«هاشم خواستار»، معلم بازنشسته زندانی در نامهای از زندان وکیلآباد مشهد که به دست «ایرانوایر»، از افزایش فشارها بر خود خبر داده است و خطاب به روحانیان حاکم بر ایران نوشته است: «آهای آخوندها، اسلام و مسلمانی بهخاطر ظلم و فساد حکومت آخوندی بعد از ۱۴۰۰ سال از ایران خواهد رفت.»
آقای خواستار در این نامه که خطاب به مردم ایران نوشته شده، گفته است که رئیس بند ۶/۱ به او حتی اجازه نداده تا اتهاماتی که قوه قضاییه علیه او مطرح کرده و تاریخ دادگاه را تعیین کرده را پشت تلفن برای همسرش بخواند، چون مطمئن نیست صدا ضبط میشود یا خیر.
این معلم زندانی همچنین با «سانسورچی» خواندن رییس بندی که در آن محبوس است، نوشته است: «شکستن غرور یک زندانی سیاسی یعنی شکستن و جریحه دار کردن غروریک ملت، و مثل اینکه آقای سانسورچی توجیه نشده که کشور بشکه باروت است و با یک اشتباه کارگزاران رژیم ممکن است جرقهای زده شود که کل جمهوری آخوندی روی هوا برود.»
او در ادامه از طرح اتهاماتی علیه خود بابت انتشار یک مقاله که مسوولان زندان به او منتسب کردهاند، گفته است: « در دادگاه حاضر نمیشوم، و هر حکمی میخواهند و میخواهید، بدهید و بدهند.»
هاشم خواستار، در بخش دیگری از نامه خود نیز نوشته است: «آقای سانسورچی، جوجه بازجوها، جوجه دیکتاتورها و دیکتاتور، شما شاهنشاه دزدان اندیشه هستید که از هر دزدی دزدتر و از هر جانی، جنایتکارتر هستید.»
او تاکید کرده است: «قدرت از آن کسانی است که ملت پشتیبان آنهاست و بالعکس منفورترین افراد کسانی هستند که حکومت پشتیبان آنهاست.»
هاشم خواستار، زندانی سیاسی و از امضاکنندگان نامه درخواست استعفای خامنهای، موسوم به ۱۴ نفر است.
آقای خواستار هفتاد ساله است و برای فعالیتهای صنفی و سیاسی خود بارها به زندان افتاده است. آقای خواستار به صراحت خواستار گذار از جمهوری اسلامی به یک حکومت دموکراتیک شده است.
متن کامل نامه او که به دست ایرانوایر رسیده به این شرح است:
«ملت مبارز ایران،
سانسورچیها، جوجه بازجوها، جوجه دیکتاتورها، و خود دیکتاتور چند ماهی است که سرپرست بند ۶/۱ عوض شده و درحالیکه از سرپرست قبلی و قبلیها پرسیده که آیا خواستار ویس میفرستد، و آنها گفتهاند تابهحال با وجود یک نفر در پشت میز، ویس نفرستاده، اما مدام او تلفن را قطع و با من جروبحث میکند!
به همین دلیل تصمیم گرفتم این مساله یعنی سانسور را شکافته و اثبات کنم که سانسور، خیانت و جنایتی بزرگ در حق یک ملت است، و به این شغل کثیف «سانسورچی» میگویند.
هنگام تلفن زدن چندین بار به من تذکر داده که کلاهمان توهم نرود!
آقای رئیس بند ۶/۱ که از حالا تو را سانسورچی خطاب میکنم، آیا معنی این جمله را میدانی که یک اصطلاح چاله میدانی است، و کسانیکه احساس گردن کلفتی میکنند، از چنین جملاتی استفاده میکنند؟!
کلاهمون توهم نره یعنی ممکن است دست به یقه و کله به کله شده که کلاهمان توهم نرود!! آقای سانسورچی...
از رئیس حفاظت سال ۸۸ بپرس که چطور گردن کلفتش را از مو باریکتر کردم. او به همسرم گفته بود؛ شما چطور سی سال با خواستار زندگی کردی که میخواست صندلی را تو سرم بزند؟ «شکستن غرور یک زندانی سیاسی یعنی شکستن و جریحه دار کردن غروریک ملت» و مثل اینکه آقای سانسورچی توجیه نشده که کشور بشکه باروت است و با یک اشتباه کارگزاران رژیم ممکن است جرقهای زده شود که کل جمهوری آخوندی روی هوا برود. شما اجازه نمیدهید اتهاماتی که خود رژیم کتبا به دستم داده و تاریخ دادگاه را تعیین کرده، از پشت تلفن برای همسرم بخوانم! میگویی از کجا بدانم که ضبط نمیشود؟!»
آهای ملت قهرمان ایران، آهای جامعه جهانی، آهای آقای جاوید رحمان نماینده سازمان ملل در حقوق بشر ایران: بهقدری آزادی داریم که اجازه نمیدهند اتهامات وارده از پشت تلفن خوانده شود، مبادا ضبط و به گوش ملت و جامعه جهانی برسد!!
در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۲۵ مدیر داخلی و سرپرست بند مرا خواسته و متن مقاله آقای مکی: [اگر اعدامم کنند، دیگر ترسی ندارم] را میخواسته برایم بخواند که آیا قبول دارم که خودم نوشتهام؟ گفتم اگرچه قسمتهایی اضافه یا کم شده، ولی مسوولیت تمام آن را بهعهده میگیرم و نیازی نیست که بخوانید و در دادگاه حاضر نمیشوم و هر حکمی میخواهند و میخواهید، بدهید و بدهند. این آقای مدیر داخلی همان کسی است که قبلا با دو نفر از حفاظت، آقای جواد لعل محمدی همکار فرهنگی ما را بهخاطر شعار علیه رهبر کتک زده و به من میگوید: شما ده نفر بیشتر نیستید!
اخیرا مسابقه فوتبالی در ورزشگاه یکصد هزار نفری آزادی تهران برگزار شده که عوامل رژیم تعدادی پرچم فلسطین بدست عدهای حزباللهی دادهاند تا برای فلسطین شعار دهند که ناگهان جمعیت انبوه تماشاگران به هیجان آمده و یک صدا فریاد میزنند؛ پرچم فلسطین رو بکن تو کو .... ت...! این یعنی چه؟ یعنی اگر حاکمان بگویند ماست سفید است، ملت میگوید ماست سیاه است. انسان به یاد اذهاری (نخست وزیر شاه) میافتد که در مجلس شاه میگفت: ضبط صوت را پشت بلند گو و رو به خیابان میگذارند که بگویند جمعیت تظاهرکننده انبوه است، و مردم روز بعد شعارمیدهند: «اذهاری بیچاره، این جمعیت نواره؟ نوار که پا نداره...»
نامی از آقای لعل محمدی بردم، لازم است بگویم که اخیرا از اطلاعات تعدادی جوجهبازجو آمدند که با او ملاقاتی داشته باشند که حاضر نشد آنها را ببیند و تعدادی ناسزا برایشان ارسال میکند.
ملت قهرمان ایران ...
آیا اینها دشمن آزادی نیستند؟
اینها دشمن شما و بشریت نیستد؟
آقای سانسورچی، جوجهبازجوها، جوجه دیکتاتورها و دیکتاتور، شما شاهنشاه دزدان اندیشه هستید که از هر دزدی دزدتر و از هر جانی، جنایتکارتر هستید. قدرت از آن کسانی است که ملت پشتیبان آنهاست و بالعکس منفورترین افراد کسانی هستند که حکومت پشتیبان آنهاست. پشت میز ریاست بند افراد شریف بسیاری آمدند و رفتند که هنوز هم سلام و علیک داریم و شریفتر در همین زندان کارکنانی هستند که در ایران آزاد فردا، مدال افتخار خواهند گرفت.
آهای آخوندها ...
اگر اسلام و مسلمانی بعد از ۷۰۰ سال از اسپانیا رفت، اسلام و مسلمانی از ایران بهخاطر ظلم و فساد حکومت آخوندی بعد از ۱۴۰۰ سال خواهد رفت.
آهای ملت قهرمان ایران ...
به شما افتخار میکنم که سرنوشت ایران و خاورمیانه بزرگ را با انقلاب آزادیبخشی که در پیش داریم، تغییر خواهید داد. من افتخار میکنم که در این عصر متولد و زندگی میکنم که فرصت پیدا کردهام با رژیم دیکتاتوری آخوندی برای آزادی ایران مبارزه کنم.
نازیها در آلمان و اروپا چکار کردند که نازیسم آخوندی در ایران و خاور میانه نکرد؟
بیش از هفتاد سال از جنگ جهانی دوم گذشته بود که یک نفر آلمانی را در سن ۹۲ سالگی به جرم همکاری با رژیم نازی محاکمه کردند. مارشال پتن رئیس دستنشانده هیتلر در فرانسه را به جرم همکاری با نازیها با یک درجه تخفیف بخاطر قهرمانی در جنگ جهانی اول، به حبس ابد محکوم کردند که بعد از ۶ سال حبس در سن ۹۶ سالگی در زندان مرد و نخست وزیر و صدها نفر دیگر را به همین جرم اعدام کردند. اگر از شما سانسورچیها نامی نبردهام، تنها بهخاطر خواهر و برادر و فرزندانتان است که معمولا آنها بیگناه و در میان دوستان و همکاران و همکلاسیهایشان سرزنش و سرافکنده نشوند.
اما بدون تعارف بعد از این، با نام و نشان دقیق چنین افرادی را به ملت معرفی خواهم کرد. هم اتاقیام (آقای وحید زارع حقیقی) که اخیرا حکم اعدامش شکسته را به چناران منتقل میکنند، نزدیک دو ساعت او را بازرسی کردهاند که مبادا نامهای از من به بیرون ببرد!
تعظیم به معلمان زندانی ...
و بهخصوص شیر زنان معلم زندانی...
که شکستندشان، ولی نشکستند و به معلمان آزادهای که با تمام قوا از معلمان زندانی پشتیبانی میکنند.
هاشم خواستار
نماینده معلمان آزاده ایران
آبان ۱۴۰۲ / زندان وکیل آباد مشهد»
ثبت نظر