close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
استان‌وایر

گزارش پرستو فروهر از تهران: ماجرای پی گیری دستبرد به خانه‌ پدرومادرم

۱۳ آذر ۱۳۹۵
خواندن در ۵ دقیقه
گزارش پرستو فروهر از تهران: ماجرای پی گیری دستبرد به خانه‌ پدرومادرم

استان وایر- «پرستو فروهر»، در پی گیری پرونده دستبرد دوم به خانه پدرومادرش(داریوش و پروانه فروهر) که در پایان آذرماه سال پیش اتفاق افتاده بود، با ماجرایی روبه رو شده که خودش می گوید بهت زده شده است. او خلاصه ای از ماجرا را از تهران گزارش کرده است:«این گزارش کوتاه را با تأخیر می‌نویسم. دلیل‌ آن در بهت‌زدگی از تجربه‌ای‌ است که روایت می‌کنم.»

او نوشته است: «روز شنبه، ششم آذر ماه در مجتمع قضایی ولی‎عصر، پشت پارک شهر تهران، دادگاهی تشکیل شد برای رسیدگی به پرونده دستبرد دوم به خانه پدرومادرم که در پایان آذرماه سال پیش اتفاق افتاده بود.

پیش از جلسه، بخش‌هایی از پرونده‌ پی گیری را از وکلایم در این پرونده، «نسرین ستوده» و «آرش کیخسروی»، گرفته و خوانده بودم. پی گیری‌ها شامل بازجویی از چند مضنون بود که یکی از آن‌ها با پذیرش جرم مدعی شده بود که دستبرد را به تنهایی انجام داده است. با این که در پرونده توضیح‌های کتبی من در مورد ابعاد گسترده تخریب و دستبرد موجود بود که بی‌شک کارآگاهان پی گیری‌کننده هم آن نوشته‌ها را خوانده بودند اما انگار هیچ تردیدی در اعتراف‌های «متهم» نکرده بودند. هیچ پرسشی از او درباره چگونگی انجام یک‌تنه چنین عملیاتی در پرونده موجود نبود. از «متهم» پرسیده نشده بود که چه گونه یک‌تنه در کوچه‌ باریکی با بافت فشرده‌ خانه‌ها، در آهنی ورودی حیاط را که قفل‌های ایمنی به آن خورده بود، با پتک تخریب کرده، چه گونه یک‌تنه با استفاده از دستگاه فرز، نرده‌های آهنی در ورودی ساختمان را بریده، چه گونه یک‌تنه درون ساختمانی سه‌طبقه چنان اقدامی به تفتیش و تخریب کرده که حتی یک گوشه‌ خانه دست‌نخورده نمانده و حتی شیرهای آب و چراغ‌های دیواری و اف‌اف‌ها را کنده و به زمین ریخته است. از او پرسیده نشده بود که چه طور یک‌تنه فهرست بلندبالایی از اشیای بزرگ و کوچک را از خانه خارج کرده و با چه وسیله‌ نقلیه‌ای همه آن‌ها را با خود برده است.

در پرونده اما علاوه بر این دستبرد، ردپای جرم دیگری نیز مشهود است. «متهم» با سرقت سندهای مالکیت خانه که درون گاوصندوق بوده‌اند، قصد سندسازی و فروش خانه را داشته است. اگرچه او برای اجرای این نقشه هم‏دستانی داشته که بازجویی‌هایی از آن‌ها نیز در پرونده موجود است اما دست‌آخر به تنهایی متهم این جرم شناخته شده است. با نهایت قدردانی از پی گیری‌هایی که سبب جلوگیری از اجرای این طرح پلید شده است اما هرچه خوش‌دلی به خرج دهم هم نمی‌توانم باور کنم که «متهم» به تنهایی این نقشه را برای چنین خانه‌ای کشیده و تا مراحل نهایی پیش برده است.

از میان تمام آن چه از خانه برده شده است، تنها همین سندهای خانه را به همراه یک جلد قرآن و یک گلیم به ابعاد 30 در 40 سانتی‌متر به من بازگردانده‌اند. متهم در اعتراف‌های خود مدعی شده است که تمامی اشیای دیگر را، از جمله چند قالیچه و گلیم و یک فرش و ظرف‌ها و تابلوها و لباس‌ها و نیز یادگارهای تاریخی و گران‏قدری مانند آن عصایی که پدرم به هنگام مرگ در دست داشته است، دست‌بافت‌های هم‌بندی‌های او در زندان، هدیه‌های پشت‌نویسی‌شده‌ همراهان سیاسی پدرومادرم به آن‌ها و...، در میدان شوش فروخته است. حالا تصویر آن یادگارهای گران قدر در بازار مال‌خرهای میدان شوش برای من کابوسی شده است در امتداد قتل آن دو عزیز و غارت خانه‌شان در امتداد حذف و تحمیل فراموشی.

روز شنبه که در دادگاه حاضر شدم، متهم روبه روی من نشسته بود؛ مردی درشت هیکل در آغاز میان‌سالگی که هر آن چه را در بازجویی نوشته بود، کتمان می‌کرد. به اصرار می‌گفت که کتک‌اش زده‌اند. می‌گفت وادار به اعتراف شده است و آن چه در پرونده نوشته، نادرست و زیر فشار بوده است. می‌گفت «حقیقت» این است که روزی سوار موتور بوده و از کوچه‌ ما می‌گذشته تا در خیابان «هدایت» که جای فروش وسایل یدکی یخچال است، لاستیک عایق برای در یخچال خانه‌اش بخرد. می‌گفت در خانه باز بوده است. می‌گفت داخل حیاط رفته و دیده است که نرده‌های فلزی ورودی ساختمان بریده شده‌اند و در ساختمان باز است. می‌گفت درون ساختمان همه‌چیز به هم ریخته و آشفته بوده است. می‌گفت سه جلد سند روی زمین، روی تلنبار کاغذهایی که از قفسه‌ها بیرون ریخته بودند، افتاده بوده است و او تنها «از سر کنجکاوی» سندها را به همراه چند شی کوچک با خود برده است. می‌گفت هرآن چه برده را بی‌کم‌وکاست پس داده و حالا بی‌دلیل در حبس است.

دوستی می‌گفت در زبان فارسی واژه‌ای داریم به نام «گردن‌گیر». این واژه را نمی‌شناختم و نمی‌دانم آیا نوظهور و برآمده از زمانه‌ ما است یا ریشه در گذشته دارد. اما از آن روز شنبه که به دادگاه رفتم، این واژه در ذهنم می‌چرخد و از خود می‌پرسم که حقیقت چه مفهوم و سرگذشتی دارد آن جا که کسی جرمی را به گردن می‌گیرد تا کسان دیگری از پاسخ‏گویی در امان بمانند و سرنخ‌ها کور شوند و آن‌ها که وظیفه‌ کشف حقیقت را دارند، به بهانه‌ این گردن‌گیری، از ردیابی و افشای حقیقت معاف شوند.

در پرونده شواهد و اعتراف‌های غریب دیگری نیز آمده است که چون دادرسی هنوز به پایان نرسیده، از بیان آن‌ها در این جا پرهیز می‌کنم به این امید که با رأی قاضی، این پرونده مختومه نشود تا شاید پی گیری به سرانجام درستی برسد.

شاید هم امیدواری من در این مورد از جنس همان گردن‌گیری آن مجرم باشد؛ در هردوی این موقعیت‌ها، تصنعی هست که از «واقعیت» موجود بسیار دور می‌نماید.

پرستو فروهر، یازدهم آذر ۱۳۹۵، تهران»

داریوش فروهر، دبیر کل حزب «ملت ایران» و از رهبران «جبهه ملی ایران» و همسرش «پروانه اسکندری» روز اول آذر ماه ۱۳۷۷ در منزل شخصی خود از سوی ماموران امنیتی جمهوری اسلامی به قتل رسیدند. این زوج قربانیان آغازین قتل های زنجیره ای روشن‎فکران در سال ۱۳۷۷ در ایران بودند. پرستو فروهر، هنرمند و نویسنده مقیم کشور آلمان، هر سال در سال‎روز قتل والدینش به ایران سفر می کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

اتهامات جنسی، سوژه مورد علاقه دلواپسان

۱۲ آذر ۱۳۹۵
خواندن در ۱ دقیقه
اتهامات جنسی، سوژه مورد علاقه دلواپسان