close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

دستفروشان زن در مترو؛ همدلی به‌رغم انبوه مشکلات

۲۳ مرداد ۱۴۰۰
شما در ایران وایر
خواندن در ۹ دقیقه
دستفروشی در مترو یکی از مشاغل غیررسمی است که زنان جامانده از بازار کار رسمی به آن پناه آوردند.
دستفروشی در مترو یکی از مشاغل غیررسمی است که زنان جامانده از بازار کار رسمی به آن پناه آوردند.
بسیاری از زنان که از فرصت اشتغال در بخش رسمی محروم شدند، در بخش غیررسمی مشغول به کار هستند
بسیاری از زنان که از فرصت اشتغال در بخش رسمی محروم شدند، در بخش غیررسمی مشغول به کار هستند

محمود موسوی؛ شهروندخبرنگار ایران‌وایر

بر اساس آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد رتبه شکاف جنسیتی ایران در میان ۱۵۶ کشور جهان، ۱۵۰ است. در این گزارش سالانه، وضعیت زنان در حوزه آموزش، فرصت‌های اقتصادی، سلامتی و قدرتمندسازی سیاسی بررسی می‌شود. حضور همیشگی ایران در قعر جدول نشان می‌دهد جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه تلاشی برای افزایش مشارکت اقتصادی زنان نمی‌کند، بلکه با سیاست‌گذاری‌های تبعیض‌آمیز درصدد حذف زنان از بازار کار است.

بسیاری از زنان که از فرصت اشتغال در بخش رسمی محروم شدند، در بخش غیررسمی مشغول به کار هستند و با مسائلی چون عدم امنیت شغلی، استثمار و دستمزد پایین روبرو می‌شوند. دستفروشی در مترو یکی از مشاغل غیررسمی است که زنان جامانده از بازار کار رسمی به آن پناه آوردند.

***

این روزها کمتر کسی است که تجربه خرید در مترو را نداشته باشد. بازاری زیرزمینی که به تصاحب حذف‌شدگان درآمده و از زن و مرد، پیر و جوان، دانشجو و محصل در آنجا دستفروشی می‌کنند. بیشتر دستفروشان زن در واگن‌های ابتدایی و انتهایی قطار یعنی «واگن‌های مخصوص بانوان» حضور دارند.

لوازم آرایش، لباس، کتاب، اسباب‌بازی، مواد غذایی مانند پیاز سرخ شده، فلفل، ساندویچ و ... در میان اجناس دیده می‌شود. بر مبنای قوانین نانوشته میان آنان، غالبا اگر دستفروشی که لوازم آرایش می‌فروشد، همکارش را در واگن ببیند، سوار قطار نمی‌شود. همچنین بیشتر آنان نوبت را در تبلیغات رعایت می‌کنند و حرف یکدیگر را قطع نمی‌کنند. آنان هنگام مواجهه با پلیس همدیگر را آگاه و در فرار از یورش ماموران به یکدیگر کمک می‌کنند. بسیاری که حتی نام هم را نمی‌دانند، همدیگر را «همکار» خطاب می‌کنند و مشکلات مشابه سبب اتحاد بین آنان می‌شود. همچنین با وجود طرح‌های گوناگون جهت حذف این بازار زیرزمینی، دستفروشان این فرصت شغلی را که توسط مردم ایجاد شده رها نکردند.

«طاهره»، زنی ریز اندام است که دو کیسه بزرگ حاوی حوله را به دنبال خود می‌کشاند. او پیش از شروع دستفروشی در مترو، در یک تولیدی دوخت حوله کار می‌کرد. ساعات کار طولانی و حقوق پایین سبب شد، او به پیشنهاد برادرش به کار در مترو مشغول شود. اکنون طاهره و برادرش هر دو در مترو کار می‌کنند؛ او حوله و برادرش با توجه به فصل، خوراکی می‌فروشد. سرمایه اندک طاهره موجب شد نتواند به طور عمده از بازار خرید کند. او در این مورد گفت: «من ماهی چندین دفعه و گاهی هفته‌ای دو بار برای خرید به بازار می‌روم. چون قیمت‌ها روزانه بالا می‌رود هر چه‌قدر هم خرید کنم، باز هم کم است و متاسفانه آن‌قدر سرمایه‌ ندارم که به طور عمده خرید کنم».

«سهیلا» هر روز از باقرآباد به خط دو مترو تهران می‌آید، به نظر او بیشتر کارمندان که مشتریان بالقوه‌ای هستند، از این خط برای رفت‌وآمد استفاده می‌کنند. او نیز مانند بسیاری از همکاران خود توان خرید عمده جنس را ندارد و این مسئله انتخابش را برای خرید جنس از منبع ارزان‌تر محدود می‌کند: «من چون پول نقد زیادی ندارم، فقط از یک جا خرید می‌کنم که حاضر است به من جنس امانی بدهد. قبل از کرونا که فروش بهتر بود، گاهی برای خرید به بازار بزرگ می‌رفتم؛ اما الان اوضاع خیلی خراب است و مجبورم به جنس امانی بسنده کنم.»

بیشتر مسافران با دستفروشان برخوردی همدلانه دارند؛ به گونه‌ای که بارها دیده شده آنان بخاطر دستفروشان با پلیس مترو درگیر شده‌اند. در این میان اما کسانی هستند که به آنان توهین می‌کنند. طاهره از درگیری با مسافرانی که به دستفروشان به چشم مزاحم نگاه می‌کنند، اجتناب می‌کند. او از تجربه خود گفت: «رابطه بین ما و مسافرها دو طرفه است؛ ما به فروش و آنان به خرید جنس با قیمت مناسب نیاز دارند. اما گاهی برخی از آنان برخورد نامناسبی با ما دارند که من نسبت به آنان بی‌اعتنا هستم. اگر متوجه شده باشی در ایستگاه قبل خانمی جنس من را با پا به جلو هل داد و با چشم‌غره زیر لب بد و بیراهی گفت. دیگر به این برخوردها عادت کرده‌ام، من باید کار کنم تا بتوانم بدهی خود را بابت رهن خانه تسویه کنم.»

گاهی در مترو مسافران به‌خاطر دستفروشان با یکدیگر و یا ماموران درگیر می‌شوند. «محبوبه» هر دو برخورد همدلانه و غیر آن را تجربه کرده: «بعضی‌ها غر می‌زنند که خودت را به من مالیدی، کتونی‌ات به شلوارم خورد. سرمان رفت چقدر حرف می‌زنید. در حالی که من با صدای بلند تبلیغ نمی‌کنم و بعد از تبلیغ همکارانم شروع می‌کنم تا سر و صدای زیادی تولید نکنیم. اگرچه بیشتر مواقع مورد حمایت قرار می‌گیریم و گاهی مسافرها به‌خاطر ما با یکدیگر درگیر می‌شوند و به افراد ناراضی می‌گویند این‌ها خرج زندگی‌شان را از این طریق می‌دهند و مجبور به کار کردن هستند. چند بار هم پیش آمده مردم با مامورانی که می‌خواستند اجناسم را توقیف کنند درگیر و مانع شدند، من هم توانستم با قطار از مهلکه نجات پیدا کنم.»

بیشتر زنانی که در مترو کار می‌کنند، مهمترین مزیت آن را ساعت کاری منعطف عنوان می‌کنند. با توجه به اینکه به طور سنتی بیشتر حجم کار خانگی و پرورش کودکان بر دوش زنان است، آنانی که بیرون از خانه کار می‌کنند، در واقع سکان‌دار دو عرصه خصوصی و عمومی هستند. به نظر طاهره عدم وجود کارفرما، از مزایای این شغل است: «این کار از شغل‌های قبلی‌ام خیلی بهتر است، چون آقای خودم و نوکر خودم هستم. اگر بخواهم برای دیدن خانواده‌ام به شهرستان بروم نیاز به اجازه کسی ندارم. همچنین با توجه به اینکه من دو فرزند دارم و از همسرم جدا شدم نمی‌توانم ساعات زیادی بچه‌هایم را تنها بگذارم و برنامه کاری‌ام را با توجه به شرایط فرزندانم تغییر می‌دهم.»

سهیلا پیش از دستفروشی در مترو مغازه‌ لوازم آرایش‌فروشی داشت که به علت تورم و سرمایه اندک مجبور به بستن آن شد. او درباره نحوه آشنایی با کار در مترو گفت: «پس از بستن مغازه‌ام برای کار کردن نزد دخترخاله‌ام که او هم لوازم آرایش‌فروشی داشت رفتم. از طریق بچه‌های مترو که برای خرید جنس به آنجا می‌آمدند با این کار آشنا شدم. این کار هم مشکلات خودش را دارد اما چون ساعت آن دست خودم است و می‌توانم با خانه هماهنگ شوم آن را ترجیح می‌دهم».

علاوه بر ساعت کاری منعطف آزادی، پوشش انگیزه «فائزه» برای انتخاب این شغل بود. او در این مورد گفت: «اینجا هر تیپی دلم بخواهد می‌زنم. مثل اداره‌های دولتی نیست که حتما باید مانتوی بلند بپوشی. من از مانتو و مقنعه بدم می‌آید. خواهرم کارمند اداره دولتی است و می‌بینم که چه‌قدر نحوه پوشش برایش سخت است. نمی‌خواهم نقش آدم‌های مذهبی را بازی کنم»

یکی از مشکلات مهمی که دستفروشان با آن روبرو هستند، برخورد ماموران پلیس و شهرداری است، آنان در این سال‌ها در طرح‌های مختلف تلاش کردند به دستفروشی در مترو پایان دهند. کشمکشی که از زمان شروع دستفروشی در مترو تاکنون ادامه دارد. مغازه‌ای که سهیلا از آن جنس می‌خرد، در بازار مولوی است؛ او برای مواجه نشدن با ماموری که در ایستگاه متروی مولوی اجناس را توقیف می‌کند مجبور است تا ایستگاه بعد پیاده‌روی کند: «ماموری که در ایستگاه مولوی در گیت می‌نشیند مانع ورود دستفروشان می‌شود. آنانی که جنس کمی دارند با پنهان کردن آن در کیف رد می‌شوند اما کسانی مثل من را که چرخ دارند و یا اجناس‌شان در کیسه است راه نمی‌دهد. من هم مجبورم روزهایی که این مامور شیفت است تا ایستگاه بعد پیاده بروم و قدم به قدم به او فحش ‎‌دهم.»

با توجه به قانون حجاب اجباری در ایران که عدم رعایت آن حتی در واگن‌های زنانه موجب برخورد حامیان و مخالفان آن می‌شود، دستفروشی را برای کسانی مثل ستاره چالش‌‌برانگیز می‌کند. او گیره سر می‌فروشد و برای تبلیغ گیره را روی موهای خود امتحان می‌کند و به مسافران نشان می‌دهد. در این میان برخی از زنان محجبه شیوه تبلیغ او را تحمل نمی‌کنند و بین آنان درگیری رخ می‌دهد.

ستاره که شغل قبلی‌ خود را به‌خاطر نحوه پوشش از دست داده است، تجربه گذشته و فعلی‌ خود را تعریف کرد: «من قبلا در شرکتی کار می‌کردم که خیلی روی حجاب حساس بودند؛ من همیشه حجاب را رعایت می‌کردم اما حاضر نشدم چادر بپوشم. نهایتا مدیر شرکت من را به خاطر پوشش اخراج کرد. حالا یک سال است که در مترو گیره سر می‌فروشم و در این مدت تا حالا برخوردی با ماموران نداشتم اما بارها با خانم‌های چادری بحث کردم. چون من باید جنس خود را روی موهایم امتحان کنم؛ همین باعث می‌شود همیشه در قطار بدون روسری باشم. بعضی زنان چادری می‌گویند روسری را سرت کن. من هم می‌گویم به شما ربطی ندارد، همین باعث درگیری بین ما می‌شود آخرین بار در حد کتک‌کاری پیش رفتیم. در این بین بیشتر مسافران از من حمایت می‌کنند.»

فائزه از طریق مادرش با کار در مترو آشنا شد. او از نوجوانی به علت مشکلات معیشتی خانواده کار کردن را شروع کرد. فائزه و مادرش هر روز از کرج برای دستفروشی به تهران می‌آیند. او پیش از کرونا سی‌دی کارتون می‌فروخت؛ اما پس از آن به علت کاهش شدید فروش با همکاری مادرش پیاز سرخ‌کرده می‌فروشند. فائزه درباره درگیری با ماموران گفت: «قبلا که سی‌دی می‌فروختم بارها اجناسم را توقیف کردند و به کلانتری تحویل دادند. چون فکر می‌کردند سی‌دی فیلم‌های ناجور می‌فروشم. دیگر سی‌دی‌ها را پس نمی‌دادند و به نظرم بین خودشان تقسیم می‌کردند. کلا ماموران عادت دارند از شیشه مشروب تا سی‌دی و به طور کلی اجناس توقیفی را بین خود تقسیم کنند. این‌قدر سی‌دی‌ها را توقیف کردند تا بالاخره فهمیدند من فقط انیمیشن می‌فروشم و دست از سرم برداشتند.»

دستفروشی در مترو به کسانی که سرمایه اندکی دارند و فرصت‌های شغلی از آنان دریغ شده، درآمدی روزانه می‌دهد؛ اما عدم امنیت در این شغل آینده را برای دستفروشان مبهم می‌کند. فائزه نگران آینده خود و همکارانش است: «تعداد دستفروش‌ها مخصوصا بعد از کرونا خیلی زیاد شد. سوار قطار می‌شوی در هر واگن چندین دستفروش است. بسیاری از مردم شغلی ندارند و مجبورند برای اینکه معیشت روزانه خود را بگذرانند به شغل‌های کاذبی مثل دستفروشی بپردازند. ما بیمه نداریم و این یعنی از مستمری بازنشستگی خبری نیست. همیشه که جوان نیستم و توانایی کار کردن ندارم. بسیار نگران پیری خود هستم و نمی‌دانم چه آینده‌ای در انتظارم است.»

«سوسن» بعد از تعدیل نیرو در کار قبلی به واسطه یکی از دوستانش با زنی که در مترو جوراب می‌فروخت، آشنا شد. او درباره شروع کار خود گفت: «من از خانمی که دوستم بهم معرفی کرد خواهش کردم جنس خود را برای چند ساعت به من قرض دهد تا ببینم توانایی کار کردن در مترو را دارم یا نه. او علاوه بر اینکه جنس خود را به من قرض داد به کارم نیز نظارت کرد. بعد از دو ساعت که فروش خوب من را دید گفت تو اصلا نیاز نداری از من یاد بگیری؛ خودت بلدی! همان موقع من را به یک نفر معرفی کرد تا از او جنس بخرم. اینجا در بیشتر مواقع فروشنده‌ها از یکدیگر حمایت می‌کنند. مثلا وقتی طرح جمع‌آوری دستفروشان است، به یکدیگر اطلاع می‌دهیم و اگر در ایستگاهی مامور زیاد باشد، خبررسانی می‌کنیم. علاوه بر این، اگر ببینیم همکارمان که جنس مشابه ما دارد در قطار است، منتظر قطار بعدی می‌نشینیم، ممکن است همیشه این‌جوری نباشد، اما بیشتر ما تلاش می‌کنیم این موارد را رعایت کنیم.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

خبرنگاری جرم نیست

توبیخ مجری تلویزیون که گفت نمک به زخم مردم نپاشید

۲۳ مرداد ۱۴۰۰
خبرنگاری جرم نیست
خواندن در ۱ دقیقه
توبیخ مجری تلویزیون که گفت نمک به زخم مردم نپاشید