«جمعیت» واژهای است که احتمالا در آینده تاریخنویسان به عنوان یکی از مهمترین پروژههای اجتماعی آیتالله «علی خامنهای» از آن یاد خواهند کرد؛ طرحی پرهزینه، بیفایده و از پیش شکستخورده که تنها به دلیل اصرار شخصی رهبر جمهوری اسلامی تبدیل به مسالهای حیثیتی برای هواداران سیاسی و رسانهای او شده است.
در این مقاله از سه زاویه مختلف به این پروژه پرداخته شده است. در ابتدا به این میپردازیم که چهگونه یک مساله فرعی به اصرار یک نفر، تبدیل به مسالهای ملی میشود که تمام نیروهای سیاسی و رسانهها ناگزیر از حمایت از آن هستند.
تلاش برای نظریهپردازی بحران جمعیت از طریق ترویج اطلاعات نادرست، اغراق و بزرگنمایی و حتی دستکاری در آمار و دادههای آماری مرتبط با جمعیت موضوع دیگری است که دراین مقاله به آن میپردازیم و دست اخر به این سوال پاسخ میدهیم که چرا جامعه ایرانی زیر بار افزایش جمعیت نمیرود.
بخش اول؛ اعتقاد شخصی یا اعمال عقیده
سایت «تسنیم» در گزارشی که روز ۲۲ تیر ۱۳۹۹منتشر کرد، نوشت آیتالله علی خامنهای طی ۱۰ سال گذشته بیش از ۴۲ بار به ضرورت افزایش جمعیت و فرزندآوری تاکید کرده است. این یک رکورد کمنظیر در میان رهبران دنیا است.
این آمار احتمالا بر اساس تعداد فیشهایی است که سایت رسمی آیتالله خامنهای با عنوان «افزایش جمعیت» دستهبندی کرده است. اما آمار واقعی بیش از اینها است. او فقط امسال در «پیام نوروزی»، سخنرانی نوروزی، ارتباط تصویری با تشکلهای دانشجویی و دیدار با نمایندگان مجلس یازدهم هم درباره جمعیت صحبت کرده است. به عبارتی، او هر بار که روی صفحه تلویزیون ظاهر شده، هشدار داده است: «باید از پیری جمعیت ترسید.»
در دنیای ذهنی رهبر جمهوری اسلامی ایران، مساله جمعیت بسیار مهم است؛ دقیقا معلوم نیست چه ارزیابی از شرایط کنونی دارد یا این که تصورش از آینده چیست. معلوم نیست چه کسانی چه گزارشهایی به او ارایه کردهاند و یا چه دیده که بعد از سال ۱۳۹۰، نگرانی از کاهش جمعیت تبدیل به مهمترین و اصلیترین دغدغه اجتماعی و سیاسی وی شده است.
البته سابقه اظهار نظرهای جمعیتی آیتالله خامنهای به پیش از سال ۱۳۹۰ بازمیگردد. او در سال ۱۳۶۸ هم معتقد بود: «ما اگر دو برابر امروز هم جمعیت داشته باشیم، باز هم میتوانیم بدون کمترین نیازی به کشورهای دیگر، خود را به بهترین وجه اداره کنیم.»
اما اصرار او بعد از سال ۱۳۹۰ رنگ و بوی جدیتری به خود گفت. رهبر جمهوری اسلامی در ۱۶ مرداد ۱۳۹۰ در یک سخنرانی، برای جمعیت ایران عدد هم تعیین کرد و گفت: «جمعیت کشور، ۷۵ میلیون. البته بنده همین جا عرض بکنم، من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم، میتواند ۱۵۰ میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از ۱۵۰ میلیون انجام بگیرد!»
او پس از این، ۹ بار دیگر هم به عدد ۱۵۰ میلیون جمعیت اشاره کرده و چند مرتبهای هم سقف خواستههایش را در این زمینه تا ۲۰۰ میلیون نفر بالا کشیده است.
آیتالله خامنهای روز ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ سیاستهای کلی جمعیت کشور را در ۱۴ بند ابلاغ کرد. بند اول و تقریبا خلاصه این سیاستها، «افزایش نرخ باروری» است.
او بر این باور است: «خدای متعال از مسلمانها خواسته که زیاد شوند.»
این نقل یک عقیده شخصی نیست. دغدغههای رهبر جمهوری اسلامی برای نزدیکان و هواداران او، یک دغدغه عمومی است؛ هوادارانی که در حال حاضر تقریبا تمام نهاد قدرت را در کشور قبضه کردهاند.
حالا بین نمایندگان «انقلابی» تازه به مجلس رسیده مسابقه راه افتاده که کدام یکی بیش از بقیه پیگیر «منویات رهبری» است. تقریبا هر روز یکی از نمایندگان درباره افزایش جمعیت صحبت میکند. در مجلس، «کمیسیون ویژه جمعیت» شکل گرفته است. بخش بزرگی از وقت مرکز پژوهشهای مجلس صرف تحقیق و بررسی پیشنویسها، طرحها و لوایحی میشود که در پی ایجاد پشتوانه مالی و قانونی برای پیش بردن پروژه افزایش جمعیت است؛ پروژهای که بر مبنای تصورات ذهنی یک نفر، مابهازای قانونی، اداری و مالی پیدا میکند.
همین الان هم افزایش جمعیت در ایران دارای سازمان قانونی، اداری و مالی است و در بودجه سالانه کشور ردیف اختصاصی دارد. فقط امسال در شرایطی که ایران گرفتار بزرگترین بحران تامین مالی و اقتصادی تاریخ معاصر است، ۲۱۸ میلیارد تومان کمک به اجرای سیاستهای جمعیتی اختصاص یافته است؛ رقمی معادل دستمزد شش هزار کارگر و کارمندی که به حساب و کتاب گزارشهای رسمی، از پس تامین غذای کافی و نیازهای ضروری زندگی برنمیآیند.
این به جز بودجهای است که در مراکز فرهنگی و تبلیغی صرف ترویج و نظریهپردازی برای افزایش جمعیت میشود و به جز هزینهای است که سیاستهای مشوق روی دست دولت میگذارد.
«شورای عالی انقلاب فرهنگی» سیاستهای مشوق جمعیتی روز ۳۰ مهر ۱۳۹۰ را تبدیل به مصوبه قانونی لازمالاجرا کرد که بار مالی مشخصی برای دولت دارد.
البته منتقدان دولت بر این عقیدهاند که تا الان دولت از زیر بار تامین مالی برنامههای افزایش جمعیت طفره رفته است. در «برنامه ششم توسعه»، یک ماده مفصل ۱۰۲ به این موضوع پرداخته و اهداف مشخصی برای افزایش جمعیت تعیین شده است. این ماده میگوید: «دولت موظف است براساس سیاستهای کلی جمعیت و خانواده و سند جمعیت مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، با همکاری نهادهای ذیربط و با ایجاد سازوکارها و تامین اعتبارات لازم در قالب بودجه سنواتی، اقدامات ذیل را بهعمل آورد:
الف- زمینهسازی مناسب جهت کنترل و کاهش میانگین سن ازدواج به میزان ۱۰ درصد.
ب- حمایت، پشتیبانی و ارتقای معیشت و اقتصاد خانواده.
پ- مقابله فعال و هوشمند با «جنگ نرم» در عرصه خانواده و منع نشر برنامههای مخل ارزشها و برنامهسازی، آموزش، پژوهش و تبلیغ توسط کلیه دستگاههای ذیربط در جهت تحکیم خانواده.
ت- زمینهسازی جهت افزایش نرخ باروری به حداقل ۲/۵.
ث- پشتیبانی و حمایت از ترویج ازدواج موفق، پایدار و آسان، فرزندآوری و تربیت فرزند صالح.
ج- آموزش و مشاوره مستمر.
چ- ارایه تسهیلات و امکانات ساخت و اجاره مسکن با اولویت زوجهای دارای فرزند در بودجه سنواتی.
ح- تمهیدات لازم از قبیل ارایه تسهیلات جهت افزایش سلامت ازدواج و درمان ناباروری در بودجه سنواتی.
خ- تشویق صلح و سازش زوجها در پروندههای دعاوی خانواده.
د- حمایت و توسعه بیمه سلامت برای مادران در کلیه مراحل دوران بارداری تا پایان دوران شیرخوارگی.
بعضی از بندهای این ماده قانونی البته ضرورتهای عمومی هستند؛ مانند تقویت اقتصاد معیشت یا توسعه نظام سلامت. اما آیا تعیین و تصویب بند قانونی برای کاهش سن ازدواج یا افزایش نرخ باروری و تعیین بودجه برای آن، یک ضرورت برای کشوری بحرانزده مانند ایران است؟ آیا بحران جمعیت آن گونهای که آیتالله خامنهای و هواداران او تصور میکنند، یک مساله جدی است؟ آیا اخبار و گزارشهایی که نمایندگان ارایه میکنند و آمارها و اطلاعاتی که از رسانههای رسمی برای نشان دادن بحران منتشر میشوند، حقیقت دارند؟
بخش دوم؛ نظریهپردازی با اطلاعات نادرست و اغراق شده
آیتالله «خامنهای» مجلس یازدهم را «یکی از قویترین و انقلابیترین مجالس دوران انقلاب» معرفی کرده است. مجلسی که دقیقا یک ماه و ۲۱ روز از تشکیل آن میگذرد، اما در این مدت کوتاه، مرزهای «عرض ارادت» به رهبر جمهوری اسلامی را جابجا کرده است. تا الان ۱۴۵ نماینده مجلس در توییتر حساب کاربری دارند. از پیش از تشکیل مجلس یازدهم تا امروز، تقریبا روزی نبوده است که یک یا چند نفر از نمایندگان با انتشار تصویر و نقل جملهای از رهبرشان، قربان صدقه او نرفته باشند.
در ابتدای گزارش، به این مساله پرداختیم که چگونه نظر و عقیده شخصی رهبر جمهوری اسلامی ایران، به صورت سازمانیافته تبدیل به موضوع سیاسی و اداری میشود، برای آن قانون مینویسند، بودجه تعیین میکنند و فرصت مخالفت یا نقد از منتقدان رسمی و غیررسمی سلب میشود. اما ماجرا برای هواداران آقای خامنهای فرق میکند. از یکسو عرصه برای ترکتازی آنها فراهم است. آنها با تکرار نظر رهبری، موقعیت سیاسی خود را محکمتر میکنند. فرقی نمیکند موضع شخصیشان چیست یا اصلا اطلاعات و احیانا دانش و آگاهی درباره آنچه میگویند دارند یا نه، تنها کافی است از آنچه رهبرشان گفته است، تعریف و تمجید کنند و آن را به شکل قانون و بودجه و کمیسیون و... درآورند. مهم نیست مساله افزایش جمعیت، در حال حاضر اولویت چندم حوزههای انتخابیه و کل کشور است، اما تشکیل «کمیسیون ویژه جمعیت» در صدر فهرست کارهایی است که نمایندگان مجلس یازدهم، در ۵۰ روز اول فعالیتشان، خود را ملزم به انجام آن میدانند.
اما کار برای هواداران آیتالله خامنهای، خیلی هم آسان نیست. نمایندگان مجلس و رسانههای هوادار رهبر جمهوری اسلامی ایران، برای حفظ ظاهر هم که شده است، ناگزیر به نظریهپردازی در این بارهاند؛ نظریهای که نشان دهد، وضعیت جمعیت در ایران واقعا بحرانی است، که نیست. هم در ادامه مطلب و هم در بخش آینده، توضیح خواهیم داد که چرا به رغم تغییر شدید الگوی جمعیتی، وضعیت ایران در مقایسه با کشورهای دیگر و همین طور به نسبت چالشها و بحرانهای جدیتر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، اصلا بحرانی نیست.
در این میان، بازار اخبار جعلی، آمارهای دستکاری شده و گزارههای غلط و گمراهکننده داغ است. در یک دستهبندی کلی میتوان به سه گونه اخبار نادرست درباره جمعیت اشاره کرد:
اول؛ اطلاعات و اخباریاند که به طور واضح جعلی و نادرستاند.
این گونه اخبار با ارائه اطلاعات نادرست و گزارههای گمراهکننده در پی جعل واقعیت به گونهای هستند که نشان دهد اوضاع ایران بحرانی است. به عنوان نمونه میتوان به سه اظهار نظر از سه نماینده مجلس اشاره کرد که سایت درستیسنجی «فکتنامه» آنها را بررسی و به استناد فکتهای معتبر، ثابت کرده است که چرا این ادعاها واقعیت ندارند.
به عنوان نمونه اول، میتوان به اظهارات «ابوالفضل ابوترابی» نماینده ایلام اشاره کرد که گفته بود «امروز جهاد مومنین، طلاب و به ویژه روحانیت، فرزندآوری است. با توجه به آمار، ایران در سال ۱۴۳۰، جزو ۳ کشور پیر جهان است.» در حالی که بر اساس سناریوهای معتبر جمعیتی که در داخل و خارج ایران تهیه شدهاند «اگر تا ۳۰ سال آینده، میزان باروری در حد امروز باقی بماند و حتی کمی کاهش پیدا کند، در آن صورت، سالمندان حدود ۲۰ درصد کل جمعیت را تشکیل میدهند. با این حساب، هشتادویک کشور دیگر، جمعیت سالمند بالاتری از ایران خواهند داشت.» قصد و نیت آقای ابوترابی یا کسانی که اطلاعات نادرست و جعلی در اختیار او قرار دادهاند، از این حجم از جعل واقعیت چیست؟
نمونه دوم، اظهارات «امیرحسین قاضیزاده هاشمی»، نایبرئیس اول مجلس است. آقای قاضیزاده هاشمی پزشک است و ادعایی که مطرح میکند، کمی پیچیدهتر از ادعاهای جعلی عوامانه است. او میگوید «در زمینه خانواده به معنای واقعی کلمه باید تحول ایجاد کنیم؛ امروز خبرها و گزارشهای متقن میگویند که کشورمان به سرعت به سمت پیری پیش میرود، این خیلی خبر دهشتناک و بدی است. آثار آن وقتی ظاهر خواهد شد که هیچگونه علاجی برای آن متصور نیست. تا ۳۰ سال آینده، ۳۰ درصد جمعیت ایران بالای ۶۰ سال هستند.» او در اینجا بیش از آنکه عدد را جعل کند، تعریف واژه «پیر» را تحریف میکند. او از واژه «پیری» استفاده میکند، اما از سن بالای ۶۰ سال صحبت میکند. حال آنکه بر اساس استانداردهای داخلی و بینالمللی، ملاک تعریف سالمندی، سن بالای ۶۵ سال است. طبق برآوردهای معتبر داخلی و بینالمللی، جمعیت سالمند ایران تا ۳۰ سال آینده، بین ۱۷ تا ۲۰ درصد خواهد بود که اختلاف چشمگیری با آنچه نایبرئیس مجلس گفته است، دارد.
نمونه سوم، گفته «فاطمه محمدبیگی»، نماینده قزوین است که یک تصور بیپایه و اساس عوامانه را به مساله جمعیت گره میزند. او میگوید ضریب هوشی ایرانیان به این سبب که «نخبگان از فرزندآوری امتناع میکنند»، در حال کاهش است: «قبلاً ضریب هوشی ایرانیها ۱۰۴ بود و ایران بین چهار یا پنج کشور برجسته IQ در جهان بود. الان رتبه ۶۸ام IQ در جهان را داریم؛ فکر میکنم در حال حاضر متوسط IQ ایرانیها حدود ۸۴ است.» اصل جمله که به طور قطع نادرست و بیپایه و اساس است. «از پنج عددِ مطرح شده، تنها یک عدد و آن هم ضریب هوشی ۸۴ قابل پیگیری است که از قضا آن هم اعتبار چندانی ندارد.» اما فراتر از این، گره زدن «ضریب هوشی» با «فرزندآوری» در نوع خود کمنظیر است. همیشه نگرانیهایی درباره مهاجرت نخبگان از ایران مطرح بوده، اما نگرانی از زاد و ولد آنها، کمسابقه است.
دوم؛ اخبار جعلی که میتوان ردی از واقعیت در آنها دید، اما نتیجهگیریهایی عجیب و گمراهکننده دارند
به عنوان نمونه، میتوان به خبری اشاره کرد که چند هفته پیش در شبکههای اجتماعی توجه زیادی را برانگیخته بود. برخی کاربران که در میان آنها «کیانوش جهانپور»، سخنگوی پیشین وزارت بهداشت هم دیده میشود، یک توییت قدیمی از «ملیندا گیتس» (همسر بیل گیتس) را منتشر کردند که مضمون آن، این بود «سریعترین کاهش نرخ فرزندآوری در تاریخ جهان، در ایران اتفاق افتاده است.»
البته چند کشور هم رکوردهایی نزدیک ایران دارند، اما واقعیت این است که نرخ فرزندآوری در یک دوره ده ساله در ایران با شتاب بسیار زیادی کاهش پیدا کرده است، اما پس از آن نمودار وضعیت عادی پیدا کرده است.
از این جمله نمیتوان نتیجه گرفت که شرایط ایران به نسبت بقیه کشورها بحرانی است، بلکه میتوان گفت کنترل جمعیت در ایران به جای اینکه مثل بقیه کشورها در یک دوره طولانی انجام شود، در یک دوره کوتاه رخ داده است. در واقع، وقوع انقلاب باعث شد فرایند کاهش نرخ زاد و ولد که طبیعت جهان مدرن است، به تعویق افتد و ایران کل دهه ۱۳۶۰ را از دست بدهد. به همین دلیل به جای اینکه طی ۲۰ سال نرخ باروری از ۶ به زیر ۳ فرزند به ازای هر زن برسد، در ایران در ۱۰ سال این اتفاق رخ داد.
این اما بیشتر برای علاقهمندان به رکوردهای «گینس» جذاب است، وگرنه در یک بازه طولانی، میزان کاهش زاد و ولد در ایران تفاوتی با سایر کشورها ندارد.
سوم؛ اخبار نادرستِ ناشی از تصورات اشتباهی و دامن زدن به آنها است
به عنوان نمونه، تصور میشود که ایران کشور وسیعی است که تراکم جمعیتی پایینی دارد. بله؛ ایران بیش از یک میلیون و ۶۴۸ هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و هجدهمین کشور پهناور دنیا است؛ مساحت ایران بیش از مجموع مساحت آلمان، ژاپن، فرانسه، انگلیس و کره جنوبی است؛ ۳ برابر فرانسه، بیش از ۵ برابر آلمان و ژاپن، ۷ برابر انگلیس و ۱۷ برابر کره جنوبی. اما بخش عمدهای از جغرافیای ایران را مناطق کویری و کوهستانی غیر قابل زیست تشکیل میدهند. بر اساس برآوردها تنها حدود ۱۰درصد مساحت ایران قابل زیست است، در حالی که نزدیک به ۱۰۰ درصد برخی کشورها، اراضی قابل کشت و قابل زیستاند. در واقع تراکم واقعی جمعیت را باید در کمتر از ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع محاسبه کرد. با این حساب، اتفاقا ایران کشوری با تراکم جمعیتی نسبتا بالا است که ظرفیت جمعیتی محدودی دارد. ایران ۱۵۰ میلیون نفری یا ۲۰۰ میلیون نفری، تقریبا فاجعهای جمعیتی و زیستمحیطی است. همین الان هم تقریبا تمام ظرفیت جمعیتی تمام مناطق قابل زیست کامل است. در واقع، فضا برای ۸۰ میلیون نفر هم تنگ و محدود است. قطعا ریختن ۱۵۰ میلیون نفر در ظرف جغرافیای ایران، به یک فاجعه بزرگ جمعیتی و زیستمحیطی منجر خواهد شد.
اما آیا این اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و گمراهکننده و تصورات اشتباه، تاثیری خواهند داشت؟ آیا در ایران دوباره نهضت زاد و ولد به راه خواهد افتاد؟
بخش سوم؛ چرا جامعه ایرانی زیر بار افزایش جمعیت نمیرود؟
پروپاگاندای جمهوری اسلامی ایران، سرمایهگذاری کلانی برای پروژه افزایش جمعیت کرده است. پروژهای که معلوم نیست از کجا و بر چه مبنایی در ذهن آیتالله خامنهای کلید خورده و تبدیل به یک پروژه سیاسی-اجتماعی شده است، برای آن سیاستهای کلی نوشته میشود و تبدیل به یک سند بالادستی میشود. برای آن قانون مینویسند و بار مالی ایجاد میکنند و در بودجه سالانه ردیف اختصاصی برای فرزندآوری تعریف میشود. حتی فراتر از این، اقداماتی مانند ممنوعیت واردات کاندوم، ممنوعیت عمل وازکتومی، ممنوعیت تبلیغات پیشگیری از بارداری و ممنوعیت توزیع وسایل پیشگیری در مراکز بهداشت و... در دستور کار قرار میگیرد. اما آیا این اقدامات منجر به افزایش فرزندآوری خواهد شد؟
معلوم نیست جمهوری اسلامی ایران برای افزایش زاد و ولد تا کجا پیش میرود، اما مشخص است که این تلاشها به نتیجه نخواهد رسید. افزایش طبیعی جمعیت ممکن نیست، چون جامعه به دلایل ساختاری زیر بار آن نخواهد رفت.
۱- جمعیت ایران میلی به افزایش جمعیت ندارد، به این دلیل ساده که بیش از نیم قرن گذشته را در شرایط ناپایدار سیاسی و اقتصادی گذرانده است. در این شرایط ناپایدار فرزند بیشتر به معنی ناپایداری بیشتر است. جمعیت بیشتر به معنی سرانه کمتر، امکانات کمتر و حتی غذای کمتر است.
تا ۵۰ سال پیش، فرزندآوری یک سرمایهگذاری اقتصادی برای آینده بود. هر فرزند هزینه خانوار را تا حدودی افزایش میداد، ولی پس از حدود ۱۰، ۱۲ سال فرزندان برای خانواده نقش تولیدکننده را ایفا میکردند و دست کم تا زمانی که ازدواج کنند و از خانه بروند، برای خانواده اصلی ارزش افزوده اقتصادی تولید میکردند. در آن زمان، بیشتر جمعیت ایران در روستا زندگی میکردند و کسبوکارهای خانوادگی، شیوه غالب کسبوکار در ایران بود. الآن اما، شرایط فرق کرده است. فرزند بیشتر مترادف هزینه بیشتر در مدت زمان طولانی است. طبق قانون، فعالیت اقتصادی کودکان تا پیش از ۱۵ سالگی ممنوع است. بعد از آن هم به طور معمول در طبقات متوسط، بچهها در خانه والدین زندگی میکنند و هزینه خورد و خوراک و تحصیلشان، تا زمانی که وارد بازار کار شوند بر دوش خانواده است. این فرایند گاهی تا ۳۰ سال طول میکشد. در این مدت ظرفیت تولید اقتصادی خانواده ثابت و بر دوش پدر و مادر است. به همین دلیل فرزند بیشتر مترادف برخورداری از امکانات کمتر است؛ یعنی یک مقدار ثابت که بین دو نفر تقسیم میشود، با اضافه شدن نفر سوم، تقسیم بر سه و با اضافه شدن نفر چهارم و پنجم، تقسیم بر چهار و پنج میشود. این مقدار ثابت میتواند امکانات، فضا یا حتی غذا باشد. وقتی بر اساس آمارهای رسمی اکثریت مطلق جامعه ایران فاقد امنیت غذایی است، طبیعی است که نتیجه افزایش جمعیت، فقر، گرسنگی و سوءتغذیه بیشتر است.
البته رهبر جمهوری اسلامی ایران بر خلاف این فکر میکند و هنوز بر این گمان است که شرایط مانند نیم قرن پیش است. این عین جملهای است که او در روز ۶آبان۱۳۹۲ گفته است: «همچنان که ما فکر میکنیم که اگر چهار پنج بچه افتاد روی دوش یک خانواده وضع زندگیشان چگونه خواهد شد، فکر این را هم بکنید که این چهار پنج بچه وقتی بزرگ شدند و کاری پیدا کردند و شغلی پیدا کردند چه کمکی میتوانند به پیشرفت کشور بکنند.»
این مساله نه فقط در خانواده، که در مقیاس اقتصاد کلان هم صادق است. بر خلاف تصور آیتالله خامنهای، ظرف اقتصاد ایران محدود است. تجربه ۵۰ سال گذشته به ما نشان داده است که رشد اقتصاد ایران به نسبت جمعیت بسیار کمتر از میانگین جهانی و بسیار کمتر از کشورهای همسایه است. در همه جای دنیا، به جز چند کشور بحرانزده از جمله ایران، سرعت رشد اقتصادی بیشتر از سرعت رشد جمعیت است، اما در ایران رشد جمعیت بیش از رشد اقتصادی است؛ یعنی هر چه جمعیت بیشتر میشود، قدرت اقتصادی آحاد جامعه، در مقایسه با مردم کشورهای دیگر کمتر و کمتر میشود. این تجربه نیم قرن زیست جامعه ایرانی است که با شعار نمیتوان آن را عوض کرد.
۲- دلیل دیگر، محدودیت فضایی است. یعنی در جغرافیای ایران جای دیگری برای افزایش جمعیت باقی نمانده است. همانطور که گفته شد، بر خلاف تصور عمومی، ایران کشور بسیار پهناوری نیست. بخش بزرگی از مساحت ایران را مناطق کوهستانی و کویری غیر قابل زیست تشکیل میدهند. بر اساس برآوردها، تنها ۱۰ جغرافیای ایران مناطق قابل زیست است که این ۱۰ درصد هم به دلیل بحرانهای انباشته زیستمحیطی شرایط پایداری ندارد.
تقریبا تمام ظرفیتهای فضایی قابل زیست در ایران پر شده و جای چندان زیادی برای افزایش جمعیت وجود ندارد. کافی است در هر شهری در ایران که زندگی میکنید سرتان را از پنجره بیرون کنید و ببینید آیا کوچه شما برای جمعیت یکونیم تا دو برابر جمعیت کنونی جا دارد؟ اگر جواب شما منفی است پس مطمئن باشید جغرافیای ایران هرگز ظرف مناسبی برای ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون نفر نیست. اگر همین الآن هم احساس کلافگی میکنید، مطمئن باشید جغرافیای ایران برای همین ۸۳ میلیون جمعیت کنونی هم ظرفی کوچک و متراکم است.
طبیعی است در چنین شرایطی جامعه میلی به افزایش جمعیت نخواهد داشت، چون جمعیت بیشتر به معنی فضای کمتر و محدودیت بیشتر است. یک زوج جوان بدون فرزند میتوانند در یک آپارتمان یکخوابه زندگی نسبتا خوبی داشته باشند. با به دنیا آمدن اولین فرزند، یا بچه یا پدر و مادر باید قید اتاق خواب را بزنند. با به دنیا آمدن دومین فرزند، جا کمتر هم میشود. با به دنیا آمدن سومین فرزند حتی برای دستشویی رفتن هم افراد خانواده باید صف بایستند. اگر خانواده بتوانند خانه بزرگتری با تعداد اتاق خواب و سرویس بهداشتی بیشتر تهیه کنند، شرایط کمی بهتر خواهد شد، اما اگر نتوانند چه؟ وضعیت ایران درست مانند خانوادهای است که فضای بزرگتری در اختیار ندارد و با افزایش جمعیت مجبور است اعلام کند همه تنگتر بنشینند، طی سه دهه آینده ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر دیگر هم به جمعیت این اتاق متراکم و شلوغ اضافه خواهد شد.
بله، طبق برآوردهای معتبر داخلی و خارجی تا سال ۱۴۳۰ که رهبر جمهوری اسلامی ایران و پروپاگاندای او از رسیدن آن نگرانند، چیزی در حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر به جمعیت ایران اضافه خواهد شد و عرصه از اینی که هست هم بر مردم ایران تنگتر میشود.
طبیعی است در چنین وضعیتی افزایش جمعیت آخرین چیزی است که یک جامعه بحرانزده مانند ایران به آن نیاز دارد.
۳- هرم جمعیتی ایران یکی از بیقوارهترین هرمهای جمعیتی در سراسر دنیا است. دلیل آن هم سکته جمعیتی دهه ۱۳۶۰ است. مشکل جمعیتی ایران اشتباهی است که جامعه ایران در سالهای اولیه پس از انقلاب مرتکب آن شده است. بله، جمعیت سالمند ایران در آیندهای نزدیک افزایش قابل ملاحظهای خواهد داشت. رهبر جمهوری اسلامی ایران و پروپاگاندای او بر این گماناند که این مشکل با ایجاد موجهای بزرگ جمعیتی حل خواهد شد. این تصور قطعا تصور اشتباهی است که در صورت وقوع، نمودار جمعیتی ایران را بیقوارهتر از اینی که هست میکند. اما آیا این اتفاق رخ خواهد داد؟
قطعا خیر! مابهازای واقعی هرم جمعیتی بیقوارهای که ما روی کاغذ میکشیم، تجربه زیسته جامعهای بحرانزده است که در کوچه و خیابان با مشکلات دست و پنجه نرم میکند. مشکلاتی که در سالهای آینده هم ادامه خواهد داشت.
متولدین دهه شصت مشکل جمعیت و کمبود امکانات را با گوشت و پوست و استخوان درک کردهاند. آنها به خوبی میدانند که جامعه ایران با توقف برنامه تنظیم خانواده بعد از انقلاب چه اشتباه بزرگی مرتکب شده و چگونه همه را به دردسر انداخته است. این نسل به طور تجربی نگاه منفی به افزایش جمعیت دارد و روی حساب تجربه شخصی زیر بار افزایش جمعیت نخواهد رفت.
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر