«قرنطینه خانگی»، حالا این واژه به دایره لغات روزمره مردم دنیا اضافه شده است. ماندن در خانه برای مبارزه با ویروس کشنده کرونا در بسیاری از شهرها و کشورها اجباری شده است. تا همین چند ماه پیش که اسم کرونا سر زبانها نبود، بسیاری دنبال فرصتی برای انجام کارهای عقبمانده بودند، زمانی برای استراحت، تماشای فیلم و سریال، مطالعه و یا حتی فرصتی برای مرتب کردن یکی از اتاقهای خانه بودند حالا اما اغلب آنها از هیچکدام از این کارها راضی نیستند، لذت نمیبرند و دوست دارند هرچه زودتر به وضعیت عادی برگردند.
اجبار به خانهنشینی و مشخص نبودن زمان پایان این توفیق اجباری بسیاری را یاد زندانیان انداخته، عدهای از افسردگی و ناامیدی حرف میزنند و برخی هم پا را یک گام فراتر گذاشتهاند و قرنطینه خانگی را با سلول انفرادی مقایسه کردهاند. ایرانوایر سراغ آنهایی که زندگی در سلول انفرادی را تجربه کردهاند رفته و از آنها درباره شباهتها و تفاوتهای روزهای قرنطینه خانگی و سلول انفرادی پرسیده است. اغلب افرادی که زندان و سلول انفرادی را تجربه کردهاند، آن را قابلمقایسه با روزهای قرنطینه خانگی نمیدانند، اما راهکارهایی که آنها برای حفظ روحیه و گذراندن آن روزهای سخت به کار گرفتهاند، احتمالا برای افرادی که در قرنطینه خانگی دچار سرگردانی و ناامیدی شدهاند، راهگشا است.
***
شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر و از اعضای هیات موسس، دبیر سابق و سخنگوی کمیته گزارشگران حقوق بشر، وبلاگنویس و فعال اجتماعی، در چندین بار زندان و حبس که به خاطر فعالیتهایش در ایران تحمل کرد، درمجموع صد روز را در سلول انفرادی زندان گذراند. او حالا در کشور اسلوونی زندگی میکند و در دوران درگیری جهان با ویروس کرونا، روزگار میگذراند. تجربهای متفاوت در کشوری دیگر.
مواجهه بسیاری از شهروندان در کشورهای مختلف از قرنطینه بابت جلوگیری از شیوع بیشتر ویروس کرونا، به روایت بسیاری از آنها بیشباهت با گذراندن زمان در سلول انفرادی و حبس نیست. هرچند شاید افرادی که هم انفرادی و هم زندان را در بندهای عمومی گذراندهاند، همچنین تشابهی را دقیق ارزیابی نکنند. شیوا نظرآهاری هم معتقد است که این دو مورد، یعنی حبس در سلول انفرادی و قرنطینه بابت شیوع ویروس کرونا، تنها از یک جهت میتواند مشابه باشد: «جدا شدن از جامعه» اما برای او در شبیهسازی میان قرنطینه و زندان، ماندن در خانه بیشتر به زندگی در بندهای عمومی زندان میماند.
شما معتقدید که «جدا شدن از جامعه» نقطه اشتراک حبس در سلول انفرادی و قرنطینه در شرایط فعلی است. اما بسیاری که در قرنطینه به سر میبرند، احساس میکنند زندانی شدهاند. تجربه شما چه میگوید؟ تشابه و فرقهای این دو مساله در چیست؟
به نظر من شاید تنها وجه اشتراک و شباهتشان، جدا شدن از جامعه و اجبار به زندگی انفرادی است. حالا این انفرادی میتواند یک خانواده را شامل شود یا یک شخص را که به تنهایی زندگی میکند. در این حال با توجه به مجموعه امکاناتی که در خانه در اختیار ما قرار دارد، از کتاب، اینترنت، آشپزی، تلویزیون و فیلم دیدن گرفته تا امکانات آموزشی و غیره، به نظرم گذران وقت در خانه چندان کار سختی نیست. از طرفی درست است که در شرایط کنونی قرنطینه هم چشماندازی برای اتمام این دوره وجود ندارد، اما در این حال شما همچنان اختیار زندگیتان را در دست دارید و برای انجام امورات روزانه دارای آزادی عمل هستید. چنین مسالهای در سلول انفرادی وجود ندارد، شما در یک سلول کوچک بدون هیچ امکانی برای سرگرمی یا گذران وقت تنها هستید، اختیار حمام و توالت رفتنتان با دیگران است. حتی ساعت غذا خوردن و خوابوبیداریتان دست خودتان نیست و در این حال بهطور مداوم تحتفشارهای بازجویی قرار دارید؛ یعنی حتی اگر به بازجویی نروید هم باز این فشار روی شما وجود دارد. در قرنطینه اما چنین چیزی نیست. از این نظر من بهصورت جزئی نمیتوانم آنها را شبیه به هم بدانم. به نظرم اگر بخواهم شبیهسازی کنم این دوران قرنطینه نه شبیه به انفرادی که بیشتر شبیه زندگی در بندهای عمومی زندان است.
یعنی این تشابه برای خودتان هم تداعیکننده دوران حبس در بندهای عمومی زندان است؟
برای من این روزها بیشتر زندگی در بند عمومی یا بند سیاسی زنان تداعی میشود تا انفرادی، چون امکانات و شرایط تا حدی شبیه به هم است. در بند سیاسی زنان امکان آشپزی کردن، کتاب خواندن، انجام کارهای دستی، ورزش کردن مهیا است. به جز بخش اینترنت و تلفن که در زمان ما، تلفن در بند سیاسی نبود و فقط هفتهای یکبار ملاقات داشتیم و تلویزیون که در بند یک تلویزیون برای همه وجود دارد و امکان فیلم و سریال دیدن آزادانه نیست. اما سایر بخشهای زندگی در قرنطینه بیشتر برای من شبیه به زندگی در بند عمومی است. از این لحاظ اتفاقا با خودم فکر میکردم که دوباره باید همان برنامهریزی سفتوسخت زندان را اجرا کنم و به این صورت، این روزها را هدفمند بگذرانم.
اما از یک منظر هم میتوانم این را پیشبینی کنم که ممکن است بعد از پایان این دوران، اتفاقی که برای آدمها پس از گذراندن طولانیمدت سلول انفرادی رخ میدهد، برای ما هم رخ دهد. میل به خلوت خود و عدم تمایل برای معاشرت زیاد با دیگران، اتفاقی است که شاید آن را تجربه کنیم. یعنی ممکن است که بعد از پایان قرنطینه، مدتی طول بکشد تا دوباره آدمهای سابق شویم، از این لحاظ که احتمالا تا مدتزمانی، بیشتر تمایل داریم که به خانه برگردیم و گوشه امنمان همان خلوتی است که در طول این ماهها به آن خو گرفتهایم. این اتفاق برای افرادی که از انفرادی بیرون میآیند هم میافتد، یعنی شاید در ابتدا زندانی از قرار گرفتن در جمع خوشحال باشد، اما بعد از مدتی، احساس عدم امنیت و اضطراب و کلافگی بر او که به تنها ماندن خو گرفته بود، چیره میشود.
برای خود من پیش آمد که بعد از رفتن از سلول انفرادی به یک سلول دونفره، پس از سه-چهار روز در دلم میگفتم کاش همان انفرادی مانده بودم، درحالیکه انفرادی دیگر امانم را بریده بود. اما این خاصیت آدمیزاد است که خودش را به شرایط عادت میدهد و ترک عادت هم همیشه کار سختی است.
گذراندن انفرادی برای زندانیان اگرچه شباهتهایی میتواند داشته باشد، اما بنا به روایتهای مختلف، شاید هرکس بهنوعی آن روزگار را طاقت میآورد. شما در انفرادی چه میکردید و چطور طاقت میآوردید؟
تابهحال هرکس از من پرسیده که در انفرادی چهکار میکردی، گفتهام که میخوابیدم. گاهی برای خودم عجیب است که چطور میتوانستم ساعتها و روزها را به خواب بگذرانم. نه اینکه خواب باشم، جایی میان خواب و رویا. واضح است که کسی نمیتواند آنهمه ساعت بخوابد. بنابراین برای من بیشتر کمک گرفتن از تخیلم برای خارج شدن از فضای سلول بود، البته باید بگویم آن موقع به کاری که انجام میدادم آگاه نبودم، حالا اما میدانم که آنهمه تخیلات و تصویرسازیها، چقدر کمک کرد تا روح و روانم را تا حد امکان سالم نگه دارم. اما بههرحال این همه ۲۴ ساعت شبانهروز را شامل نمیشد. واقعا نمیتوانم دقیق بگویم چطور میگذشت. مثلا ساعتهایی برای خودم تعیین کرده بودم برای خوردن میوه یا مثلا شیر و بیسکویت. چون در بند ۲۰۹ اوین، هر دو هفته میتوانستیم لیست خرید به ماموران بدهیم تا از بیرون برایمان خرید کنند. البته لیست خریدمان محدود بود، اما بههرحال از هیچی بهتر بود. بعضی وقتها کمی راه میرفتم یا ورزش میکردم. راستش، آن موقع خیلی اهل ورزش کردن نبودم، بسیاری از زندانیان بودند که مثلا دو ساعت در همان فضای کوچک راه میرفتند یا ورزش میکردند. من هم البته گهگاهی این کار را میکردم. ساعتهایی به فضولی یا کنجکاوی آنچه در اطراف اتفاق میافتاد میگذشت. حمام و دستشویی رفتن هم از مواردی بود که از سلول خارج میشدیم و بهنوعی وقتمان میگذشت. اما هرکسی روشهای خاص خودش را برای مواجهه با شرایط سلول انفرادی دارد. بعضی نکات میان همه مشترک است و بعضی قسمتها مانند ورزش و راه رفتن، ممکن است میان همه مشترک نباشد. اما حالا اگر با تجربه امروزم بخواهم بگویم، بهطورقطع ورزش کردن ساده در همان فضای سلول و تخیل یعنی توجه به تن و روان، به حتم میتواند انسان را در آن شرایط زنده و امیدوار نگه دارد.
معمولا در صحبتهای کسانی که تجربه انفرادی را دارند، بقا و امید به تمام شدن آن روزگار سخت که توصیف کردید، انگیزهای برای نجات بوده است. برای زنده نگه داشتن این انگیزه چه میکردید؟ آیا میتوان این انگیزه را با روزگار کرونا تشابه داد؟
چون من وجه تشابه زیادی میان سلول انفرادی و روزگار کرونا نمیبینم، همانطور که توضیح دادم، بنابراین پاسخ به این سوال را هم بدون شبیه دانستن این دو تجربه به هم میدهم. من فکر میکنم اصولا آدمیزاد به امید زنده است و برای ما که از آن جغرافیا میآییم، این امید به فردای روشنتر، معنایی متفاوت با مردم در دیگر نقاط جهان دارد. برای من این امید و انگیزه در سلول انفرادی یا حتی زندان از اینجا میآمد که میدانستم هزاران نفر پیش از من در آنجا بودهاند و آن روزها را گذرانده و رفتهاند، میدانستم هر یک روزی که میگذرد، من یک روز بیشتر به آزادی نزدیک میشوم و بنابراین گذر روزها برایم هرچند سخت اما نوید نزدیکتر شدن به آزادی بود، در این روزگار هم همان نگاه به شکل دیگری میتواند کمک کند. نگاه کردن به اتفاقات از دریچه تاریخ کمک میکند که راحتتر آنها را پشتسر بگذاریم. حالا هم باید بدانیم که جهان پیشازاین روزهایی بهمراتب سختتر و هولناکتری را تجربه کرده است. معلوم است که در گذر از این روزها شماری از ما طاقت نمیآوریم، شماری از ما روزهای بعد را نمیبینیم و شماری از ما کم میشوند، اما با همه اینها اجداد ما پیش از این نیز تجربیاتی سختتر را پشتسر گذاشتهاند و ما هم این روزها را میگذرانیم. مهم این است که پسازآن تلاش کنیم تا از اتفاقات مشابه آتی جلوگیری کنیم، به حد توان و ظرفیتمان، مطالباتی را پی بگیریم و سختی این روزها را به مبارزه برای کسب یک سری حقوق اساسی تبدیل کنیم.
همانطور که میدانید، احکام بسیاری از کنشگران و روزنامهنگاران در شرایط فعلی که جهان درگیر شیوع ویروس کرونا است، به اجرای احکام رفته است و ممکن است بهزودی، راهی زندان شوند. شاید این گفتههای شما نقشه راهی برایشان باشد. خصوصا که حالا پیش از زندان، قرنطینه را هم تجربه میکنند.
من البته نه در جایگاهی هستم که به کسی توصیهای بکنم و نه فکر میکنم اساسا مدل یا روش من برای گذران زندان، میتواند برای همه مفید باشد. تصور میکنم کسانی که به زندان میروند، آشنایی نسبی به شرایط دارند و در زندان هم کسانی هستند که به آنها راه و روش گذراندن روزها را نشان میدهند، همانطور که دیگرانی به من نشان دادند. بنابراین تنها میتوانم آرزو کنم که هرچه زودتر دوران محکومیت و زندانشان تمام شود، آزاد شوند و به زندگی برگردند؛ و بازهم آرزو کنم که زندان با همه سختی و دشواریهایش از آنها انسانهای بهتری بسازد.
مطالب مرتبط:
اجبار ماندن در چهاردیواری به روایت مرسده قائدی؛ از زندان کمیته مشترک تا قرنطینه خانگی
آیا نگهداری متهمین در سلولهای انفرادی مجاز است؟
دیوارنویسی، خوراک زندان انفرادی است
تجربه زندان انفرادی، گفت و گو با احمد منتظری و نرگس محمدی
زندان زنان (1)؛ سال نو در انفرادی اوین
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر