close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

محمد یعقوبی و یک دقیقه سکوت برای دهه‌ها سانسور

۲۷ بهمن ۱۳۹۹
امیرحسین میراسماعیلی
خواندن در ۱۹ دقیقه
«محمد یعقوبی»، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر یکی از هنرمندانی است که کارهایش بارها با سانسور مواجه شده است.
«محمد یعقوبی»، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر یکی از هنرمندانی است که کارهایش بارها با سانسور مواجه شده است.
یکی از شاخص‌ترین کارهای او که اجرای آن و نافرمانی از خواست شورای سانسور، باعث بی‌کاری و ممنوعیت کاری او شد، اجرای نمایشنامه «یک دقیقه سکوت» نوشته خودش در سال ۱۳۷۹ بود.
یکی از شاخص‌ترین کارهای او که اجرای آن و نافرمانی از خواست شورای سانسور، باعث بی‌کاری و ممنوعیت کاری او شد، اجرای نمایشنامه «یک دقیقه سکوت» نوشته خودش در سال ۱۳۷۹ بود.
یعقوبی نمایشنامه‌ «خشکسالی و دروغ» را پس از شروع اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات در سال ۱۳۸۸ به روی صحنه برد
یعقوبی نمایشنامه‌ «خشکسالی و دروغ» را پس از شروع اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات در سال ۱۳۸۸ به روی صحنه برد
دست نوشته بازبین‌های وزارت فرهنگ و ارشاد برای اصلاح نمایش «خشکسالی و دروغ» پیش از اجازه اجرای عمومی- سال ۱۳۸۸
دست نوشته بازبین‌های وزارت فرهنگ و ارشاد برای اصلاح نمایش «خشکسالی و دروغ» پیش از اجازه اجرای عمومی- سال ۱۳۸۸
دست نوشته بازبین‌های وزارت فرهنگ و ارشاد برای اصلاح نمایش «خشکسالی و دروغ» پیش از اجازه اجرای عمومی- سال ۱۳۸۸
دست نوشته بازبین‌های وزارت فرهنگ و ارشاد برای اصلاح نمایش «خشکسالی و دروغ» پیش از اجازه اجرای عمومی- سال ۱۳۸۸

داستان سانسور، توقیف و لغو مجوزها در تئاتر ایران از بازنشستگی دستوری برای بسیاری از بازیگران و کارگردانان تئاتر تا توقیف تئاترهای بزرگانی مانند «حمید سمندریان» و «بهرام بیضایی» در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی ایران آغاز می‌شود و در طی دهه‌های بعدی به قوت باقی می‌ماند.

دهه ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ اگرچه اجراهای بدیع از تئاتر به روی صحنه رفت؛ با این حال برخی از کارگردان‌ها مجبور به پرداخت تاوان‌های سنگینی در سکوت شدند. برخی از آن‌ها نه تنها اجراهایشان بارها مواجه با سانسور شد؛ بلکه با تهدید ماموران امنیتی و تشکیل پرونده نیز مواجه شدند.

بدتر اینکه فضای بسته آن روزها باعث شد تا کارگردان‌هایی که مواجه با پرونده قضایی شده‌اند؛ حتی جرات گفتن آن را به همکاران خود نداشته باشند.

منشا بسیاری از این سانسورها هم به پرونده‌سازی رسانه‌های حکومتی علیه تئاتر خاص یا کارگردانش بازمی‌گردد. همان‌قدر که تئاتر در ایران از میزان مخاطب کمتری نسبت به رشته‌های هنری دیگر بهره‌مند است، به همان میزان نیز از توان کمتری برای مقابله با سانسور و اعتراضات صنفی برخوردار است.

«محمد یعقوبی»، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر یکی از هنرمندانی است که کارهایش بارها با سانسور مواجه شده است. او از سال ۱۳۷۶ کار خود را روی صحنه شروع کرد و نمایش‌های به یادماندنی مانند «یک دقیقه سکوت»، «خشکسالی و دروغ» و «زمستان ۶۶»  را به روی صحنه برد. این کارگردان طی سال‌های گذشته ۱۹ تئاتر را اجرا کرده و ۱۱ نمایشنامه را به چاپ رسانده است.

آقای یعقوبی با بازیگران به‌نامی در تئاتر کار کرده است که بعضی از آن‌ها بعدتر  در سینما نیز درخشیدند؛ مانند «پانته‌آ بهرام، رحیم نوروزی، آیدا کیخایی، هومن برق‌نورد، باران کوثری، نوید محمدزاده، علی سرابی و مهتاب نصیرپور».

او از اواخر دهه ۱۳۸۰ به کانادا مهاجرت کرد و اکنون در این کشور زندگی می‌کند.

محمد یعقوبی پس از دو دهه کار به عنوان نمایشنامه‌نویس و کارگردان، روایتی مفصل از سانسور در اجراها و آزار و اذیت‌هایی را که در تئاتر ایران متحمل شده، به «خبرنگاری جرم نیست» می‌گوید.

باغ‌وحش شیشه‌ای

محمد یعقوبی می‌گوید اولین بار در دوران دانشجویی و زمانی که شاگرد «حمید سمندریان»، کارگردان سرشناس تئاتر ایران بوده، با سانسور مواجه شده است: «سال ۱۳۷۱ استاد سمندریان در تالار هنر دوره‌ آموزش تئاتر برگزار کرده بود و در پایان دوره تشویق‌مان کرده بود که اگر کار روی نمایش‌نامه‌ای را شروع کنیم، توصیه خواهد کرد، برای تمرین تالار هنر را به ما بدهند. من و یکی‌دو نفر دیگر از هم‌دوره‌ای‌هایم که در این دوره مبتلای تئاتر شده بودیم، دمغ از تمام‌شدن دوره آموزشی تصمیم گرفتیم با هم تئاتر کار کنیم. نه به امید اجرای عمومی، بلکه برای خودمان و به امید اجرای خصوصی برای استاد سمندریان و هم‌دوره‌ای‌های خودمان و دوستان و آشنایان. نمایشنامه‌ی "باغ‌وحش شیشه‌ای" نوشته‌ی تنسی ویلیامز را برای تمرین انتخاب کردیم و پس از چند ماه تمرین در تالار هنر، بالاخره روزی رسید که مطمئن شدیم، می‌توانیم نشا‌نش بدهیم.»

یعقوبی ادامه می‌دهد: «روزی که برای اجرای خصوصی تعیین شد، یکی از روزهای ماه رمضان بود. نه من اهل روزه بودم و نه بازیگران کار. در جایی از کار یکی از بازیگران قرار بود، سیگار بکشد. فکر کردیم اجرا که خصوصی است و پس اشکال ندارد تا سیگار بکشد. یک جای کار هم از بازیگر زن نقش لورا خواسته بودم بازیگر مرد (برادرش تام) را بغل کند. خود بازیگران مشکلی نداشتند. لحظه‌ای بود که تام گریه‌اش گرفته بود و لورا برادرش را بغل می‌کرد تا دل‌داری بدهد. یک جایی از نمایشنامه هم شخصیت دوم مرد، لورا را می‌بوسد که چون می‌دانستم قابل اجرا نیست جوری کارگردانی‌اش کرده بودم که بازیگران برمی‌گشتند به تماشاگران می‌گفتند "لورا و جیم هم را می‌بوسند؛ ولی ما نمی‌توانیم هم را ببوسیم".»

روز اجرای خصوصی اولین کارگردانی محمد یعقوبی، هم‌زمان شد با تست بازیگری برای یک سریال تلویزیونی و کارگردان آن سریال، به همه کسانی که می‌خواستند تست بدهند، اعلام کرده بود که به تالار هنر بیایند تا هم کار محمد یعقوبی را ببینند و هم تست بدهند. بعد از اجرا وقتی همه از سالن بیرون رفتند، پسری که محمد یعقوبی او را «با ظاهری حکومتی، ریشو، شلخته و بدلباس» تشریح می‌کند؛ به سمت یعقوبی آمد و با لحنی تند نسبت به نحوه‌ اجرای آن تئاتر اعتراض کرد و گفت: «تو مسلمانی؟ ایرانی هستی؟ چرا چنین مسائل زشت و سکسی در تئاترت بود؟»

محمد یعقوبی در پاسخ، برایش توضیح داده که او در دانشگاه در رشته «حقوق» تحصیل کرده و می‌داند که انجام چه کاری قانونی و انجام چه کاری غیرقانونی است: «گفتم در شرع و قوانین اسلامی هم آمده که اگر کسی آدم بکشد، اما اثبات شود که نیت او قتل نبوده، حکم قاتل برایش صادر نمی‌شود. این هم تئاتر است و نیت این دو بازیگر در دنیای واقعی، هم‌آغوشی و لمس یکدیگر نبوده و نباید تعبیر به فعل حرام شود. آن پسر مذهبی که توضیحات من را شنید، قانع شد و رفت؛ اما گویا تنها نبود و عده‌ای دیگر هم در سالن حضور داشتند که مثل خود او از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه آزاد تهران بودند. فردای آن روز، در روزنامه‌هایی همچون "رسالت" و "سلام" بر علیه تئاتر ما نوشتند. آن‌ها مدعی شدند که من خون شهدا را پایمال کرده‌ام و بغل کردن و سیگار کشیدن در ماه رمضان یعنی مبارزه با اسلام!»

اما فردای آن روز و پس از حواشی شکل‌گرفته برای این کارگردان، ماموران برای بازداشت به منزلش هجوم آوردند، که خوشبختانه در آن زمان در منزل نبوده و خانواده‌‌اش ماجرا را به او اطلاع دادند. پس از آن، او تا ۲ ماه به خانه نرفت و هرروز به منزل یکی از دوستان یا اقوام می‌رفت. ماموران هم وقت و بی‌وقت به خانه هجوم می‌بردند تا محمد یعقوبی را بازداشت کنند و به خانواده‌اش می‌گفتند که «بهتر است محمد خودش را معرفی کند.»

محمد یعقوبی می‌گوید پیغامش به ماموران این بوده که «ابلاغیه قانونی و مکتوب بفرستید تا خودم را معرفی کنم.» هجوم پی‌درپی ماموران، اعضای خانواده را عاصی کرده بود تا اینکه سرانجام محمد یعقوبی خودش را به دادگاه معرفی کرد.

او می‌گوید: «بعد از بازجویی به دادسرا معرفی شدم و قاضی حکم مجازات تعلیقی صادر کرد که اگر تا دو سال دیگر جرمی دیگر مرتکب شوم، تشدید مجازات خواهم شد. جالب اینکه بعدها فهمیدم یکی از کسانی که در جمع آن دانش‌جویان معترض بود و از سالن بیرون رفته بود و علیه من در روزنامه مطلب نوشته بود، خودش بازیگر سینما شده بود و در آن سریال هم بازی کرده بود. این واقعا مسئله‌ای دردناک است که در دهه‌های گذشته، بسیاری از همکاران ما علیه یکدیگر پرونده‌سازی کرده‌اند و با دستگاه خفقان و سانسور همراه شده‌‌اند. دردسرهای نمایش "باغ‌وحش شیشه‌ای" باعث شد از سانسور بیزار شوم و در مقابل سانسور حکومتی هم سرکش‌تر و زیرک‌تر باشم و هربار سانسور را به روش خودم دور بزنم. تا جایی که بعدها شروع کردم به مسخره‌کردن سانسور و افشای سانسور در شکل اجرا؛ که به بخشی از فرم کارهایم تبدیل شد.»

شب به‌خیر مادر

محمد یعقوبی سه سال بعد از آن ماجرا و با پایان حکم ممنوع‌‌الکاری، نمایشنامه «شب به‌خیر مادر» نوشته «مارشا نورمن» را کارگردانی کرد و تئاترش را به صورت زیرزمینی و خصوصی در زیرزمین منزل یکی از بازیگران اجرا کرد. اجرای خصوصی و بدون مجوز در ایرانِ آن دوره، رفتاری سرکشانه بود و در کنارش تجربه دور زدن سانسور و نافرمانی در کار محمد یعقوبی نیز فقط به این محدود نشد. نمایشنامه «شب به‌خیر مادر» دو شخصیت زن داشت و محمد یعقوبی از بازیگران خود خواسته بود تا بدون حجاب اجرا کنند. پس برای هر اجرا عده‌ای را دعوت می‌کردند و نمایش برای آن عده اندک اجرا می‌شد و البته که عوامل تئاتر هر لحظه استرس این را داشتند که ماموران بیایند و بازداشت‌شان کنند؛ اما این اتفاق نیفتاد و شخصیت‌های سرشناسی مانند «بهرام بیضایی»، «حمید سمندریان»، «احمد آقالو» و «رکن‌الدین خسروی» هم تماشاگر اجرای آن‌ها شدند.

بعد از این، محمد یعقوبی با اجرای تئاتر «زمستان شصت‌وشش» که نوشته خودش بود، وارد فضای حرفه‌ای تئاتر ایران شد و پس از آن با هر اجراهایش به نوعی کوشید سانسور را دور بزند.

یک دقیقه سکوت و قتل‌های زنجیره‌ای

یکی از شاخص‌ترین کارهای او که اجرای آن و نافرمانی از خواست شورای سانسور، باعث بی‌کاری و ممنوعیت کاری او شد، اجرای نمایشنامه «یک دقیقه سکوت» نوشته خودش در سال ۱۳۷۹ بود. موضوع اصلی نمایشنامه درباره قتل‌های سیاسی در دهه هفتاد شمسی موسوم به «قتل‌های زنجیره‌ای» در ایران بود. قتل‌هایی که توسط ماموران وزارت اطلاعات انجام شد و در قسمت پایانی تئاتر هم چیدمان به این شکل بود که بازیگران به احترام کشته‌شدگان آن حادثه یک دقیقه سکوت می‌کردند.

محمد یعقوبی می‌گوید: «از من خواستند درخواست یک دقیقه سکوت از تماشاگران در پایان نمایشنامه را حذف کنم. من گفتم نخیر و همچنین گفتم اگر مایل نیستید می‌توانم کار را در جشنواره اجرا نکنم. چون من 3 سال پی‌درپی برگزیده جشنواره تئاتر بودم و هنوز دوره اول ریاست‌جمهوری محمد خاتمی بود و تا حدودی می‌شد بی‌پروا "نه" گفت. پذیرفتند که یک دقیقه سکوت حذف نشود؛ ولی بعد از اجرای اول در جشنواره و دیدن واکنش تماشاگران، از من خواستند تا قبل از یک دقیقه سکوت، نور سالن را روشن کنم و همچنین به پخش ترانه‌‌ای از "عارف" هم گیر دادند و گفتند نباید عارف پخش شود. من در ظاهر حرف‌شان را پذیرفتم، ولی در عمل یک دقیقه سکوت پایان کار را مثل قبل اجرایش کردیم. به جای ترانه‌ای از عارف هم ترانه‌ای از "اِبی" دیگر خواننده خارج‌نشین را پخش کردم. این دهن‌کجی‌ها به اداره سانسور البته بی‌پاسخ نمی‌‌ماند. مثلا همین نمایشنامه "یک دقیقه سکوت" در جشنواره با وجود تحسین داوران و منتقدان و تماشاگران، در بخش مسابقه نمایشنامه‌نویسی نادیده گرفته شد.»

از تاریکی

سال ۱۳۸۰ محمد یعقوبی نمایشنامه دیگری از خود با نام «از تاریکی» را برای اجرا آماده کرد که در مرحله بازبینی و در مقابل شورای نظارت «اداره کل هنرهای نمایشی» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رد شد و گفتند حق اجرا در جشنواره را ندارد. موضوع این تئاتر درباره قانون مجازات اسلامی درباره «زِنا» و «قتل‌های ناموسی» بود. مطابق قانون مجازات اسلامی، اگر خیانت یک زن برای همسرش محرز باشد، خونش مباح‌ است و درصورت کشته شدن توسط همسرش، مجازات سنگینی در انتظار او نخواهد بود.

این نمایشنامه‌نویس و کارگردان می‌گوید: «در قسمتی از این تئاتر، قتل خانوادگی اتفاق می‌افتاد و به مخاطب فهمانده می‌شد که وجود چنین قانونی، تشویق‌کننده شهروندان به قتل‌ است. شورای نظارت اداره کل هنرهای نمایشی، پس از اعتراض‌ها و انتقادات رسانه‌ای نسبت به رد شدن تئاتر ما، برای اولین‌بار جلسه‌ای رسانه‌ای تشکیل داد و در آن جلسه یکی از مدیران گفت که تا وقتی او در تئاتر کشور منصب داشته باشد، اجازه نخواهد داد، کسی "زنا" را روی صحنه‌ تئاتر تبلیغ کند! ادعایش دروغ محض بود؛ زیرا اصل حرف من در این تئاتر این بود که قانون نباید به هیچ‌کس اجازه بدهد به بهانه مشاهده خیانت یا رابطه‌ای غیراخلاقی از طرف همسر یا هر دلیل دیگری، مرتکب قتل شود. در نهایت رئیس مرکز هنرهای نمایشی به من گفت که صحنه اصلی وقوع قتل را حذف کن تا به تو مجوز بدهم. درخواستش به هیچ‌وجه برایم قابل اجرا نبود و گفتم نه. همچنان امید داشتم که شاید مجوز بدهند؛ اما رئیس مرکز برخلاف سال گذشته از موضع خود کوتاه نیامد و کار به جشنواره راه پیدا نکرد.»

قرمز و دیگران، یک سال پس از ممنوع‌الکاری

محمد یعقوبی در ادامه یک سال ممنوع‌الکار شد و هیچ نمایشنامه‌ای از او مجوز اجرا نگرفت. او در همان زمان تازه ازدواج کرده بود و از نظر وضعیت مالی در شرایط خوبی قرار نداشت. پس از آن تا سال ۱۳۹۳ چندین‌بار نمایشنامه «از تاریکی» را با نام‌های گوناگون به شورای سانسور ارائه کرد تا شاید نظر آن‌ها تغییر کند؛ اما هربار جواب رد شنید.

پس از مدتی محمد یعقوبی با نمایشنامه «قرمز و دیگران» در جشنواره تئاتر شرکت کرد؛ در آن دوران فقط برای تئاترهایی مجوز اجرا صادر می‌شد که در جشنواره فجر به اجرا بروند. در مرحله بازبینی از محمد یعقوبی خواستند تا قسمت‌هایی از کار را حذف کند و او پذیرفت؛ ولی تا زمان اجرا، صحنه‌های تازه‌‌ای را به آن افزود. این راه تازه‌ای از محمد یعقوبی برای دورزدن سانسور بود.

 یکی‌دو مورد از صحنه‌ها و جملاتی را که در مرحله بازبینی با دستور سانسور مواجه شده بود، در اجرا مجددا وارد کار کرد و توضیح‌اش برای ماموران سانسور این بود که؛ «بازیگر ماه‌ها تمرین کردند و یادشان می‌رود موردهای حذف‌شده را به زبان نیاورند و دیالوگی را که ماه‌ها به زبان آوردند، به اشتباه به زبان می‌آورند.»

او معتقد است که؛ «یکی از مزیت‌های تئاتر، اجرای زنده آن و کنترل‌ناپذیر بودن آن است. می‌توانی نافرمانی کنی و زنده‌بودن خودت را اثبات کنی. آدمیزاد هم در طول تاریخ به‌خاطر همین نافرمانی‌ها و اعتراض به ساختارهای قدیمی بوده که پیشرفت‌های زیادی کرده است، پس باید مقابل سانسور ایستاد.»

محمد یعقوبی می‌گوید خیلی وقت‌ها این دستورها برای انجام سانسور، هیچ هدفی جز نظر شخصی یک فرد و «خودشیرینی» برای مقام بالاتر نداشته است: «مثلا سال ۱۳۸۳ که خواستم تئاتر "گلدان‌های شمعدانی" را در سالن چهارسو اجرا کنم؛ یکی از مسئولان بازبینی اداره‌ سانسور به من گفت: "نقش معلم رو عوض کن، چون معلم که نباید مشروب بخوره". من آنجا هم گفتم باشه، اما باز کار خودم را کردم و هیچ مشکلی هم پیش نیامد. می‌دانستم از نظر قانونی این‌که معلم الکلی باشد، مشکل‌ ایجاد نمی‌کند. همیشه دلم می‌خواست وضعیت تئاتر طوری باشد که مجبور نباشیم، برای اجرای عمومی در جشنواره هم اجرا کنیم؛ چون می‌دانستم در جشنواره‌های حکومتی، آدم‌های امنیتی و حکومتی هم حضور دارند و با نظر منفی درباره کارهای ما و نوشتن نقد در روزنامه‌های تندرو، باعث می‌شوند تا مدیران از اعطای اجرای عمومی به ما بترسند. بیشتر نمایشنامه‌هایم نیز به همین دلیل مشخص، خیلی دیرتر از اجرای جشنواره به روی صحنه می‌رفتند.»

محمد یعقوبی می‌گوید این مسئله که قدرت دست یک عده آدم با ذهن بسته باشد و آنان دستور به قیچی شدن کارها و متن‌ها بدهند، برای او بسیار آزاردهنده بود و باعث می‌شد تا او تمام سعی خود را برای رهایی از سانسور به کار ببرد.

مثلا در تئاتر «ماه در آب»، مدیران وزارت ارشاد ایراد گرفتند که چرا بازیگر زن و مرد باید روی یک تخت دراز بکشند؛ در حالی که هیچ تماسی بین این دو بازیگر نبود و ایرادشان برای محمد یعقوبی غیرقابل درک بود. به همین دلیل این کارگردان در نمایش دیگرش «خشک‌سالی و دروغ» به جای تخت، چند عدد سطوح مکعبی را کنار هم قرار داد تا هم به ظاهر حرف آن‌ها را گوش کرده باشد و تخت را حذف کرده باشد، و هم در عمل ایده‌اش را اجرا کند. اگرچه برای دراز کشیدن بازیگران روی مکعب‌ها نیز انتقادات زیادی در رسانه‌های حکومتی علیه او نوشته شد.

خشک‌سالی و دروغ

یعقوبی نمایشنامه‌ «خشکسالی و دروغ» را پس از شروع اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات در سال ۱۳۸۸ به روی صحنه برد: «دیگر یاد گرفته بودم که می‌بایست ادبیات خاص خودم را در تئاترهایم داشته باشم و برای دور زدن بی‌دردسرتر سانسور، چاره‌ای جز این کار نبود. مثلا به بازیگرها گفتم که به جای بیان کلمه ”دوست‌دختر" در اجرا از عدد "25" استفاده کنند؛ یا برخی از دیالوگ‌ها را به صورت "اسلوموشن" و آهسته اجرا کنند و همچنین بعضی جاها مقابل تماشاچی بدون صدا لب بزنند.»

در مرحله بازبینی از محمد یعقوبی پرسیدند که ماجرای عدد ۲۵ چیست؟ او می‌گوید: «گفتم فقط یک عدد است و معنایی ندارد. اگر با این عدد مشکل دارید به من بگویید تا از بازیگران بخواهم عدد دیگری بگویند. آن‌ها هم نمی‌دانستند، چه بگویند. کار برای اجرا در جشنواره تایید شد؛ ولی طبق معمول اجرای عمومی آن دیرتر مجوز گرفت. قبل از اجرای عمومی حتی به پوستر تئاتر گیر دادند و گفتند چرا عکس خیار در تصویر وجود دارد!؟ یعنی ایراداتی کاملا عجیب و خنده‌دار؛ و شما فکر کنید که ما چند روز قبل از اجرا داشتیم درباره میوه‌ها با ماموران سانسور سروکله می‌زدیم که ببینم چه میوه‌ای از نظر آنان اشکالی ندارد و در نهایت بر سر گلابی توافق کردیم. در زمان اجرا، هرگاه بازیگران عدد ۲۵ را به زبان می‌‌آوردند، تماشاگران قهقهه می‌زدند، و این یعنی آن‌ها موضوع را فهمیده بودند و می‌دانستند که این بخش سانسوریِ ماجراست.»

نوشتن در تاریکی و عدد ۲۵

محمد یعقوبی سال ۱۳۸۹ متن نمایشنامه «نوشتن در تاریکی» را نوشت و قرار بر این شد تا در آبان و آذر همان سال در تئاتر شهر اجرا داشته باشد.

این نمایشنامه که موضوع آن درباره حواشی «جنبش سبز» در سال‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ بود، این‌بار با ایرادگیری‌ها و سانسورهای بیشتری مواجه شد و یعقوبی و بازیگرانش مجبور شدند، تئاتر را 6 بار مقابل اعضای شورای بازبینی اجرا کنند. هر بار به دیالوگ‌های مختلف ایراد گرفتند و حتی وقتی یعقوبی برای دور زدن سانسور به بازیگرهایش گفت که چند دیالوگ را به زبان «اسپرانتو» بیان کنند، که این کار نیز با مخالفت آن‌ها مواجه شد. یعقوبی در نهایت با ایجاد تغییرات اساسی توانست مجوز اجرا را دریافت کند؛ اما در اجرا هر مورد سانسوری را به شکلی دیگر در تئاتر خود وارد کرد و به روی صحنه برد.

به طور مثال دوباره از همان عدد «۲۵» معروف استفاده کرد و نام همه بازیگرانی را که کاندیدای انتخابات بودند، ۲۵ گذاشت، تا به این طریق بگوید کاندیداها هیچ فرقی باهم ندارند و انتخابات سالمی در کار نیست. این تئاتر رکورد فروش بلیت در گیشه را جابه‌جا کرد و در برخی از روزها از ساعت 8 صبح صف خرید بلیت تشکیل می‌شد؛ ولی استقبال تماشاگران باعث نشد تا مدیران تصمیم‌گیر با تمدید اجرای آن موافقت کنند و نمایش در اوج استقبال تماشاگران و با این بهانه که گروه‌های بعدی در صف اجرا هستند، پایان یافت.

بعد از این اجرا، محمد یعقوبی از عدد ۲۵ رمزگشایی کرد. عددی که اشاره به اصل ۲۵ قانون اساسی داشت، که در آن اصل هرگونه سانسور، ضبط مکالمات تلفنی و تجسس را که دارای حکم قضایی نباشد، برای ماموران امنیتی ممنوع شده بود. او در واقع با استفاده از عدد ۲۵، سانسورهای اجباری و سلیقه‌ای در آثار خود را به سخره گرفت.

در سال ۱۳۹۰ و یک هفته پس از اینکه محمد یعقوبی نمایشنامه‌ «خشک‌سالی و دروغ» را دوباره به روی صحنه برد، نمایش وی به مدت یک هفته توقیف شد و یکی از شرط‌های اجرای آن از طرف مسئولین این بود که «عدد ۲۵» از متن حذف شود.

دل سگ و وهن حجاب

محمد یعقوبی در ادامه تشریح سانسورهای زنجیره‌ای بر روی تئاترهایش، به ماجرای تئاتر «دل سگ» در تابستان سال ۱۳۹۳ می‌رسد. نمایشنامه‌ای که یعقوبی آن را بر اساس رمان «دل سگ» اثر «میخائیل بولگاکف» نوشته بود و مکان و زمان نمایشنامه هم به دوران حکومت «استالین» در اتحاد جماهیر شوروی برمی‌گشت. محمد یعقوبی در این تئاتر از بازیگران مرد هم خواسته بود تا مانند بازیگران زن روسری به سر کنند و به این شیوه خواست تا شباهت دو نظام ایدئولوژیک «اسلامی» و «کمونیستی» را در سرکوب و اجبار نمایش دهد و از قانون «حجاب اجباری» در ایران انتقاد کند.

این نویسنده و کارگردان می‌گوید: «من حدس می‌زدم که در مرحله بازبینی به این مسئله ایراد بگیرند و به همین دلیل آنجا بر سر بازیگران مرد روسری نگذاشتم؛ اما برای اجرای عمومی این کار را کردم. روز هشتم اجرا بود که برنامه خبری "۲۰:۳0" در تلویزیون ایران و وبسایت "رجانیوز" (هردو نزدیک به سپاه پاسداران) علیه تئاتر من گزارشی را منتشر کردند و گفتند این نمایش "وهن حجاب" است. آن‌ها برای کوبیدن من، یکی از مصاحبه‌هایم را در وب‌سایتِ خود رو کردند؛ که "ببینید محمد یعقوبی همجنس‌گرایی را ترویج می‌کند." پس از این پرونده‌سازی‌ها، مدیر تماشاخانه ایرانشهر تهران صدایم زد و گفت حالا چه کار کنیم؟ منظورش این بود که ناگزیر است جلوی ادامه اجرا را بگیرد تا سروصداها بخوابد. به او گفتم جلوگیری از ادامه اجرا قطعا اشتباه است و اگر این کار را بکنی، دیگر تو مدیر اینجا نخواهی بود و زین‌پس گروه‌های تندرو اینجا را مدیریت خواهند کرد؛ چون مقابل‌شان ضعف نشان داده‌ای. در نهایت با اصرار او راضی شدم تا بازیگران مرد روسری نداشته باشند تا اجرا متوقف نشود.»

باران کوثری و ممنوعیت حضور در شیراز

برنده‌ چندین جایزه از جشنواره تئاتر فجر و چندین جایزه از کانون ملی منتقدان ایران در زمینه کارگردانی و نمایشنامه‌نویسی، درباره اصول و قواعد خط قرمز‌های سانسور می‌گوید: «هیچ روال منظم و مشخصی برای سانسور در تئاتر وجود ندارد و در هر دوره و با توجه به علایق مسئول مربوطه در اداره تئاتر، سانسورهای سلیقه‌ای اجرا می‌شود. مثلا "باران کوثری" در سال ۱۳۹۰ و برای اجرای دوم تئاتر "خشک‌سالی و دروغ" در تهران کنار ما بود و بازی کرد؛ اما یک ماه بعد برای اجرای همین کار در شیراز به ما گفتند حضورش در صحنه ممنوع است! وقتی به من زنگ زدند و این را گفتند، گفتم باید به من ابلاغیه مکتوب بدهید. ۱۰ دقیقه بعد از این گفت‌وگوی تلفنی بود که برنامه‌گذار ما در تئاتر شیراز تماس گرفت و گفت که اجرا کلا لغو شده! سپس من با اجازه باران کوثری، یکی از شاگردانم را ظرف ۲۴  ساعت آماده کردم تا جای باران بازی کند؛ ولی هم‌چنان مانع اجرای ما در شیراز شدند. دیگر فهمیدم که مشکل‌شان با باران کوثری نیست و مشکل‌شان با من است که در مقابل آن‌ها بله‌قربانگو نبودم و درخواست ابلاغیه مکتوب داشتم.»

محمد یعقوبی معتقد است؛ بیش از آنکه دستگاه‌های امنیتی و سازمان‌های اجرای سانسور با محتویات کارها مشکل داشته باشند، با اشخاص مشکل دارند: «مثلا دیالوگ‌ها و صحنه‌هایی به مراتب صریح‌تر از موارد سانسور شده در کارهای من را اگر افرادی مانند مسعود ده‌نمکی یا محمدحسین مهدویان نمایش دهند، هیچ مشکلی نخواهد داشت و مجوز می‌گیرند. با فیلم‌ها و سریال‌های کارگردانی مانند کیانوش عیاری مشکل دارند؛ چون مستقل و دغدغه‌مند است. قسمت دردناک ماجرا نیز آنجاست که عده‌ای از همکاران ما هم در این پرونده‌سازی‌ها و سانسورها با حکومت همراه می‌شوند. مثلا بعد از اجرای نمایش "قرمز و دیگران" در سال ۱۳۸۲در جشنواره تئاتر، یکی از بازیگران نسبتا مطرح که همین امسال هم قربانی کرونا شد؛ با اجرای عمومی آن مخالفت کرده بود. او حتی به مرکز هنرهای نمایشی هم رفت و معترض شد که چرا به چنین کاری غیراخلاقی اجازه اجرا داده شده است! وقتی باخبر شدم که او مخالف اجرای ماست، با او قرار ملاقاتی گذاشتم که مشکل او دقیقا چیست. بعد از یک ساعت گفت‌وگو فهمیدم که نمی‌توانم نظرش را تغییر بدهم، و او به من ‌گفت که اگر به نمایشم اجازه اجرا بدهند، سکوت نخواهد کرد. همین پرونده‌سازی او نیز موجب شد تا اجرای عمومی "قرمز و دیگران" با تاخیر ۱۴ماهه مواجه شود.»

محمد یعقوبی در پایان صحبت‌هایش به «خبرنگاری جرم نیست» درباره‌ی نگاه مردم و مخاطبان تئاتر نسبت به سانسورها و تولیدات حکومتی گفته است: «عموم مردم حالا دارای آگاهی و سواد نسبی هستند و اطلاعاتشان نسبت به مسائل سیاسی و پشت‌پرده کارها بالا رفته و به همین دلیل است که دیگر مخاطب هر تئاتر و فیلم و سریالی نمی‌شوند و سخت‌گیر شده‌اند. مثلا همان سال ۱۳۹۳ که برنامه خبری‌ "۲۰:۳۰" در تلویزیون برایم پرونده‌سازی کرد، تماشاگران نهایت استقبال و حمایت را از من به عمل آوردند؛ درحالی‌که اگر این اتفاق مثلا در دهه شصت رخ می‌داد، احتمالش خیلی زیاد بود که مردم هم تحت تاثیر تلویزیون و روزنامه‌های تندرو با ما بدرفتاری کنند. مردم دیگر با سانسور و اجرای سیاست‌های آمرانه هم‌صدا نمی‌شوند و میلی به شنیدن صدای حکومتی ندارند. به همین دلیل به سراغ ماهواره و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی می‌روند. دیگر تولیدات حکومتی مانند سریال "گاندو" برای مردم اهمیتی ندارد و توانی برای جریان‌سازی و تغییر طرز فکر مردم در نهادهای حکومتی باقی نمانده است. با این همه، معتقدم که سانسور به آسانی در ایران محو نخواهد شد. تا زمانی که کسی از کارکردن در اداره سانسور وزارت فرهنگ شرم نکند و تا زمانی که هنرمندان ما سانسور را موجب ایجاد خلاقیت بدانند و محدودیت در آزادی بیان را توجیه کنند، سانسور به بقای خود ادامه خواهد داد.»

برای دیدن اخبار و گزارش‌های بیش‌تر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

سناریو‌سازی اطلاعات سپاه در صدور ۱۵ سال زندان برای نجمه واحدی و...

۲۷ بهمن ۱۳۹۹
خواندن در ۳ دقیقه
سناریو‌سازی اطلاعات سپاه در صدور ۱۵ سال زندان برای نجمه واحدی و هدی عمید