close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

«آواز زن»؛ کار تازه‌ای از «شادی امینی» برای ممنوعیت صدای زنان در ایران

۱۱ مهر ۱۳۹۷
خواندن در ۸ دقیقه

پویا؛پژوهش‏گر و روزنامه‌نگار حوزه زنان

کلیپ موسیقی «آواز زن» با اجرای «شادی امینی» برای اولین بار توسط «ایران وایر» منتشر می‌شود. ترانه‌ای همراه با تصاویری از زنانی که بر صدای‌شان در ایران، مهر ممنوعه زدند. «شادی امینی» در این ترانه و کلیپ، از این ممنوعیت می‌خواند و بر ماندگاری و تلاش‌های زنان برای زنده نگه داشتن آواز تاکید داشته است.

«شادی امینی» متولد سال ۱۳۶۵ در تهران و فارغ‌التحصیل مهندسی شهرسازی از دانشگاه هنر است. آغاز فعالیت حرفه‌ای او که در سن ۲۴ سالگی از ایران مهاجرت کرد، اجرای تک‌ترانه «تخت‏خواب» در سال ۲۰۱۲ بود. «شادی» هم اکنون مشغول ادامه تحصیل در رشته هنرهای تصویری در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است و تاکنون یک آلبوم موسیقی به نام «بازی» و چندین تک‌ترانه منتشر کرده است. به گفته خودش در اجرای هر ترانه، پیام مشخصی برای مخاطبانش داشته است و تلاش می‌کند تا با ارایه آثاری متفاوت و هدفمند، صدای نسلی از خواننده‌های جوان زن ایرانی باشد که در پی اثبات توانایی‌های خود در موسیقی پاپ ایران هستند. بیشتر آثار «شادی امینی» حول مسایل روز اجتماعی مربوط به ایران می‌گردد.

در گفت‌وگویی که «ایران وایر» به بهانه انتشار کلیپ موسیقی «آواز زن» با «شادی امینی» داشته، این خواننده، کلیپ موسیقی جدیدش را به «مادرانی» تقدیم کرده است که «لالایی‌هایشان سرشار از عشق» است و «تمام دخترانی» که در طول سال‌ها فشار و ممنوعیت بر صدای زن، عاشقانه‌ خوانده‌اند و آثار موسیقیایی تولید کرده‌اند. زنانی که به خاطر خواندن، مورد تهدید قرار گرفتند یا با احکام قضایی مواجه شدند.

متن کامل این مصاحبه را می‌خوانید:

مخاطب ترانه‌‏های شما چه قشر یا چه کسانی هستند؟

  • مخاطب من، تفکر محدودکننده زنان است؛ حال این تفکر به هر طریقی و توسط هر قدرت و هر کسی می خواهد باشد اما موجی از ناامیدی و دیواری از محدودیت‌ها را به نیمی از جامعه تحمیل می‌کند که من نیز جزیی از آن هستم.

این اثر برگرفته از تجربه زیسته شما هم هست؟

  • بله؛ یک اثر اجتماعی از تجربه زیسته من. یادم می‌آید که از بچگی وقتی خاله‌ها و مادرم دور هم جمع می‌شدند، میکروفون ضبط صوت خانگی‌مان را به دست می‌گرفتند و آواز می‌خواندند؛ دسته جمعی یا تک نفره. صدایشان را هم ضبط می‌کردند. همه عاشق خواندن بودند. این آوازهای جمعی شاید حال‏شان را خوب و برای لحظاتی هرچند کوتاه، از این جامعه مردسالار جنسیت‌زده جدایشان می‌کرد. موسیقی تأثیر به سزایی در روحیات ما دارد. برای خود من، راه نجاتی بود از افسردگی بعد از مهاجرت. این عشق و این ذوق به هر طریقی اگر سرکوب بشود، از نظر من محکوم است.

روایت شما از این ممنوعیت در ایران چیست؟

  • من عاشق خواندن بودم. از بچگی جزو همان میکروفون به دست‌های فامیل به شمار می رفتم. دوست داشتم بخوانم و برقصم. خنده‌هایم در فامیل معروف بودند. روحیه‌ای شاد و جنگنده داشتم و برای هرآن چه که می‌خواستم و نمی‌خواستم، می‌جنگیدم؛ از جمله چیزهایی که به واسطه فرهنگ‌مان باید از آن ها پیروی می‌کردم. اما وقتی حرف از خواندن آواز بود، هیچ تصوری از فعالیت خوانندگی داخل ایران نداشتم. خوانندگی زن ایرانی در داخل ایران برای من محدود می‌شد به تصاویر شوهای تلویزیونی رنگارنگ و فراتر از آن نمی‌رفت. در همان جای تاریخ این تصویر ثابت می‌ماند. بنابراین، می‌دانستم شانسی برای کار در داخل ایران ندارم. اما به هرحال، کلاس آواز می‌رفتم، معلم خصوصی برای آموزش گیتار می‌گرفتم، ترانه می‌نوشتم و آرزو داشتم روزی خودم آن ها را اجرا کنم. اما مگر ممکن بود؟ اگر در ایران می‌ماندم، نه! اما برای خوانندگی، ایران را ترک نکردم. خوانندگی من و انتشار رسمی کارهایم بعد از مهاجرت شروع شد. در جایی از زندگی‌ که فکرش را هم نمی‌کردم، دستم را گرفت که از پا نیفتم و امید داشته باشم به ادامه زندگی دور از وطن و خانواده و تمام آن چه که به آن تعلق خاطر داشتم و حالا از من دور بودند.

آیا با این محدودیت‌ها پس از مهاجرت هم مواجه شدید؟

  • من فکر می‌کنم بازار موسیقی ایرانی کمی مردمحور است و این با باز کردن وبسایت‌هایی که تنها به پخش موسیقی اختصاص دارند، توی چشم می‌زند. تعداد خواننده‌های مرد در مقایسه با زن‌ها بسیار بیش‏تر است و این نشانه محدودیت‌هایی است که در این راه برای زنان وجود دارد و بخش عمده‌ای از آن به فرهنگ ما برمی گردد. بخش دیگر هم مربوط به انتظاراتی است که از یک زن خواننده دارند و معیارهایی که برای موفقیت او در نظر می‌گیرند بدون این که سلیقه شخصی او را لحاظ کنند. اصولاً وقتی انتخاب می‌کنی که موسیقی شما تفکر متفاوتی را دنبال کند، خواه ناخواه محدودیت‌های دیگری را باید به جان بخری. ما تصور غالبی در جامعه داریم که توسط جمهوری اسلامی به جامعه تزریق شده و آن این است که اگر فعال اجتماعی و کنش‏گر باشی و مسایل جامعه برایت مهم باشد، یک فرد سیاسی به حساب می‌آیی. خود من بارها از سوی فعالان عرصه موسیقی، «خواننده سیاسی» خطاب شده‌ام که اگر فلان کارش در وبسایت قرار بگیرد، برای بقیه خطرناک است و جو سیاسی می‏شود! اما من سیاسی نیستم و اصلاً تحصیلاتم هم در زمینه علوم سیاسی نبوده است. من فقط یک زن هستم از جامعه‌ای درگیر دیکتاتوری، بیمار و خسته که زیر بار این همه فشار، کمرش خم شده است. چه طور می‌توانم بی‌تفاوت باشم و سیاست‌های تجارت‌گرایانه بازار موسیقی را بدون تفکر و بدون اعمال سلیقه‌های شخصی‌ام، با چشم بسته دنبال کنم؟

به نظر شما، رسالت هنر اجتماعی در برابر این محدودیت‌ها چیست؟

  • فکر می‌کنم هنر با جامعه پیوندی عمیق دارد و نمی‌توان آن ها را از هم جدا کرد. این دو از هم تاثیر می‌پذیرند و در کنار هم فرهنگ یک کشور را تشکیل می‌دهند. نمی‌توانید بگویید من خواننده‌ام و کاری به آن چه که بر کشور و مردم جامعه‌ام می‌رود، ندارم. فکر می‌کنید چرا سیاست‌مداران برای تاثیرگذاری روی مردم، سراغ هنرمندان می‌روند؟ چون می‌دانند که هر حرف و سخنی از طریق هنر بیش‏تر به دل راه پیدا می‌کند و تحولی عمیق‌تر را شکل می‌دهد. به همان نسبت هم از هنر اعتراضی می‌هراسند و هنرمندان آگاهی‌بخش را تحت فشار می‌گذارند. همان طور که در جوابم به سوال قبلی گفتم، من نمی توانم منفعل باشم، نبینم، نشنوم و فقط مشغول عواطف درونی خودم باشم. به قول «فرخزاد» در یکی از شوهای تلویزیونی «پیچک نقره‌ای‌»اش، ما در دورانی زندگی می‌کنیم که حتی نفس کشیدن‏مان سیاسی است، پس چه طور می‌توانیم بی‌تفاوت باشیم؟ خیلی ‌ها یاد گرفته‌اند بگویند من کاری به سیاست ندارم و چشم بر روی خیلی چیزها ببندند و به روی خودشان نیاورند که چه بر سر مردم می‌رود. من فکر می‌کنم تا زمانی که ما یاد نگیریم مسوولیت‌پذیر و مطالبه‌گر و به دنبال حقوق‏مان باشیم، وضعیت‌مان همینی خواهد بود که هست. سیاست‌مداران می‌آیند و می‌روند و ما هنوز کنار هم بودن را نیاموخته‌ایم و منفعل مانده‌ایم.

دو واژه «مادر» و «لالایی» در ترانه شما نماد چه هستند؟

  • این دو واژه نماد زنانگی‌ هستند. ما با زمزمه‌های مادران‎مان به خواب می‌رویم، بیدار می‌شویم و دنیای‏مان را تجربه می‌کنیم. آن تفکری که در مقابل این احساس می‌ایستد و آن را سرکوب می‌کند، با رویش ناگزیر آن مواجه می‏شود. آیا صاحبان این تفکر یک لالایی مادرانه را تحریک کننده می‌بینند؟ آیا این ذهن بیمار حق دارد نیمی از جامعه را سرکوب و محدود کند؟ آیا حقوق زنان یک جامعه باید توسط یک سری انسان متحجر و جنسیت‌زده که همه چیز را از منظر تحریک شدن مردان می بینند، تعیین بشود؟! مادر من همیشه در حال آواز خواندن بود؛ در آشپزخانه و در حال غذا پختن و حتی وقتی گوشه و کنار خانه مشغول کارهای روزمره‌اش بود. خواننده حرفه‌ای نبود و حتی هیچ‌وقت در زندگی‌اش تعلیم آواز ندیده بود اما زمزمه‌هایش و صدایش گرمای خانه بود. هیچ ممنوعیتی نمی‌تواند زمزمه‌های مادران ما را در گلو حبس کند.

در این ترانه، جایی هنر خود را به جنون تشبیه کرده‌اید؟ این جنون چیست؟

  • هر کسی که هنری را حرفه‌ای دنبال می‌کند، دوست دارد بتواند آن را به دیگران عرضه کند. موسیقی و خوانندگی هنرهای مردمی هستند و شما در ارتباط با جامعه، هنرت را پیش می‌بری. باید بتوانی به طور رسمی کار و آثارت را منتشر کنی. موسیقی زیرزمینی و غیرمجاز هیچ درآمدی برای دختران خواننده ندارد و عملاً بعد از مدتی باعث می شود دل‎سرد شوند و عطایش را به لقایش ببخشند و از خیرش بگذرند. افزون بر این که می‌تواند برایشان مشکلات امنیتی به وجود بیاورد؛ کما این که تعدادی از دوستان دختر خواننده‌ام در ایران در حال حاضر گرفتار دادگاه و مشکلات حقوقی هستند. من از بچگی عاشق خوانندگی بودم. عشق و جنون در کنار هم. پای آن هم ایستادم. یا شاید خوانندگی من را رها نکرد و این جنون با من ماند.

چرا آواز زن را به صدای عشق تشبیه کرده‌اید؟

  • صدای عشق، صدای سرکوب شده زنان ایران است؛ صدای مادرانی که با بغضی فروخورده اگر عاشق آواز بودند، این عشق را محدود کردند به لالایی‌های کودکانه برای فرزندانشان. البته از نظر من، تلاش فراوانی که برای این سرکوب ها شده، موفقیت‌آمیز نبوده است. الان هزاران هزار دختر از همه جای ایران آواز می‌خوانند و در صفحات اجتماعی‌ خود منتشر می‌کنند. این بغض که سال ها است در گلوی ما گیر کرده، حالا ترک برداشته و کسی نمی تواند ما را متوقف کند.

در این اثر، مخاطبانی را تشویق یا سرزنش می‌کنید. این مخاطبان برای شما چه کسانی هستند؟

  • مشخص است؛ کسی یا کسانی قرار است بدانند زن ایرانی در این برهه از زمان قرار نیست عقب بایستد. این روزها ما فیلم‌های زیادی می‌بینیم از مقاوت‌های مدنی زنان در کوچه و خیابان و بازار. این حکومت و متولیان قدرتش باید بدانند که زنان ایران دیگر تسلیم این زورگویی‌ها و تحقیرها نمی‌شوند. من به ویژه به نسل جدید خیلی امیدوارم؛ نسلی که به لطف شبکه‌های اجتماعی و و کنش‌گران، بسیار آگاه‌تر و جسورتر از نسل‌های گذشته، آماده است برای به دست آوردن حقوقش بجنگد، مطالبه‌گر باشد و زیر بار حرف زور نرود.

این ترانه را به چه کسی تقدیم کرده‌اید؟

  • این آهنگ را تقدیم می‌کنم به تمام مادرانی که لالایی‌هایشان سرشار از عشق است و تمام دخترانی که در طول این سال ها با سخت‌ترین شرایط خوانده و آثار موسیقیایی تولید کرده اند ولی مثل مجرم‌ها با آن ها برخورد شده است؛ احضار شده‌اند، بازخواست شده اند، حتی محکوم شده‌اند تا رویاهایشان کم‏رنگ و فراموش بشوند. اما رویا هرگز نمی‌میرد.

مطالب مرتبط:

روزهای دور از تهران سکته کرده؛ گفت و گو با شادی امینی

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

«بازداشت ۲۰ نفر در کهگیلویه و بویراحمد»

۱۱ مهر ۱۳۹۷
خواندن در ۱ دقیقه
«بازداشت ۲۰ نفر در کهگیلویه و بویراحمد»