close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

امیری مقدم: در فرهنگ‌های لغت مقابل واژه «کابوس» می‌نویسند، حکومت جمهوری اسلامی و سانسور

۲۳ فروردین ۱۳۹۸
ادبیات و شما
خواندن در ۹ دقیقه
«محمود امیری مقدم»، بنیان‎گذار «سازمان حقوق بشر ایران»۴۷ سال پیش در کرمان زاده شد و فارغ‌التحصیل مرکز علوم اعصاب و زیست‌شناسی «دانشگاه اسلو» در مقطع دکتر است.
«محمود امیری مقدم»، بنیان‎گذار «سازمان حقوق بشر ایران»۴۷ سال پیش در کرمان زاده شد و فارغ‌التحصیل مرکز علوم اعصاب و زیست‌شناسی «دانشگاه اسلو» در مقطع دکتر است.

محمد تنگستانی

سانسور و خودسانسوری از دهه‌ها و قرن‌های گذشته به بخشی از فرهنگ ایران تبدیل شده است. برای اثبات این گفته کافی ا‌ست نگاهی به ادبیات و هنر کلاسیک ایران داشته باشیم. در ضرب‌المثل‌ها و شعرهای به جا مانده در ادبیات کلاسیک ایران، سلطه و حضور سانسور و خودسانسوری مشهود است. اصطلاح «جامعه مدنی» که ریشه در فرهنگ و فلسفه یونان دارد، در کتاب «جمهور»، اثر سترگ فلسفی «افلاطون» مطرح و در یک دهه گذشته بیش‌تر از نیمه اول قرن ۲۱ در جوامع در حال توسعه و جهان سوم که حقوق شهروندی در آنها کمتر رعایت می‌شوند، به یک اصطلاح پر کاربرد تبدیل شده است.
جامعه مدنی آرمان‌شهری است که افراد یک جامعه بدون در نظر گرفتن رنگ، باورهای مذهبی، نژاد و الخ از رفاه برابر و عمومی و آزادی بیان برخوردار هستند.

در جامعه‌ای که سانسور و خودسانسوری ریشه‌ای فرهنگی و سیاسی دارد، آیا رسیدن به جامعه مدنی امکانپذیر است؟ «ایران‌وایر» با تعدای از فعالان حقوق بشر و کنش‌گران مدنی در این خصوص گفت‌و‌گو کرده‌ است که به مرور منتشر می‌شوند.

«محمود امیری مقدم»، بنیانگذار «سازمان حقوق بشر ایران»۴۷ سال پیش در کرمان زاده شد و فارغ‌التحصیل مرکز علوم اعصاب و زیست‌شناسی «دانشگاه اسلو» در مقطع دکتر است.این فعال حقوق بشر و پژهشگر ایرانی تا کنون جوایز علمی و پژوهشی متعددی مانند جایزه «اندرس یاره» و مدال طلای «بهترین دکترای پزشکی» در اسلو را دریافت کرده است.

از محمود امیرمقدم می‌پرسیم سانسور و خودسانسور فرهنگی آیا می‌تواند سدی در راه جامعه مدنی باشد یا نه؟

او در پاسخ به این پرسش میگوید: «در چهار دهه گذشته ما با سانسورهای حکومت روبه‌رو بودهایم که این موضوع یک طرف ماجرا است. اما جامعه مدنی با خودسانسوری‌های فرهنگی هم مواجه بوده است؛ مثل فعالان سیاسی که بنا به ملاحظاتی چشم‌های خود را به روی برخی از حقایق می‌بندند یا این که به دلیل ترس و خفقان از گفتن حقایق خودداری می‌کنند. در ماه‌های اول انقلاب به طور نمونه، فعالان سیاسی به دلیل محبوبیت روح‌الله خمینی، از انتقاد به گفته‌هایش پرهیز می‌کردند و یا این که می‌گفتند مشکل گفته‌های خمینی نیست و موضوع امپریالسم جهانی است! این خودسانسوری تاثیری فراتر از یک فعالیت سیاسی در ناخودآگاه جامعه می‌گذارد. بزرگ‌ترین لطمه‌ای که سانسور و خودسانسوری به هر جامعه‌ای وارد می‌کند، پنهان کردن حقایقی است که دانستن آنها حق عمومی جامعه است. یکی از عواقب سانسور و خودسانسوری این است که دقت در مستندسازی تاریخی کم می‌شود. وقتی دقت در این حوزه کم باشد، قاعدتا توقع جامعه هم پایین میآید؛ به عنوان مثال، وقتی ما می‌خواهیم در خصوص اتفاق یا فاجعه‌ای صحبت کنیم، کمتر به سراغ منابع می‌رویم و بیشتر به روایتها اشاره می‌کنیم. تکرار این اشتباه سبب شده است توقع جامعه هم از محققان و فعالان حقوق بشری کم شود. در حالی که ما باید حقایق را دقیق و با سند بیان کنیم. وقتی این گونه نباشد، مسوولیت‌پذیری در بیان اتفاق و فاجعه کم می‌شود. البته در یک دهه اخیر جامعه مدنی ایران شیوه کارش را تا حدی عوض کرده است و دقت و سعی بیشتری می‌کند تا با سند موضوعات را مطرح کند و این سبب می‌شود تصویر جدی‌تری از جامعه و فعالیت‌های مدنی تهیه و ارایه شود.»

 

یکی از دلایل دقت در ارایه روایت‌ها و گفته‌ها، بالا رفتن آگاهی اجتماعی نسبت به گذشته و نقشی ا‌ست که شبکه‌های اجتماعی در این زمینه ایفا می‌کنند. به باور شما، فعالان حقوق بشر هم میتوانند در مبارزه با سانسور نقشی داشته باشند؟

ـ یکی از اهداف جامعه مدنی، مبارزه با نبود آزادی بیان است. در نتیجه، باید نقش خود را ایفا کنند. فکر می‌کنم به وجود آمدن پدیده نهادهای حقوق بشر مستقل، انقلابی در حوزه تفکرات اجتماعی ایجاد کرده است. اگر ما جامعه امروز را با دو دهه بعد از انقلاب ۱۳۵۷ مقایسه کنیم، خواهیم دید که در آن زمان ما نهاد‌های حقوق بشری مستقلی نداشته‌ایم. در آن هنگام، بیشتر احزاب و گروه‌های سیاسی بودند که مسایل حقوق بشری را عنوان می‌کردند. حتی کسانی در درون نظام در جناح‌های مختلف فعالیت می‌کردند و بعد می‌گفتند ما فعال حقوق بشر هستیم. گروه‌های مختلف اپوزیسیون هم شرایط‌‌شان همین بود. منظورم این نیست که فعالان وابسته به نظام جمهوری اسلامی با افراد فعال در اپوزیسیون را در یک دسته بگذاریم اما هر دو طرف به دلیل وابستگی سیاسی، یک سری ملاحظات سیاسی داشتند که صدمه‌ای به تعریف اصلی و فلسفی اصطلاح «حقوق بشر» می‌زدند. آنها به نوعی به خاطر وابستگی‌های سیاسی، بدون این که بدانند، بخشی از حقیقت را به مصلحت سانسور می‌کردند. اما نهاد‌های حقوق بشری‌ مستقل که امروز فعالیت می‌کنند، آن سانسور را ندارند و بدون هیچ ملاحظه سیاسی و حزبی، با تکیه بر روش تحقیق و ارایه اسناد فعالیت می‌کنند. درستش هم همین است. یک نهاد حقوق بشری بدون هیچ ملاحظه‌ سیاسی باید فعالیت کند. این که رییس جمهوری ایران «سید محمد خاتمی»، «محمود احمدی‌نژاد» یا «حسن روحانی» باشد، نباید هیچ تاثیری در موضع و گزارش‌های نهاد‌ها، سازمان‌ها و افراد فعال در حوزه حقوق بشر بگذارد. در حالی که تا همین چند سال پیش این گونه نبود؛ به عنوان مثال، بعد از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، بخشی از فعالان حقوق بشر آن گونه که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ و اعتراضاتی که به نتیجه آرا وجود داشت، اخبار و اتفاقات در حوزه زندانیان سیاسی و نبود حقوق شهروندی را منعکس نکردند. از طرفی هم نسبت به عملکرد ما اعتراض داشته‌اند که چرا موضوعات حقوق بشری را بین‌المللی می‌کنید و انتقاد می‌کردند که این گونه‌ کارهای شما سبب لطمه به توافق «برجام» و سیاست‌های خارجی دولت حسن روحانی می‌شود؛ یعنی فعالان حقوق بشر وابسته به تفکرات اصلاح‌طلبی و حامی دولت این حق را برای خودشان می‌دانند که از دولت آقای روحانی حمایت کنند و چشم خود را به عدم رعایت حقوق بشر در کشور ببندند.در حالی که همین افراد در دور دوم ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، مسایل حقوق بشری را مطرح می‌کردند و نگران امنیت ملی ایران نبودند. این‌ها نه تنها خودسانسوری می‌کنند بلکه ما را هم می‌خواهند سانسور کنند.

