«دستکم دو بازیگر از بازیگران فیلم ما کاندیدای جشنواره فجر میشوند». «اگر ناداوری صورت نگیرد، فیلم در رشتههای فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و بازیگر زن نقش اصلی نامزد یا برنده سیمرغ خواهد شد»، «مردم و تماشاگران، فیلم را دوست دارند و بهطور مسلم، از گزینههای فیلم برگزیده مردمی هستیم». «اجازه بدهید دربار انصراف کارگردان و بازیگر اصلی فیلم از حضور در رقابت جشنواره، حرفی نزنم؛ چون امکان دارد از انصرافشان منصرف شوند و در جلس پرسش و پاسخ فیلم حضور پیدا کنند.»
اینها نمونههایی است از اظهارنظر تهیهکنندگان و کارگردانان فیلمهای حاضر در جشنواره فجر سال گذشته و امسال که البته دوره جدید آن هنوز برگزار نشده؛ اما سازندگان آثار پیشاپیش درباره احتمال یا قطعیت موفقیت فیلم خود، با چنین ادعا یا صراحتی حرف میزنند.
نکته مهم این است که نقلقولها نه از دل گپ و گفت دوستانه در محافل یا سالنهای جشنواره، بلکه از متن گفتههای آنان رو به روزنامهنگاران و گزارشگران رسانههای رادیویی و تلویزیونی آمده و همین موجب شده که با پدیدهای عجیب و قابلبررسی در علم رسانه روبهرو باشیم: در ابعاد حرفهای، این کلام آنها چه کارکردی دارد؟ حتی در حالتی که برخی از این پیش-ادعاها تحقق یابد، آیا میتوان آنها را بهرهمند از اعتبار رسانهای دانست؟ یعنی اصلا قابلیت طرح شدن رو به خبرنگاران روزنامهها و خبرگزاریها را دارند؟
چون بنا داریم از منظر مطالعات رسانهای به بحث بپردازیم، به موقعیت مشابهی نزد مربیان و سرپرستان تیمهای ورزشی گریز میزنیم: مسابقات ورزشی با عملکرد اعضای هر تیم و روحیات آنها سروکار دارد.
پیش از برپایی هر رقابت، اشارههای یک سرمربی یا سرپرست تیم ورزشی به کاستیهای تیم یا طرح نگرانی در برخی پُستها و زمینهها، به همان اندازه که در تمرین خصوصی تیم ضرورت دارد، در حضور نمایندگان رسانهها، غلط محض است و به تضعیف روحیه فردی و تیمی میانجامد؛ بنابراین در قراردادی نانوشته که همه از آن خبر و به آن باور دارند، آنچه در آستانه مسابقات ورزشی درباره میزان آمادگی تیم یا ورزشکار گفته میشود، با تلاش در حفظ و تقویت روحیه همسو است؛ اما در سینما، مناسبات انسانی و کوششهای فردی و گروهی هر تاثیری که میخواستند بگذارند، در مرحله فیلمبرداری و مراحل فنی و پساتولیدی گذاشتهاند و در زمان ارائه فیلم تکمیلشده به جشنوارهای که نخستین اکران فیلم در آن رخ خواهد داد، نیاتی همچون حفظ روحیه عوامل سازنده یا اثرگذاری بر نتیجه کار آنها، بهکلی بیمعنا میشود.
هر چه بوده، پیشازاینها بر نوار سلولوئید یا هارد ثبت شده و قابلتغییر یا ارتقا نیست. به این معنا، در سازوکار سینما گفتههای صاحبان فیلم نزد اهل رسانه، تنها میتواند کاربردی توام با فضاسازی تبلیغاتی به خود گیرد. ترسیم فضایی که در آن، فیلم بیشتر جدی و تحویل گرفته شود، البته پیچیدگیهایی بیش از ادعای تهیهکننده و تحسین کار خود و گروه دارد؛ اما حتی در شکل ناموفق این داعیهها نیز میتوان دید که اهداف تبلیغاتی، نقش محوری دارند.
حالا و با این توضیحات، به نقلقول آخری در بند شروع این نوشته، نگاهی دوباره بیندازید. اینها جملاتی است به نقل از «جواد نوروزبیگی»، تهیهکننده فیلم اخیر فیلمساز باسابقه و جریانساز سینمای ایران، آقای «مسعود کیمیایی». نوروزبیگی در اصل نظامی است و ورودش به سینما در جایگاه متصدی جلوههای ویژه و مشاور نظامی فیلمهای جنگی بوده و در کارنامهاش در کنار فیلمهای مدعی ارزش فرهنگی و هنری، در تولید فیلمهایی چون «سلام بمبئی» و «رحمان ۱۴۰۰» نیز مشارکت داشته است.
حالا او فیلم تازه آقای کیمیایی با نام منحصربهفرد «خون شد» را با سرمایهگذاری «محمدصادق رنجکشان» تهیه کرده و بابت پیوندی که با مدیریت دولتی حاکم بر سینما داشته و دارد، فرم شرکت در جشنواره را از آغاز پر کرده و حالا که کارگردان فیلم با تاکید بر عبارت «همراهی با مردم»، بعد از حادثه انفجار هواپیمای تهران-کییف (و نه آنگونه که به عادت گفته میشود، «سقوط هواپیما») از حضور در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر اعلام انصراف کرده، میخواهد همان فضای تبلیغاتی را شاید نه به سود فیلم، بلکه به سود مدیران جشنواره و وزارت ارشاد، بسازد و دامن بزند تا حتی اگر آقای کیمیایی در پایمردی مانند قهرمانان آثارش بود و بر سر انصراف خود ایستاد، نوروزبیگی بتواند ارادت خالصانه خود به مدیران و وزارتخانهها را تمدید کند؛ یعنی بگوید تمام تلاشم را کردم.
او در تقسیمبندی تبعیضآمیز نگرش رسمی قدرت در ایران به دو جناح «خودی» و «غیرخودی»، چنان نورچشمی است که همین پنج سال پیش در دوره سی و سوم جشنواره فجر، جایزه ویژه هیات داوران را برای تهیه سه فیلم مختلف و کاملا بیربط به یکدیگر، به او اهدا کردند.
در جشنوارههای سینمایی جهان، جایزه ویژه هیات داوران به یک «فیلم» تعلق میگیرد که نگاهی بهخصوص به جهان و ویژگیهای مضمونی و ساختاری بدیع داشته باشد و شاید در بین ترکیب جوایز رشتههای تخصصی سینمایی نگنجد؛ اما کلیت آن از نگاه هیات داوران، ستودنی و متمایز از باقی رقباست.
در خود جشنواره فجر، منهای یک بار که جایزه ویژه به شکلی دور از انتظار به یک بازیگر اهدا شد، همواره طبق رسم جهانی به فیلمی ویژه اختصاص یافته و طبعا به دست کارگردان آن سپرده شده.
آن یک نوبت خرق عادت هم در بیست و دومین دوره جشنواره بود که به نظر میرسد هیات داوران توسط مدیریت جشنواره از برگزیدن «پرویز پرستویی» بهعنوان بهترین بازیگر مرد نقش اصلی در «مارمولک» منع شد؛ چون همچنان با تفکری شبیه سنگ زدن به بازیگر نقش شمر بعد از اتمام تعزیه که قدیمها در طبقات سنتی دیده میشد، تصور آقایان این بود که اختصاص جایزه بازیگری به پرستویی یعنی تایید رفتار نقش رضا مثقالی/رضا مارمولک در فیلم؛ اما اصرار داوران به اینکه او با موفقیت همهجانبه در ایفای نقش باید بین برگزیدگان باشد به این نتیجه انجامید که سیمرغی بهغیراز بازیگری را به خانه ببرد.
به بازیگر نمیتوان جایزه طراحی گریم یا فیلمنامه داد! اما میتوان رسم مالوف جایزه ویژه هیات داوران را که اختصاص به فیلم و کارگردان آن است، بر هم زد و آن را بهعنوان دستاوردی ویژه و جدا از بازیگری و تایید نقش، به بازیگر سپرد.
کاری که در سال ۱۳۹۳ بابت تایید شخص نوروزبیگی، استثنای دیگری ساخت و اعلام اینکه جایزه ویژه هیات داوران برای سه فیلم «بهمن»، «اعترافات ذهن خطرناک من» «من دیهگو مارادونا هستم» به تهیهکننده آنها میرسد، چیزی شبیه این تعبیر عام بود که بگویند به خاطر گل روی تهیهکنندهای خودی و مورد وثوق مواضع رسمی، بدون آنکه یکی از فیلمهای تولیدی او را ویژه بدانیم، نام خودش را در فهرست برندگان جایزه مینشانیم.
اینجاست که درمییابیم مناسبات و ملاحظات تا چه حد مسبوق به سابقه بوده و طرح تعبیر غیرقابلاستنادی چون «احتمال تغییر تصمیم» کارگردان و بازیگر اصلی فیلم «خون شد» «سعید آقاخانی» از سوی تهیهکننده، چه کنش تبلیغی ناجوانمردانهای را ثبت کرده و چرا بهعمد در انظار عمومی و بهواسطه گفتوگوی رسانهای بیان شده است.
سخن گفتن از «امکان» حضور آقایان کیمیایی و آقاخانی در زمان نمایش فیلم در جشنواره که به اختیار تهیهکننده اکران میشود، ضمنی است و قطعیت ندارد که فیلمساز و بازیگر آن را تکذیب کنند.
از دیگر سو، عمل شرکت در جلسه رسانهای بعد از اکران فیلم در سالن منتقدان، چنان با احترام به اهل رسانه درآمیخته است که نوروزبیگی آن را مانند یک توقع رسانهای از کارگردان طرح کرده و بازتاب این اظهارات او در رسانهها نیز دو توقع متضاد در مخاطبان پدید آورده است: توقعی از جانب مردم دلزده از شرایط بنبستوار بعد از آبان ۱۳۹۸ تا شبهای تلخ دی تا امروز؛ که میخواهند روایتگر عصیان قیصر، دو شخصیت سید و قدرت «گوزنها» و رضا و احمد «دندان مار» را در حال رعایت احوال مردم ببینند؛ و در مقابل، توقعی از سمت مدیران که بیشک پیغاموپسغامهای بیشمار مصلحتاندیشی برای فیلمساز فرستادهاند تا بعد از بازگشت او بتوانند ادعا کنند هیچ کارگردانی از جشنواره کنارهگیری نکرده است.
توقع احتمالی و تقریبی جامعه فعالان رسانه که حضور در جلسه پرسش و پاسخ را حرمت به صنف روزنامهنگار قلمداد کنند، با آگاهی قابلانتظار از این همکاران، کمرنگتر از تصور تهیهکننده است و امید میرود بازی رسانهای ناپسند او روزنامهنگاران را درگیر این سوءتفاهم نکند که نویسنده و سازنده «خون شد» برای مطبوعات، ارزش قائل نشد. بلکه برعکس؛ ببینند که او چگونه ارزش رسانهها و منش انسانی خود را بهعنوان بخشی از مردم، برقرار نگه داشت.
حتی پیش از رویدادهای اسفبار آبان و دی امسال، نگارنده بر این گمان بود که بیست و نهمین فیلم آقای کیمیایی نباید در رقابتی که عنوان آن «سودای سیمرغ» است، قرار بگیرد. هر چه باشد، او سالهاست سودای دریافت سیمرغ در سر ندارد؛ حتی اگر هرگز آن را دریافت نمیکرد. شخصیت فیلم «مرسدس» او بود که میگفت «به چیزی که دل نداره، دل نبند».
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر