«ناصر پاسار»، پناهجوی ایرانی است که پنج سال میشود در ترکیه منتظر رسیدن به مقصدش است. او بعد از سالها بلاتکلیفی در ترکیه، در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در آنکارا اعتصاب غذا کرده است.
ناصر به خاطر اتفاقاتی که ناشی از تغییر مذهب (از اسلام به مسیحیت) در ایران برایش افتاده، به همراه خانوادهاش به دنیای پناهجویی کشانده شده است. حالا میگوید تا مشخص نشدن مقصدش، حاضر به شکستن اعتصاب غذا نیست.
هجدهم فوریه، ناصر پاسار با در دست داشتن پلاکاردی که خبر از اعتصاب غذا میداد و همینطور عکسی از کوچکترین فرزندش، مقابل دفتر سازمان ملل رفت و دست از خوردن کشید. او میگوید شرایط سخت زندگی در ترکیه باعث شده است که به خاطر فرزندانش و شرایط روحی آنها که حتی از تحصیل هم ماندهاند، بین مرگ و زندگی، یکی را انتخاب کند. حالا چشم امید همسرش با تنی بیمار و فرزندان خستهاش از انتظار در مسیر پناهجویی، به پدری است که هر صبح تا شب مقابل دفتر سازمان ملل خوردن را بر خود منع کرده و شبها در پارکهای اطراف، در سرمای زمستان تا صبح طاقت میآورد.
او در ایران آشپز بود. ماههای آخر زندگی در ایران هم خودرویی تهیه کرده و در آژانس مشغول به کار شده بود. آخرین محلهای که در آن زندگی میکردند، «تهران نو» بود. چندین سال پیش از اسلام روی برگردانده و به همراه خانوادهاش، به دین مسیحیت گرویده بودند. سه پسر دارد؛ ۲۳، ۲۰ و هشت ساله. میگوید هر سه آنها را با فرهنگ مسیحیت بزرگ کرده است. همسرش هم خانهدار است و در این سالهای زندگی پناهجویی در ترکیه، به امور خانه و کودکان پرداخته است.
به روایت ناصر، داستان پناهجویی آنها از گرویدن دوست فرزندش به دین مسیحیت شروع شد. پدر آن پسر، مردی با نفوذ در دستگاههای اطلاعاتی و بسیج بوده که وقتی متوجه شده پسرش توسط فرزند ناصر از اسلام روی برگردانده است، تهدیدها و آزارهایش هم شروع شدهاند. تا به آنجا که یک روز در خیابان و در نزدیکی خانهاش چیزی به سمتش پرتاب میشود که حالت انفجار پیدا میکند و بدن او آتش میگیرد: «من نمیدانم چیزی که به سمتم پرتاب شد، چه بود اما منفجر شد و من سوختم. همانوقت فردی که آن را پرتاب کرده بود، دیدم که سوار موتورش شد و رفت.»
تصاویری که این پناهجو از بدن سوختهاش برای «ایرانوایر» ارسال کرده، نزد ما امانت است و به دلیل دلخراش بودن این تصاویر، آنها را منتشر نمیکنیم.
ناصر و خانوادهاش تازه شش ماه بود که خانهای در همان تهران نو خریده بودند اما این اقدام و به خطر افتادن جانش، همراه خانواده را به ترک وطن وا داشت: «به خاطر وضعیتی که داشتیم، خیلی سریع با ما مصاحبه کردند. به خاطر نفوذ عجیب آن آدم، در وحشت بودیم. در مصاحبه اول قبول شدیم. برای تعیین مقصد هم تلفنی با ما گفتوگو کردند. پرسیدند که اگر امریکا باز شود، قبول میکنید که به آنجا بروید؟ گفتیم هرکجا بتوانیم به عنوان خانوادهای مسیحی پذیرش بگیریم، میرویم. صداهایمان هم ضبط میشد. اما بعد از پناهندههای بسیاری شنیدیم که وکلایشان به آنها توصیه کرده بودند مقابل این سوال، پاسخ منفی بدهند. بسیاری را میشناسم که با پاسخ منفی به این سوال، حالا به کشور سوم منتقل شدهاند و ما ماندهایم.»
روز اول اعتصاب غذای ناصر پاسار مقابل دفتر سازمان ملل در آنکارا
ناصر سالهای پناهجویی را برای تامین معیشت خانوادهاش بیشتر از هر کاری، در کارواش کار کرده است. دو پسر بزرگترش که میتوانستند کمک خرج خانواده باشند، به کارگری در رستوران و چایخانه مشغول شدند و هر سه فرزندش در نهایت از تحصیل باز ماندند. ساعتهای طولانی کارگری با کمترین درآمد، خطر و تهدید پلیس همراه بوده است. آنها مثل بسیاری از پناهجویان در ترکیه، اجازه کار ندارند و برای همین به کارهای سیاه مشغول میشوند. به پناهجویان در ترکیه حتی مسکنی هم ارایه نمیشود. برای آنها صرفا شهری تعیین میکنند که باید تمامی این سالهای چشمانتظاری را در آن شهر بگذرانند.
او بیمار است و زانوهایش مشکل دارند. از طرفی، به خاطر کار سنگین، به دیسک کمر مبتلا شده است. اما از ترس آنکه هنگام بستری بودنش و سپری کردن دوران نقاهت، کسی برای تامین معیشت خانوادهاش کمک نمیکند، تن به عمل جراحی نداده است.
ناصر مبتلا به تالاسمی خفیف هم هست و برای همین فرزند کوچکش نیز به همین بیماری مبتلا است. استخوان کمر همسرش شکسته است و توانایی کار کردن ندارد. به همین خاطر آنها تنها روزهای شنبه به تمیزکاری کلیسا مشغول هستند: «حتی مدارک پزشکی امآرآی همسرم را هم پس نمیدهند. میگویند بعد از قطع بیمه پناهجویان، باید مدارکی ارایه دهیم که ما هنوز حتی فرصت دنبال کردن آن را هم نیافتهایم.»
ناصر صدایش میگیرد و ادامه میدهد: «دیگر امکان ادامه زندگی به این شکل را نداریم. اینجا هم معلوم نیست تکلیفمان چه زمانی مشخص میشود. نمیتوانیم از پس هزینهها برآییم. فرزندانم پنج سال است که از تحصیل باز مانده و به شکل نیمهوقت کار کردهاند. اما هر بار که پلیس میآمد، چون به شکل سیاه کار میکردند، کارفرما آنها را فراری میداد. فرزندان من تیزهوش هستند و مسلط به سه زبان. اما ما از پس هزینهها برنمیآییم. حتی در زمستان هم نمیتوانیم گرمای خانه را تامین کنیم.»
این خانواده در خانهای زندگی میکنند که به گفته ناصر، قدیمی است و قابل سکونت نیست. اما حقوق کارگری سیاه در ترکیه کفاف همین را هم نمیدهد. او هر بار که برای پیگیری وضعیتش مراجعه کرده، با پاسخ مشابهی مواجه شده است: «باید منتظر بمانید؛ شاید طی پنج سال آینده تکلیفتان مشخص شود. شاید هم در همین وضعیت بمانید.»
جامعه سنتی ترکیه هم پذیرای تغییر مذهب آنها نیست. با آن که در کلیسای کاتولیک، زیر نظر کشور آلمان هستند اما کمکی تا به حال دریافت نکردهاند: «مگر یکبار کمک هزینه پرداخت قبوض برق.»
در عینحال، به خاطر مذهب مسیحیت، بارها مورد توهین و تحقیر قرار گرفتهاند. برای همین میگوید که نمیداند چه طور باید در ترکیه دوام بیاورد.
میگوید در تماسهای تلفنی با دفتر امور پناهجویان سازمان ملل، بارها گفته است که او و خانوادهاش قادر به ادامه وضعیت به این شکل نیستند اما هیچ پاسخی دریافت نکردهاند.
وضعیت پناهجویی در ترکیه شرایط سخت و طاقتفرسای خود را دارد. حبس شدن در شهرهای تعیینشده از سوی سازمان ملل یا اداره مهاجرت ترکیه از یکسو، نداشتن حقوقی مثل اجازه کار از سویی دیگر، پناهجویان را در بنبستی قرار داده است که یا به فکر خروج غیرقانونی از این کشور باشند یا دست به اقداماتی چون اعتصاب غذا بزنند.
از طرفی، ترکیه میلیونها پناهجو را در خود جای داده و بارها اعلام کرده است کشورهای اتحادیه اروپا باید بیش از پیش در امر نگهداری آنها کوشا باشند؛ کشورهایی که در آخرین نشستهای خود به این اندیشیدهاند که امور پناهجویان را خارج از مرزهای اتحادیه اروپا بررسی کنند.
سومین روز اعتصاب غذای ناصر پاسار
در کنار تمام این موارد، هر ساله بر تعداد مهاجران و پناهجویان افزوده میشود بدون آنکه راهحلی برایشان در نظر گرفته شود.
حالا ویدیوهای اعلام به اعتصاب غذای ناصر پاسار در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. او هم روزها مقابل سازمان ملل به تنهایی به اعتصاب غذایش ادامه میدهد و شبهای سرد را در پارکی در همان نزدیکی به صبح میرساند. بلکه این آخرین تیر ترکش او و خانوادهاش به هدفی بنشیند و آنها از این بنبست رهایی یابند.
ناصر میگوید دیگر چارهای برایش نمانده است. میخواهد فرزندانش بالاخره تحصیل کنند و همسرش به آرامش برسد. دنیای تلخ و سخت پناهجویی در بیرحمی ادامه دارد و در این میان، انسانهای بسیاری دست به گریبان با امید و ناامیدی هستند که از این سو به آن سو هل داده میشوند. ناصر تنها یکی از آنها است که حالا در ترکیه، لب بر خوردن بسته است تا بلکه کسی صدایش را بشنود.
شما هم میتوانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسوولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کردهاند و یا مرتکب خلاف شدهاند شکایت دارید، لطفا شکایتهای خود را با بخش حقوقی ایرانوایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]
مطالب مرتبط:
اعتصاب غذا و تحصن ۶۰ پناهجوی ایرانی در گوتنبرگ سوئد
بیشتر پناهجویان در بریتانیا در مناطق فقیر اسکان داده میشوند
پایانی بر کاروان امید؛ پناهجویان به کمپهایشان بازگردانده شدند
تغییر دین و دگرباش جنسی، مهم ترین پرونده های پناهجویان ایرانی ( بخش اول )
پرونده پناهجوی ایرانی باعث رای دیوان عالی بریتانیا شد؛ پناهجویان غرامت دریافت میکنند
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر