close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

زهرا نوری؛ بوی خوش زندگی

۳۰ شهریور ۱۳۹۶
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۶ دقیقه
زهرا نوری؛ بوی خوش زندگی
زهرا نوری؛ بوی خوش زندگی
زهرا نوری؛ بوی خوش زندگی
زهرا نوری؛ بوی خوش زندگی
زهرا نوری؛ بوی خوش زندگی

او «زهرا نوری» است. متولد تیرماه سال 1364 خورشیدی. کمی دیر چهره اش شناخته شد. این بار اما نه برای سال ها تلاش تک نفره و جنگیدن در راه رشته ورزشی مهجوری که با زحمت در ایران زنده مانده که در حقیقت برای در آغوش داشتن فرزند نوزادش وقتی که تیمش را کنار زمین رهبری می کند. فیلم تازه ای که در فضای مجازی نشر پیدا کرده و «زهرا» را در حال حرف زدن در زمان استراحت با بازیکنان دختر تیم راگبی تهران نشان می دهد. فیلم مربوط به رقابت های کشوری در اردبیل است.

زهرا در خانواده ای هفت نفره بزرگ شد. پدرش بازیکن تیم تاج و دخانیات بود، برای همین وقتی می خواست سر تمرین برود، او و خواهرش (فاطمه که حالا داور بین المللی راگبی زنان در آسیا هم هست) را به سالن ژیمناستیک می برد. برادرش «علی اکبر» داور لیگ برتر فوتبال ایران است. «محمدحسین» مدتی دروازه بان تیم های لیگ یک فوتبال بود و رها کرد. «فاطمه» داور بین المللی راگبی شده و خواهر بزرگترش «مهدیه» تا زمانی که در ایران اقامت داشت، گلف باز حرفه ای بود.

چهار سال داشت که ورزش حرفه ای را آغاز کرد. بعد تا سن 19 سالگی، هیچ رشته ورزشی در ایران نمانده بود که به آن سر نکشد. والیبال، بسکتبال، کاراته، هاکی داخل سالن، بدمینتون، پینگ پنگ، تنیس، سافت بال، فوتبال و فوتسال رشته هایی بودند که زهرا نوری سراغ شان رفت. حس می کرد هنوز رشته ای نیست که روحش را ارضا کند تا این که سال 83 متوجه شد رشته راگبی وارد ایران شده است.

از سال 83 تا امروز، دیگر تغییر جهت نداده. چهار سال مانند تمام دخترهای راگبی باز ایران، فقط تمرین کرد تا این که سال 87 اولین اردوی تیم ملی بانوان راگبی ایران شکل گرفت. تیمی که به رقابت های انتخابی آسیا اعزام شد و «زهرا نوری» را در عضوی از خود می دید. از سال 88 به مدت دو سال دوباره این تیم هیچ اعزام برون مرزی نداشت. «زهرا» سال 90 دوباره به اردوی تیم ملی دعوت شد و سال 91 وقتی فقط 27 سال داشت، هم بازیکن و هم کمک مربی تیم ملی راگبی بانوان ایران لقب گرفت. سال 92 راگبی را به عنوان بازیکن کنار گذاشت و به زندگی تازه اش در مربیگری را آغاز کرد. حالا بیش از چهار سال است که هم تیم بزرگسالانش را تمرین می دهد و هم برای تیم های پایه استعدادیابی می کند.

داستان آغاز مربیگری اش پیچیده است. مثل زندگی هر زن ورزشکار ایرانی که شاید از محدودیت ها، بهترین فرصت را برای خودش می سازد. تا سال 1390 هیچ مربی زنی در رشته راگبی وجود نداشت. سال 1390 از وزارت ورزش دستور می رسد که مربیان مرد، تیم های ورزشی بانوان را تمرین ندهند. این قاعده شامل حال تیم های راگبی دختران ایران هم می شد. «زهرا» کاپیتان تیم تهران بود. با وجود سن کمش، سایر هم بازی ها، او را به عنوان مربی تیم تهران انتخاب کردند. یعنی زهرا بدل شد به بازیکن و مربی تیم های ملی و باشگاهی ایران.

راگبی، پایه های زندگی «زهرا» و «مهدی» هم شد. زهرا سال 91 در جلسه ای که برای تبدیل شدن «فدراسیون» راگبی به «انجمن» راگبی ایران تشکیل شده بود به عنوان نماینده تیم ملی بانوان راگبی ایران شرکت کرد. در همان جلسه با «مهدی حسنعلی» نماینده تیم ملی آقایان تیم ملی راگبی آشنا می شود. مهدی بدون مقدمه سر اصل مطلب رفت و از همسر آینده اش خواستگاری کرد. زهرا آن روزها فقط بازیکن تیم ملی راگبی ایران نبود. او از سال 87 به عنوان خبرنگار در روزنامه «ایران ورزشی» در سرویس «منهای فوتبال» شاغل بود. آن قدر به خبرنگاری علاقمند بود که حتی وقتی برای کازشناسی در دانشگاه قبول شد هم بین تحصیل و کار، شغلش را انتخاب کرد. اما این بار بین «مهدی» و «روزنامه نگاری» رای به ازدواج با مردی داد که تقریبا با او هیچ نقطه متضادی در زندگی اش ندارد.

اطرافیان شان می گویند مهمترین دغدغه آنها راگبی است. در طول شبانه روز در مورد راگبی حرف می زنند، حتی تنها مشاجره های زندگی شان هم در مورد راگبی بوده؛ یک زوج تقریبا منحصر به فرد.

ورود «بردیا» به زندگی دو نفره «زهرا» و «مهدی»، هیچ بعدی از این زندگی را تغییر نداد. فقط شاخه هایش را گسترده تر کرد. نه مهدی منعی پیش پای زهرا گذاشت که از راگبی دور شود و بچه داری کند و نه خود زهرا علاقه ای داشت که با «مادر» شدن، دور ورزش را خط بکشد. همین اتفاق، برای خواهرش فاطمه هم افتاده. وقتی فاطمه هم مادر شد، قید داوری بین المللی را نزد و زندگی حرفه ای را پیش برد. اما زهرا کمی رویاپردازانه به «بردیا» نگاه می کرد. از روز اول تولد، برای ماه به ماه زندگی اش نقشه کشید. این که از چه زمانی او را سر تمرینات ببرد، از چه ماهی او را کنار خودش بنشاند، از چه سالی او را وارد ورزش کند و از چه سالی شاهد درخشش در ورزش قهرمانی باشد.

رویاپردازی فقط نیست. زهرا و مهدی از حالا به دنبال یک مرکز استعدادیابی درخشان برای «بردیا» هستند. می خواهند از کودکی استعدادش را کشف کنند. ولی فعلا بردیا بوده که استعداد مادرش را به صورت توامان کشف کرده. از وقتی دو ماهه بود، مادرش او را با خود به تمرینات برد. «بردیا» حالا جزیی از تیم شده است. حتی وقتی «زهرا» باردار بود هم برای تماشای تمرینات تیمش به محل تمرین می رفت. از همان زمان به بازیکنانش گفته بود که با تولد «بردیا» از میدان دور نمی شود. به شاگردانش گفته بود می خواهد به آنها بفهماند، زن ایرانی با «همسر» شدن، با «مادر» شدن یا با شاغل شدن، ازعشق و زندگی اش دور نمی ماند. شاگردانی که سال هاست او را «مربی» صدا می زنند.

حالا ماه هاست که «بردیا» با مادر سر تمرین دختران راگبی باز تهران می رود. بچه های تیم گاهی به خواست خودشان او را نگه می دارند تا مادر کنار زمین، تیم را رهبری کند.

پشت این همه تلاش چیست؟ وقتی می شنویم که چند سال قبل تیم دختران راگبی تهران هزینه سفر به مسابقات کشوری را نداشت، تعجب می کنیم. وقتی می شنویم پدر «زهرا» هزینه البسه تیم را تقبل کرد و مادرش هزینه خورد خوراک بازیکنان را، بیشتر حیرت می کنیم. همسر زهرا، معلم ورزش مدارس تهران است. مهدی از سال 90 شروع کرد به آموزش راگبی بچه های مدرسه در زنگ ورزش. کنفدراسیون آسیا اعلام کرده چنین اتفاقی در آسیا بی نظیر بوده. بیش از 500 دانش آموز به صورت رایگان، بدون هزینه در یک مدرسه استعدادیابی یا باشگاه راگبی، آموزش می بینند. از سه سال قبل زن و شوهر با هم تصمیم گرفته اند کتابی برای راگبی ایران به یادگار بگذارند. پس کتاب «تک راگبی» را با هم ترجمه و تدوین کردند.

تصویر مادری که نوزادش را در آغوش دارد و کنار زمین برای شاگردانش حرف می زند، فقط گوشه ای از یک زندگی عاشقانه است که وقف «راگبی» شده است. بوی خوش زندگی در چند وجهی مربی، مادر و یک همسر.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

رضا علیجانی: ایران از مذاکره با آمریکا مایوس است

۳۰ شهریور ۱۳۹۶
آیدا قجر
خواندن در ۷ دقیقه
رضا علیجانی: ایران از مذاکره با آمریکا مایوس است