close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

مهدی شادمانی، نماد مبارزه با سرطان درگذشت

۹ شهریور ۱۳۹۸
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۴ دقیقه
«مهدی شادمانی» خبرنگار ورزشی، که طی سه سال گذشته تبدیل به نمونه‌ای از مقاومت مقابل بیماری سرطان شده بود، بامداد شنبه برای همیشه چشم از دنیا بست.
«مهدی شادمانی» خبرنگار ورزشی، که طی سه سال گذشته تبدیل به نمونه‌ای از مقاومت مقابل بیماری سرطان شده بود، بامداد شنبه برای همیشه چشم از دنیا بست.

«مهدی شادمانی» خبرنگار ورزشی، که طی سه سال گذشته تبدیل به نمونه‌ای از مقاومت مقابل بیماری سرطان شده بود، بامداد شنبه، برای همیشه چشم از دنیا بست.

شادمانی، فعالیت رسانه‌ای خود را از دنیای ورزش آغاز کرد و بعد در رسانه‌های جهان فوتبال، گل، هم‌میهن، همشهری جوان و خبرگزاری‌ها و سایت‌هایی مانند ورزش سه قلم زد.

شادمانی، سه سال با بیماری ناشناخته‌ای به نام «سارکوم» دست‌وپنجه نرم کرد. او در تمام این سال‌ها با توییت‌های امیدبخش، تبدیل به نمادی از ایمان و مقاومت مقابل بیماری سرطان در فضای مجازی و حقیقی شده بود.

مشهورترین توییت او یک ماه قبل در بیمارستان «بقیه‌الله» منتشر شد. او با تشریح آنچه از بیماران سرطانی و خبر و فریادهای ناگهانی پرستاران برای کمک به احیای یک بیمار می‌دید نوشت: «آقا به پیر به پیغمبر زندگی جز به خنده و خوشی‌اش ارزش نداره. بخندی و بخندونی. مرگ رو که دیدی اون موقع می‌فهمی و دیره. بیشتر بخندون، بیشتر بخند، خوش باش و سعی کن تو خوشی بقیه سهیم شی. بهترین حسه و داشته‌ی آدم همینه. نصیحت نمی‌کنم، تجربه‌ام رو می‌گم.»

از مهدی شادمانی به‌جز مصاحبه‌های خبری‌اش، یک همسر که تمام زندگی‌اش را به‌پای بیماری او گذاشت و با او لحظه‌به‌لحظه جنگید و دو فرزند به یادگار ماند. «آوا» و «آراد» دختر و پسر مهدی شادمانی هستند که ازاین‌پس با یادِ نام بزرگ مهدی زندگی خواهند کرد.

شادمانی، مرداد امسال در گفت‌وگو با ایسنا گفته بود: «من سرطانم را خوب نمی‌شناختم. مدلی پنهان بود. اولش به من گفتند زود خوب می‌شوی اما این‌طور نبود. بعد گفتند که ۶ ماه بیشتر زنده نیستی. حالا شوخی دکترها با من این شده که هر ۶ ماه می‌آیند و می‌گویند: تو چرا هنوز زنده‌ای؟ الان ۶ تا ۶ ماه است که من زنده‌ام. این‌ها که می‌گویم دلیل دارد. ببینید، من همیشه برای پول دویده‌ام. اما امروز، پول نجاتم نمی‌دهد.»

مهدی، در مورد زندگی کاری‌اش گفته بود که حدود ۱۵ سال، روزی سه نوبت کار می‌کرد: «سه شیفت کار می‌کردم؛ شاید رسانه‌ام در دوره‌های مختلف تغییر کرده اما همیشه سه شیفت کار می‌کردم. همیشه جایی کار کردم که با اصول من هم‌خوانی داشت. وقتی به این نتیجه رسیدم که پول در شرایط فعلی کمکی به من نمی‌کند، بیشتر فکر کردم و دیدم فقط لحظاتی که در آن خندیده‌ام یا خوشحالی ایجاد کرده‌ام، برای من ارزش داشته و به یادگار مانده است.»  

جمله مشهور مهدی شادمانی در آخرین روزهای حیاتش، شاید واقعیت زندگی بسیاری از روزنامه‌نگاران در ایران باشد. روزنامه‌نگارانی که مانند مهدی هنوز حقیقت خود را فریاد نزده‌اند: «من مهدی شادمانی‌ام! من وابسته نیستم. کسی مرا اصول‌گرا یا اصلاح‌طلب نمی‌داند. من به‌عنوان رسانه، کارم این است که جلوی ناحق را بگیرم.»

اگر سال‌های پایانی دهه۸۰ خورشیدی به ورزشگاه آزادی و جایگاه خبرنگاران می‌رفتید و مهدی شادمانی هم برای تماشا و تهیه گزارش به آزادی آمده بود، او را با لبی همیشه خندان می‌دیدید و یک رفتار منحصربه‌فرد؛ هرکس که از در ورودی و شیشه‌ای وارد ورزشگاه می‌شد، مهدی بدون توجه به سن یا سابقه کاری‌اش به‌پای او بلند می‌شد و می‌ایستاد و سلام و احترام می‌داد.

مهم‌ترین ویژگی کاری‌اش در حوزه خبری، مصاحبه‌هایی بود که  بیشتر تخصصی بود تا خبری؛ یعنی از مربی و بازیکن و مدیر نمی‌پرسید که «نظر شما چیست.» آن‌ها را گاه و بیگاه به چالش می‌کشید، اما همچون معدود خبرنگارانی که مانند خودش وارد فضای چالش و پرسش و پاسخ‌های صریح و انتقادی می‌شدند، چندان میان جامعه ورزش ایران منفور نبود. شاید دلیلش حسن برخوردی بود که با جامعه ورزش ایران داشت.

مهدی شادمانی، در فضایی که هر مدیر یا مربی و بازیکن آموخته‌اند که برای نقد شدن از سوی خبرنگار، به او لقب و انگ و ننگ ببندند، از تمام اتهامات دور ماند. پانزده سال فعالیت رسانه‌ای کرد و درنهایت، زمانی که در بستر بیماری به جنگ سرطان رفت تمامی جامعه ورزش ایران، از «مسعود سلطانی‌فر» وزیر ورزش و جوانان تا مدیران باشگاه‌های استقلال و پرسپولیس و حتی چهره‌های سیاسی مانند «عباس صالحی» وزیر ارشاد و «محمدجواد آذری جهرمی» وزیر ارتباطات و حسن روحانی به عیادتش رفتند. شادمانی، حتی وقتی در بیمارستان با وزیر ارتباطات روبرو شد با خنده از او در مورد زمان رفع توقیف و فیلتر توییتر سوال کرد.  

مهدی در آخرین روزهای حیاتش، در پیام به دوستان از خواب‌هایش برای شفا گرفتن و بهبود سلامتی‌اش نوشته بود. به او لقب «آرمسترانگ ایران» را ‌دادند. او شش ماه قبل به «عصر ایران» گفته بود: «بیاییم در میان گرانی گوشت و مرغ و پراید ۴۵ میلیونی، امید را جدی بگیریم.»

اما سرانجام تسلیم بیماری ناشناخته‌ای شد که حتی پزشک‌های معالجش هم نمی‌توانستند روند حرکت آن را در بدن مهدی تشخیص دهند.

مهدی شادمانی، نماد مبارزه با سرطان، فردا (یکشنبه) ساعت ۹ صبح در قطعه نام‌آوران بهشت‌زهرا به خاک سپرده می‌شود؛ جایی که پیکر همکارانش «حسین جوادی» و «میلاد اسلامی» که در حادثه سقوط هواپیمای «جرمن‌ویگز» کشته شدند، آرمیده است. «حسین حیدری» خبرنگار روزنامه ایران و ایران ورزشی هم آنجاست؛ کسی که با سرطان تا آخرین روز جنگید، به محل کارش آمد و حتی همکارانش نمی‌دانستند که دو هفته بیشتر زنده نخواهند ماند. جایی که «ناصر احمدپور» بنیان‌گذار روزنامه خبر ورزشی و «عباس عبدالملکی» معاونش، در روزهای طلایی این روزنامه، کنار هم خفته‌اند. همان قطعه‌ای که پیکر «مهدی نفر» خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس که براثر تصادف در جوانی جانش را از دست داد، خوابیده است. در همسایگی «ایرج باباحاجی»  که یک روز عصر با همان چهره بشاش همیشگی از پشت میزش در روزنامه «گل» بلند شد، با صدای بلند با همه همکارانش خداحافظی کرد و به خانه رفت و دیگر هیچ‌وقت به پشت میز کارش برنگشت.

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

بازداشت کمال جعفری یزدی؛ امضاکننده بیانیه نه به جمهوری اسلامی

۹ شهریور ۱۳۹۸
خواندن در ۲ دقیقه
بازداشت کمال جعفری یزدی؛ امضاکننده بیانیه نه به جمهوری اسلامی