به دنبال انتشار بیانیه ۱۴ نفر از فعالان سیاسی و مدنی داخل ایران که خواستار استعفای رهبر جمهوری اسلامی و تغییر «قانون اساسی» ایران شده بودند، کمپینی مردمی در شبکههای اجتماعی راه افتاده است تا موافقان این بیانیه با اعلام حمایت از آن، خود را پانزدهمین امضاکننده و خواستار این مطالبات بنامند.
«راحله فرجزاده طارانی»، کنشگر و فعال سیاسی چپگرا، یکی از اعضای کمپین «#من_نفر_پانزدهم_هستم» است. خواهرش در ایران جزو ۱۴ امضاکننده بیانیه بوده است. او که فعالیت سیاسی خود را از دوره جوانی آغاز کرده است.
راحله فرجزاده طارانی دکترای روانشناسی دارد و در کانادا زندگی و کار میکند. فعالیتهای او با کشته شدن برادرش، «شهرام)عباس) فرجزاده طارانی» درعاشورای سال ۱۳۸۸شکل گستردهتری به خود گرفت. «ایرانوایر» از او درباره بیانیه و این کمپین پرسیده است:
نامه تقاضای استعفای رهبر جمهوری اسلامی و تغییر قانون اساسی را ۱۴ نفر از فعالان سیاسی و مدنی در داخل ایران امضا کردهاند. یکی از امضاکنندگان هم خواهر شما است. چه طور شما تصمیم به همراهی و امضای نامه گرفتید؟
- قبل از این که به این سوال پاسخ بدهم، توضیحاتی را ضروری میدانم. هر کسی ممکن است با انگیزه و دلایل خاص خودش از جریان یا حرکتی حمایت کند. ما در مسیر جنبشی برای گذار از جمهوری اسلامی هستیم. همه باید تلاش کنیم تا به یک جمهوری سکولار، دموکرات و عدالتخواه برسیم. وقتی از جمهوری سکولار حرف میزنیم، یعنی نظامی ایجاد شود که در آن دین و دولت از هم جدا باشند و ما هیچ فرمی از حکومتهای دینی را نمیخواهیم. وقتی میگوییم دموکرات باشد، یعنی قدرت در دستان یک فرد یا گروه متمرکز نباشد. من به سیستم سلطنتی هم که تمرکز بر یک نفر است، اعتقادی ندارم. وقتی میگوییم عدالتخواه باشد، به معنای این است که دموکراسی، آزادی در جامعه برای چاپیدن دیگران و چارچوبی را مراعات نکردن نیست. باید مکانیزمی وجود داشته باشد تا جلوی رانت خواری، غارت و اختلاس را بگیرد. این که الان تحت عنوان خصوصی سازی، اموال ملت غارت میشود، مساله مهمی است که باید به آن پرداخته شود. تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی مستلزم ایجاد یک چهارچوب انسانی است که درآن همه مردم از امکانات برابر برخوردار باشند. باید ضوابط و مقرراتی وجود داشته باشد. اینها برای من مبانی اصلی هستند. ممکن است امضاکنندگان بیانیه با من اختلاف نظر داشته باشند ولی در اکثر موارد اشتراک نظر داریم. از این حرکت شجاعانه دفاع و حمایت میکنم ولی معنای آن این نیست که تمام نظرات این ۱۴ نفر را در زمینههای مختلف میپذیرم. آنها، از جمله خواهر خودم، انسانهای قابل احترامی هستند. همه ۱۴ نفر را نمیشناسم ولی به خلوص نیت و صداقتشان باور و نزدیکیهای فکری زیادی با آنها دارم. البته کسانی هم هستند که اختلاف نظرات جدی داریم. مهم این است که این بیانیه بر اساس اشتراکات نوشته شده است. همه خواستار تغییر بنیادی این سیستم هستیم. وقتی در بیانیه جدید خود اعلام کردند که خواهان تغییر کل سیستم جمهوری اسلامی هستند، من احساس نزدیکی بیشتری با آنها کردم. از وقتی که شعار «نه به جمهوری اسلامی» اضافه شد، حامیان تازهای هم به کمپین پیوستهاند؛ مثل خانم «شهین مهینفر»، مادر «امیر ارشد تاج میر»، جانباخته روز عاشورای ۱۳۸۸. این ۱۴ نفر قصدشان این نیست که این رژیم اصلاح شود و باقی بماند. توجه داشته باشیم آدمها بر اساس ظرفیتها، توانمندیها و تعهدات خودشان فعالیت و حرکت میکنند. انتشار بیانیه یکی از این حرکتها است که پتانسیل تبدیل شدن به یک جنبش بزرگ و تاثیرگذار را دارد. حرکتی است که میتواند ما را در پروسه تغییر، یک قدم جلوتر ببرد.
شما در کمپین من نفر پانزدهم هستم مشارکت و حمایت کردید؛ فکر میکنید افرادی که خود را پانزدهمین امضاکننده بیانیه معرفی میکنند، نسبت به آینده تصویر شده در این بیانیه فکر میکنند؟
- کسانی که به کمپین نفر پانزدهم پیوستهاند، انگیزههای مختلفی دارند. چشماندازهای متفاوتی هم از این حرکت دارند. به نظرم باید قدم به قدم پیش برویم. ضروری نیست که درباره چهارقدم بعدی هم به توافق برسیم و حرکت کنیم. دلیل اصلی این پراکندگی که در بین نیروها و گروههای سیاسی اپوزیسیون داشتهایم، همین است. البته ما چپها همیشه بیشتر برای انشعاباتی که رخ داده است، مورد انتقاد قرار میگیریم. واقعیت این است که نیروهای دیگر هم سازگاری ندارند. حتی گروههایی که محبوبیت ویژهای مثل «مادران پارک لاله» دارند، دچار انشعاب شدهاند. دلیلش این است که همه میخواهند حتما پنج قدم بعد از اقدام اول را بدانند و ببینند. ولی نظر من این نیست. میشود تا جایی با هم پیش برویم، از یک نقطهای هم براساس شرایط، یا ادامه بدهیم یا ممکن است نظرات و مسیر متفاوتی را پیش ببریم. در این مقطع، ما یک همصدایی و هدف مشترک پیدا کردهایم. ما خواهان گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری سکولار- دموکرات وعدالتخواه هستیم. این هدف مفید ما است. ما از آقای جواد لعل محمدی مسئول هماهنگی امضاکنندگان بیانیه دعوت کردیم تا در برنامه تلگرامی که هر جمعه در ۱۰ کانال و گروه تلگرامی برگزار میشود، شرکت کنند. ایشان هم گفتند خواهان یک جمهوری سکولار دموکرات هستند که قانون اساسی آن بر پایه مبانی حقوق بشر پی ریزی شده باشد. افرادی که خود را پانزدهمین امضاکننده بیانیه معرفی میکنند هم به دنبال همین هستند.
آیا میشود کمپین را یک حلقه ائتلافی میان مردم و گروههای سیاسی برای اتصال و اتحاد حول محور یک خواسته مشترک دانست؟
- من فکر میکنم این کمپین میتواند به تجربه مشترکی برای رسیدن به اتحاد تبدیل شود. ما برای رسیدن به نظرات مشترک باید تجربه کار مشترک داشته باشیم. برداشتن این قدم مشترک به همه ما کمک میکند تا تمرین کنیم حول محور مشترک قدم برداریم. این کمپین توانایی آن را دارد.
دورنمای شما از آینده جمهوری اسلامی چیست؟ آیا فکر میکنید حکومت به این خواسته تمکین میکند؟
- آقای لعل محمدی در گفتوگوی تلگرامی خود گفتند صد درصد اینطور نخواهد بود. قطعا آقای خامنهای قبول نمیکند تغییرات بنیادی در قانون اساسی انجام شود ولی این میتواند تجربه کاملا روشنی باشد برای اثبات این که رژیم حاضر نیست از منافع خودش کوتاه بیاید. نظر مردم هم برایش مهم نیست. امضاکنندگان بیانیه با علم به این موضوع شروع کردهاند. ولی چون این سوء تفاهم ایجاد شد که آنها معتقدند این ولی فقیه برود تا ولی فقیه دیگری بیاید، در بیانیه دوم خود-که من خیلی بیشتر با آن موافقت دارم - اعلام کردند قصد ما این نیست که فقط ولی فقیه تعویض بشود، خواستیم یک کار تجربی انجام بدهیم؛ تجربهای که اگر همه ملت ایران، همه ۸۰ میلیون ایرانی هم بگویند آقای «علی خامنهای» باید استعفا دهد، او عقب نشینی نمیکند و استعفا نخواهد داد. این مهر تاییدی است که همه بدانند اینها قصد ندارند از منافع خودشان و قدرت دست بکشند.
برای این که این کمپین موفق بشود آیا شما با سازمانهای بینالمللی یا دولتها و افرادی که در خارج از کشور در رابطه با ایران فعالیت میکنند، رایزنی یا صحبتی داشتهاید؟
- یکی از مهمترین نکاتی که میتواند کمپین را از سوء استفادهها مصون بدارد، این است که کمپین باید به همین شکل مردمی باقی بماند. معتقدم سرنوشت ایران را خود مردم ایران تعیین خواهند کرد، نه نیروهای خارجی. مردم باید تاثیرگذاری خودشان را در تغییر سرنوشت خویش باور کنند. من به گروههای سیاسی که به دولتهای خارجی وابسته هستند، اعتقادی ندارم. باید کاملا به اراده مردم تکیه کنیم. نیازی به گرفتن کمک، به ویژه کمک مالی از کشورهای دیگر وجود ندارد. اما این که از سازمان ملل متحد بخواهیم صدای ما را به رسمیت بشناسد، موثر است. اگر بتوانیم مثلا پنج هزار امضا جمعآوری کنیم و با پشتوانه درخواستی پنج هزار نفره، بیانیهای را به سازمان ملل بفرستیم، میتواند موثرتر باشد.
۱۰سال قبل، بعد از جریان تقلب در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، معترضان به نتیجه انتخابات، با «جنبش سبز» مشهور شدند. ایرانیان زیادی به این جنبش پیوستند. ایرانیان ساکن خارج از کشور هم تلاش کردند تا صدای معترضان را به گوش جهانیان برسانند. آیا برنامه مشابهی برای این کار دارید؟
- به نظرم جامعه ایران آبستن حوادث است. مردم تحت فشارهای مضاعفی هستند. به خاطر تنشهای موجود حکومت با دولت امریکا، هم اکنون خطر جنگ وجود دارد. مردم به دنبال چارهجویی و همه نگران وضعیت و سرنوشت خود هستند. این بهترین شانس ما است که در چنین شرایطی با فریاد اعتراضی، اختیار سرنوشت خودمان را خودمان به دست بگیریم. وگرنه از یک طرف امریکا و از این طرف جمهوری اسلامی دارند برای ما نقشه میکشند. هیچ معلوم نیست اگر ما ساکت بنشینیم، شهرهای ایران بمباران نشود.
در این شرایط، چیزی که میتواند منجر به تغییر این نقشههای طراحی شده بشود، همین است که فریادهای بلند ما، چه از داخل و چه در خارج از کشور، به گوش هر دو طرف برسد و آنها بفهمند و ببینند که ما میخواهیم در تعیین سرنوشت خودمان نقش و مشارکت داشته باشیم.
اینکه این جنبش تبدیل به جنبشی مشابه سال ۱۳۸۸ بشود، امیدواری من هست و میتواند محقق بشود. باید با کمک ایرانیان ساکن خارج و با حفظ چهارچوب مشترکی انجام پذیرد. باید با کمک فعالان داخل ایران این کمپین را با دقت پیش ببریم. نباید گذاشت مورد استفاده گروهی - جناحی قرار بگیرد. ممکن است هر گروهی بخواهد با انگیزههای خودش وارد این جریان بشود و حرکت را مصادره کند. باید مقابل آن ایستاد. در ۴۰ سال گذشته و در دهه ۶۰، هزاران انسان به خاطر اعتقادات خود در ایران کشته شدند. در جنبش سبز هم همینطور. این آزادیهای نسبی که زمینه این حرکت را ایجاد کرده، با تلاش و جانفشانی ایجاد شده است. فعالان زیادی جان خود را بر سر ایجاد تغییرات و آزادی از دست دادهاند. ما نباید بگوییم که این اولین حرکت است. ولی در فضای دیکتاتوری موجود و علیرغم فشارها، پای مطالبه استعفای رهبر و تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایستادند که قابل تحسین است. من به خاطر فشارها نمیتوانم با خواهرم صحبت کنم. میترسم برای او مشکلی پیش بیاورند و بگویند تو با خارج از کشور مرتبط هستی! همه امضاکنندگان مداوم تحت فشارند. به جز آقای محمذ حسین سپهری، یکی از امضاکنندهها که با صراحت اعلام کرد مورد تهدید واقع شده است، سایرین هم تهدید شده و تحت فشار هستند. این به معنای کم ارزش و بها نشان دادن اقدامات سایرین و تلاشهای دیگران نیست؛ چه تلاشهای قبلی، چه کارهایی که همزمان انجام میشوند؛ مثل کمپین «حمایت از زندانیان هفت تپه» و بازداشتیهای روز کارگر که در جریان است. میشود همه را با هم پیش ببریم. یادمان باشد حتی برای رسیدن به این حد حجابی که زنان در ایران رعایت میکنند، هزینهها دادهایم. شما مقایسهاش کنید با حجابی که ما در دهه ۶۰ داشتیم. به هیچ وجه با ظاهر امروزی زنان ایران یکی نیست. این بدون مقاومت به دست نیامده است. با کتک خوردن، زندان رفتن به دست آمده است. هزینهها خیلی سنگین بودهاند تا زنان ایران از این آزادی نسبی برخوردار شوند و به مبارزه ادامه دهند.
در سال ۱۳۸۸، در شب انتخابات ریاست جمهوری، اکثر فعالان سیاسی و اجتماعی با احکام صادرشدهای به تاریخ چند روز پیشتر بازداشت شدند. در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ هم حصرخانگی آقایان «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی»، سران جنبش سبز اتفاق افتاد. با توجه به سابقه سرکوب در ۴۰ سال اخیر، اگر بازداشت این ۱۴ نفر آغاز شود، آیا این حرکت متوقف خواهد شد یا ادامه خواهد یافت؟
- جنبش ۱۳۸۸، آتش زیر خاکستر است. اگرچه با حصر و حبس رهبرانش، به طور موقت خاموش شده باشد اما مطالبات مردم به قوت خودش باقی است. مردم به دنبال ایجاد شرایط بهتر در جامعه هستند. سرکوب ادامه دارد و سفرههای زحمت کشان هم روز به روز کوچکتر و خالیتر شدهاند. اینها که تغییر نکردهاند. ولی تفاوتهایی در این دو حرکت وجود دارد. رهبران جنبش سال ۱۳۸۸ از «دوران طلایی» سخن میگفتند که مورد قبول بسیاری نبود. برای همین خیلی نمیتوانستند جلو بروند. اما این رویکرد در میان امضاکنندگان بیانیه وجود ندارد. در این حرکت، کسانی وجود دارند که خودشان هزینه پرداخت کردهاند، وابستگی هم به رژیم ندارند و به طور مشخص خواهان تغییر جمهوری اسلامی هستند. در جنبش سال ۱۳۸۸، عده زیادی خواهان اصلاح وضعیت در چارچوب همین نظام بودند. حرکت امضاکنندگان بیانیه، اصلاحطلبانه نیست. مردم حالا میگویند کل حکومت را نمیخواهیم. در اعتراضات دی ۱۳۹۶ هم با صدای بلند اعلام کردند «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا.» امضا کنندگان اگر دستگیر هم بشوند، این درخواستها پابرجا خواهند بود. حرکتی که قوی و همگانی باشد، نمیتوانند جلویش بایستند. شاید از جنبش ۱۳۸۸هم بزرگتر شود.
شما برادرتان را در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ از دست دادید. ۱۰ سال هم از این ماجرا میگذرد. برای خونخواهی برادرتان آیا موفق شدید اقدامی انجام بدهید؟
- مساله خونخواهی نیست، دادخواهی است. معنی خونخواهی این است که خون برادرم ریخته شده است و من باید در مقابل، خون کسی را بریزم. من چنین اعتقادی ندارم. بهدنبال دادخواهی هستیم. به انتقام اعتقادی نداریم. دادخواهی از رژیمی که رییس قوه قضاییهاش «ابراهیم رییسی»، جلادی است که خود مجری اعدامهای دهه ۶۰ بوده، مورد نظر من نیست. دادخواهی یک حرکتی است که در جامعه در جریان است. حرکتی که من میکنم، یکی از قدمها برای تحقق آن است. من و بسیاری دیگر از کسانی که عزیزان خود را در آن سالها از دست دادهاند، به دادخواهی خود ادامه خواهیم داد. این که انتظار داشته باشیم رژیم فعلی به دادخواهی ما رسیدگی کند، چنین چیزی محقق نخواهد شد. ما از این حکومت انتظاری نداریم ولی دادخواهی ما ادامه دارد.
مطالب مرتبط:
ما ۱۴تن، در پی «گذار کامل» و مسالمتآمیز از این رژیم «ایران ویران کن» هستیم!
محمدحسین سپهری: اگر جمهوری اسلامی احساس قدرت میکند، به خاطر احساس ضعف ما است
تهدید و ارعاب یکی از امضاکنندگان نامه درخواست استعفای رهبر
بیانیه ی دوم ۱۴کنشگر مدنی و سیاسی داخل کشور
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر