close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
استان تهران

تصمیمی عاشقانه برای ازدواج با پسر محکوم به اعدام

۲۸ فروردین ۱۳۹۵
خواندن در ۴ دقیقه
تصمیمی عاشقانه برای ازدواج با پسر محکوم به اعدام
تصمیمی عاشقانه برای ازدواج با پسر محکوم به اعدام

 استان وایر-صبح روز شنبه دختر جوانی به دیدار «شهریاری»، رییس دادسرای جنایی تهران تا اجازه ازدواجش را با یک محکوم به اعدام بگیرد.

سناریوی عاشقانه الهام در زندان کلید خورد؛ زمانی که برای ملاقات با برادرش به زندان می‌رفت. آن‌جا بود که به یک دلداده واقعی تبدیل شد؛ آن هم دلدادگی به پسری که به اتهام یک جنایت، در آستانه اعدام قرار دارد. تصمیم سختی بود ولی بالاخره الهام فکرهایش را کرد و احساس کرد که دیگر نمی‌تواند بدون این پسر زندگی کند. برای همین تصمیم خودش را گرفت. ازدواج با این جوان محکوم به اعدام تصمیم عجیب و عاشقانه این دختر جوان بود. مراحل آشنایی تا خواستگاری در همان زندان انجام شد. پسر جوان که این روزها در لیست سیاه اعدام قرار گرفته است، هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که در اوج ناامیدی، ملاقات با دختری جوان این چنین زندگی ‌او را در آستانه امیدواری قرار بدهد. 
این جمله ها را گزارش گر«شهروند» بر مبنای حرف های دختر جوان نوشته است. الهام می‌خواهد با این متهم به قتل ازدواج کند تا شاید بتواند او را از اعدام نجات دهد. هم خودش و هم خانواده‌اش قلبا به این وصلت راضی هستند؛ وصلت با پسری که اگر نتواند رضایت خانواده اولیای دم را جلب کند، چند روز دیگر بیش تر زنده نمی‌ماند. اما این موضوع الهام را از تصمیمش منصرف نمی‌کند؛ حتی او را دچار تردید هم نکرده است. الهام برای این ازدواج، به دادسرای جنایی رفت و اجازه گرفت تا روز تولد امام علی به عقد دایم این پسر در آید. این دختر تحصیل کرده در گفت‌وگو با «شهروند» ماجرای آشنایی تا تصمیم بزرگ زندگی‌ خود را تشریح کرده است. او که ٢٨ ساله است، فوق لیسانس رشته تربیت بدنی دارد و در  باشگاه بدن سازی خود به‌عنوان مربی کار می‌کند.

الهام  از ماجرای آشنایی خودت با این پسر جوان می گوید:«تقریبا پنج‌ماه پیش بود که در زندان با "مهرداد" آشنا شدم؛ زمانی که به ملاقات برادرم می‌رفتم. آن‌جا بود که مادر مهرداد را می‌دیدم که به ملاقات پسرش می‌آید. آن ها هردویشان ناراحت بودند و من از صحبت‌هایشان می‌شنیدم که پسر جوان مرتب می‌گفت بی‌گناه است. مادرش هم همیشه اشک می‌ریخت و بعد از این ملاقات خیلی غصه می‌خورد. برای همین توجهم به آن ها جلب شد.»

 برادرت چرا در زندان بود؟
• او به اتهام شرب خمر، ١٤ روز به زندان افتاد. من هم همیشه برای ملاقاتش به زندان می‌رفتم.

 بعد از این آشنایی چه شد؟
•وقتی این مادر و پسر را می‌دیدم، توجهم به ماجرای پرونده آن پسر جلب شد. برای همین از برادرم درباره جرم او پرسیدم و برادرم هم گفت که با این پسر هم‌سلولی است. او گفت که مهرداد دست به یک قتل زده است و در لیست اعدام قرار دارد. اصرارهاي پسر جوان به بي‌گناهی، ذهنم را مشغول كرده بود. می‌خواستم سر از کارهایش دربیاورم و بدانم چرا دست به قتل زده است. برای همین در ملاقات بعدی با برادرم، شماره تلفنم را از طريق مادرش در اختيار مهرداد قرار دادم تا شايد بتوانم كمكش كنم.

 چرا این‌کار را کردی؟
• نمی‌دانم. احساس می‌کنم از همان روز اول مهر این پسر به دلم نشست و تصمیم گرفتم کمکش کنم.

 بعد چه شد؟
•بعد از آن، مهرداد با من تماس گرفت و با هم صحبت کردیم. او ماجرای قتلی را که مرتکب شده بود، برایم تعریف کرد. او گفت که روز ١٤ دی‌ماه ‌سال ٨٨ در خانه‌اش خواب بود كه برادر و خواهرزاده‌اش با هم درگير ‌شدند. زمانی كه مهرداد با سر و صدای آن ها از خواب بيدار ‌شد، دید كه برادرش از ناحيه پهلو هدف چاقو قرار گرفته است. مهرداد با ديدن اين صحنه، چاقو را برمی‌دارد تا به درگيری پايان دهد اما خواهرزاده‌اش پا به فرار مي‌گذارد. برای همین مهرداد هم او را تعقیب می‌کند كه در اين تعقیب و گریز، مهرداد پايش به جدول گير می‌کند و با چاقويي كه در دستش بوده، به صورت اتفاقي روي مقتول افتاده كه همين باعث مرگ خواهرزاده‌اش می‌شود. بعد از آن مهرداد به اتهام این قتل به قصاص محکوم و حکمش هم تایید شد.

 خانواده خواهرش رضایت نمی‌دهند؟
• خانواده خواهر مهرداد می‌گویند در صورت دریافت دیه ٥٠٠ میلیونی رضایت می‌دهند اما مهرداد این پول را ندارد.

 چه شد که تصمیم به ازدواج با او گرفتی؟
•از وقتی مهرداد را دیدم و با او صحبت کردم، احساس خوبي نسبت به او پيدا كردم. مهر او به دلم نشست تا اين كه مهرداد از من خواستگاری كرد و من هم پذيرفتم. الان هم تاریخ عقدمان مشخص شده و قصد داریم روز ولادت حضرت علِی با هم ازدواج کنیم.

 بعد از ازدواج چه‌کار می‌کنی؟
• خانواده مقتول برای بخشش خواستار دريافت ديه٥٠٠ ميليوني شده‌اند و قصد دارم بيرون از زندان برای نجات همسر آينده‌ام هزينه ديه را جمع كنم و از مردم نيز می‌خواهم كه كمك‌مان كنند.

 خانواده‌ات با این وصلت مخالفت نکردند؟
• نه؛ خانواده‌ام هم با این ازدواج مخالفتی نداشتند. فقط پدرم کمی ناراضی است که او هم بالاخره قلبا راضی می‌شود.

 اگر شوهرت اعدام بشود، چه‌کار می‌کنی؟
• من تمام سعی‌ام را می‌کنم تا او را از اعدام نجات دهم

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان آذربایجان شرقی

امام جمعه تبریز:برخی قلم‌های مسموم چهره‌های منحوس و مضر را به‌عنوان مفاخر...

۲۸ فروردین ۱۳۹۵
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه
امام جمعه تبریز:برخی قلم‌های مسموم چهره‌های منحوس و مضر را به‌عنوان مفاخر آذربایجان می‌کنند