دیدم پیام های آخرم خوانده نمی شوند. فکر کردم مشغول کاری شده و ماجرا را جدی نگرفتم.»

چه موقع متوجه غیرعادی بودن شرایط شدید؟

  • ساعت حدود یازده و نیم بود که یکی از دوستانش از ایران تماس گرفت و گفت هر چه با کیوان تماس می گیرم، تلفن خود را جواب نمی دهد. من هم زنگ زدم، جواب نداد. شب قبل از آن گفته بود فردا یکی از دوستانم را می خواهم برسانم بیمارستان. ظهر زنگ زدم، گوشی او خاموش بود. چون کارش با تلفن بود و پول جا به جا می کرد، مشتری هایش زنگ می زدند و سراغش را از من می گرفتند. بعد ازظهر که شد، نگرانی ام جدی شد. به همه دوستانش زنگ زدم ولی کسی خبری از او نداشت. یازده و نیم شب بود که همین آقا «رضا»، دوست همسرم که الان به قتل اعتراف کرده، به ما زنگ زد و گفت که یک فرد افغانستانی ماشین کیوان را نزدیک یک کارواش دیده. آدرس را گرفتم و به حوالی کارواش سر زدم. دیدم ماشین آن جا است، سوییچ آن جا است و هیچ اثر و نشانه ای از خودش نیست.

تا آن زمان به دوست همسرت تردید نداشتی؟

  • چرا؛ به تدریج شک کردم. همان شب به پلیس مراجعه کردم و آن ها گفتند باید 24 ساعت بعد از مفقودی برای شکایت مراجعه کنید. این ماجرا که پیش آمد، متوجه شدم عملکرد پلیس جنایی ترکیه تا چه حد معیوب است و اگر کسی دچار مشکل شد،خصوصا اگر مهاجر و پناهنده باشد، به هیچ وجه نباید انتظار هم‏دلی و همراهی داشته باشی.

مگر برخورد پلیس جنایی منطقه نوشهیر چه گونه بود؟  

  • آن شب پلیس ترکیه به من جواب درستی نداد. فردای آن روز برای تشکیل پرونده مفقودی به پلیس مراجعه کردم اما با کمال بی تفاوتی و خونسردی برخورد کردند. اسم دوستانش را گفتم و از جمله اسم همین فرد متهم را. سوار ماشین پلیس شدم و خانه اش را نشان آن ها دادم چون شب قبل از آن متوجه شدم که کیوان دارد با متهم مشاجره می کند.

بر سر چه موضوعی؟

  • با همسرم رفتیم خانه یکی از دوستان متهم. گویا همسرم از متهم به قتل پول می خواست و او گفته بود برای گرفتن پول خود به خانه آن دوست برود. آن شب متوجه شدم بین کیوان و قاتل مشاجره پیش آمد و ما برگشتیم بدون این که کیوان پولی دریافت کرده باشد. دچار تردید هستم که شاید همان شب نقشه قتل همسرم را داشته ولی چون من و دخترم هم بودیم، از قتل منصرف شده بود.

همه این ها را به پلیس ترکیه گفتید؟

  • بله گفتم؛ البته بسیار بیش تر از این ها. سر چهارراه منتهی به خانه متهم دوربین وجود دارد و رفت و آمد همسرم به آن خانه کاملا قابل رویت بود. کافی بود پلیس ترکیه نیم نگاهی به فیلم ها بیاندازد اما حتی حاضر نشد فیلم های موجود را بررسی کند. شاید همان موقع همسرم زنده بود. نه از متهمی که من معرفی کرده بودم، یک بازجویی کردند و نه یک سوال ساده. روزی چندین بار به پلیس امنیت سر می زدم اما در کمال بی توجهی و حتی بی احترامی با من برخورد شد. به پلیس منطقه که سر می زدم، سوال اولم به دوم نمی رسید که مرا از آن جا بیرون می کردند و می گفتند همسرت رفته است تفریح؛ پول همراهش بوده، رفته خوش بگذراند، خودش برمی گردد. اما همسر من صراف بود. بعد از 13 سال زندگی مشترک، او و عادت هایش را می شناختم. تحت هر شرایطی و هر جا که بود، قیمت روز لیر و دلار را در صفحه مجازی صرافی خود به روز می کرد. جالب است بدانید این طور که دوستانش برای من تعریف کردند، پلیس هنگام کشف جسد همسرم، چون متلاشی شده بوده، حاضر نشد او را حمل کند و دوستانش که آن جا حضور داشته اند، داوطلب می شوند و او را جا به جا می کنند.