به باور من، نبود ملاحظه در مسایل حقوق بشری یکی از مهمترین آموزه‌هایی است که ما باید به فعالان حقوق بشر آموزش بدهیم و در راس آن، موضوع سانسور و خودسانسوری است. ما باید به فعالان حقوق بشر آموزش بدهیم که جدا از علاقه و جهت‌گیری سیاسی، باید مسایل را بیان کنند.

به این دلیل که از لحاظ فرهنگی ما همیشه درگیر اغراق بوده‌ایم، کلا این موضوع در ادبیات ما هم مشهود است؛ به عنوان مثال، ما در سازمان حقوق بشر ایران در اولین گزارش‌ اعلام کردیم که در سال ۲۰۰۸ در ایران ۳۵۰ نفر اعدام شده‌اند. کلی با ما مخالفت شد که آمار شما درست نیست و شما اغراق کرده‌اید. مخالفان نظام جمهوری اسلامی می‌گفتند که این آمار خیلی کمتر از واقعیت است و نمایندگان نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه‌ها و بخش‌های مختلف سیاسی و اجتماعی هم می‌گفتند اغراق کرده‌اید.

ما طبق کارهای تحقیقاتی که انجام می‌دهیم، آمار اعدام‌ شدگان را سالیانه با سند منتشر می‌کنیم. برای هر فرد اعدام شده، منبع مستقل و روشنی داریم. در ابتدای کار به این دلیل که جوامع بین‌المللی فقط آمار رسمی دولت ایران را به رسمیت می‌شناخت، ما مشکل زیادی داشتیم. اما با گذشت زمان، جهان چهره واقعی و سانسور کننده حکومت ایران را شناخت و سازمان‌ها و نهادهای واقعی حقوق بشری در حوزه ایران رسمیت پیدا کردند. مخالفان نظام قبل از به رسمیت شناخته شدن نهاد‌های حقوق بشری، به دلیل نداشتن دانش در حوزه پژوهش و تکیه بر تاریخچه اغراق‌آمیز فرهنگی، در بیان آمار اغراق می‌کردند. این به رسمیت شناخته شدن و ارتباط با جامعه ایران برای سازمان‌هایی مانند ما از طریق همین شبکه‌های اجتماعی و اینترنت انجام شده است.

 

فرهنگ ایران به دلایل متعددی با سانسور و خودسانسوری پیوندی عمیق دارد. فعالان حقوق بشر در یک دهه گذشته که بیشتر از قبل در جوامع بین‌الملی به رسمت شناخته شده‌اند، آن گونه که باید به موضوع سانسور در جامعه و فرهنگ ایران نپرداخته‌اند. در حالی که نبود آزادی بیان یکی از مهمترین حقوق شهروندی در جهان است. سازمان حقوق بشر ایران آیا دغدغه مبارزه با سانسور را دارد؟

ـ نپرداختن ما به موضوع سانسور به علت نبود آگاهی و اشراف ما در این حوزه بوده است اما بدون تردید دغدغه آن را داریم. در حال حاضر نهاد‌های حقوق بشری از ظرفیت پایین در حوزه‌های مختلف برخوردار هستند. ما یک سازمان رسمی با محدودیت‌های زیادی هستیم در مقابل یک حکومت که در همه حوزه‌ها و زمینه‌ها دستش باز است. ما می‌توانیم در حوزه‌های محدودی فعالیت کنیم چون هم موضوع بودجه مطرح است و هم نیروی انسانی و پژوهش. من با شما موافق هستم که پرداختن به موضوعات فرهنگی، به ویژه سانسور باید در محوریت و اهمیت فعالیت‌های حقوق بشری باشد اما موضوعات دیگری هم هستند. در جامعه‌ای مانند ایران دغدغه اصلی مردم در حال حاضر زندگی روزمره است. مردم اکنون باید بتوانند برای زندگی معمولی و روزمره خود حداقل‌هایی را داشته باشند. شاید پاسخ به سوال شما این باشد که مردم ایران در حال‌حاضر حداقل‌های زندگی شهروندی را ندارند اما بیان حقایق بدون ترس از عواقب و بدون ملاحظات سیاسی خود به تنهایی قدمی در راستای ترویج فرهنگ آزادی بیان و مبارزه با سانسور است.

 

در چهار دهه گذشته جامعه ایران مورد تاخت و تاز تفکرات افراطی و اسلامی بوده و سانسور در همه حوزه‌ها بر مردم سلطه داشته است. عده‌ای بر این باور هستند که نباید انتظار داشت یک شبه آزادی بیان و یا حجاب اجباری برداشته شود و این اتفاق نیاز به بستر‌سازی دارد. آیا در  ایران پتانیسل برداشته شدن محدودیت‌ها و سانسور و آزادی در پوشش وجود دارد؟

ـ فکر نمی‌کنم که برداشتن یک شبه مثلا حجاب اجباری تاثیری منفی‌تر از وجودش در جامعه  داشته باشد؛ به این معنی که اگر یک شبه تمام محدودیت‌ها برداشته شوند، تاثیری مخرب‌تر از وجودشان نیست. احتمالا آنهایی که بر این باور هستند، همان‌هایی هستند که در دولت حسن روحانی فعالیت‌های حقوق بشری خود را محدود به حمایت از او و کابینه‌اش کرده‌اند. شرایطی که در حال حاضر مردم ایران در آن زندگی می‌کنند، شرایطی عادی نیست. درست است که با گذشت چند دهه، همه به خفقان‌ها عادت کرده‌اند اما عادی نیست. هر عادتی دلیل بر عادی بودن آن نیست. شرایط زندگی اجتماعی ایران امروز، شرایطی نیست که انسان‌ها در قرن ۲۱ آن را بپذیرند. پس از اتمام سانسور‌ و اجبارهای حکومتی، بعد از جمهوری اسلامی، این چهار دهه در حافظه تاریخی مردم ایران کابوسی بیشتر نخواهد بود. این چهار دهه از لحاظ رفاه اجتماعی و آزادی بیان بدون تردید با خفقان و سختی بوده است. به همین دلیل آیندگان وقتی در تاریخ به این چهار دهه برسند، وجود چنین حکومتی را کابوس خواهند دانست. در جهان حکومت‌هایی مشابه مثلا در آلمان و اتریش هم بودهاند و مردم این کشورها حضور افرادی مانند هیتلر و تفکراتش را مانند کابوس می‌دانند و باورشان نمی‌شود زمانی چنین حکومتی در کشورشان وجود داشته است. شاید در آینده در فرهنگ‌های لغت، مقابل واژه «کابوس»، بنویسند حکومت جمهوری اسلامی و سانسور.

ثبت نظر

بلاگ

خطر دیپورت پناهجویان «کاروان امید»

۲۳ فروردین ۱۳۹۸
پناهندگی و مهاجرت
خواندن در ۸ دقیقه
خطر دیپورت پناهجویان «کاروان امید»