close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

فوتبال مشهد، زیر چکمه

۱۲ اسفند ۱۳۹۵
شما در ایران وایر
خواندن در ۱۱ دقیقه
سردار کریم ملاحی
سردار کریم ملاحی
سردار ناصر شهسواری
سردار ناصر شهسواری
ناصر شفق
ناصر شفق

سپهر صبا - شهروند خبرنگار

«ابومسلم» فقط نام آن سردار سیاه جامه خراسانی نبود. سال 1349 جوانان محله سه راه «شاه عباسی» مشهد (که امروز نامش را گذاشته اند محله «کاشانی») جمع شدند و تیمی را ساختند به نام «ابومسلم». یک سال بعد برای حضور در لیگ «تخت جمشید» جنگیدند اما «سپاهان» در بازی آخر آن ها را شکست داد و مشهدی ها را از حضور در لیگ تخت جمشید دور کرد.

این سرآغاز یک داستان باشکوه بود. «حشمت مهاجرانی» تیم «آریا» را با ابومسلم پیوند زد و از این دو، یک مجموعه یک دست ساخت برای فوتبال خراسان. برادران مهاجرانی چون پیراهن باشگاه مشکی رنگ بود، به اقتباس از جنبش ابومسلم و لشگرش، نام قهرمان خراسان را روی باشگاه گذاشتند. تیم یک سال بعد به لیگ تخت جمشید رسید.

پیش از انقلاب، ابومسلم کارخانه بازیکن سازی بود؛ «اکبر میثاقیان»، «نوری خدایاری»، «مسیح مسیح نیا»، «سیدمهدی قیاسی» و «پرویز مظلومی» از همین باشگاه بیرون آمدند. دیرتر، در سال های دهه 60، «خداداد عزیزی»، «محمد پنجعلی» و بعد این اواخر، دو جین ستاره که همه را خودش پرورش داد و «رضا عنایتی»، «آندرانیک تیموریان»، «مجتبی جباری»، «محمدرضا خلعتبری»، «فریدون فضلی»، «حسین بادامکی»، «رضا ناصحی» و البته یک لیست کامل دیگر که حوصله اش این جا نیست.

بعد از انقلاب، ابومسلم هم جزو اموال دولتی شد. مدتی در ید تربیت بدنی خراسان، به ویژه استانداری بود و بعد در دهه 70 خورشیدی از تربیت بدنی مشهد منتقلش کردند به نیروی انتظامی. از همین جا، پای فرماندهان نظامی به مشهد باز شد.
«ناصر شفق» با نام واقعی «ناصر حاج حسینلو» واسطه انتقال باشگاه به نیروی انتظامی بود. شفق از فرماندهان قدیمی سپاه پاسداران و نیروی انتظامی به حساب می آمد.

دو سال بعد، سردار «کریم ملاحی» جای ناصر شفق را گرفت؛ فرمانده سابق کمیته تهران، سردارِ نیروی انتظامی و مدتی هم مامور در اطلاعات سپاه.

ملاحی ساختار باشگاه را تغییر داد؛ یک قرارداد همکاری با باشگاه استقلال امضا کرد و بازیکنان جوان باشگاه های تهران، مشهد، مازندران و گیلان را برای خدمت سربازی در نیروی انتظامی به ابومسلم برد.

این آغاز دوران باشکوه ابومسلم بود؛ تیمی که به نایب قهرمانی جام حذفی رسید و دو بار عنوان بهترین تیم شهرستانی را در دهه 80 به دست آورد.

فعالیت های ورزشی نیروی انتظامی با آغاز دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد محدود شد. ماجرا به یک دیدار در بیت رهبری هم مربوط می شد. فرماندهان نیروی انتظامی در سال ۸۵ به دیدار رهبر ایران رفتند و گلایه کردند که چرا باید سربازان یا افسرانِ این قوای نظامی در شهرهای مرزی از حداقل حقوق و مزایا برخوردار باشند و بعد یک بازیکن تیم «پاس» تهران (که آن هم وابسته به نیروی انتظامی بود) قراردادی ۵۰۰ میلیون تومانی برای یک سال امضا کند.

پاس تهران به عنوان مهم ترین باشگاه نیروی انتظامی، سال 86 به دستور مستقیم رییس جمهوری وقت به همدان منتقل شد و از ید قدرت نیروی انتظامی درآمد. باشگاه ابومسلم به عنوان حیاط خلوت نیروی انتظامی هم دچار چنین سرنوشتی شد. اواخر سال 85 ابومسلم را به «ایران خودرو» فروختند.

با انتقال امتیاز از نیروی انتظامی به ایران خودرو، سردار «ناصر شهسواری» دوباره به هیات مدیره این باشگاه برگشت. شهسواری مسوول پشتیبانی بخش موشکی سپاه پاسداران، سال‌ها به عنوان عضو هیات مدیره باشگاه‌های ابومسلم مشهد، «پیکان» و «صبا باطری» فعالیت می کرد. می گویند او به پیشنهاد سردار «عبداللهی»، رییس سابق زندان رشت که نقش مستقیمی در کشتار ۶۷ این شهرستان داشت و بعدها جانشین فرمانده نیروی انتظامی شد، به مشهد رفت تا اداره تیم ابومسلم را بر عهده بگیرد.

زندگی ناصر شهسواری با ورزش گره خورده است؛ قائم مقامی باشگاه «استیل آذین»،چهار سال نایب رییسی هیات مدیره باشگاه «مهرام» و پنج سال عضویت در هیات رییسه فدراسیون كشتی فقط بخشی از زندگی مدیریتی او در ورزش کشور است.

کارخانه خودروسازی ایران اما تمایلی به اداره هم‎زمان دو باشگاه پیکان و ابومسلم نداشت. برای همین، سال 87 باشگاه را به مزایده گذاشت. معنی «واگذاری» باشگاه ابومسلم را می توان در مالکان بعدی این باشگاه پیدا کرد؛ باشگاهی که با اراده جوانان مشهدی تاسیس شد، با حشمت مهاجرانی جان گرفت، به استانداری و تربیت بدنی واگذار شد، نیروی انتظامی و بعد ایران خودرو را مالک خود دید و در نهایت با اعتراض قاضی «مجتبی شریفی»، ماهیت خود را به کلی از دست داد.

شریفی، از قضات خراسانی که در فوتبال ایران هم حضوری دو ساله داشت، اواخر دهه 80  گفت: «از ابومسلم متنفرم چون من از نام شخص ابومسلم نفرت دارم. او شیعه کُش و دشمن اهل بیت و امام رضا بوده است.»

بر اساس تمام کتب تاریخی، ابومسلم خراسانی، یکی از فرماندهان نظامی ایران و رهبر جنبش سیاه‌جامگان (که توانست با براندازی حکومت «بنی امیه»، حکومت «بنی عباس» را پایه‌گذاری کند) در ۲۴ شعبان ۱۳۷ هجری قمری با نقشه و حیله «منصور اموی»، دومین خلیفه عباسی کشته می‌شود و 11 سال بعد، «علی ابن موسی‌الرضا» در سال ۱۴۸ هجری قمری به دنیا می آید؛ امام هشتم شیعیان.

سال 88 «انصار حزب الله» با صدور بیانیه ای تاکید می کند که طبق برخی اسناد تاریخی، ابومسلم نام یکی از دشمنان امام صادق و امام رضا در تاریخ بوده و انتخاب این نام برای تیم فوتبال مشهد، در شان شهر مذهبی و پایتخت فرهنگی ایران نیست! همین اعتراض را در نهایت «احمد علم الهدی»، نماینده ولی‌فقیه و خطیب نماز جمعه مشهد بارها به زبان آورده است.

سیر نابودی ابومسلم در مشهد با مردانی کلید خورد که قرار بود به صورت خصوصی و با هزینه شخصی باشگاه را اداره کنند؛ مردانی مانند ناصر شهسواری، «سیدهاشم غیاثى»، «على صلاحى» و «مصطفی بنی اسد». تمام این نام ها از یک نهاد مشخص بیرون می آیند؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

با سیدهاشم غیاثی آغاز کنیم؛ سرداری که جانشین فرمانده سپاه امام رضا استان خراسان بود و طعم مدیریت در ورزش را با عضویت در هیات مدیره باشگاه پاس و سپس سرپرستی هیأت ورزش های سه گانه خراسان چشید.
او عضو هیات مدیره ابومسلم هم شد؛ چه در دورانی که زیر نظر نیروی انتظامی اداره می شد، چه در روزهایی که به سمت خصوصی سازی رفت. او با سردار «شاکری» طرح تاسیس باشگاه «پیام» مشهد را ریخت.

سردار علی صلاحی اما یکی از معماهای مدیریتی باشگاه ابومسلم است. او سال 88 اعلام کرد که می توان به جای ابومسلم، باشگاهی به نام پیام را در این شهر بنا کرد. صلاحی طی 10 سال قبل، از نزدیک ترین مدیران به ابومسلم هم بود.

اما برای شناخت بهتر صلاحی به عنوان یکی از اعضای هیات مدیره ابومسلم و البته مدیرعامل باشگاه پیام مشهد، باید او را در امروز دید؛ علی صلاحی، فرمانده تیپ «عمار» لشکر «فاطمیون» روز 15 بهمن ماه امسال طی سخنرانی برای خانواده «شهدای حرم» گفت: «مدافعین حرم درحال مبارزه با یک حرکت ایدئولوژیک هستند واعتقاد به مبارزه با دشمن دارند. امروز در سوریه اگر سربازان اسلام حضور نداشتند، "داعش" و دیگر مزدوران این گروه به سایر مرزها در ایران وارد می شدند. لذا جان‎فشانی رزمندگان مظلوم در سوریه، دردل دشمنان از خدا بی خبر وخون‎خوار، دفاع از دین و ولایت را با اقتدار به جهانیان نشان دادند.»

صلاحی امروز فرمانده تیپ عمار لشکر فاطمیون است؛ همان لشکری که وظیفه جذب، آموزش و بعد اعزام افغانستانی های مقیم ایران به سوریه را با عنوان «دفاع از حرم» دارد.

«ایسنا» از همین فرمانده در سال 89 یک فایل صوتی منتشر کرد که در مکالمه تلفنی با یکی از لیدرهای باشگاه جملاتی را به زبان آورده بود مبنی بر کارشکنی برای انتقال سهام باشگاه های پیام و ابومسلم مشهد. در این فایل صوتی که اردیبهشت ماه سال 89 بخشی از مکالمات آن منتشر شد، صلاحی می گوید: «سلام، حالت خوبه؟، نگاه کن! امروز قرار بود که صفايی با شاکری با اون نامه برن سهام را به نام خودش کنند ولی شعبانی که از باشگاه چک داشت رو بسيج کردم رفت دادگاه پرونده تشکيل داد، نامه گرفت و جلو انتقال سهام گرفته شد. بعد چند تا ديگه که چک داشتند، شماره شعبانی را بهشون دادم، گفتم اون‌‎ها هم تا کميته انضباطی پولشون را نداده، نگذارند به نامش کنن. دست "سعيد ضياءالحق" ( ليدر باشگاه) دو سه تا چکه؛ يک 30 تومانی، دو تا 15 تومانی. به سعيد هم گفتم 30 تومانی را شما زحمتش‎ رو بکشی. اقدام کن.»

ساده ترین برداشت این است که سردار صلاحی با نفوذ خود اجازه انتقال باشگاه های مشهدی به خریدارانی که قصد نجات پیام و ابومسلم را داشتند، نداده است. او در بخش دیگری از همین مکالمه تلفنی، به لیدری که قرار بوده به خریداران باشگاه در ورزشگاه فحاشی کند (و ایسنا آن را منتشر کرده بود)، گفته است: «فعلا همان 30(میلیون) تومان رو بگير که يک چيزی دستت باشه.»

سردار صلاحی در واکنش به انتشار این فایل صوتی گفته بود: «در آن دنيا تمام صداها ضبط و پخش خواهد شد.»

او در بخشی از خاطراتش، خود را فرمانده گروهان یک از گردان «حر» معرفی کرده و مدعی شده که در عملیات آزادسازی خرمشهر حضور داشته است. البته ادعا هم کرده که در این عملیات به محض ورود به خرمشهر، مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته و سه روز بعد وقتی به هوش آمده، اخبار عملیات و چگونگی آزادسازی را از دوستانش شنیده است.

صلاحی سال 91 به عنوان معاون اقتصادی باشگاه «استقلال» منصوب شد. او اولین کسی بود که توانست مجوز حضور و مربی گری حشمت مهاجرانی در ایران را پس از قریب به سه دهه، از وزارت اطلاعات بگیرد.

حشمت مهاجرانی پس از انقلاب، ایران را ترک کرد و به امارات رفت. او به دلیل این که طی سال های 55 تا 57 مربی گری ولیعهد ایران را به صورت اختصاصی برعهده داشت، از سوی جمهوری اسلامی به عنوان فردی نزدیک به خاندان پهلوی شناخته می شد.

میان تمام سرداران، داستان «مرتضی بنی اسد» متفاوت است. او یک بار مدعی شد که باشگاه ابومسلم را از ناصر شفق خریده است. بر سر این که آقای شفق خودش مالک واقعی باشگاهی بود که هرگز به صورت کامل خصوصی نشد هم بحث هایی وجود داشت. بنی اسد مدارکی ارایه کرد دال بر این که شفق باشگاه را در قبال دریافت دو میلیارد و80میلیون تومان به او واگذار کرده بود. تمام این مدارک بعدها از سوی دادگستری باطل شدند.

چهره بنی اسد را اول بار هم‎رزم سابقش نشان داد؛ آذرماه سال 87 حجت الاسلام «محمد انجوي‌نژاد»، مدير«کانون رهپويان وصال‌شيراز» در نامه‌ای به بنی اسد، مديرعامل باشگاه ابومسلم خراسان، از وی به عنوان فرمانده خود در طول سال های جنگ ایران و عراق انتقاد کرد. او نامه خود خطاب به بنی اسد را این گونه آغاز کرد: «سلام آقا مصطفی!؟ من رو که خوب مي شناسين، فرماندۀ عزيزم؟ مسوول حفاظت لشکر21 امام رضا. فرمانده هميشه ساجد و ساکتم! ببخشيد اين جوری صداتون زدم. مي دونم الان ديگه بهتون مي گن سردار بنی اسد... ولی من دوست دارم مث همون زماناي سبز صداتون بزنم؛ زماني که تو لشکر 21 امام رضا وقتي قدم بر مي داشتين ابهت‏تون و پيشونی مهر ديده‌تون همه مونو جذب می کرد. تُن زيباي صداتون و نگاه نافذتون و... تسبيح و ذکر مدامتون!»

روحانی و هم‏رزم سابق مصطفی بنی اسد، از او بابت تغییراتی که طی سال های پس از انقلاب کرده است، انتقاد داشت. گفته بود او را ساده زیست، با آرمان هایی پاک، سوار بر موتور هوندا 125، خاکی و راهنمای جوانانی می دید که می خواستند شهید شوند. او در بخشی از نامه اش نوشته بود: «باورم نمی شه؛ شنيدم فرمودين تا حالا به طور شخصی و از جيب خودتون دو ميليارد خرج کردين و پنج ميليارد هم تا آخر فصل کنار گذاشتين. کاری ندارم اين‌همه پولو از کجا آوردين. حلال بوده؟ اما باورم نمي شه تشخيص‏تون برای خرج اين پول توی فوتبال باشه با اون ذهنی که از شما می‌شناختم.»

یک هفته بعد، سردار بنی اسد به «فارس» گفت که همان فرمانده سابق است و روال زندگی او تغییر نکرده است. اما دومین تعبیری که در وصف بنی اسد به جا مانده را «رحمان نادری»، رییس هیات فوتبال مشهد در سال 89 به زبان آورد. او در برنامه تلویزیونی «90» گفت: «اگر مجموع دروغ هایی که تمام مردم روی زمین، از آدم تا خاتم و از خاتم تا قائم به زبان آورده اند را جمع کنید، به اندازه دروغ هایی که یک روز از زبان آقای بنی اسد می شنوید، نمی رسد.»

با تعاریفی که محمد انجوی‌نژاد در بیانیه خود گفت، دیگر نیازی به بازخوانی رزومه این سردار نیست. اما او را باید امروز در پست های سابقش دوباره دید. بنی اسد امروز عضو تشکلی است به نام «مجمع نخبگانی اندیشه ورزان ستاد بازسازی عتبات عالیات». سردار بازنشسته سپاه پاسداران هم هست و یکی از اعضای هیات مدیره «دارالشفاء امام حسین». هنوز اما مشخص نیست بیش از یک میلیارد بدهی او در باشگاه ابومسلم (که بخشی از آن ها را خبرگزاری فارس هم در سال 88 منتشر کرد) چه شده است.

پس از بنی اسد، ابومسلم به لیگ یک، سپس لیگ دو و بلافاصله به لیگ سه سقوط کرد. باشگاه پیام هم همین حال و روز را با مدیران مشترک میان خودش و ابومسلم دید. پیام مشهد نیز حالا در لیگ سه زندگی می کند. بازگشت ابومسلم محال و بعید به نظرم می رسد چون مقاومت های عقیدتی، به ویژه از سوی خطیب امام جمعه شهر را پشت نامش دارد. اما دو باشگاه «سیاه جامگان» و «پدیده» هم از این قاعده تحریم شدن و نابودی مستثنی نیستند.

24 دی ماه امسال، خداداد عزیزی، سرمربی تیم سیاه جامگان مشهد گفت: «با اسم تیم ما فقط  در مشهد مشکل دارند. اگر اسمش عوض شود، باز هم به ما احتمالا اعتراض می‌کنند. ما "مشهد اف سی" را انتخاب کردیم و به این اسم هم رای منفی دادند.»
او گفته بود: «انگار آقایان کلا با فوتبال در این شهر مشکل دارند.»

مهرماه امسال، احمد علم الهدی نماینده ولی فقیه در خطبه های نماز جمعه مشهد گفت: «تا وقتی که چنین نام هایی هست، امام رضا به ورزش مشهد توجه نمی‌کند و مشهد در عرصه تربیت‌بدنی نیز پیشرفت نمی‌کند. اما نکته دیگر این است که حالا یک تیم دیگر درست کردند و اسمش را گذاشتند سیاه‌جامگان که این نام لشکر ابومسلم بود.»
او خواستار تغییر نام سیاه جامگان شد اما با نام «مشهد» هم موافقت نکرد.

سریال ناکامی ها، بی پولی ها و فقر در یکی از ثروتمندترین شهرهای ایران برای باشگاه های ورزشی استان خراسان رضوی، روایتی عادی و تکراری شده است.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

خشونت روانی و کلامی، رایج‌ترین نوع خشونت خانگی

۱۲ اسفند ۱۳۹۵
خواندن در ۱ دقیقه
خشونت روانی و کلامی، رایج‌ترین نوع خشونت خانگی