خودتان جست وجو نکردید؟ مثلا به منزل قاتل سر بزنید؟

  • چرا اتفاقا. هر روز تا پشت در خانه اش می رفتم. حسی در درونم می گفت او از ماجرا بی اطلاع نیست. اغلب پنجره خانه اش باز بود و از پشت پرده بیرون را دید می زد. گاهی شروع می کردم به صدا زدن کیوان زیر پنجره. فکر می کردم شاید آن جا زندانی شده یا او را به جایی بسته باشد.

چه طور جسد همسرتان پیدا شد؟

  • دقیقا دوشنبه بعد یکی از دوستان مشترک‏مان با همسرش به طور اتفاقی از آن جا رد می شوند و پرده ها را می زنند کنار که متوجه بوی بدی از داخل خانه می شوند. از آن جایی که چند روز بعد از گم شدن کیوان، متهم به قتل به همراه یک خانم که من ظن می برم یا هم‏دستش بوده و یا طلاها و پول های همسرم الان نزد او است، با تور به «آلانیا» رفته بود، مجددا با پلیس تماس گرفتیم و خبر دادیم که بوی بدی از خانه او استشمام می شود. این بار پلیس جنایی وارد عمل شد. در را شکستند و جنازه کیوان را پیدا کردند. گویا قاتل با چوب از پشت سر به او زده و سرش را فرو کرده داخل کیسه پلاستیکی، دورش ملحفه و پتو پیچانده و چسب کاری کرده بوده.

مرگ او از طریق ضربه سر بوده است؟

  • او را برای کالبدشکافی به آنکارا منتقل کردند اما هنوز اطلاع دقیقی در مورد علت مرگ به من اعلام نکرده اند.

انگیزه قتل چه بود؟

  • چیزی به روشنی نمی دانم اما وقتی همسرم آن روز خانه را ترک کرد، جیب هایش پر از پول بود. گفتم چرا این همه پول نقد با خودت حمل می کنی؟ گفت مشتری دارم و باید به او پول برسانم. زمانی که جنازه را پیدا کردند، هیچ پولی در جیب و کیفش پیدا نشد. گردن‏بند و ساعت او مفقود شده و تنها چیزی که همراهش باقی مانده بود، حلقه ازدواج مان بود که احتمالا به راحتی از دستش خارج نشده یا این که چون اسم او در لایه داخلی حلقه حک شده بود، ارزش فروختن نداشته است.

پلیس توضیح نداد که متهم به قتل چرا برای معدوم کردن جنازه اقدامی نکرده است؟

  • درِ ورودی خانه متهم رو به خیابان باز می­شود. طبعا موقعیت مناسبی برای از بین بردن جنازه نداشته است. شاید هم تلاش کرده و نتوانسته است او را حمل کند. شاید هم هم‎دستی داشته و منتظر فرصت مناسب بوده است.

آیا جلسه دادگاه تشکیل شده؟

  • خیر.

قاتل را چه طور دستگیر کردند؟

  • پلیس ترکیه حتی با وجود این که محرز شده بود همسرم به قتل رسیده اما باز هم کوتاهی می کرد. اگر همکاری خودمان نبود، شاید الان قاتل او دستگیر نمی شد. ایرانیان ساکن این جا یک تور از نوشهیر به آلانیا راه انداخته بودند و متهم به قتل با این تور همراه شده بود. من با چند نفر از دوستانم که با تور همراه بودند، تماس گرفتم و به آن ها گوشزد کردم که فلانی همسرم را به قتل رسانده است و توصیه کردم که مراقب رفت و آمدش باشند. آدرس هتل را هم گرفتم و به پلیس اطلاع دادم. پلیس به هتل مراجعه و او را دستگیر کرد. پلیس به من گفت او سه روز با جنازه همسرم زندگی می کرده است در همان خانه کوچک.

قصدتان در ادامه روند پرونده چیست؟ ممکن است رضایت بدهید؟

  • در قوانین کشور ترکیه اعدام وجود ندارد. کم ترین زندان برای اتهام قتل، 24 سال و بیش ترین مجازات، 36 سال حبس است. این که چه میزان حکم برایش صادر شود، بستگی به قاضی دارد اما من رضایت نمی دهم چون واقعا می ترسم. بعد از مرگ همسرم مدام با ترس و وحشت می خوابم.

او را به خاک سپردید؟

  • بله؛ دوشنبه شب او را بردند آنکارا برای کالبد شکافی و روز بعد برگرداندند و ما صبح سه شنبه او را با کمک دوستانش به خاک سپردیم.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر