close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

دکتر سوزان مودی، پزشک بهایی آمریکایی که عاشق ایران بود

۲۶ بهمن ۱۳۹۹
کیان ثابتی
خواندن در ۹ دقیقه
دکتر سوزان، مودی دومین پزشک زن در ایران بود.
دکتر سوزان، مودی دومین پزشک زن در ایران بود.
الیزابت استوارت،  اولین پرستار تحصیل کرده در ایران
الیزابت استوارت، اولین پرستار تحصیل کرده در ایران
از معلمان مدرسه دخترانه تربیت-ادلاید شارپ
از معلمان مدرسه دخترانه تربیت-ادلاید شارپ
دکتر سوزان مودی با دو به ایرانی در آغوش
دکتر سوزان مودی با دو به ایرانی در آغوش
دکتر سوزان مودی در سن پنجاه و دو سالگی از طریق یک دوست بهایی‌ با دین بهایی، آشنا و پس از مدتی مطالعه و تحقیق، بهایی شد.
دکتر سوزان مودی در سن پنجاه و دو سالگی از طریق یک دوست بهایی‌ با دین بهایی، آشنا و پس از مدتی مطالعه و تحقیق، بهایی شد.
لیلیان کپس، اولین زن غربی که در ایران فوت کرد. او سال ها مربی دختران در مدرسه تربیت بود. از شاگردان او ستاره فرمانفرمائیان (مادر مددکاری در ایران) بود
لیلیان کپس، اولین زن غربی که در ایران فوت کرد. او سال ها مربی دختران در مدرسه تربیت بود. از شاگردان او ستاره فرمانفرمائیان (مادر مددکاری در ایران) بود
راست به چپ: الیزابت استوارت- شاگردان مدرسه تربیت- دکتر سارا کلاک- دکتر سوزان مودی- خانم ایرانی ناشناس- لیلیان کپس
راست به چپ: الیزابت استوارت- شاگردان مدرسه تربیت- دکتر سارا کلاک- دکتر سوزان مودی- خانم ایرانی ناشناس- لیلیان کپس
دکتر جنویو کوی، یکی از مدیران و معلم های مدرسه دخترانه تربیت
دکتر جنویو کوی، یکی از مدیران و معلم های مدرسه دخترانه تربیت

در دوران همه‌گیری ویروس کرونا، صدها پزشک و کادر درمان بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک می‌کنند و از سوی مردم و دولت‌های کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین می‌شوند. اما بسیاری از این اعضای کادر درمان که در ایران درس خوانده و خدمت کرده‌اند، پس از انقلاب اسلامی بی‌کار و از تحصیلات دانشگاهی محروم شده‌اند و سهم بسیاری از آن‌ها، چوبه‌های دار و جوخه‌های آتش شده است.

جرم این پزشکان، پرستاران و دیگر اعضای کادر درمان، باور به دینی بوده است که حاکمان جمهوری اسلامی آن را «ضاله» می‌دانند. «ایران‌وایر» در مجموعه روایت‌هایی، به زندگی بعضی از پزشکان و پرستاران بهایی ایرانی می‌پردازد.

اما این بخش، به یک پزشک بهایی آمریکایی اختصاص دارد که عاشق ایران بود. «سوزان مودی» سال‌ها در ایران خدمت کرد و در خاک ایران دفن شد.

شما هم اگر اعضای کادر درمان بهایی را می‌شناسید و روایت دست‌‌اولی از زندگی آن‌ها دارید، با «ایران‌وایر» تماس بگیرید.

***

«دکتر مودى، بانوى آمريکايى نه فقط پزشکى می‌داند؛ بلکه در علم قابلگى و بیماری‌هاى زنان هم تخصص دارد. اين بانوى نيکوخصال به همه‌ى خواهران شرقى ايرانى خود به طور يکسان عشق می‌ورزد... ما نسبت به اين بانوى شريف و محترم نهايت تشکر و قدردانى را ابراز می‌کنيم و حضور ايشان در اين کشور را موهبتى عظيم براى ايران می‌دانيم. در سايه‌ى مراقبت‌هاى عالى اين شخص ملکوتى، بيماران از هر مذهبى، مسلمان و غيرمسلمان، سلامتى و تندرستى خود را بازمی‌يابند. از خداوند مسئلت می‌نماييم که اين وجود نازنين و محترم را براى ما حفظ کند.»

این مطلب، در سال‌های پایان پادشاهی قاجار در یکی از جراید سال ۱۲۸۹ در مورد دکتر سوزان مودی، یکی از پزشکان بهایی «بیمارستان صحت» چاپ شد.

دکتر مودی کیست؟

دکتر سوزان، مودی دومین پزشک زن در ایران بود. پیش از او دکتر «مری اسمیت» در دهه ۱۸۸۰ در هیئت‌های میسیونرهای مذهبی آمریکایی در ایران خدمات پزشکی و درمانی انجام می‌داده است.

سوزان در ۲۰نوامبر۱۸۵۱ میلادی برابر با ۲۹آبان۱۲۳۰ در شهر آمستردام از ایالت نیویورک به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات متوسطه به دانشگاه طب نیویورک وارد شد. سوزان پس از فوت والدین، درس طب را موقتا ترک کرد و به شیکاگو نزد برادرش رفت. در شیکاگو، او به دنبال‌کردن علاقه شخصی‌اش (هنر) رفت. به فراگیری موسیقی پرداخت و در دانشکده هنرهای ظریف در رشته نقاشی و مجسمه‌سازی مشغول تحصیل شد. او سپس در دانشکده‌های فیلادلفیا و پاریس تحصیلات خود را ادامه داد و به درجه استادی رسید. سوزان با آنکه عاشق هنر بود و به‌عنوان بانویی هنرمند در جوامع هنری رفت و آمد می‌کرد؛ ولی علاقه‌اش به پزشکی او را هیچ‌وقت رها نکرده بود. او تا آن سن به دنبال علاقه شخصی‌اش رفته بود و در هنر به موفقیت رسیده بود؛ ولی از آن به بعد تصمیم گرفت تا به انسان‌ها خدمت کند. به نظر سوزان، پزشکی بهترین راه برای به هم‌نوعان است؛ پس دوباره به تحصیل دانش پزشکی رو آورد. در دانشکده طب شیکاگو ثبت نام کرد و تحصیل را آغاز کرد تا با درجه دکترای طب فارغ‌التحصیل شد.

دکتر سوزان مودی در سن پنجاه و دو سالگی از طریق یک دوست بهایی‌ با دین بهایی، آشنا و پس از مدتی مطالعه و تحقیق، بهایی شد. او پس از بهایی‌شدن برای آنکه بتواند دعاها و آثار مذهبی این آیین را مطالعه کند، به یادگیری زبان فارسی پرداخت و یک دوست بهایی، او را با آداب و رسوم ایران آشنا کرد. یادگیری زبان فارسی و مطالعه کتب بهایی، او را عاشق ایران و فرهنگش کرده بود. سوزان مترصد فرصتی بود تا به ایران سفر کند. وضعیت اسف‌بار بهداشتی، تربیتی و فرهنگی زنان در دوران قاجار، سوزان را اندوهگین می‌کرد. او معتقد بود زنان در ایران مانند مردان ایرانی باید از امکانات بهداشتی و تربیتی یکسان و برابری برخوردار باشند.

در سال ۱۲۸۸، بیمارستان «صحت» نخستین بیمارستان بهاییان در ایران تاسیس شد. دکتر «محمد منجم»، دکتر «عطاءالله بخشایش» و دکتر «ارسطو حکیم» بنیان‌گذاران این بیمارستان تازه‌تاسیس بودند. آن‌ها از همان ابتدا سعی داشتند تا به زنان هم مانند مردان، خدمات پزشکی و درمانی یکسانی ارائه دهند. زنان در آن دوره که مقارن با اواخر سلطنت قاجار بود، از وضعیت بهداشت و سلامت مناسبی برخوردار نبودند. بسیاری از زنان تمایل نداشتند یا همسران و پدران‌شان اجازه نمی‌دادند، تحت معاینه پزشکان مرد قرار گیرند.  

مؤسسین بیمارستان صحت تصمیم گرفتند برای نخستین‌بار «بخش مخصوص زنان» را در یک بیمارستان در ایران افتتاح کنند. اما بیمارستان در همان اولین قدم با مشکل کمبود پزشک زن مواجه شد. بیمارستان برای حل این مشکل از جامعه بهایی امریکا درخواست کمک و همراهی کردند.

دکتر سوزان مودی بلافاصله چند روز پس از اطلاع از درخواست بیمارستان صحت به شکل داوطلبانه عازم ایران شد. او در ۵آذر۱۲۸۸ به تهران وارد شد و از همان روز نخست، کارش را در بیمارستان آغاز کرد. عشق خدمت در ایران، انرژی او را چندین برابر کرده بود. سوزان پنجاه و هشت ساله مانند جوانان از صبح زود تا پاسی از شب مشغول کار در بیمارستان بود؛ بدون آنکه اظهار خستگی و نارضایتی کند. 

 ابتدا، دکتر مودی به‌صورت تمام‌وقت در بیمارستان مشغول معاینه و درمان بیماران بود؛ اما پس از دو ماه مطب شخصی خویش را در محل منزل مسکونی‌اش در خیابان علاءالدوله، شماره ۱۰ (فردوسی کنونی) باز کرد. او روزها در بیمارستان و عصرها در مطب شخصی به معاینه درمان بیماران مشغول بود. حضور یک پزشک زن در پایتخت موجب شد تا مطب او در مدت زمان کوتاهی مورد توجه بانوان قرار گیرد و مملو از بیمار شود. درب مطب دکتر مودی بر روی فقرا باز بود و از آن‌ها حق ویزیت دریافت نمی‌کرد. در یادداشت‌های دکتر مودی آمده است که او بارها برای دیدار زنی بیمار که امکان یا توانایی مراجعه به مطبش را نداشت، با بستگان بیمار به مناطقی از تهران رفته که هیچ‌وقت ندیده بوده است.

دکتر سوزان مودی بر این باور بود که شکل پوشش و حجاب اجباری زنان در عصر قاجار یکی از عوامل مهم در به خطرانداختن سلامت ایشان بود. او بر مبنای دانش پزشکی معاصر معتقد بود پوشش و حجاب زنان در آن عصر، مانع از رسیدن نور خورشید و هوای آزاد به بدن و صورت زنان می‌شود و این از جمله عوامل مهم بروز افسردگی و انواع بیماری‌ها در زنان است. این مشکل به‌ویژه در زنانی که در حرم‌سراها زندگی می‌کردند، دو چندان بود. دکتر مودی متوجه شد که پیش از او، تعداد کمی از زنان حاضر بودند برای درمان بیماری‌شان به پزشکان مرد مراجعه کنند، آن‌هایی هم که به مطب پزشک مرد می‌رفتند، چون از برداشتن حجاب خودداری می‌کردند، همیشه معاینه و درمان‌شان ناقص انجام می‌گرفت.

ورود پزشکان و پرستاران آمریکایی به ایران

یک سال بعد از تاسیس بیمارستان صحت، دکتر مودی که در بیمارستان با ازدیاد بیماران زن مواجه شده بود؛ چون از عهده رسیدگی به همه برنمی‌آمد، از یکی از همکاران بهایی‌اش در آمریکا به نام دکتر «سارا کلاک»، متخصص زنان دعوت کرد تا به کادر درمانی بیمارستان صحت بپیوندد. دکتر کلاک به ایران آمد و پس از دوازده سال خدمت به بانوان ایرانی در تهران درگذشت.

دکتر مودی، دو سال پس از سکونت در ایران از یک پرستار تعلیم‌دیده امریکایی به نام «الیزابت استوارت» دعوت به همکاری کرد. الیزابت پس از دریافت پیغام دکتر مودی راهی ایران شد. حضور خانم استوارت در ایران، بدعتی نو در بخش درمان ایران به‌شمار می‌رفت؛ زیرا برای نخستین‌بار، یک پرستار تحصیل‌کرده در رشته پرستاری در بیمارستانی در ایران مشغول خدمت‌رسانی به بیماران شده بود.

دکتر سوزان مودی معتقد بود بهداشت و سلامت زنان با تعلیم و تربیت ایشان پیوندی ناگسستنی دارد. او در کنار کار پزشکی به تعلیم و آموزش دختران در مدرسه «تربیت بنات» تهران هم مشغول بود. دکتر سوزان مودی، یکی از بنیان‌گذاران مدرسه دخترانه تربیت تهران در اردیبهشت سال ۱۲۹۰ خورشیدی بود. او و همکارانش شروع به تدریس مبانی بهداشت کردند. دکتر کلاک هفته‌ای یک بار به دانش آموزان، «آناتومی و فیزیولوژی» و الیزابت استوارت، «کمک‌های اولیه و پرستاری» درس می‌دادند. تدریس این واحدهای درسی، ابتکار نویی در نظام آموزشی کشور بود و تا آن زمان در هیچ مدرسه‌ای تدریس نشده بود.

سوزان مودی برای اداره و آموزش دختران در مدرسه تربیت از «لیلیان فرانسیس کِپس» دعوت به همکاری کرد. لیلیان کپس، ۹ سال در مدرسه تربیت دختران تدریس کرد و به معلم محبوب دانش‌آموزان مدرسه تبدیل شد. با شیوع گسترده بیماری تیفوس، لیلیان کپس سی‌ساله در اوایل آذر۱۲۹۹ به این بیماری مبتلا شد و در دهم آذر ماه همان سال در سن ۴۲ سالگی در تهران فوت کرد. پس از درگذشت کپس، از طرف جامعه بهایی امریکا دکتر «جنویو کوی» Genevieve Coy، دکترا در رشته تعلیم و تربیت و متخصص در رشته روان‌شناسی آموزشی جهت تدریس در مدرسه تربیت دختران به ایران آمد.

یکی دیگر از نوآوری‌های دکتر سوزان مودی واکسیناسیون آبله دویست دانش‌آموز دختر در سال ۱۲۹۸ در مطب شخصی‌اش بود. اقدام دکتر مودی و همکارانش به واکسن‌زدن دختران دانش آموز چندین ماه پیش از تاسیس انستیتو پاستور به عنوان منبع تولید واکسن و واکسیناسون ملی در ایران بود.

خشم و واکنش افراطیون مذهبی

از  حدود سال ۱۳۰۰ به بعد، کم کم تحریکات ملایان از بالای منابر علیه بانوان امریکایی شاغل در بیمارستان صحت شروع شد. ازدیاد روز افزون مراجعه‌کنندگان به مطب دکتر مودی که اکثرا بانوان مسلمان بودند، موجب خشم گروه‌های مذهبیِ سنتی شده بود. ملایان سعی می‌کردند با تحریک احساسات ضدامریکایی در مردم، آن‌ها را علیه دکترهای امریکایی بشورانند.

در  محرم ۱۳۰۳، دسته‌جات سینه‌زنی با اجتماع در مقابل منزل دکتر مودی، شروع به پرتاب سنگ و فحاشی به دکتر مودی و اعتقاداتش کردند. سوزان و الیزابت که جان خود را در خطر می‌دیدند، از نایب کنسول امریکا کمک خواستند که با درخواست رسمی نایب، دولت ایران چند پاسبان جهت محافظت سوزان در برابر منزلش گمارد. چند روز بعد، نایب کنسول با حمله و چاقو معترضان در خیابان کشته شد. پس از این اتفاق، سوزان و الیزابت دریافتند، دیگر امکان خدمت در ایران مهیا نیست و در آذرماه همان سال پس از پانزده سال خدمت به بانوان ایرانی، کشور را به مقصد امریکا ترک کردند.

