close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

حسن، کودک کار: با ما هم مثل آنها که پول دارند، رفتار کنید

۱۶ مرداد ۱۳۹۸
شما در ایران وایر
خواندن در ۴ دقیقه

حسن در گفت‌وگویی که شهروندخبرنگار ایران‌وایر با او داشته است می‌گوید: بعد از جدایی پدر و مادرش با واسطه دایی‌اش مورد ازار و اذیت قرار گرفته و بعد مادر او را به تهران نزد خاله‌اش می‌فرستد و بعد از مدتی او را مجبور با کار کردن در خیابان می‌کنند.

شهروندخبرنگار ایران‌وایر در خصوص خانواده حسن می‌گوید: « سال‌هاست که حسن و برادر و دختردایی آنها را می‌شناسم. پدر حسن و حسین عراقی است زمانی که بچه‌ها کم‌سن و سال بوده‌اند آنها را رها کرده و به عراق بازگشته است. مادرشان ازدواج مجدد کرده و از همسر دومش چند فرزند دارد و سال‌هاست که از وضعیت حسن و حسین بی‌اطلاع است. مادر زهرا، یعنی زن دایی‌ حسن کارتون خوابی می‌کند چند سالی‌ می‌شود که از پدرش هیچ کس خبری ندارد، احتمالا به دلیل مصرف مواد مخدر فوت کرده و چون کارت شناسایی به همراه نداشته هویت‌اش مشخص نشده و بدون نام دفن شده است.

این نوجوان در این گزارش می‌گوید: ۱۱ سال است که دست فروشی می‌کنم. از پلاستیک فروشی شروع کردم. آن زمان‌ها اگر روزانه به خاله‌ام پول نمی‌دادم من را کتک می‌زد. خاله‌ام با پول‌هایی که ما به دست می‌آوردیم برای خودش خانه و ماشین خرید و زندگی خوبی را دست و پا کرد. حسن می‌گوید آرزو دارم همه بچه‌های کار بتوانند درس بخوانند و خاله‌‌ای مانند من نداشته باشند. در این سال‌ها در خیابان‌ گل، کیف دستی، دستمال کاغذی فروخته‌ام. آدم‌ها با هم فرقی ندارند. کسی نیست در خیابان بچه‌ها کار را حمایت کند. ما در خیابان کتک می‌خوریم اما کسی نه کمک‌مان می‌کند و نه به دادمان می‌رسد.

حسن در مورد رفتار رانندگان منتظر پشت چراغ قرمز با کودکان کار می‌گوید: آدم‌ها با هم فرقی ندارند، بارها شده که پشت چراغ‌قرمز به راننده‌ای سلام کرده‌ام و او ترسیده است، بعد من هزار بار معذرت خواهی کرده‌ام اما رفتار بدی با من داشته‌اند چیزهایی گفته‌اند که لیاقت هیچ آدمی نیست. تنها انتظاری که از آدم‌ها دارم این است که همان رفتاری را که با آدم‌های پولدار دارند با ما، کودکان کار، هم داشته باشند. همه چیز فقط پول نیست.

شهروندخبرنگار ایران‌وایر زندگی حسن، برادرش حسین و دختردایی‌اش، زهرا، را اینگونه روایت می‌کند: سال‌های زیادیست که این بچه‌ها را می‌شناسم و به نوعی همیشه حمایت‌شان کرده‌ام. آن سال‌ها با من حرف نمی‌زدند، کم‌کم اعتمادشان را جلب کردم.  همیشه سه نفر بودند. حسن، برادرش حسین و یک دختربچه زیبایی به نام «زهرا» که دختر دایی آنهاست. حدودا چند سال پیش در یک شب بارانی حسن تب کرده بود که به سراغ من آمد. گریه می‌کرد و می‌گفت اگر جوراب‌هایم را نفروشم و ۷۵ هزارتومان برای خاله‌ام نبرم از خانه بیرونم می‌کند.همه جوراب‌ها را ازش خریدم. او را به دکتر بردم و در نهایت خودم او را به خانه رساندم. تصویری که داشتم با آن چیزی که دیدم متفاوت بود. فکر می‌کردم حسن باید در خانه‌ای مخروبه زندگی کند. وقتی به آدرسی که داده بود رسیدیم، شک شدم. آن خانه از خانه‌ای که خودم در آن زندگی می‌کردم بهتر و لوکس‌تر بود. آن زمان‌ها پژوه ۴۰۵ یک ماشین خوب و لوکس محسوب می‌شود. در پارکینگ آن خانه یک پژو پارک بود. حسن را رساندم و رفتم. کنجکاو شدم و چند روز بعد که مجدد حسن را دیدم پیگیر ماجرا شدم و متوجه شدم خاله حسن و حسین و عمه زهرا، مالک آن خانه و ماشین است و آنها را مجبور به کار می‌کند. از طریق همکارانم با مسئولین بهزیستی آشنا شدم و در نهایت قرار شد با کارشناسان بهزیستی برای بررسی بیشتر به آنجا برویم. شبی که رفتیم هیچ اثری از بچه‌ها در آن خانه نبود. حتی یک مسواک یا لباسی هم از آنها در خانه نبود. خانمی که در خانه بود شکل و شمایل زیبا و شیکی داشت. خطاب به ما گفت بچه‌ای اینجا زندگی نمی‌کند. چند بچه دست‌فروش هستند که گاهی می‌آیند و من کمکشان می‌کنم. دست‌ از پا درازتر از خانه بیرون آمدیم چند روز بعد حسن را پیدا کردم. وقتی از او پرسیدم که ماجرا چیست و کجا بوده‌اید؟ گفت وقتی مامورین بهزیستی و شما آمدید، خاله ما را در لباس‌شویی و زیر تخت و کمدلباسی قايم کرد. شما هم خوب نگشتید. ما صدای شما را می‌شنیدیم فقط پرسیدید بچه‌ها کجا هستند و رفتید.

از طریق دادگاه اقدام کردیم. بالاخره بچه‌ها را با موافقت دادگاه یک روز در خیابان سوار ماشین کردیم و تحویل مرکز کودکان بدسرپرست دادیم اما حسن موافقت نکرد. گفت می‌خواهم کار کنم و در نهایت هم نتوانستیم حسن را نگه‌داریم. حالا هم که برای خودش کار می‌کند و فقط می‌گوید امیدوارم هیچ بچه‌ای سرنوشتی مانند من نداشته باشد.

 

 

 

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

روستای بیدک؛ جایی که دختران ۱۵ ساله ترشیده هستند

۱۶ مرداد ۱۳۹۸
خواندن در ۲ دقیقه
روستای بیدک؛ جایی که دختران ۱۵ ساله ترشیده هستند