close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک

۸ دی ۱۳۹۵
شما در ایران وایر
خواندن در ۷ دقیقه
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک
گورهای ۴۰۰ میلیونی در گورستانی متروک

زهره خسروانی، شهروند خبرنگار، یزد

از میان سنگ های تکه تکه شده و فرسوده، شماره 1301 و نام «مریم» تنها نوشته هایی هستند که از سنگ قبر شماره 94 به جای مانده اند؛ گوری که مانند ده ها گور دیگر و آرامگاه های تخریب شده، در دل یکی از قدیمی ترین  و گران ترین گورستان های پایتخت فراموش شده است. قیمت هر قبر در این گورستان بین 400 تا 600 میلیون تومان در نوسان است.

این جا «امام‌زاده عبدالله» است؛ آرامستانی در جنوب شرقی تهران، یعنی شهرری که بیش از 170 سال پذیرای مردگان تهرانی بوده است. از همین طاقِ ورودی گورستان هم می شود سنگ های قدیمی و شکسته و به هم ریختگی را در آن دید.
گنبد امام‎زاده عبدالله در آفتاب کم جان زمستانی برق می زند؛ امام‎زاده ای که گفته می شود نوه امام چهارم شیعیان است و به «امام‎زاده سفید روی» معروف بوده است. بخش اصلی گورستان در شمال امام‏زاده قرار گرفته است. تا جایی که می دانم و در کتاب های تاریخی نوشته شده است، در این امام‏زاده کسانی چون «عبدالحسین تیمورتاش»، «نظام‌السلطنه مافی»،  خاندان «پورمفخم» و «پور ممتاز» یا همان «حاجی واشنگتن» مشهور، نخستین سفیر ایران در امریکا، «علی دشتی»، «عباس مهرپویا»، «حسن وحیدی دستگردی» شاعر، «مهدی برکشلی» پژوهش گر موسیقی ایران،  «عمادالکتاب قزوینی»، «شیخ خزعل»، «فضل الله زاهدی»، «مهندس یدالله سحابی»، «عباس مسعودی» و سه دانشجوی کشته شده در 16 آذر 1332 دفن شده اند؛ گورهایی که پیدا کردن آن ها لابه لای این سنگ های شکسته و در هم برهم سخت است و دریغ از یک راهنمای کاغذی و نقشه گورستان.

چند متر آن طرف تر از صحن امام زاده، شیشه های آرامگاه خانوادگی شکسته شده اند و پای دیوار آن باقی مانده چوب سوخته شده به چشم می خورد. پیش از این که به این گورستان بروم، در سایتی خواندم که 10 قبر در حیاط سوم امام زاده عبدالله به فروش می رسد. تلفنی قیمت را پرسیدم، کسی که تلفن را جواب داد البته با کمی تردید پرسید شما برای پیش خرید می خواهید یا کسی در خانواده تان متوفی شده است؟»

وقتی گفتم برای پیش خرید می خواهم، گفت:«البته من به شما توصیه می کنم پیش خرید نکنید چون قیمت ها به روز است و بعد برای دفن متوفی دچار مشکل می شوید.»

قیمت را هم نگفته، قطع کرد. اما در آگهی دیگری خواندم یک قطعه قبر در حیاط دوم به قیمت 400 میلیون تومان به فروش رسیده است. دو سال پیش هم یکی از آشنایان را در گوری  300 میلیونی دفن کرده بودند؛یک تکه زمین یک متر در دو متر که قرار است فرد در آن بپوسد و مانند خیلی از این گورها فراموش شود.

جلوی حیاط سوم، همان بخشی که گورهای «مصطفی بزرگ نیا»، «احمد قندچی» و «مهدی شریعت رضوی» قرار دارند، با در بسته و قفل بزرگی رو به رو می شوم. اما این تنها در بسته در امام زاده عبدالله نیست؛ حیاط اول و دوم و چهارهم و پنجم هم همین وضعیت را دارند. زن جوانی که چادری نیم‎دار بر سرش هست و در دستش جعبه خرما گرفته است، می گوید:«کس و کارت اون طرف دفن هستند؟ اگر می خوای بری اون طرف،  برو کفش‏داری امام‏زاده و کلیدش را بگیر.»

در کفش‎داری امام‎زاده دو مرد میان سال نشسته اند. از کلید که می پرسم، یکی از آن ها می گوید:«قبر کی را می خوای؟»
می گویم شهدای 16 آذر.
از کشوی مقابلش کلیدی را پیدا می کند و می گوید:«این کلید حیاط سوم. رفتی داخل، در را پشت سرت قفل کن.»

از درها که می پرسم، آن یکی می گوید:«به خاطر معتادها و خیابان خواب ها این درها را گذاشته ایم. آخر می رفتند در آرامگاه های خانوادگی می خوابیدند. حالا هم که سرد شده، آتش روشن می کنند و قبرها را می سوزانند.»

می پرسم می دانید قبر «تیمورتاش» کجا است؟ به من نگاه می کنند و می پرسند: «مگر تیمورتاش هم این جا است؟»
حرفی برای گفتن نمی ماند. کلید را می گیرم و از کنار قبرهای قدیمی و سنگ های ترک خورده امام زاده عبدالله رد می شوم و به آن سوی در می رسم. وضعیت آن سوی در بدتر از وضعیت این سو است. چند آرامگاه خانوادگی را می بینم که درها و پنجره هایشان شکسته شده و در و دیوارشان پر از نوشته و یادگاری است. سقف های این آرامگاه ها که معلوم است روزگاری برای خودشان شکوهی داشته اند و خانواده های درگذشتگان به آن می رسیده اند، دود زده شده اند.

هیچ کسی این جا نیست. در هر گُله جای سوختگی قدیمی به چشم می خورد. لابه لای گل های خود رو و و برگ و شاخه های خشک و میوه های کاج افتاده کف زمین، قوطی های خالی آب معدنی و کاغذ و حتی کاندوم های مصرف شده را می شود دید. فکر این که کسانی این جا میان این گورها از این کاندوم ها استفاده کرده باشند، از این وهم این جا هم ترسناک تر است.

سعی می کنم به این موارد فکر نکنم و شروع می کنم روی بعضی از سنگ گورهای سالم را خواندن. بیش تر کسانی که در این حیاط دفن شده اند، بین سال های 1310 تا 1338 فوت کرده اند. این را از روی سنگ گورها می شود فهمید. البته در میانشان چند سنگ قدیمی تر هم هست که چین و شکن روی آن نشان می دهد متعلق به دوران قاجاریه هستند. می دانم دفن کردن در این گورستان از سال 50 به بعد محدود شده و در ده، دوازده سال اخیر کاملا ممنوع بوده است. اما سنگ براق و تازه گور جوانی 26 ساله که سال گذشته فوت کرده، نشان می دهد که این ممنوعیت خیلی هم جدی نبوده است. باز به یاد آن خانواده ای می افتم که دو سال پیش مادر خود را در امام‏زاده عبدالله به خاک سپردند. به آن ها گفته بودند که در روز روشن نمی توانید جسد را دفن کنید چون مردم اعتراض می کنند. جنازه را ساعت پنج صبح وقتی هنوز آفتاب نزده بود، روی گور مادرش که 50 سال پیش فوت کرده بود، دفن کردند و 300 میلیون تومان گرفتند. یک ماه بعد هم اجازه دادند سنگ قبر تازه را روی گور بگذارند.

به گور سه دانشجوی کشته شده 16 آذر می رسم. برخلاف بسیاری از سنگ های قدیمی، سنگ های این سه گور تازه اند. روی سنگ گورشان زیر تصویر دانشگاه تهران، علامت بنیاد شهید استان تهران حک شده است. این که چرا باید علامت بنیاد شهید برای گور سه نفری که سال 32 کشته شده اند، باشد، جای سوال دارد. اما این جا کسی نیست جواب بدهد. همین طور که به سمت دری که وارد شدم، می روم، آرامگاه خانوادگی نسبتا بزرگی را می بینم که به شیوه باقی آرامگاه های خانوادگی، در و پیکر ندارد. وارد آن می شوم. دور تا دور دیوار پر از یادگاری هایی با تاریخ و بی تاریخ است. وضعیت آن نشان می دهد که مدت ها است کسی به آن سر نزده است. سنگ قبرهایش هم از بین رفته اند و حتی معلوم نیست این آرامگاه چه خانواده ای بوده است. انگار اعضای خانواده باقی نمانده اند؛ مانند خانواده های بسیار دیگری از ساکنان این خانه خاموش که رفته اند و نمی دانند گور بستگانشان در کجای این شهر قرار دارد. گورهایی که وقتی معلوم می شود صاحبی ندارند، فروخته می شوند به قیمت 400 تا 500 میلیون تومان. این را مردی می گوید که بیرون از گورستان مغازه دارد:«دفن کردن در امام‏زاده عبدالله ممنوع است. چند سال پیش اهالی این جا نامه ای امضا کردند و از شهرداری خواستند اجازه دفن به کسی ندهد. شهرداری هم قبول کرد.»

می پرسم یعنی هیچ کسی اجازه دفن ندارد؟ بعضی ها آرامگاه خانوادگی دارند و بعضی قبرشان را خیلی سال پیش خریده اند.
لبخندی می زند و می گوید:«ای بابا، کجای کار هستید! حسابی کاسبی راه انداخته اند. گورها را با این کار گران تر کرده اند. همین چند روز پیش یک قبر فروختند 400 میلیون تومان تو حیاط چهارم، پشت امام‎زاده.»

از تعداد متوفی هایی که در هفته دفن می کنند، می پرسم.
می گوید:« کمِ کم، هفته ای سه چهار تایی می آورند.»
با یک حساب سرانگشتی، هفته ای دو میلیارد تومان درآمد این امام‏زاده غیر از کمک اوقاف و نذر است. چند وقت پیش یکی از مسوولان شهرداری گفته بود سامان‏دهی گورستان های قدیمی تهران حدود یک میلیارد تومان هزینه می برد. یک میلیارد هزینه اگر درست باشد، یعنی درآمد یک هفته امام‏زاده عبدالله. اما وضعیت خود امام‏زاده نشان می دهد خیلی کم تر از این ها هزینه نگه داری آن است. اما این پول به جیب چه کسی می رود؟ کسی نمی داند چرا که این جا کسی پاسخ گو نیست. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

#تاکسی‌وایر: مبدا خیابان آمادگاه و مقصد دروازه شیراز

۸ دی ۱۳۹۵
ادبیات و شما
خواندن در ۶ دقیقه
#تاکسی‌وایر: مبدا خیابان آمادگاه و مقصد دروازه شیراز