سوزان با همه سختی‌ها و ناملایماتی که در ایران دیده بود؛ ولی از عشق او به ایران و ایرانیان اندکی کاسته نشد. او منتظر فرصت مناسبی بود تا دوباره به ایران بازگردد. پس از چهار سال، دکتر سوزان مودی بار دیگر به ایران بازگشت. دوست و همکارش، الیزابت بر اثر بیماری سرطان درگذشته بود و او را در این سفر همراهی نمی‌کرد. اما سوزان در این سفر تنها نبود، هم‌سفرش «ادلاید شارپ» جوان، معلم مدرسه ایتالیایی سانفرانسیسکو بود که برای تدریس به دانش‌آموزان مدرسه دختران تربیت راهی ایران شد.

پس از برگشت به ایران، دکتر سوزان مودی به دلیل کهولت سن، مطب خود را به‌صورت پاره‌وقت دایر کرد و به امور آموزشی مدرسه دخترانه تربیت مشغول بود. او چنان با ایرانیان عجین شده بود که با دوستان امریکایی‌اش که به دیدارش می‌آمدند، فارسی سخن می‌گفت. دکتر سوزان مودی در سن ۸۳ سالگی در اول آبان۱۳۱۳ در تهران فوت کرد و در خاک سرزمینی که به آن عشق می‌ورزید، دفن شد.

 

منابع فارسی:

ابتکارهای بهداشتی بهاییان در ایران (مقاله): مینو فوادی- سینا فاضل، نشر باران

اختران تابان جلد: فروغ ارباب، نشر مرآت، دهلی نو

 

 

مطالب مرتبط:

 

بهاییان ایران؛ قمرالملوک سیف، یک عمر خدمت و درگذشت در غربت

عشق به میهن؛ داستان طبیب بهایی ناصرالدین شاه در دوران طاعون

دکتر بهرام افنان، پزشک بهایی و پرسش «اسلام یا اعدام»

سینا حکیمان و شعله میثاقی؛ از تبعیض تا بازداشت، مصائب زوج پزشک بهایی در ایران

سینا حکیمان و شعله میثاقی؛ از بازداشت تا مهاجرت، مصائب زوج پزشک بهایی در ایران

عنایت مظلومی، دندان‌پزشک و استادی که از دانشگاه اخراج شد

سیروس روشنی؛ پزشک شاعری که به جرم بهایی بودن اعدام شد

مسرور دخیلی، تیرباران پزشکی که خنده‌هایش معروف بود

طاهره برجیس، پزشک بهایی که عاشق ایران بود

پاسخ جمهوری اسلامی به خدمات دکتر مسیح فرهنگی؛ اعدام

خدمت پزشکان و پرستاران بهایی به ایران؛ دکتر ناصر وفایی اعدام شد

بهای تبعیض؛ محرومیت از خدمات پزشکان بهایی

می‌توانستند جان آدم‌ها را نجات دهند اما اعدام شدند

اخراج، شکنجه و اعدام؛ چگونه ایران از خدمت پزشکان بهایی محروم شد

با حکم دادستان انقلاب، داروساز بهایی و پدرش اعدام شدند

زندگی عطاءالله بخشایش، پزشک بهایی و موسس بیمارستان صحت

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

خبرنگاری جرم نیست

سانسور و سرکوب هفتگی؛ زندان و عدم امکانات درمانی برای اعضای کانون...

۲۶ بهمن ۱۳۹۹
نیلوفر رستمی
خواندن در ۶ دقیقه
سانسور و سرکوب هفتگی؛ زندان و عدم امکانات درمانی برای اعضای کانون نویسندگان ایران