close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

رمان تازه هوشنگ اسدی: سفرنامه خیالی از تهران و کرونا

۲۱ بهمن ۱۳۹۹
نیلوفر رستمی
خواندن در ۹ دقیقه
«۱۲ مسافر آخرالزمان» نام آخرین رمان «هوشنگ اسدی»، روزنامه‌نگار باسابقه و داستان‌نویس ساکن فرانسه است.
«۱۲ مسافر آخرالزمان» نام آخرین رمان «هوشنگ اسدی»، روزنامه‌نگار باسابقه و داستان‌نویس ساکن فرانسه است.
در مقدمه این کتاب نوشته شده است: «نخستین رمان کرونایی جهان»؛ زمینه اصلی این رمان «کووید۱۹» و همه حوادث در دو ماه آخر زمستان ۱۳۹۸؛ یعنی شروع ویروس در ایران شکل می‌گیرد.
در مقدمه این کتاب نوشته شده است: «نخستین رمان کرونایی جهان»؛ زمینه اصلی این رمان «کووید۱۹» و همه حوادث در دو ماه آخر زمستان ۱۳۹۸؛ یعنی شروع ویروس در ایران شکل می‌گیرد.

«۱۲ مسافر آخرالزمان» نام آخرین رمان «هوشنگ اسدی»، روزنامه‌نگار باسابقه و داستان‌نویس ساکن فرانسه است. کتابی که در مقدمه آن نوشته شده است: «نخستین رمان کرونایی جهان»؛ زمینه اصلی این رمان «کووید۱۹» و همه حوادث در دو ماه آخر زمستان ۱۳۹۸؛ یعنی شروع ویروس در ایران شکل می‌گیرد.

 از هوشنگ اسدی روزنامه‌نویس؛ که حالا می‌گوید به‌خاطر دلزدگی از فضای رسانه‌ای، فعالیت خود را روی ادبیات متمرکز کرده، تاکنون چندین کتاب به زبان‌های فارسی، انگلیسی و فرانسوی منتشر شده است. کتاب «نامه‌هایی به شکنجه‌گرم» از این نویسنده، برنده جایزه جهانی حقوق بشر در سال ۲۰۱۱ شد و به چندین زبان ترجمه شد.

گفت‌وگو با او را درباره تازه‌ترین رمانش بخوانید:

-چطور شد رمان «۱۲ مسافر آخرالزمان» را نوشتید؟ ایده اصلی آن از کجا آمد؟

درست پارسال همین روزها بود که داستان کرونا در جهان جدی شد. در همین روزها بود که دولت فرانسه قرنطینه و محدودیت رفت‌وآمد را اعلام کرد. قرار بود حداقل سه ماه در خانه باشیم. ویراستاریِ رمان دیگرم «هتل آشویتس» تازه تمام شده بود و مثل همیشه در تدارک «پروژه»ای تازه بودم. نمی‌توانستیم به سفر نوروزی معمول برویم. پس فکر کردم بهتر است در عالم خیال به تهران بروم و رمانی درباره کرونا بنویسم. می‌خواستم پروژه تازه را طی دو-سه ماه قرنطینه تمام کنم. آن روزها حدسم این بود که کرونا تا تابستان داستانش تمام می‌شود و فکر کردم اگر بتوانم در این مدت رمانم را تمام کنم، رمان من می‌شود اولین رمان کرونایی در جهان. بنابراین شروع کردم و طی سه ماه بعد فقط چهاربار از خانه بیرون رفتم. سه‌بار با همسرم برای خرید و یک‌بار هم برای دیدن دخترِ دوستِ قدیمی‌ام که یکی از شخصیت‌های داستانم نیز هست، از خانه بیرون رفتم.

-چگونه خلق شخصیت‌ها به خصوص «پُل» و «فرا» شکل گرفت؟ آیا آن‌ها وام گرفته از واقعیتِ بیرون هستند؟

بله؛ «پُل» و «فرا» مانند اکثر شخصیت‌های رمان اشخاص واقعی هستند.

روزنامه‌نگار معروف نیویورکر که در رمان من نامش «پُل فریدمن» است، سال گذشته همزمان با اعلام جمهوری اسلامی درباره شیوع کرونا به ایران رفت و حاصل سفرش انتشار مقاله «غروب انقلاب» در نیویورکر شد. این روزنامه‌نگار بالاخره پس از ۶ سال تقاضا توانسته بود برای سفر به ایران ویزا بگیرد. قصدش مصاحبه با آقای «خامنه‌ای» بود. او ۱۰ روز در ایران بود، انتخابات را از نزدیک دید و بدون مصاحبه با دلی آزرده بازگشت. در واقع از حضور این شخصیت در ایران وام گرفتم. اما بقیه اتفاقاتی که در رمان برایش می‌افتد، حاصل تخیل من است. شخصیت دیگر رمانم را نیز براساس داستان دختر دوست عزیز و قدیمی‌ام بنا کردم. دختری که به نام «فرا» در رمان از آن یاد می‌شود و از قضا همین فردا دادگاه پناهندگیش در آلمان برگزار خواهد شد. آخرین باری که فرا را در ایران دیدم، شش سالش بود. حالا او سی‌وشش ساله و مدیر بازرگانی یک شرکت ایرانی-اماراتی است. مدتی پس از شروع کارش، ماموران وزارت اطلاعات به سراغ او رفته، از او بازجویی کرده و می‌خواستند او را تبدیل به پرستو کنند تا برایشان اطلاعات به دست بیاورد. بعد هم رئیس تیم بازجویی به او ابراز علاقه می‌کند و وعده می‌دهد که اگر صیغه او شود، پرونده را می بندد. اما از آن‌جایی که فرا دختری باهوش است که در یک خانواده سیاسی هم بزرگ شده، تصمیم می‌گیرد تا قبل از خروجش از ایران به آن‌ها رویِ خوش نشان دهد. او که برای دیدن عمویش که در آلمان زندگی می‌کند، ویزا داشت؛ یک روز بی‌سروصدا از کشور خارج شد و در اینجا کل ماجرا را  برایم تعریف کرد. به‌این ترتیب «فرا» و «پل» دو کاراکتر اصلی رمانم شدند.

برای حفظ مستند بودن زمینه‌های اجتماعی رمان هر روز خبرهای واقعی و اظهارات مسئولان درباره کرونا را یادداشت می‌کردم . انتشار «روزنگار» شاهدِ علوی نیز به من کمک زیادی کرد. درهمین ایام «پرفسور دونین» نظریه‌پردازِ ارتدوکس مهدویت به ایران رفت و در راهپیمایی «اربعین» شرکت کرد. تحقیق درباره این مُبلغ روسی مرا به «جامعه‌المصطفی» رساند و راه را برای شناخت نهادهای مخفی و نیمه‌مخفیِ زمینه‌ساز حضور امام دوازدهم شیعیان باز کرد. مباحثی که برای نخستین بار در سپهر ادبی  ایران مطرح می‌شود.

دیگر مصالح رمانم را داشتم. فکر می‌کنم یک ماه پس از تحقیق، نوشتن را شروع کردم و روز تولد همسرم که ۳۱ اردیبهشت‌ماه است، رمانم تمام شد.

-در مقدمه این رمان، از آن به عنوان نخستین رمان کرونایی جهان نام برده شده، آیا مطمئنید از اسفند سال گذشته تاکنون هیچ کتاب دیگری در این باره منتشر نشده است؟

من بهار سال گذشته این کتاب را برای انتشار فرستادم. در آن زمان یقین داشتم که این نخستین رمان کرونایی جهان است؛ چون اخبار حوزه ادبیات را دنبال می‌کنم. در مقدمه کتاب هم توضیح داده‌ام که امیدوارم این واقعیت تا زمان انتشار کتاب حفظ شود. تا این لحظه هم نه شنیده، نه خوانده و یا دیده‌ام که رمانی درباره کرونا در جهان منتشر شده باشد. پس همچنان امیدوارم که رمان من، اولین رمان کرونایی جهان باشد.

-اشاره کردید که یکی از مواد اصلی رمان، اخبار واقعی کرونا در ایران بوده؛ کمی درباره آن توضیح می‌دهید که خبرهای واقعی را چطور در رمان جا دادید؟

ساختمان رمان وقتی در ذهنم شکل گرفت که به "جامعه‌المصطفی" و فلسفه حضور امام دوازدهم رسیدم. عدد «۱۲» مضمون و شکل رمانم را در برگرفت. داستان من در ۱۲ روز و یک شب در تهران تعریف می‌شود. هر کدام از بخش‌های رمانم با تاریخ روزها از هم تفکیک می‌شود. داستان با «روز اول، پنجشنبه اول اسفند ۱۳۹۸» یعنی روزی که خبرنگار داستان به ایران وارد شد، شروع می‌شود و به همین شکل داستان در ۱۲ روز ادامه می‌یابد؛ تا نهایتا روز «دوشنبه ۱۲اسفند۱۳۹۸» تمام می‌شود. تمام این روزشمارها براساس نقل قول مقامات و اتفاقات واقعی بنا شده است که همان‌طور که گفتم براساس بررسی‌های خودم و تقویم شاهد علوی انجام شده است که لازم می‌دانم از او سپاس‌گزاری کنم.

-چرا جامعه‌المصطفی؟ یک جور شخصیت‌های داستان به بهانه آن به‌هم گره خورده‌اند.

در رمان وقتی پل ایران وارد ایران می‌شود، شخصی به نامِ مهندس «فرید خدابنده» به استقبالش می‌رود که به نوعی تداعی‌کننده شخصیتی مانند «سعید امامی» است. کسانی که در آمریکا تحصیل می‌کنند، بعد به ایران می‌گردند و فعالیت‌های مخوف امنیتی را پیش می‌برند. خدابنده کارش این است که زن‌های زیبا و موفقی مانند فرا را به دام بیاندازند. در واقع در داستان من فرید و فرا از طریق جامعه‌المصطفی مامور عملیاتی مخفی شده‌اند. جامعه‌المصطفی دانشگاهی شیعه شبیه «هاروارد» است؛ دانشگاهی که مرکزش در قم است و رئیسش را آقای خامنه‌ای تعیین می‌کند. تشکیلاتش براساس فلسفه مهدویت بنا شده است. جمعیت مرکزی ۳۱۳ نفر هستند که سالی یک بار در روز تولد امام زمان در محلی مخفی جمع می‌شوند و در آن روز ۱۳ نفر به نشانه ۱۳ نفر از همراهان امام زمان که از مقامات عالی کشور هستند، برای ماموریت‌ برگزیده می‌شوند. جامعه‌المصطفی علاوه بر تشکیلات داخل ایران، در ۶۲ کشور دنیا هم شعبه دارد. آن‌ها دانشجوی مرد و زن در کشورهای دیگر را می‌پذیرند و به نام «سربازان بهار» در قم به آن‌ها آموزش داده می‌شود؛ پس از آن به کشورهای خودشان برمی‌گردند تا وظیفه اصلی خود را که گسترش تفکر امام زمان است، انجام دهند.

-فکر می‌کنم چون رمان ۲ ماهه تمام شده، پروسه نوشتن آن راحت بوده و احتیاج به بازنویسی مکرر نداشته، درست است؟

نه؛ اتفاقا خیلی سخت پیش می‌رفت. واقعیت این است که من از ۱۸ سال پیش در ایران نیستم و تمام اتفاقات رمانم، به غیر از دو صحنه کوتاه در نیویورک، در ایران رخ می‌دهد. من باید ایران را کاملا می‌شناختم، به خصوص مکان‌های جدیدش را. بنابراین با دوستان زیادی دراین‌باره صحبت کردم. خواستم تا برایم عکس یا فیلم لوکیشن‌های مختلف را بفرستند؛ مثلا من در عمرم هتل «اسپیناس» را ندیده‌ام. این هتل پس از خروج من از ایران ساخته شده است. نزدیک اوین است و خانم فرا هم برای بازجویی‌های اولیه به این هتل دعوت می‌شده است. من از او خواستم جزییات هتل را برایم توضیح دهد، از دوستان دیگر خواستم عکس و فیلم‌هایی از آن برایم فرستادند. البته معجزه اینترنت، هم واقعا معجزه کرد.

ولی دشواری اصلی دوران نوشتن این بود که در یک خانه کوچک، من و همسرم برای چند ماه زندانی بودیم. وقتی در فضای بسته و بدون تفریح باشید، پیگیری کار سخت خواهد بود. باید طبق یک برنامه هر روز پیش می‌رفتم، هر روز ساعت ۶ صبح بیدار می‌شدم و تا وقتی توان و انرژی داشتم، ادامه می‌دادم. طرحم را به دیوارم زده بودم و مصالح رمانم را داشتم، از این نظر نوشتن‌اش از رمان‌های دیگر آسان‌تر بود.

یک ماه صرف تحقیق و دو ماه صرف نوشتن‌اش شد. البته در فاصله حروف‌چینی هم دوبار بازنویسی کردم تا سرانجام پیدا کرد.

-خبر خوب این است که این کتاب در اختیار خوانندگان ایرانی هم قرار گرفته، کمی درباره روند انتشار آن توضیح می‌دهید؟

اخیرا، خوشبختانه شرایطی پیش آمده که می‌توان کتاب‌ها را در ایران هم منتشر کرد. رمان من هم از این فرصت استفاده کرد و خوشبختانه اولین خوانندگان کتاب در ایران بودند و طوری که من خبر دارم، فروش بسیار خوبی هم داشته است.

پس از اتمام رمان فکر می‌کردم خیلی سریع علاوه بر فارسی، نسخه انگلیسی آن هم منتشر می‌شود؛ چون همزمان که فارسی‌اش را می‌نوشتم، برای مترجمی هم می‌فرستادم تا ترجمه انگلیسی آن پیش برود. اما پس از چندماه، نهایتا ابتدا در آبان‌ماه در ایران و چند روز پیش در لندن توسط نشر «مهری» برای مخاطبان خارج از ایران منتشر شد و حالا در حال مذاکره برای بستن قرارداد با ناشری برای انتشار ترجمه انگلیسی آن هستم. امیدوارم که نسخه انگلیسی آن هم تا نوروز منتشر شود. می‌خواهم از آقای «هادی خوجینیان» که با راه‌اندازی انتشارات مهری بازار متاسفانه بی رونق کتاب فارسی را در خارج از ایران گرما بخشیده‌اند و همچنین از مدیر هنری این انتشارات، سپاس‌گزاری کنم.

-در صحبت‌های قبلی‌تان اشاره کردید که در روزهای اولیه قرنطینه برای خودتان پروژه نوشتن رمان تعریف کردید؟ چرا اساسا رمان‌نویسی و نه هیچ‌چیز دیگر؛ و پروژه این روزهایتان چیست؟

حدود دو سال پیش، در ۷۰ سالگی وقتی خودم را از کار روزنامه‌نگاری بازنشسته کردم، غیر از دلزدگی که از فضای رسانه‌ای ایران دارم، می‌خواستم انرژی‌ام را روی علاقه اصلی‌ام ادبیات بگذارم. البته طی ۵۰ سال گذشته، در کنار کار مطبوعات، رمان، فیلم‌نامه و شعر هم نوشته‌ام؛ یعنی عشق اولم ادبیات بوده و هنوز هم هست. به همین دلیل، دیگر، کارهایم و اولویت‌هایم ادبیات است. قبل از شیوع کرونا، رمانی به نام «هتل آشویتس» نوشتم که به‌زودی به زبان فرانسه و فارسی منتشر خواهد شد. درست یک ماه پیش از رسیدن ایام کرونایی، کتاب شعر دو زبانه‌ام هم به نام «پل‌های تبعیدی پاریس» به زبان‌های فارسی و فرانسوی منتشر شد.

برای دیدن اخبار و گزارش‌های بیش‌تر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

۳شهردار سابق دورود به اتهام اختلاس بازداشت شدند

۲۱ بهمن ۱۳۹۹
خواندن در ۱ دقیقه
۳شهردار سابق دورود به اتهام اختلاس بازداشت شدند