نویسنده بیکار است. این یک جمله خبری است که خواه یا ناخواه عموم مردم بر آن باور دارند. باوری که طی روزهای اخیر از سوی یک برنامه تلویزیونی با حضور سه شخصیت شناخته شده، مطرح شد و با قهقههای که خاطر بخشی از جامعه نویسندگان را آزرد، به پایان رسید.
در بخشی از برنامه از مهمانان برنامه «خداداد عزیزی» و «فیروز کریمی»، دو بازیکن فوتبال خواسته شد تا نام سه نویسنده ایرانی را بگویند؛ پرسشی که جوابهای عجیب به دنبال داشت؛ از جمله «نویسندهها بیکار، بیکارن میشینن مینویسن.» اما آخرین ضربه را که تاییدی بر اظهارات مهمانان بود، مجری این برنامه پرطرفدار با خندههایش به جامعه نویسندگان وارد کرد. این اظهارات باعث شد تا تعدادی از نویسندگان نسبت به این موضوع واکنش نشان دهند. در این گزارش در گفتوگو با «مهدی یزدانیخرم» و «امیرحسین خورشیدفر» دو نویسنده و منتقد ادبی شناخته شده ایرانی، از فعالیتهای روزانه یک نویسنده پرسیدیم و دلایل این تصور عمومی که بخشی جامعه نویسندگان را بیکار میدانند، جویا شدیم.
امیرحسین خورشیدفر: خواندن و نوشتن همیشه لذتبخش نیست
«امیرحسین خورشیدفر» که نویسندگی را از سال ۱۳۸۰ آغاز کرد و بیش از هشت اثر از او به چاپ رسیده، در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست»، زندگی یک نویسنده را اینگونه شرح میدهد: «من هم مثل بسیاری از مشاغل باید روزانه حداقل ۷ تا ۸ ساعت را به شغل خود اختصاص بدهم. یکی از کارها بحث تحقیق در حوزههای دیگر و پژوهش کردن است که برای آن ممکن است به کتابخانه یا سفر بروم، مثل بسیاری از کارهای تحقیقاتی دیگر که بسیار هم اعصابخردکن است. به همه اینها ویرایش دیگر آثار، آمادگی از نظر مطالعه برای سخنرانی و حضور در محافل را هم اضافه کنید. نوشتن و خواندن هم بخش مهمی از کار است؛ توجه کنید که خواندنی که منظور من است با خواندنی که شما برای لذت مطالعه میکنید، بسیار فرق دارد تا حدی که بگویم ممکن است اصلا لذتبخش هم نباشد».
او ادامه میدهد: «مثلا برای نقد نوشتن باید حتما یک تعدادی کتاب مطالعه شود. نه فقط برای خود نویسنده، بلکه برای کلاسهای درس و شاگردان یا به هر دلیلی برای نشری و نوشتن راجع به کتابی، نویسنده مجبور است، کتاب بخواند و همانطور که گفتم این نوع مطالعه ممکن است، اصلا لذتبخش نباشد؛ چون مربوط به علایق نویسنده نیست و دقیقا مربوط به مسیر شغل او است. باید بخوانیم و تحلیل کنیم و گزارش بدهیم که این نوشته چه ویژگیها، نقطه ضعفها و قوتهایی دارد و کجاها باید اصلاح شود. حتی در حوزه "نوشتن" هم همینگونه است و پر است از این دست کارها، یعنی آن قسمتی که آدم با مود خوب و حال خوش بنشیند و بنویسد، فقط نیست».
مهدی یزدانیخرم: در شبانهروز چهار تا پنج ساعت میخوابم
«مهدی یزدانیخرم»، نویسنده و منتقد ادبی که در کارنامه کاری خود سابقه چندین سال روزنامهنگاری را نیز دارد، در پاسخ به این سوال که «یک نویسنده در طول روز چه کارهایی انجام میدهد؟» به «خبرنگاری جرم نیست»، میگوید: «من روزانه حداقل چهار تا پنج ساعت کتاب میخوانم. چیزی در حدود ده تا دوازده ساعت نیز در نشر سر کار هستم. طی این ساعات نیز علاوه بر مطالعه مداوم به بررسی و ویرایش و مواردی از این دست میپردازم.»
علاوه بر این موارد یزدانیخرم میگوید باید ساعاتی را نیز به مسائل مربوط به خانواده از جمله نیاز به بازی با فرزند و موارد دیگر اختصاص دهد: «همچنین مسائل مالی زندگی نیز از دغدغههای من است، چرا که اکثر ما نویسندگان درآمدهای بالایی نداریم.»
او که در «نشر چشمه» مشغول به کار است، میگوید که ویرایش مطالب و پروژههای سفارششده نیز از جمله دیگر کارهایی است که باید انجام دهد.
خالق کتاب «خون خورده» در خصوص کار اصلیاش یعنی نویسندگی نیز گفت: «با وجود همه اینها خود نوشتن هم از جمله کارهای روزانه من است. شاید سه تا چهار ساعت و بعضی از روزها تا بیستوچهار ساعت میشود که به نوشتن اختصاص میدهم. منتی هم سر کسی نیست، در طول شبانهروز به ندرت پیش آمده است که بیش از چهار-پنج ساعت بتوانم بخوابم. با همه این شرایط تازه وضعمان این است».
نویسنده بیکار است، چون در نگاه عموم شغل یعنی کارِ یدی
یزدانیخرم دلیل اصلی این تصور عمومی را که نویسندگان بیکار هستند، ناشی از مفهومی که واژه کار برای آنها دارد، میداند و در اینباره توضیح داد: «مفهوم کار در خیلی از قشرهای اجتماع با کار یدی یا مفهوم کلاسیکی که ما از کار داریم، عجین شده است. به عبارتی تحرک، پویایی یا چیزی که جلوی چشم باشد؛ یعنی کار و شغلی که چنین مشخصاتی نداشته باشد یا محلکار مشخصی ندارد؛ مثلا در خانه یا در دفتر کوچکی انجام شود، از نظر بخش عمدهای از مردم کار نیست».
این نویسنده با اشاره به اینکه کار خلاقانهای مانند نویسندگی، فوقالعاده به جسم و روح فشار میآورد، توضیح داد: «همچنین یک ویترینی وجود دارد که در طول سالها ساخته شده؛ تصور میشود که هنرمندان برجسته از نویسندهها گرفته تا شاعرها و بازیگران و ...، اینها خیلی راحت به این جایگاه رسیدهاند، در حالی که نمیدانند وارد شدن در حوزه نوشتن ریسک فوقالعاده زیادی لازم دارد. بدون اغراق بگویم که شاید در طی یک دهه از میان ۵۰۰ نویسنده، شاید نهایتا ۵ نفر ماندگار شوند و اینگونه نیست که در پی چاپ یک کتاب، نویسنده آن ماندگار شود.»
تحقیر نویسندگان یک کشور، تحقیر تاریخ آن کشور است
یزدانیخرم و خورشیدفر یکی از مهمترین دلایلی را که عموم مردم نسبت به نویسندگان تصور بیکار بودن دارند، «صدا و سیما» میدانند.
یزدانیخرم میگوید طی سالهای متمادی عموم مردم تنها با رسانه ملی طرف بودند و این تصویر غلط از شاعر و نویسنده به خورد آنها رفته است. او در اینباره توضیح داد: «در رسانه ملی عموما شاعران و نویسندگان، آدمهای عیاش و بیاخلاق نشان داده شدهاند و میتوانیم تاثیر آن را در طی سالهای اخیر در جامعه ببینیم.»
یزدانیخرم همچنین گفته که مسئله این است که این تصویر ذهنی طی چند دهه وجود داشته و نویسنده و هنرمند همیشه به شکلهای مختلف تخریب شده و برای همین است که بسیاری از خانوادهها نسبت به این شغل نگاه مثبتی ندارند: «حتی فکر میکنند نویسندگی به یک شکلی از فساد ختم خواهد شد. به نظر من تحقیر نویسندگان یک کشور، بیشتر تحقیر تاریخ آن کشور است. من متاسفم که کسانی که شایستگی و لیاقت ندارند، در این زمینه صحبت میکنند، نظر میدهند و فکر میکنند با یک عذرخواهی همه چیز تمام میشود. نه خیر؛ آنها تاثیر بدشان را گذاشتهاند و طول میکشد، این تاثیر از بین برود».
خورشیدفر نیز با اشاراتی به جایگاهی بدی که صداوسیما از یک نویسنده و شاعر به نمایش گذاشته است، توضیح داد: «به عقیده من این افراد آنچنان مقصر نیستند؛ چرا که رسانهها و به طور مشخص تلویزیون، آموزشی به آن ها ارائه نداده است. صداوسیما سالهاست که روشنفکران را حذف کرده و در سریال و برنامههای ساخته شده نیز، به این قشر تهمت میزند و توهین میکند. این تلویزیون به خون ما تشنه است.»
نویسنده بیکار است؟
از سوی دیگر امیرحسین خورشیدفر به موضوعی اشاره میکند که کمتر مورد توجه منتقدان به اظهارات اخیر در برنامه خندوانه قرار گرفته است. او با اشاره به مقالهای به نام «اخلاق صغیر» از «تئودور آدورنو» راجع به نویسندگی میگوید: «در این مقاله نوشته شده که یکی از بدبختیهای نویسنده در جامعه بورژوازی این است که نوشتن یک کار از روی ذوق است و نویسنده بینوا مجبور است به دیگران بگوید که کار من هم به اندازه کار شما سخت است، هرچند واقعیت این است که کار او با لذت همراه است. به نظر من هم ظاهرا یک بخشهایی از نویسندگی بیکاری به نظر میرسد، وقتی مثلا من در کنار دریا قدم میزنم و به موضوعی فکر میکنم.»
این نویسنده با اشاره به اتفاقات اخیری که در برنامه خندوانه رخ داد، ادامه داد: «من نمیدانم از چه چیزی باید ناراحت باشم. یک آدمی آمده و اینگونه فکر میکند؛ در مورد حرفه نویسندگی. از یک جنبهای هم بیراه نیست؛ چرا که کار نویسندگی یک کار نامرئی محسوب میشود و بخشی از کار ممکن است اصلا دیده نشود.»
او میگوید همانگونه که بارها در جامعه هنرمندان گفته میشود که «بابا فوتبال چیه دیگه؟»، آیا یک نفر حق ندارد فکر کند کار نویسندگی، بیکاری است؟ و گفت: «یک قسمتی از کار سعهصدر است که وجود ندارد. حالا اتفاق عجیبی هم رخ نداده که یک نفر از ناآگاهی، آگاهی یا حالا هرچیزی، اینگونه فکر کند. من این موضوع را درک نمیکنم که چرا باید به چنین آدمی لمپن گفته شود، این حرفها که بدتر از حرف آن شخص است. ایشان اینگونه فکر میکنند؛ ممکن است، من هم فکر کنم اصلا فوتبال که شغل نیست؛ اشکالی دارد؟»
او با بیان اینکه بسیاری منتظر هستند تا اتفاقی رخ بدهد و حس و نقش قربانی را بگیرند، ادامه داد: «اگر توهینی شده باشد؛ نه توسط این افراد، بلکه در جای دیگری شده است. ما آنجایی که باید واکنش نشان بدهیم، سکوت میکنیم؛ آنجایی که به ما میگویند نویسنده پول از خارج میگیرد، میگویند فاسد است و ...»
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر